بسمالله الرحمن الرحیم
حیواناتی که بهصورت گلهای زندگی میکنند، همواره سردستهای دارند که سایر افراد را مدیریت میکند. اما سردسته چگونه تعیین میشود؟ معمولا مدعیان سرگروهی یکدیگر را به نبرد میخوانند و هرکدام که پیروز شود، سرگروه خواهد شد. بااینروش، هر حیوانی که زور بیشتری داشته باشد سرگروه خواهد شد. لیکن قدرتمندها، الزاما مدیران خوبی نیستند و ممکن است گروه را به نابودی بکشانند. اما قانون جنگل چنین است.
انسانهای اولیه نیز چنین قانونی داشتند. اما بهتدریج دریافتند که حکومت ابرقدرتها، روش درستی نیست و باید مدیریت جهان را به عقل و ایمان سپرد. وانگهی، جنگهای پیدرپی، بهزیان همه طرفهاست و باید با وضع قوانین عادلانه، صلح فراگیر تامین شود. صلحی که حقوق ملتها را دربر داشته باشد و از تجاوز به آنها جلوگیری کند. تاسیس سازمانهای بینالمللی، پس از دو جنگ جهانی که از غرب شعله کشید، به همین منظور بود.
بادریغ، برخی انسانها، پس از هزاران سال تجربه ناموفق، هنوز خوی حیوانی خویش را بههمراه دارند و میکوشند با نشان دادن چنگ و دندان، ملتهای آزاده جهان را به ترس و عقبنشینی وا دارند. آنها میپندارند چون درندهتر هستند، مدیران شایستهای برای جهان خواهند بود.
خوب یا بد، جامعه جهانی تحت نفوذ حیوانات دوپایی است که جز قدرت و زور، زبان دیگری را نمیفهمند. این همان قانون جنگل است که توسط قواعد خودساخته و واژههایی فریبندهای چون "حمله پیشدستانه" و "صلح از طریق جنگ" آرایش شده است.
در این نظام جنگلی، مذاکره نیز ابزاری برای زورگویی است؛ زیرا پیروز مذاکرات کسی است که چنگ و دندان تیزتری دارد، نه آنکه منطق قویتری داشته باشد.
بادریغ، برخی دستاندرکاران هنوز به این قانون جنگل پی نبردهاند و امیدوارند با منطقی قویتر و استدلالهایی بهتر، پیروز شوند. غافل از آنکه منطق و استدلال، هیج ارجی ندارند و تنها قدرت، تعیینکننده است. در این جنگل وحشی، باید قوی بود. حتی استدلال نیز تنها پس از اعمال قدرت، شنیده میشود. این نظمی است که خوب یا بد، بر جهان حکمفرماست.
حتی حیوانات جنگل نیز قواعد نوعدوستانهای دارند که در جنگهای خود رعایت میکنند. اما وحشیان بهظاهر متمدن این روزگار، میکشند، میدرند و هیچ قاعدهای را مراعات نمیکنند. نه مدرسه، نه درمانگاه، نه عبادتگاه و نه تفرجگاه، هیچیک هیچ حرمتی ندارند. این گرگان درنده هیچ اندوهی از کشتن بیگناهان ندارند و حتی زوزه مستانه سرمیدهند.
اکنون چه باید کرد؟! جز اینکه قوی بود. در این جنگل وحشی، باید قوی بود تا دشمنان از گزند ما بهراسند. البته ما قدرت را در قالب عقل و دین مهار میکنیم تا از ستمگری پرهیز کنیم. اما قدرت، لازمه حیات در چنین جنگل بیقانونی است.
قدرت علمی، قدرت فرهنگی، قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و... پیششرط رشد و تعالی میهن اسلامی است. مذاکره نیز، تنها از موضع قدرت، پیروز است. وگرنه به فرایندی برای سقوط و ذلت تبدیل خواهد شد.
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
#قانون_جنگل
#جنگ
#صلح
#مذاکره
#قدرت_ملی
@aqlemonavar
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۱
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
جِنها، نیز گونهای از موجودات زندهاند که عنصر آتش در آنها غالب است. آنها نیز دارای نفس و بدناند، اما بدن مادیِ آنها بسیار رقیق و مانند امواج است. گویا که ایشان، امواجی هوشمند و دارای حیاتاند. به گزارش متون دینی، جنیان از شرارههای آتش آفریده شدهاند و مدتها پیش از آفرینش آدم (ع)، روی زمین ساکن بودند.
بهباور برخی اهل فن، پیکر جنیان مانند بُخار جَهنده است و قابلیت تراکم و انبساط دارد. در حالت عادی این جسم بخارگونۀ آتشین، منبسط و نامرئی است، اما آنها میتوانند با ریاضت و تمرین، یا تحت تسخیر، پیکر خود را متراکم کرده و به شکل برخی حیوانات، یا انسانها یا ترکیبی از هردو درآیند. این فرایند برای ایشان رنجآور است و بیشتر آنها از انجام آن خودداری میکنند.
جنها نیز مانند انسانها نر و ماده دارند، ازدواج میکنند، بچهدار میشوند، میخورند، میخوابند و هریک پیشهای دارند. برخی به ادیان آسمانی مانند اسلام و یهودیت گرویدهاند و برخی کافر هستند. برخی اهل صلاح و سعادتند و برخی موذی و شرور.
برابر آنچه اهل فن میگویند: جن، به اصطلاح اهل منطق، «نوع»ِ دارای افراد نیست؛ یعنی اینگونه نیست که آنها مانند انسانها، ماهیت واحدی داشته باشند و تنها با عوارض فردی متمایز شوند. بلکه ماهیت «جنس»ی دارند و مانند حیواناتاند که انواع گوناگونی را فرا میگیرند. «دیو»، «پری»، «عفریت» و «کفتر» چهار نوعی است که بیشتر گزارش شده است. برخی از ایشان خیلی بسیط و سادهاند و بهگونه بسیار ابتدایی، بهصورت فردی یا اجتماعات کوچک، در طبیعت زندگی میکنند. اما برخی بسیار زیرک و پیچیدهاند و دیگر جنیان را تحت سلطه میگیرند. برخی تصرفهایی شگرف در طبیعت دارند، برخی نیز در سحر و طلسم، ماهر هستند.
آنها در عالمی میان ماده غلیظ (سطحی از عالم ماده که ما با آن آشناییم) و مثال (تجرد برزخی) زندگی میکنند، که گاه عالم «اختری» یا «دخانی» نامیده میشود. عالم اختری، سطحی لطیف و رقیق از ماده است که زمان و مکانش، شبیه (اما نه عین) عالم مادی ماست.
