شماره ۱۱۲:
من به عنوان یکی از شاگردان عرفان #حلقه از دو سال پیش در کلاسها شرکت کردم، به انگیزه اینکه با #فرادرمانی که گفته میشد، شاخهای از طب مکمل است، آشنا شوم. از آنجایی که سایر روشهای ذهنی مثل TM یا درمانی مثل #ریکی را نیز انجام میدادم، کنجکاو بودم که این کلاسها چه جور مطالبی را شامل میشوند؛ البته با معرفی همسرم که توسط همکارش نام کلاسها را شنیده بود، من هم ترغیب شدم و همراه با همسرم کلاسها را آغاز کردم.
از همان جلسات اول سؤالات زیادی برایم مطرح میشد که بسته به شرایط، برخی را میپرسیدم و معمولاً به جواب روشنی نمیرسیدم یا میگفتند در ترمهای بالاتر پاسخ داده میشود که تا امروز که ترمها را تمام کردهام و تا #مستری ترم 3 هم گرفتهام، بیجواب مانده است.
اشکالات متعددی که از این فرقه گریبانگیر تعداد زیادی از شاگردان شده، به حدی زیاد است که حتی از لحاظ آماری هم قابل چشمپوشی نیست. من مواردی که خودم برخورد کردهام را ذکر میکنم:
در طول ترمها من #بیرونریزی خاصی نداشتم؛ از قبیل #غیرارگانیکها یا دیدار #اشباح و #ارواح و... ولی تعداد زیادی از شاگردان دچار حالات توهمی میشدند که گاهی شدت پیدا میکرد و تعدادی مجبور به مراجعه به روانشناس و... میشدند.
اما در زندگی اخلاقی و خانوادگی ما اتفاقات منفی زیادی افتاد. اول ترک نماز که کمکم شروع شد و با «#ترمزدستی» توجیه شد؛ به طوری که همسر من که حتی نماز شب میخواند، به طور کامل ترک نماز کرد و میگفت نماز #اتصالی داریم، نه دولا راستشدن الکی. بعد فضیلتهای اخلاقی تبدیل به رذایل اخلاقی شد. راستگویی، صداقت، شفافیت و... همه جایش را به دروغ، پنهانکاری، بداخلاقی و... داد که در جواب میگفتند، خروج است، بیرونریزی است. تیک شخصیتی است و برطرف میشود. تا کی؟ میگویند تا کی نداریم، شاید تا آخر عمر! کسی بیرونریزی داشته باشد.
به فرزندم هم برای آرامشداشتن و سلامتی اتصالی میدادیم که روزبهروز پرخاشگرتر میشد و نهتنها آرام نبود، بلکه بدتر هم شده بود که در مورد او هم میگفتند خروج است. من نهتنها یکی از مشکلات جسمیام درمان نشد که مشکلات عاطفی-روحی شدید پیدا کردم و زندگیم به مرز طلاق رسید.
بعدها مسترها کلاس «قرآن از منظری دیگر» برگزار کردند و شروع کردند به تفسیر قرآن و ربطدادن آن به درسهای طاهری: مثلاً «هشت درِ بهشت» همان هشت ترم طاهری است و... .
همسرم بهشدت مشغول کلاسرفتن و کلاسگذاشتن بود؛ به طوری که فرزندم را اصلاً نمیدید و اگر گاهی هم منزل بود، بسیار بیحوصله و بیقرار بود و دائماً میگفت که بچه را کنار ببرم. ما دائماً در مورد عرفان و اخلاق و... بحث میکردیم و ایشان در نهایت میگفت: «کی گفته که عارف خوشاخلاق و راستگو و... این چیزهاست؟ در راه خدا شاید هرکاری لازم بشه! حتی کارهای ظاهراً منفی.»
به هر حال بعد از مدتی من متوجه روابطی در کلاسهای عرفان حلقه شدم؛ از جمله اینکه به نام «وجهالله»بودن و اینکه ما همه جلوة خداییم و در عالم عشق، محرم و نامحرم نداریم، روابط غیرشرعی گستردهای در بسیاری از افراد مجموعه جریان دارد که با آیات قرآن برایش سند و مدرک میآورند.
همسرم یکبار برای من نامه نوشت که ناچار از اطاعت فرمان خداست و باید هجرت کند! که البته برگشت؛ ولی سه ماه بعد بیخبر ما را ترک کرد؛ به طوری که کار به آگاهی و اعلام مفقودی رسید. چند نفر از مسترها به شاگردانشان گفتهاند که چون «قفل ذهنی» دارند، باید با رابطة جنسی قفلهای ذهنیشان باز شود! و یا با تفسیر سورة نساء پی بردند که عشق روی پلة عشق باید اتفاق بیفتد؛ یعنی نیازی به حلال و حرام نداریم.
به هر حال همسر من در طول این دو سال روزبهروز از لحاظ جسمی و روحی بدحالتر میشد. به کارش لطمه خورده بود و دائم از محل کار خارج میشد، برای کارهای مربوط به کلاسها؛ به طوری که اخطار دریافت کرده بود. تصمیم گرفته بود، کار را ترک کند و فقط کلاس بگذارد. وقتی پرسیدم، زندگی من و بچه چه میشود، میگفت: «فقط خدا هست، مگه بچههای زیر پل چی میشن؟!»
