eitaa logo
𝑨𝒏𝒐𝒕𝒉𝒆𝒓 𝑳𝒐𝒗𝒆
854 دنبال‌کننده
396 عکس
298 ویدیو
24 فایل
@anotherlovee چنل محافظ ✨ نفس هایت شاعرانه ترین احساس ها را درون رگ هایم جاری می‌کند. من در کنارِ تو تمام معشوقه های افتاده روی پرد‌ه‌ی سینما را درونِ قلبم احساس می‌کنم.✨
مشاهده در ایتا
دانلود
نفرین بر آن یادگار نگاهت؛که به دلم ماند
نیمه شب؛ پنجره را باز کردم . آسمان پر شده بود از خنده ی ستاره و ماه، نگاهی شیفته داشت‌‌‌‌‌‌.... تو رقصیده ای ؟! NoAH
اندکی از تو ؛ و یک وجود از من ، قصه ی ما این است محبوب !
هدایت شده از رومینا !'
پادکست تموم شد و اینم نتیجه ی قشنگش✨ ممنونم از تمام لیدی هایی که همکاری کردن و وقت گذاشتن 🧜🏼‍♀ اسامی دوشیزگانی که صدای دل انگیزشون در این پادکست وجود داره به ترتیب⏮ 1:@myromina 2:@The_Springer 3:@pary 4:@Sxxxne 5:@myViolet 6:@rana_mk 7:@Nashenas0904 8:@k_07_a 9:@Amvajdarya 10:@madeby_mohy 11:@bahar_asa 12:@Nofriends 13:@bahar_asa 14:@Nume_32 15:@myromina 𓂃𝖒𝖆𝖉𝖆𝖒 𝖗𝖔𝖒𝖎𝖓𝖆 𓄹 𔓘 ۰
اگه حتی بین ما فاصله یک نفسِ ؛ نفس منو بگیر !
دلدار سلام ؛ حالت را نمیپرسم چون حال زیر باران اشک هایت قدم میزنم . لحظه ی دوری عجیب است، روحم را مذاب کرده اما هنوز هم نفس میکشم . شنیده ام که جسم بدون تلقی روحش از هم میپاشد ... اما غریبانه زنده ام ! از دیارت چخبر، آنجا هم پاییز است ؟ دیووانه خطابم میکنند و می گویند بهار است ! اما اینجا پاییز است ، هوا دلگیر و درختان از نبودت خزان کرده اند . تنشان عریان شدا اما سرسبزاند ؛ درست مانند من که بی آغوش تُ عریانم ! بابونه سرخ ، پ‌n
اگر باد خاکم را ببرد و هیچ بشوم باز هم دوستت دارم . _فروغ فرخزاد
برای شروعی از نو ، شاید با کمی تغییر .
من پر ز دردم تو مرا در آغوشت بگیر .
رگ هایم مالامال از درد و درد مالامال از من شده ، نفس هایم به یاد تو کم سو میشوند و نگاهم ... آه از نگاه هایت که دیواره ی وجودم را به اسارت قلبت درآورده .
و من مسافر خسته ای بودم که به لطف تو اسیر دیار قلبت شد
شبتون بخیر✨
شبتون بخیر✨
https://secret.timefriend.net/16772651121696 درود! تمام اون قشنگایی که رمان تناسخ رو از ایتا دنبال میکردن لطفاً اینجا اعلام حضور کنن. ممنون!
درود! مادام رومینا هستم. رمان تناسخ بالاخره به پایان رسیده و از خوانندگانی که دنبالش میکردن میخوام که از طریق این چنل دنبالش کنن:) ممنون میشم نظراتتونو راجع بهش بدونم:) https://eitaa.com/tanasokhrominaheidary شروع رمان تناسخ🌙 نویسنده🧝🏼‍♀ Romina heidary خلاصه رمان✨ رومینا و اوژنی پس از آشنایی در مترو متوجه میشوند در مدرسه یکدیگر همکلاسی هستند ماجرای این دو تا جایی پیش میرود که در جشن سالگرد تاسیس مدرسه اوژنی از رومینا دعوت میکند تا همراه او باشد آنها در جشن با یکدیگر میرقصند و سپس خود را در دنیایی دیگر و با کالبدی دیگر می‌بینند ولی آنها یکدیگر را نمیشناسند حال پسر و دختری که برای هم نا آشنا هستند تلاش میکنند تا به خانه برگردند اما..‌ لینک چنل رمان: 🧙‍♂https://eitaa.com/tanasokhrominaheidary