زمان و مکان ما، نسبت به آنها، زیق و تنگ است؛ یعنی رخدادی که برای ما یک روز بهدرازا میکشد برای آنها یکلحظه طول دارد. مکانی که برای ما خیلی وسیع است، برای آنها کوچک و کوتاه مینماید. ازاینرو آنها میتوانند در زمان ما (تا حدودی) به گذشته و آینده سفر کنند. درواقع، این سفر برای خودشان، سفری به گذشته و آینده نیست، اما چون زمان آنها محیط به ماست، اندکی از گذشته و آینده ما، برای آنها در نقطه حال، قرار میگیرد و میتوانند از آن باخبر شوند.
همین فرایند درباره مکان نیز جاری است و ازاینرو میتوانند به چشمزدنی، مسافتهای طولانی ما را بپیمایند و به اصطلاح «طیالارض» کنند. طیّ زمان و مکان، که برای انسان با ریاضتهای دشورا رخ میدهد، جزء تواناییهای طبیعی آنهاست. همچنین به جهت لطافتِ مادیای که دارند، بهآسانی به عالم مثال رفت و آمد میکنند و این چیزی است که یک انسان، بهدلیل غلظت مادی بدنش، پس از ریاضتهای بسیار دست خواهد یافت.
عالم اختری، که جنیان در آن میزیند جایی در عالم مادی ما نیست؛ به این معنا که نمیتوان مکان خاصی از عالم خود، برای نمونه فلان کره آسمانی یا فلان جزیره زمینی، را جای آنها دانست. بل عالم اختری محیط به عالم ماست؛ یعنی در متن و بطن همین عالم، اما در ساحتی ژرفتر قرار دارد بهگونهای که ما در حالت عادی نمیتوانیم آنرا بیابیم.
آنچه در فیزیک امروز بهعنوان «عوالم موازی» یاد میشود اصطلاح مناسبی برای توضیح این معناست. عالم آنها به موازات عالم ماست؛ اما نه به معنای دو کره متباین، بلکه به معنای دو کره تودرتو. کره بزرگتر در تمام کره کوچکتر تحقق دارد و نه برعکس. عالم آنها محیط به عالم ماست و از هر نقطهای که آمادگی داشته باشد، میتوانند وارد عالم ما شوند.
در واقع چون عنصر غالب آنها آتش است، پس به گرما علاقه دارند و شاید به این دلیل هسته مرکزی زمین و آتشفشانها که آکنده از مواد مذاباند، جای شایستهای برای آنها باشد. البته دوباره تذکر میدهم که هیچ جایی از عالم ما، مکان آنها نیست و تنها برخی مواطن عالم ما، شایستگی بیشتری برای حضور آنها دارد. همچنین کره خورشید و هر ستاره دیگری که در سوز و گداز است، قابل حضور حداکثری آنهاست.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۱)
#خلقت_جن
#غلبه_عنصر_آتش
#بخار_جهنده
#عالم_اختری
#بسط_و_قبض_زمانی
#بسط_و_قبض_مکانی
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۱ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ ال
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۲
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
جنیان، بهلحاظ قوای طبیعی از انسانها قویترند و برخی از آنها میتوانند تصرفات شگرفی در طبیعت انجام دهند. اما این تصرفات برای ما تعجبآورند و برای خودشان اموری طبیعی هستند که جزء تواناییهای ذاتی آنهاست.
بلی، شاید پرورش و تربیت این تواناییها به تمرینهایی نیاز داشته باشد، اما اصل وجود آنها طبیعی و ذاتی است؛ همانگونه که کودک انسان، توانایی راه رفتن را در سرشت خود دارد و با تمرین آنرا کاربردی میکند.
قدرتهای آنها، که از دید ما «ماوراءالطبیعی» هستند، اموری وابسته به طبیعت آنهاست؛ زیرا از آتش آفریده شدهاند و آتش نسبت به خاک، مزیتهای طبیعیای دارد.
ابلیس نیز برای سرپیچی از سجده به آدم، چنین استدلال کرد: ۱. من (جن) از آتش آفریده شدم و آدم از خاک. ۲. آتش مزیتهای طبیعی بر خاک دارد. ۳. ۱+۲= من مزیتهای طبیعی بر آدم دارم. ۴. سجده موجود برتر برای پستتر نارواست. ۵. ۳+۴= سجده من به آدم نارواست.
اگر به بدن جسمانی و طبیعت بنگریم، استدلال او درست است. اما اگر به نفس ناطقه و روح منفوخ نظر کنیم آدم والاتر از جن است. بلی، آنها از جهت عقلی و قلبی، ضعیفترند. قوه «وهم/ واهمه» بر نفس ایشان غالب است و بیشتر اندیشه آنها به عالم مادی و کامیابی از آن منصرف شده و کمتر به ملکوت توجه میکنند.
قوه «عقل» در ایشان شدت کمتری دارد و آنها تمایل کمتری به ادراک روابط کلان عالم دارند. مراد از روابط کلان، علومی الهیاتی مانند فلسفه و عرفان است که به کشف نظام علّی، عوالم طولی و توحید میانجامد.
وگرنه برخی از ایشان در علوم تجربی و روابط طبیعی، اطلاعات شگرفی دارند. آنچه به عنوان «سحر»، «طلسم» و... از ایشان رسیده، گویای همین نکته است. اینگونه علوم، معمولا با هدف کامیابی بیشتر خویش، یا اضرار به دیگری بهکار میروند و الهی نیستند.
خاستگاه چنین علومی «عقل ساقط» یا همان «وهم» است. وگرنه «عقل خالص» در بُعد علمی درپی کشف عوالم بالا و در بُعد عملی بهدنبال عروج به عوالم عالیه است. بههمین دلیل خودپرستی و سرکشی در آنها شدیدتر است.
جنیان در ساحت قلبی و مکاشفات رحمانی نیز ضعف دارند. البته آنها به جهت دسترسی آسان به عالم مثال، بهراحتی به مکاشفه میرسند. اما کشف آنها در مراحل پایینی رخ میدهد که مثال منفصل از روزنه مثال متصل، دیده میشود و حقیقت، با پیرنگهای نفسانی، آلوده میگردد.
ازسوی دیگر میتوانند به مکاشفات مثالی انسانها وارد شوند. بنابراین سالکان انسی، نمیتوانند به هر کشفی اعتماد کنند و باید آنرا با موازین مشخص شده، بسنجند. شیاطین جنی، حتی کوشیدهاند که در فرایند وحی نفوذ و دخالت کنند، اما خداوند با شهابهای سوزان آنها را بهپس رانده است.
جنیان، پیامبرانی از جنس خودشان دارند، اما صاحب شریعت نیستند. درنتیجه، آنها از شرایع پیامبران انسی پیروی میکنند و پیامبران جنی، تنها همین ادیان الهی را ترویج میکنند.
شایان یادآوری است که بیشتر پیامبران انسی نیز اینگونهاند و تنها اندکی از پیامبران انسی، صاحب شریعت و اولوالعظم هستند.