تمام اطرافیان متوجه تغییر حالت منفی او شده بودند. من هم پس از پایان ترمها با توجه به نتایج بسیار منفی کلاسها از لحاظ عملی و بررسیهای مکتوب خودم در تمام مبانی کتابهای آقای طاهری متوجه تناقضات و ایرادات شدید این فرقه شدم و دست از آن شستم.
در حال حاضر فرزندم حال بسیار مناسبتری دارد و خودم هم آرامش بیشتری دارم؛ ولی همسرم هنوز درگیر تبعات ذهنی و روحی و فیزیکی این اتفاقات است. با تحقیقاتم متوجه شدم که زندگیهای بسیاری در این مجموعه به هم ریخته است و بسیاری از زوجهایی که ظاهراً طلاق هم نگرفتهاند، پایبندیهای اخلاقی به هم ندارند.ندارند.اما بالخره بعد از تلاش های بسیار برای حفظ زندگی، از همسرم طلاق گرفتم و اکنون با پسرم تنها زندگی میکنم.
کانال شرح حال اسیب دیدگان حلقه در تلگرام
گزارش تکمیلی خبر آتش سوزی و قتل یکی از منتقدان عرفان حلقه
منتشر شده در سه شنبه, 26 فروردين 1393
به گزارش روابط عمومی #انجمن نجات از #حلقه در پی انتشار خبر قتل خانم #دکتر افخم السادات #حسینی گفتگویی با خانم میرزاییان مدیر انجمن نجات از حلقه ترتیب داد و ماجرا را جویا شد که متن این گفتگو را در ذیل میخوانید:
درباره خبر قتل خانم #دکتر حسینی و انتساب آن به یکی از طرفداران حلقه توضیح بفرمایید؟
در پی انتشار خبر قتل خانم دکتر حسینی در هفتم فروردین و انتشار شایعاتی در این زمینه مبنی بر اینکه قاتل پیرو یکی از #عرفان های #کاذب بوده ،تصمیم به تحقیق و بررسی درمورد این خبر گرفته شد و قرار شد تا اطلاعات موثق و صحیحی به دست نیاید این خبر در سایت انجمن انعکاس پیدا نکند،در تحقیقاتی که توسط چند تن از اعضای انجمن انجام شد و من خودم شخصا در آن حضور داشتم، با افرادی مطلع و کاملا آگاه از جریان واقعه صحبت شد (به دلیل امنیتی فعلا قادر به افشای نام افراد نیستیم) مشخص شد آقای مهدی.ش که داماد یکی از دوستان خانم دکتر حسینی بوده و با خانواده ایشان رابطه نزدیکی داشته و جوانی مذهبی بوده، پس از فوت برادر خود دچار افسردگی شدید و تزلزل اعتقادی شده و از طریق اینترنت با خانم #مستری آشنا میشود،و پس از مدتی اعتقادات خود را از دست داده و به کلی مسائل دینی را انکار میکند مثلا نیاز به ائمه و پیامبران را نفی و علنا به ایشان اهانت میکرده و ادعای دریافت آگاهی میکرده،همین اعتقادات او باعث ایجاد اختلاف با همسر شده و با تحریک مستر خود تصمیم به جدایی میگیرد،همسر خانم ع.د. که راضی به جدایی نبوده برای مشاوره به خانم دکتر حسینی مراجعه میکند، این در حالی است که خانم دکتر حسینی که از جریان اعتقاد مهدی.ش به #عرفان #حلقه آگاه بوده قبلا از آقای حسن زاده کارشناس عرفان های کاذب درباره عرفان حلقه سوالاتی کرده و ابراز داشته که یکی از نزدیکان ایشان گرفتار این عرفان شده است قاتل بالاخره حدود 9 ماه قبل به تحریک مستر خود از همسر جدا میشود، جالب است که این مستر به او میگفته من همسر عالم ذر تو هستم و ما یک فرزند هم داریم واین همسر فعلی، همسر دنیایی توست و باید از او جدا شوی،این منبع آگاه گفت: خانم مستر چنان بر او نفود پیدا کرده و او را تحت تأثیر قرار داده بود که با وجود عشق فراوان به همسرش حاضر به جدایی شد،اوپس از 9 ماه جدایی بر اثر تحریک مستر و اطلاع از حضور دو خانواده در #ویلا شمال این فاجعه را میافریند،طبق اعتراف خود قاتل در حالی که 11 نفر از افراد این دو خانواده از جمله دو کودک در ویلا خواب بودند درها و پنجره های ویلا را از بیرون با سیم بکسل میبندد،آب ویلا را قطع میکند تا ساکنین موفق به خاموش کردن آتش نشوند،و با بنزین ویلا را به آتش میکشد.
این واقعه تأثر برانگیز زنگ خطری برای مسئولین و متولیان فرهنگی است که عرفان های کاذب چطور میتوانند جوانی مذهبی را به قاتلی سنگدل تبدیل کنند و نکته دیگر سوالی است که ما از قوه قضاییه داریم که آیا این مسئله مورد بررسی و پیگرد قرارمیگیرد و یا با حذف قاتل بر نقش عرفان حلقه در این فاجعه سرپوش گذاشته میشود،ما منتظر صدرو حکم عادلانه برای این پرونده هستیم.
ما آماده همکاری با همه نهادهای فرهنگی،دانشگاه ها، حوزه های علمیه،صدا و سیما و....برای شناساندن این فرقه و مبارزه با آن می باشد تا دیگر شاهد این وقایع نباشیم.
https://eitaa.com/antihalghe