#عفاف 🌷
#حیا 🌷
#سبک_زندگی_شهدا 🌷
فرار #شهید_عبدالحسین_برونسی 🌷
سربازیش را باید داخل خانهٔ جناب سرهنگ می گذراند.
آن هم زمان شــاه!
وقتی وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید، آماده می کرد
جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود.
۱۸ دستــــشویی که در هر نوبت ۴ نفر مامور نظافتشان بودند.
هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد
و گفت:
بچه داهاتی: سر عقل اومدی؟
عبدالحسین گفت:
این ۱۸ توالت که سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت ها رو خالی کن تو بشکه و ببر توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه با کمال میل قبول می کنم؛ اما دیگه تو اون خونه پام رو نمی ذارم
📚 کتاب خاک های نرم کوشک،ص ۱۶
انصار الشهدا
پاسدار رشید اسلام #حمید_سیاهکالی_مرادی دومین شهید سرفراز مدافع حرم عقیله بنی هاشم (ع) از استان #قزوی
#خاطره
#سبک_زندگی_شهدا
راوی : همسر #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
مربی حلقههای صالحین بود و هر هفته در پایگاه شهدای صادقیه جلسه داشت.
در روزهای نزدیک به عید که زمان شستوشوی موکتهای حسینیه سپاه بود، همسرم به سربازان کمک میکرد تا خسته نشوند و بتوانند از دوران سربازی خود لذت ببرند.
همسرم همیشه نماز اول وقت و نماز شب میخواند، از غیبت بیزار بود، اینکه میگویند، کسی پای خود را مقابل پدر و مادرش دراز نمیکند، در مورد همسرم صدق میکرد، دانشجوی نمره الف دانشگاه بود، شکم، چشم و زبان را همیشه و بهویژه در میهمانیها حفظ میکرد و به من بسیار احترام می کرد و محبت داشت.
خواندن دعای عهد کار همیشگی او بود، هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار قرآن تلاوت میکرد و همیشه تا ساعتی پس از پایان ساعت کار، در محل کارش میماند تا تمام حقوقی که دریافت میکند حلال باشد.
وقتی کسی مبلغی قرض میخواست، حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت، از شخص دیگری قرض میگرفت و به او میداد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد.
بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری که ابتدای کوچه بود، کمک میکرد، به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد، وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای کمک به آن فقیر نداشته و برای اینکه شرمنده او نشود، چند کوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده است.
در تمام مأموریتها قرآن را به همراه داشت و در مأموریت سوریه نیز قرآن را درون ساکش قراردادم که این کار او را بسیار خوشحال کرد.
#خاطره 📚 #سبک_زندگی_شهدا
در تمام حیات پر بارش ساده زیست و از هر گونه شهرتی دور بود. کل اثاثیه شخصی او در یک چفیه جا می شد البته به همراه چند جلد کتاب و لباسهای اندک. دفتر کارش اتاق ساده ای بود موکت شده بدون میز و صندلی. او هیچگاه اتومبیل شخصی نداشت، حتی دولتی. در تمام عمرش از خود خانه ای نداشت و با همسر و فرزندانش در اتاق کوچکی که توسط سپاه اجاره شده بود، زندگی می کرد. یکبار وقتی پدرش به او می گوید: « بابا یک منزل برای خودت تهیه کن، نمی شود که همیشه بی خانه باشی ». پاسخ می دهد: « خدا نکند من در دنیا خانه بسازم. »
#شهید #حجت_الاسلام #عبدالله_میثمی
نمایندگی ولی فقیه در قرارگاه خاتمالانبیاء
منبع : کتاب میثمی