اینجاست که مغالطه ابلیس، روشن میشود؛ زیرا او استدلال خود را تنها برپایه بدن طبیعی سامان داد. درحالیکه بعد روحی اصل و اساس هر موجودی است و انسان در این ساحت، برتری دارد.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۲)
#برتریهای_جسمی_جن
#برتریهای_روحی_انسان
#تسلط_وهم_بر_جنیان
#پیامبران_جنی
#مغالطه_ابلیس
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۲ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ الل
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۳
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
جنیان مدتها پیش از آدم، در زمین ساکن بودند. بسیاری به شرارت و گروهی به سعادت گرویدند. برخی که مدتها به عبادت، مشغول بودند ارتقاء یافته و به عالم فرشتگان راه یافتند. گذشت که بهجهت لطافت بدنی، نفس آنها آزادتر است و میتواند بهآسانی به مراحل پایین عالم مثال ورود کند. ازاینرو برخی جنیانِ ارتقاءیافته میتوانند در قالب فرشتگان الهی، ماموریتهایی بهعهده گیرند.
«عزازیل» یکی از آنهاست. او پس از مدتها عبادت، به رتبه فرشتگان ارتقاء یافت و سالها در میان ملائکه حضور داشت. هنگامیکه خدا آدم را آفرید و دستور سجده داد، همه فرشتگان پذیرفتند اما عزازیل، به جهت غلبه قوای وهمانی، نپذیرفت. او میپنداشت که از آدم برتر است و نباید برای پستتر از خود کرنش کند. او با عقل ناقص خود دلیل «امر به سجده» را نمیفهمید و میانگاشت: چون من دلیلی نمییابم پس هیچ دلیلی نیست. او دستور خداوند را نادرست میدید و حتی کوشید اشتباه خداوند را به خدا ثابت کند!
عزازیل با وسوسه آدم به خوردن میوه ممنوعه، درواقع میخواست به خدا ثابت کند که آدم موجود پستی است و ارزش سجده ندارد. کاوش در شخصیت عزازیل، چند گناه کبیره را بهترتیب، نشان میدهد: کبر، غرور، کینه، نقشهکشی و فریب. پس از این کژیها، عزازیل در آسمانها به «ابلیس» نامیده شد؛ زیرا لباس حق را بر تن باطل، و لباس باطل را بر تن حق میپوشید و بسیار فریبکار شده بود.
سرانجام خداوند آدم و ابلیس را از بهشت قرب، بیرون راند و به دنیای تزاحم، تبعید کرد. البته آدم توبه کرد و بازگشت، اما ابلیس، ازآنجاکه معتقد بود خطایی انجام نداده، توبه نکرد و به راه ناروای خویش ادامه داد.
برخی عارفان نقل میکنند که روزی حضرت عیسی (ع) از خدا خواست که اگر ابلیس توبه کند آیا بخشیده میشود؟ خدا فرمود: «بلی، اگر به اشتباهش اعتراف کند و مجازات خطاهایش را ببیند، بخشیده خواهد شد». آنگاه حضرت عیسی (ع) ابلیس را احضار کرد و این مژده را به او داد. اما ابلیس گفت: «کسیکه باید عذرخواهی کند خداوند است. او بدون هیچ گناهی مرا از بهشت بیرون راند و آدم را که موجود پستی بود بالا برد!». با چشمپوشی از صحت و سقم این گزارش، اما یک نقطه بسیار روشن است که ابلیس همچنان خود را گنهکار نمیداند و هنوز، میکوشد با فریب آدمزادگان، نادرستی حکم خدا را ثابت کند!
باید توجه داشت، ابلیس در این عروج و سقوط تنها نبوده و گروهی از جنیان با او همراه بودند. یعنی شماری از جنیان یاوهگوییهای او را باور کردند و تحت امر او به فریب آدمزادگان پرداختند. این گروه به مرور زمان، فرزندان و پیروان بیشتری پیدا کردند و راههای جدیدتری برای آسیب به انسان جستجو نمودند. اینان، همان موجوداتی هستند که ما آنها را با نام «شیطان» میشناسیم.
البته واژه «شیطان» در زبان عرب، اسم آلت و بهمعنای «ابزارِ شیطنت» است. بنابراین هرچیزی میتواند مصداق شیطان باشد؛ یک ساعت زیبا، ماشین گرانقیمت، فرزند نیکو، همسر دلربا و هرچیز دیگری که آدمی را مشغول کرده و از راه سعادت باز دارد، مصداق شیطان است.
بلی، ابلیس و لشکریانش، مصداق اتم شیطاناند اما تنها مصداق نیستند. خود ابلیس نیز در برههای از زمان، پس از هدایت، گمراه شد بنابراین خود او نیز تحت تاثیر شیطنتهایی قرار گرفت که پیش از آنکه او شیطان شود، تحقق داشتند. بنابراین او خودِ شیطان نیست.
فریب و گمراهی، چیزی است که در بینش و گرایش افراد رخ میدهد. بینشها و گرایشهای گوناگون، درون ما هستند و پدیدههای بیرونی تنها آنها را بیدار میکنند. برای نمونه حضرت مسیح (ع) یکی از پیامبران معصوم الهی است. او در نگاه پیروان راستینش، چونان فرشتهای است که به توحید محض، دعوت میکند. اما در ذهنهای آلوده به اساطیر یونانی، او فرزند خدا و منادی شرک است.
گرچه مسیح (ع) برای هدایت ازسوی خدا فرستاده شده، اما نگاه وارونه برخی افراد، همین مظهر هدایت را مظهر ظلالت میبیند! خلاصه آنکه برخلاف جن، شیطان، یک موجود مشخص خارجی نیست بلکه هر ابزاری است که شخص را از خدای باز دارد. البته برخی جنیان کافر بدترین مصادیق شیطاناند اما دایره مصادیق شیطان، بسیار گستردهتر از آنهاست و هر مخلوقی را فرا میگیرد. هر پدیدهای اگر مستقل از خدا یا مانع راه خدا دیده شود، مصداق شیطان است. اما اگر جلوه الهی و مددکار راه خداوند تلقی شود، مصداق فرشته است.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۳)
#عزازیل
#ابلیس
#ارتقاء_جنیان_به_ملائکه
#عمومیت_شیطان_از_ابلیس
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۳ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ ال
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۴
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
گذشت که گستره شیطان، وسیعتر از ابلیس و لشکریان اوست. اما جنیان سرکش، بدترین مصادیق شیطاناند. اینان سردمداران کفر و پلیدی در جهان ما هستند.
آنها قرنهاست که برنامه منظم و منسجمی برای فریب انسانها و کشاندن آنها به تباهی دارند. ایشان سلاطین دنیای وهماند. قوه واهمه آنها بسیار قوی و تواناست. ازاینرو میتوانند در وهم آدمی نفوذ کنند و چیزهایی را برای او محبوب سازند. درواقع شیاطین جنی، القائاتی در وهم انسان میافکنند و حقیقت را باطل، و باطل را حقیقت، جلوه میدهند.
