Anti_liberal🚩
- - - ꧁بر مــــدار عشـــ♡ــــق꧂ - - - ✨❤️|| 📍[#پارت_یازدهم] اسفند و فروردین را دوست دارم،چون همه
- - - ꧁بر مــــدار عشـــ♡ــــق꧂ - - -
✨❤️||
📍[#پارت_دوازدهم]
حرفهایی را که رویش نمی شد به خودم بگوید،برایم می نوشت.
اما من همین که خودش را میدیدم،بیشتر ذوقزده بودم. دلم می خواست از کنارش تکان نخورم. حواسم نبود چه قدر خسته است،لااقل برایش چایی درست کنم. گفت:"برات چایی دم
کنم؟" گفتم "نه،چایی نمی خورم".
گفت:"من که می خورم".
گفتم:"ولش کن.حالا نشستیم "
گفت:"دوتایی برویم درست کنیم؟"
سماور را روشن کردیم . دوتا نیمرو درست کردیم. نشستيم پای سفره تا سال تحویل. مادرم زنگ زد. گفت:"من باید زنگ بزنم عید را تبریک بگویم "
گفتم:"حوصله نداشتم.شما پیش شوهرتان هستید،خیالتان راحت است." حالا منوچهر کنارم نشسته بود. گوشی را از دستم
گرفت و با مادر سلام واحوالپرسی کرد. همه آمدند خانه ي ما.
ناهار خانه ي پدر منوچهر بودیم . از آنجا ماشین بابا را برداشتیم رفتیم ولیعصر برای خرید عید.
به نظرش شلوار لی به منوچهر خیلی می آمد. سرتا پایش را ورانداز کرد و «مبارك باشدی» گفت. برایش عیدی شلوار لی خریده بود،منوچهر اما معذب بود. می گفت:" فرشته،باور کن نمی تونم تحملش کنم"
🌼🌿
#زندگینامه_شهدا
#شهید_منوچهر_مدق
@Antiliberalism