#قابل_تامل
بهلول بعد از طی یک راه طولانی به
حوالی روستایی رسید و زیر درختی
مشغول به استراحت شد .او پاهای
خود را دراز کرد و دستانش را زیر
سرش قرار داد. پیرمردی با مشاهده
او به طرفش رفت و با ناراحتی فریاد کشید:
تو دیگر چه کافری هستی؟
بهلول که آرامش خود را از دست داده بود
جواب داد: چرا به من ناسزا می گویی؟
به چه دلیل گمان می کنی که من کافر
و گستاخ هستم؟
پیرمرد جواب داد: تو با گستاخی دراز
کشیده ای در صورتی که پاهایت به طرف
مکه قرار دارند و به همین دلیل به
خداوند توهین کرده ای!
بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که
چشم های خود را می بست گفت:
اگر می توانی مرا به طرفی بچرخان
که خداوند در آن جا نباشد!
#آرامش
#حکایت
╔═🍃🌺🍃══════╗
🆔 @anoosheh_azizi
╚══════🍃🌺🍃═╝
4_5902183357113964328.mp3
18.02M
🌸 اینجاست طبیبی که ندارد نوبت...
#حکایت زیبایی از عنایات حضرت زهرا و امام رضا سلام الله علیهما
#امام_رضا_علیه_السلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
╔═🍃🌺🍃══════╗
🆔 @anoosheh_azizi
╚══════🍃🌺🍃═╝