نباید فراموش کنیم که ما نیز دارای قوه واهمه هستیم و شعبهای از شیطنت را درون خود داریم. شیاطین جنی از همین روزنه وارد میشوند و میکوشند حقایق را برای ما وارونه سازند.
آدمی معجون آفرینش است و دنیایی از عوالم گوناگون را درون خویش دارد. هربخش از وجود ما همسنخ گروهی از موجودات بیرونی است که میتواند با آنها ارتباط بگیرد. قوه واهمه همسنخ شیاطین است و قوه عقل، همسنخ فرشتگان. اکنون این ما هستیم که تصمیم میگیریم کدام دروازه را بگشاییم و کدام ساحت از وجود خویش را تقویت کنیم.
کاهنان، جادوگران و... دروازه وهم را تقویت میکنند و با شیاطین ارتباط میگیرند. آنها سایههای تاریک وجودشان را گسترش میدهند تا سایههای بیرونی بتوانند به ایشان بپیوندند. اما وارستگان، دروازه عقل را میگشایند تا فرشتگان را به وجود خویش جلب نمایند. پیامبران (ع) نیز آسمان قلب را میگشایند تا با خداوند رودررو شوند.
بههرروی، شیاطین جنی، به روزنهای برای ورود نیاز دارند که هراندازه فراختر باشد، کمیت و کیفیت تاثیر آنها بر انسان بیشتر خواهد بود.
فرض کنید شما خانواده خوب و زندگی رضایتبخشی دارید. اکنون با خانواده خود به یک سفر تفریحی میروید. در همسایگی شما خانوادهای اشرافی هست که ماشین زیبا و گرانقیمتی دارد. اکنون شما آنرا میبینید و آرزو میکنید: «ای کاش من نیز چنین ماشینی داشتم». سپس به آغوش خانوداه خود بر میگردید و از سفرتان لذت میبرید. این فرایند طبیعی است که شاید برای هر انسانی رخ دهد.
اما شیاطین با ورود به این فرایند آنرا ضریب میدهند و از حالت طبیعی خارج میکنند. درنتیجه شما با خود میگویید: «چرا نباید چنین ماشینی داشته باشم؟ پس از عمری تلاش، هنوز با سختی زندگی میکنم؟ چرا دنیا این اندازه به من ستم کرده است؟ اگر شغل بهتری میداشتم اکنون زندگی بهتری داشتم؟ اگر هسمرم، اگر پدرم، اگر همکارم، و اگر، و اگر...».
بله، شیطان همینگونه در وهم شما میدمد و آتش خشم، نفرت، ناکامی و... را شعلهور میکند. سپس وارد خانه میشوید و با خانواده بحث میکنید. آنها نیز آزرده شده و در خیالات خود غرق میشوند. سپس آنها با شما بحث میکنند و این چرخه ادامه مییابد. سرانجام سفر شما به جهنمی سوزان تبدیل میشود.
درحالیکه واکنش طبیعی به این رخ داد میتوانست در حد یک افسوس کوچک و گذرا باشد. اما با دمدمه شیطان، به یک جهنم سوزان تبدیل شد. همه جهنمها همینگونه روشن میشوند. همه آنها در آغاز، خواستههایی طبیعی هستند که با دمیدن شیطان به انحرافات بزرگ تبدیل میشوند. این جهنمها هماکنون ساخته میشوند و ما پس از مرگ با جهنمهایی که پیشتر ساختهایم روبرو میشویم.
گرچه شیطان با دمیدن در خشم و ناکامی شما، احساسات منفیتان را چندبرار کرد، اما باز هم این شما هستید که راه را برای او باز کردید. اگر در لحظه نخست، راه را میبستید او نمیتوانست "وهم" شما را به دست بگیرد. شما با سکوت و انفعال خود، راه را باز گذاشتید. ازاینرو متون دینی اصرار زیادی بر برخوردهای پیشگیرانه با غضب و شهوت، دارند و تاکید میکنند که باید راههای شعلهوری آنها را از آغاز محدود کرد.
بله، همه شیاطین همینگونهاند که چیزهای کوچک را بزرگ میکنند تا چون سرابی پوچ، بشر را به سویشان بفرستند. و چیزهای باارزش را ناچیز نشان میدهند تا ما را از تحصیل آنها روگردان کنند. اینجاست که باید چون موسای عقل با عصای استدلال، سحر آنها را باطل کنیم و حقیقت را از نقاب دروغ، بپیراییم.
ماهیت سحر همین است؛ آن یک دروغ بزرگ است؛ اگر باورش کنید تحقق مییابد و اگر باطلش بدانید محو میشود.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۴)
#شیاطین_جنی
#وسوسه
#سحر
#دمدمه_وهمانی
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۴ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ الل
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۵
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
انسان بهگونه طبیعی، قوای گوناگون و خواهشهای متعددی دارد. این خواهشهای درونی، بخشهای طبیعی از وجود آدمی هستند؛ نیاز به غذا، همسر، احترام، رفاه و... نیازهای طبیعی یک انساناند که هریک از قوه خاصی برخاستهاند. لذا انسانها تلاش میکنند نیازهای خود را از راههای طبیعی و معقول برطرف سازند؛ برای نمونه ازدواج میکنند، کشارزی میکنند و... .
اما شیاطین، راههای نادرستی برای رسیدن به این نیازها پیشنهاد میدهند؛ برای نمونه آنها در گوش وهم ما میگویند: «کشاورزی کار دشواری است، اگر به غذا نیاز داری میتوانی از مال دیگری برداری!»، «ازدواج سختیهای زیادی دارد، اگر چنین نیازی داری میتوانی به همباشی رو آوری» و...
کار شیطان، انحراف یک خواسته طبیعی از مسیر طبیعی آن است. او میخواهد ما را به روشهایی سریعتر و کمهزینهتر دعوت کند. روشهایی که معمولا ستمکارانهاند و حقوق دیگران را ضایع میکنند.
بنابراین، امیال طبیعی، که ملکوت عالم، آنها را برای بقای فرد و نوع در سرشت انسانی قرار داده است، چیز بدی نیستند. اما برآورده کردن آنها از راههای ناروا یا بهشکل افراطی، چیز بدی است.
درواقع شیطان یک حق (نیاز طبیعی) را به یک باطل (روش نادرست) پیوند میزند. آنگاه باطل را در لوای حق، تزیین میکند. شیطان میداند که سرشت ما به ظلم و بیعدالتی، گرایش ندارد و اگر باطل (دزدی، هیزی و...) را همانگونه که هست، پیشنهاد دهد ما نمیپذیریم.
ازاینرو نیازهای طبیعی و بهحق ما را یادآور میشود و با تاکید بر حقانیت آنها، راه نادرست یا افراط در آنها را توجیه مینماید و این گونهای جادو است.
