#ساعت_شاعری
📚 کتاب اکسیژن
💟 #شعر_هفتم
در فکه* دیدمت که دگر فک نداشتی
دندان نداشتی و سرِ شک نداشتی
در فکه دیدمت که کسی را بغل زدی
انگار جز خدا تو عروسک نداشتی
تصویر صورتت چقدر صافِ صاف بود
تلویزیون شدی و تو برفک نداشتی
یک چشم بسته بودو یکی بازِ باز بود
یعنی که احتیاج به چشمک نداشتی
اندام لاغرت به تماشا گذاشتی
زیباترین فرشته شدی، لک نداشتی
بوی لطیف سیب گرفته ست مزرعه
از بسکه آدمی و مترسک نداشتی
گفتند از هوا به زمین تیر می زدند
تو انتظار بارش موشک نداشتی.
ع.ا. تنها
* تقدیم به شهدای کانال کمیل
🔰@antitoxin28 | پـادزهـر