چنانکه جادوگران فرعون، طنابهای جیوهاندود را زیر نور خورشید قرار دادند تا دراثر انبساط، به جنبش درآیند. این واقعیتی بود که جریان داشت. اما جادوگر (ساحر) با نفوذ در خیالات مردم و تسلط بر وهم آنها، این واقعیت طبیعی را به صورتی غیرمعمول نمایش میدهد تا مردم بپندارند آن طنابها، مارهایی زهرآگین و خطرناکند که به دستور جادوگران یورش میبرند.
در اینجا یک واقعیت عینی داریم و یک نمایش ذهنی. این نمایش ذهنی، واقعیت عینی را بزرگتر و پیچیدهتر از آنچه هست، نمایش میدهد. تاجاییکه انسان تسلیم شود و آنرا واقعیت بپندارد.
در این صورت حتی شاید آن مارها حمله کنند و او مسموم شود و بمیرد. اما معنای این سخن آن نیست که مارها واقعی بودهاند، بلکه آن شخص، مارها و گزیدن آنها را واقعی پنداشته و درنتیجه از پندار خود آسیب دیده است.
این آسیب نه از مارهای جادویی، بلکه از تسلیم قوه واهمه شخص، به القائات جادوگران است. این تسلیم بسترهای مادی را برای تاثیرگذاری جادو فراهم میکنند.
هنر اصلی حضرت موسی (ع) آن بود که پرده پندار را درید؛ یعنی با فرایند اعجاز (که یک فرایند علّی الهی است) مردم را از خواب جادویی بیدار کرد تا آنها با چشم خود ببینند که مشتی طناب، پیچ و تاب میخورد و ماری در کار نیست.
بیداری از خواب جادویی، پدیده بسیار مهمی در نبرد با شیاطین درونی است. در اینجا قوه عقل، میتواند در نقش موسی (ع) ظاهر شود و رشته وسوسههای شیطان را پاره نماید. عقل با استدلال و قلب با شهود، میتوانند پوشالی بودن القائات شیطان را روشن کنند و جهنم افروخته او را خاموش نمایند.
عقل، برای دریدن جادوی شیطان، باید نیرومند باشد. در نبرد عقل و وهم، هریک که توان و لشکریان بیشتری داشته باشند پیروز میشوند. لشکر عقل، علوم الهی هستند. عقل با علم تنومند میشود و هرچه این علوم الهیتر باشند، قدرت بیشتری برای مبارزه با جادوی وهم، به عقل میدهند.
ازاینرو از علم، در ادبیات دینی به نور تعبیر شده و دانش، هرگونه که باشد، شایسته معرفی گشته است. اما دانشهای الهیاتی مانند فلسفه، عرفان، اخلاق، تفسیر، حدیث و... نورانیت بیشتری به عقل میدهند.
بااینهمه، علم و استدلال لازم اما ناکافی هستند. باید راههای عملی مبارزه با نفس را آموخت و بهکار بست. آدمی نیازمند دارد نزد کسیکه خود شیاطین درونش را رام کرده است، این نبرد را مدیریت کند.
در اینجا امید و استقامت بسیار مهماند و ناامیدی و خستگی، جاسوسهای دشمن شیطانی در ممکلت انساناند. باید ایستاد، باید جنگید، جنگید و جنگید... تاجاییکه پرتوهای سپیدهدم، مژده طلوع خورشید و پایان تاریکی را در سراسر ممکلت وجود، بگسترانند.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۵)
#نیازهای_طبیعی
#انحرافات_شیطانی
#فرایند_عملکرد_سحر
#مقاومت_رمز_پیروزی
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۵ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ الل
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۶
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
تمایل به پرستش موجود برتر، امری فطری است. اما صرف برتری یک موجود و تاثیرگذاری او در زندگی ما، دلیل خدایی او نیست؛ زیرا خود او میتواند وابسته به بالاتری باشد و آن نیز نیازمند والاتری. بنابراین خدای حقیقی، علت نخستین این سلسله است و دیگران چیزی جز واسطههای فیض او نیستند.
گذشت که هرچیزی که آدم را از راه خدا باز دارد شیطان است. بنابراین نگاه مشرکانه و پرستش مخلوق بالاتر، گونهای شیطنت است که در دستگاه ادراکی بشر تحقق مییابد.
یکی از موجوداتی که به لحاظ جسمانی و دنیوی، از انسان برتری دارد، جنیان هستند. به همین دلیل، برخی انسانهای کوتهبین به پرستش آنها روی میآورند تا قدرتهای آنها را بهسود خویش بهکار گیرند.
بیگمان جنیان وارسته و باایمان، چنین خدایی پوشالیای را نمیپذیرند و تاثیرگذاری خود را در چارچوبی که شریعت، برایشان مشخص کرده، محدود میکنند.
اما شیاطین جنی، که تشنه کرنش و اطاعتند، از این رویکرد استقبال میکنند. ابلیس و لشکریانش علاقه زیادی به پرستش دارند تا بدینوسیله کینه خود از خداوند را اجرایی کنند و خود را رقیبان خدای حقیقی معرفی نمایند.
ازسوی دیگر، شرک، گناه بزرگی است که بخشیده نمیشود. درنتیجه انسانهایی که شیطان را بپرستند نگونبخت شده و روی سعادت را نمیبینند. این نیز دستاورد مهمی برای ابلیسیان است؛ زیرا کینه آدمزادگان را به سینه دارند و آدم را دلیل اخراج خود از بهشت میشمارند.
لذا شیاطیان برای ارتباط با انسان، شرطهایی مشرکانه میگذارند؛ مانند «کشتن اولیاء الهی»، «جسارت به کتابهای آسمانی»، «قربانی افراد بیگناه، بهویژه کودکان» و...
داستان بنیاسرائیل، نمونه خوبی از این معناست. آنها مدتها در بند فرعون بودند و بلاهای گوناگونی را تجربه کردند. اما بر ایمان خویش به ظهور منجی (حضرت موسی ع) ایستادند تا سرانجام نجات یافتند.
لکن رفتهرفته غروری در ایشان پیدا شد که خود را قوم برگزیده و دیگران را حیواناتِ انساننمایی برای خدمت به خود یافتند. این در حالی است که برتری واقعی نزد خداوند به تقوی (وارستگی) است نه نژاد.
شاید به همین دلیل، نسل نبوت از دودمان ایشان رخت بست و به خاندانهای پاکیزهتر هدایت شد.
کاهنان بنیاسرائیل برآشفتند و کوشیدند با نزدیکی به شیاطین، از این جریان انتقام بگیرند. آنها بسیاری از پیامبران را کشتند و پیروان ایشان را به فجیعترن وضع مسلح کردند، تا هم از انتقال نبوت، انتقام بیگرند و هم با ریختن خونهای بسیار، توجه شیاطین را جلب کنند.
در طول تاریخ، شیطانپرستان، ایمان و سعادت ابدی خود را به شیطان میفروشند تا در زندگی کوتاه دنیا، بهره بیشتری ببرند. اما آیا شیطان به معاهده آنها وفا میکند؟
بهنظر چنین نیست؛ زیرا شیاطین جنی خود را موجودات برتری میدانند که بهخاطر انسان از بهشت رانده شدند. شاید عمر کوتاه انسان و گذشتن هزاران سال، این مطلب را از ذهن آدمزادگان پاک کرده باشد. اما شیاطینِ چندهزار ساله، هنوز کینه آدمی را به دل دارند و حتی به خادمان خود خیانت خواهند کرد.
آنها مانند سازمانهای جاسوسی بیگانهاند که با وعدههای واهی افراد سستباور را میفریبند و هنگامیکه سوءاستفاده خود را انجام دادند آنها را بیپشتیبان، رها میکنند. در قیامت نیز جرم خادمان خود را بهگردن نمیگیرند و به آنها پشت میکنند.
تنها چیزی که شیاطین جنی به آن پایبندند پروژه کلان خویش است. اما این کلانپروژه چیست و چه هدفی را دنبال میکند؟
بیگمان، هدف ابلیس فریب و گمراهی انسان است. ابلیس در جهل و غرور اولیه خویش غرق است و میخواهد به خدا ثابت کند: انسان ارزش سجده نداشته است.
او هنوز نفهمیده که خداوند، هستی بیکران و علم بیپایان است و خلاف نمیگوید. این نشانه روشنی بر ضعف عقلی و قلبی جنیان است که نمیتوانند حقایق را آنگونه که هست، دریابند.
بااینهمه، ابلیس از شرارت دست نمیکشد و میکوشد نقشه موهوم خویش را اجرایی سازد.
گرچه هماکنون نیز، شیاطین میتوانند القائاتی در ذهن انسان انجام دهند، اما ابلیس به این اندازه قانع نیست و چون جهنمی سیریناپذیر، بیشی میطلبد.
او خواهان تاثیرگذاری بیشتر بر زندگی آدمزادگان است. ازاینرو به برخی خادمان انسی خویش طرحهایی درباره آینده جهان (آخرالزمان) ارائه میدهد تا آنها را پیاده کنند.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۶)
#ارتباط_انسان_و_شیطان
#ریشههای_پرستش_شیطان
#پروژه_جهانی_ابلیس
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۶ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ ال
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۷
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
اکنون پرسش اینجاست که شیطانپرستان انسی چرا سعادت اخروی خود را به شیاطین جنی میفروشند؟ در شرایط کنونی که بیشتر تاثیرات شیاطین بر انسانها در قالب القاء و اقواء است، آیا آنها میتواند مزیتی به پیروان خود ببخشند؟
پاسخ در ضمن یک مثال ارائه میشود: فرض کنید برای خرید لباس به بازار میروید. اکنون آنها میتوانند با بزرگنمایی یک محصول در ذهن شما، میل شما را به خرید آن افزایش دهند.
این القائات بهویژه بر افرادی که ایمان ضعیف و جان آلودهای دارند، تاثیر بیشتری خواهد داشت. البته این قطعی نیست؛ چون شما میتوانید مقاومت کنید، ولی احتمالات را افزایش میدهد.
بنابراین انسانی که خود را به شیطان فروخته میتواند احتمالات بیشتری برای فروش و کسب ثروت داشته باشد. ازاینرو برخی خاندانهای یهودی، از دیرباز مراسم قربانی اجرا کردهاند. آنها از گوشت کودکان بیگناه میخوردند تا توجه شیاطین را جلب کرده و از ثروت و قدرت بیشتری بهرهمند شوند.
شایان یادآوری است که ثروتمندترین خاندانهای تاریخ، یهودی هستند. البته این ثروت به عوامل دیگری چون رباخواری و... نیز وابسته است. اما یکی از احتمالات، همان نکته پیشگفته است.
اکنون به مثال دیگری توجه کنید: فرض کنید شما ابلیس هستید و میدانید که حسینبن علی (ع) میخواهد به درخواست کوفیان برای قیام، پاسخ دهد. همچنین شما میدانید اگر حسین پیروز شود، بخش زیادی از انسانها به هدایت میگروند و حکومت صالحان برپا میشود.
اکنون آیا شما ساکت مینشنید؟ یا همه تلاش خود را برای شکست این حرکت انجام میدهید؟ شما در ذهن یزید چنین اقواء میکنید که «حسین طمع فرمانروایی دارد و باید نابود شود»، در ذهن عمربن سعد چنین میافکنید که «قیام حسین شکست خواهد خورد و ارزش پشتیبانی ندارد»، و... شما هرکسی را با علائقی که روزنه نفوذ به اوست، میفریبید.
شما مجموعهای از القائات را در ذهنهای نفوذپذیر میافکنید که هریک بخشی از یک جورچین بزرگ است. جورچینی که با شهادت حسین (ع) و یارانش تکمیل میشود. میتوان این شبکه القائات شیطانی را برای شهادت همه پیامبران و امامان، فرض نمود.
اکنون، بسیاری از وقایع تلخ تاریخ مانند کشتار مغول، جنگهای جهانی و... را میتوان از این روزنه نیز نگریست؛ زیرا این وقایع، خواهناخواه، در راستای اهداف شیطان، رخ دادهاند.
این احتمال بسیار جدی است که شاید تاکنون، بارها ظهور منجی نزدیک شده باشد اما شیطان با القائاتی که در ذهن دولتمردان و مردم افکنده، آنها را از ایستادگی در راه حق، رویگردان کرده و حرکت جهانی جبهه حق را به تاخیر انداخته باشد. این رویداد، دستکم در لوح "محو و اثبات" تصورپذیر است.
اکنون به نمونه دیگری توجه نمایید: بارها برای ما پیش آمده که عظم کار خیری کردهایم اما ناگهان جریان زندگی سخت متلاطم گشته و ما را باز داشته است.
معمولا در این موارد، شبکهای از شیاطین همآهنگ میشوند تا مانع ما شوند. آنها هریک از بستگان و دوستان ما را بهگونهای علیهمان بسیج میکنند تا در اثر فشارهای گوناگون، کار خیر خود را فراموش کرده یا منصرف میشویم.
نقل میشود که علامه امینی (ره) هنگامیکه در نجف مشغول کارهای علمی بود زندگی بسیار سختی داشت. روزی به حرم امیرالمومنین (ع) رفت و راه نجاتی خواست. سپس به منزل رفت و خوابید.
در خواب دید که گروهی از شیطان با هم سخن میگویند. اولی میگوید: «من در فکر همسر امینی انداختم که از نجف بروند». دومی میگوید: «من به ذهن یکی از دوستان امینی انداختم که به او حسد ورزد و مشکلاتی ایجاد کند» و...
سرانجام آخری که رئیس آنها بود اظهار میکند: «چرا اجازه دادید او به حرم رفته و توسل کند. بارها گفتم که مانعش شوید اما نتوانستید. سرانجام او به حرم رفت و اکنون ما را میبیند».
این مباحث، چند نکته مهم را روشن مینماید: ۱. شیاطین هم برای فردفرد انسانها و هم برای روند کلان جامعه انسانی نقشه دارند. ۲. آنها با هم همآهنگ میشوند و مانند سازمانهای جاسوسی، نقشههای خود را به پارههای کوچک تقسیم میکنند تا فرد یا جامعه هدف، متوجه آن نشوند. ۳. این پارههای کوچک، بخشهای یک جورچین بزرگند که برای گمراهی کلان و همگانی بشر طراحی شده است. ۴. تنها راه رهایی از این نیرنگها، ایستادگی در راه حق، در وادی شخصی و اجتماعی است.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۷)
#روشهای_اغوای_شیطان
#نیرنگهای_چندوجهی_شیطان
#شبکه_شیاطین
#خاطره_علامه_امینی
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۷ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ ال
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۸
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
ابلیس خواهان تاثیرگذای بیشتر و مستقیم در تباهی انسانها است. او میخواهد شرایط را به گونهای تغییر دهد که شیاطین جنی، بتوانند در قالب پیکرهای غلیظ، در میان انسانها ظهور یابند و جنگ، خونریزی، هرزگی و فساد را به اوج برسانند.
این رویداد پیشتر در زمان سلیمان نبی (ع) تاحدودی رخ داد، اما سلیمان (ع) بهکمک معجزات الهی جریان یادشده را متوقف کرد. بیگمان شیاطین در این چندهزار سال، بیکار ننشسته و راههای گوناگونی برای این منظور جستجو کردهاند.
آنچه درباره خروج «دجال» در آخرالزمان گفته شده، مربوط به همین نکته است. توصیفهای دجال، در متون دینی بهگونهای است که بر یک انسان عادی صدق نمیکند.
البته برخی «دجال» را معنایی نمادین از طغیان تکنولوژی و نابودی بشریت، و احتمالهایی مانند این میدانند. بلی، همه اینها احتمال دارند. اما توصیفات دجال در متون دینی، بیشتر یک موجود طبیعی، زنده و هوشمند را توصیف میکند.
این شخصیت بیشتر شبیه شیطانی است که تمثل جسمانی یافته و به عالم انسانی ورود کرده است، یا انسانی که مستقیما توسط ابلیس تسخیر شده باشد. بادریغ، بهسبب ورود «هالیود» به این مفاهیم و آمیختن واقعیت و خرافات، کمتر کسی تمایل پرداختن به این معانی را دارد. اما بررسی هستیشناسانه این مفاهیم، اکنون ضروری بهنظر میرسد.
در اینجا دو پرسش مهم پیشرو است: ۱. آیا شیاطین جنی میتوانند با اجسام غلیظ در عالم انسانی ظاهر شوند؟ ۲. آیا شیطان میتواند انسانی را تسخیر کند؟ پرسش نخست در میان بحثهای گذشته، تاحدودی پاسخ یافت. اما پرسش دوم نیازمند بحث بیشتری است.
گفته شد که شیطان از راه قوه واهمه، میتواند القائاتی در ذهن انسان بیافکند و او را اغواء کند. اکنون باید دقت کرد که هر عاملی که به تضعیف عقل و تقویت وهم در انسان بیانجامد این نفوذ را تقویت میکند.
عواملی مانند: ۱. رنجهای شدید روحی و فوران احساسات منفی. ۲. اختلالهای شدید در مزاج و سلامت بدن که تسلط عقل را کاهش میدهد. ۳. برخی دستورهای غذایی خاص که با تغییر مزاج، قوه وهم را خروشان میکند. ۴. برخی ریاضتهای باطل که دروازه وهم را به روی شیاطین باز میکند و... .
اکنون فرض کنید همه یا بیشتر این عوامل در شخصی رخ دادهاند. چنین شخصی میتواند بستر مناسبی برای تسخیر باشد. چنانکه شیطان جنی، از راه قوه وهم، وارد میشود و اختیار او را بهدست میگیرد.
این رخداد مسلما «تناسخ» باطل نیست، که دو روح در یک بدن بگنجد. بلکه مانند ورود ویروس به بدن انسان و بروز تب و لرز و هزیانگویی است. هزیانهایی که مفاهیم خاصی را بروز میدهد.
همانگونه که بنیه بدنی افراد و مقاومت آنها دربرابر ویروسها گوناگون است، بنیه روحی نیز دربرابر «همزات شیاطین» متفاوت است.
بههرروی، شیطان میتواند از روزنه وهم، وارد شود و روزبهروز تسلط خود را افزایش دهد. اکنون اگر این شخص، از خادمان شیطان باشد و با دستورهای غذایی و ریاضتهای مخصوص، خود را در اختیار شیطان گذاشته باشد، چه خواهد شد؟ نمیتوان چیزی را، تنها به این دلیل که عجیب است ناروا شمرد، درحالیکه واقع شده است.
آنچه بیان شد، نفوذ شیطان در شرایط خاص برای افراد خاص بود. اما آنها به این نیز بسنده نمیکنند و همواره بیشی میجویند. رویای ایشان، آن است که شرایط محیطی و زیستی بهگونهای تغییر کند که برای ورود به عالم انسانی، به مقدمات خاص و افراد خاصی نیاز نباشد.
اکنون پرسش اینجاست که شرایط ورود بیقید و شرط جنیان شرور (شیاطین) در میان انسانها چیست؟ پاسخ این پرسش دشوار و درگرو شناخت کامل آنهاست.
اما میتوان برخی امور را از شرطهای قطعی این رویا، قلمداد کرد: ۱. رواج جنگهای بزرگ و قتل عام بیگناهان. ۲. رواج بیبند و باریهای اخلاقی. ۳. رواج حرامخواری. ۴. سستی ایمان و ترک مناسک دینی. ۵. برخی شرایط زیستی.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۸)
#ظهور_شیطان_در_عالم_انسانی
#دجال
#تسخیر
#پروژه_جهانی_ابلیس
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۸ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ ا
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۹
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
پیشتر عوامل پنجگانهای برای تاثیر بیشتر شیاطین بر عالم انسانی، یاد شد. برخی از این عوامل مانند «رواج جنگ و خونریزی» مورد توجه نیروهای نظامی و امنیتی است که باید هشیارانه مترصد آن باشند.
برخی عوامل دیگر مانند «رواج بیبند و باریهای اخلاقی، حرامخواری و سستی در مناسک دینی» به عوامل فرهنگی مرتبط است، که درباره آن بحثهای زیادی انجام شده و میشود. اما عامل «زیستی» چیست؟ این مورد به توضیح بیشتری نیاز دارد.
شرایط محیطی، تاثیر زیادی در زندگی و مرگ موجودات زنده دارند. گیاهان و حیوانات، هریک به شرایط ویژهای برای حیات، نیاز دارند که بدون آن، زندگیشان ممکن نیست.
خاک، آب، هوا و آتش، در ترکیب بیشتر موجودات زنده بهکار رفتهاند، اما اندازه حضور آنها در هر موجود، متفاوت است. ازاینرو هر موجودی، تنها در شرایطی که میزان لازم از عناصر یادشده حضور دارند، پدید آید.
برای نمونه گلهای شقایق، تنها در فصل بهار و تنها در دشت و کوهپایه، میرویند. اما درختچههای گَز و کاکتوس در کویرهای خشک، سبز میشوند. درختان میوه نیز چنیناند و رویش آنها تنها در آب و هوای ویژهای رخ میدهد.
این قاعده مختص گیاهان نیست و حیوانات را نیز فرا میگیرد. هر حیوانی در مناطق آب و هوایی خاصی پدید میآید و ادامه حیات آنها در مناطق دیگر سخت یا ناممکن است. به همین دلیل در طول قرنها، تغییرات اقلیمی باعث انقراض برخی گونهها، و پیدایش گونههایی دیگر شده است.
همه این رخدادها برای آن است که هر موجود زندهای به میزان خاصی از عناصر وابسته است که اگر بیشتر یا کمتر شود، آن موجود منقرض گشته و موجود دیگری که با شرایط جدید، سازگاری دارد پدید میآید.
بدن انسان نیز، حرارت خاصی دارد که در حالت طبیعی ۳۶ تا ۳۷ درجه است. اکنون اگر در اثر بیماری درونی یا گرمای بیرونی، حرارت بدن افزایش یابد و به ۴۴ برسد، آدمی خواهد مرد و اگر این شرایط ادامه یابد، بهتدریج نسل بشر منقرض خواهد شد و موجوداتی که با عنصر آتش (حرارت) میانه بهتری دارند، پدیدار میشوند.
ازاینرو گرمای زمین، تشدید گازهای گلخانهای، بروز طوفانهای گرد و خاک، برخی بیماریهای جدیدِ طبیعی یا ساختگی و... همگی، میتوانند عواملی باشند که شرایط زیستی را برای تجسم شیاطین جنی، در عالم ما، مهیا کنند.
مسئله تغییر اقلیم، افزون بر مخاطرات زیستی که برای انسان دارد، میتواند آوردههای زیستی برای اهداف شیطانی داشته باشد. بااینفرض، آیا میتوان بیتوجهی برخی دولتهای استعماری به محیط زیست، را قطعهای از این جورچین بزرگ قلمداد کرد؟
شایان یادآوری است که برخی عارفان مانند محییالدین عربی، میگویند که قبیلههای جنیان، گاه به جنگ یکدیگر میروند و این جنگها بهصورت طوفانهای سهمگین در عالم انسانی ظاهر میشود. محییالدین ادعا میکند که خود مواردی از این دست را مشاهده کرده است.
برپایه شواهد دینی، شهودی و تجربی، زمین، دورههای گوناگونی از خلقت را تجربه کرده است. پیش از این نسل انسانی، نسلهای دیگری بودند و پس از آن نیز نسلهای دیگری خواهند بود (به رساله رتق و فتق علامه حسنزاده آملی رجوع کنید).
برخی روایات گویای آنند که پیش از آفرینش این نسل از بشریت، جنیان بهوفور در زمین ساکن بودند. اما شرایط زیستی بهگونهای تغییر کرد که آنها برای ادامه زندگی به اعماق آتشفشانی زمین پناه بردند. این تغییر بهگونهای بود که برای حیات آنها زیانمند و برای حیات انسان سودمند شد. آیا این شرایط نمیتواند دوباره تغییر کند و برعکس شود؟
بسیاری افراد با شنیدن آنچه در این سلسله بحثها گذشت، لبخندی بر لب مینهند و با نگاهی عاقلاندرسفیه، گوینده را به خیالبافی و توهم، متهم میکنند.
اما این لبخند، مانند لبخند فردی در صد سال پیش است که برای او درباره سفر به کرات آسمانی، گوشیهای همراه و... سخن بگویید. او نیز خواهد خندید و گوینده را خیالباف، خواهد شمرد.
اما امروز این ما هستیم که به او میخندیم؛ زیرا از سر ناآگاهی و بدون دلیل کافی، حقایق تکوینی را انکار کرده است. بنابراین بهتر است در این نکات تامل کنیم و دستکم در حد یک احتمال عقلی، به آنها بیاندیشیم، و در ادامه اگر شواهدی کافی برای آنها یافتیم، پذیریم. اما انکار کورکورانه آنها نارواست؛ ای بسا که آینده جهان درگیر این نکات باشد.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۹)
#تغییرات_زیستی
#انقراض_موجودات_قبلی
#پیدایش_موجودات_جدید
#بازگشت_شیاطین
#احتمال_قابل_تامل
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۹ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ ال
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۱۰
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
درباره جن و شیطان، دو دیدگاه افراطی و تفریطی وجود دارد: ۱. دیدگاه تفریطی با نگاهی حداقلی، میکوشد نقش آنها را در شقاوت فردی و گروهی انسانها نادیده انگارد. برخی وجود جن را ازپایه انکار میکنند و برخی وجود مستقلی برای او قائل نیستند و او را در حد نیمه باطنی و تاریک وجود آدمی، فرو میکاهند.
بلی، انسان نیز در مراتب وجودی خویش ساحتی مانند جنیان دارد. این بخش برای بیشتر ما فعلیت نیافته، اما برخی مرتاضان و کاهنان با ریاضتهایی، آنرا بالفعل میکنند و با «بدن اختری» به عالم اختری آنها سفر مینمایند.
اما اثبات این نیمه تاریک برای انسان، وجود خارجی جن را نفی نمیکند. فروکاهیدن جن، به ساحت باطنی انسان، و فروکاستن شیطان به نفس اماره، پذیرفتنی نیست؛ زیرا مراتب درونی انسان، عصاره و روگرفتی از موجودات بیرونی نظام هستی است. بنابراین در بیرون چنین موجوداتی هستند که ما در درون، پرتو آنها را مییابیم.
۲. دیدگاه افراطی با بزرگنمایی قدرتهای ایشان، دل مردمان را به هراس انداخته و نوعی کرنش در آدمزادگان در برابر آنها ایجاد میکند. این بسیار نادرست است. جن و شیطان نیز آفریده خداوندند. برای مصالحی آفریده شدند و اختیار یافتند تا خیر و شر را برگزینند.
گرچه قدرتهای دارند اما محدودیتهایی نیز دارند که نمیتوانند از آن فراتر روند. وانگهی، فرشتگان، جنیان مومن و اولیای الهی نیز در برابر آنهایند، که به کمک مردم باایمان آمده و میآیند. بنابراین بحثهای گذشته، برای ترساندن و کرنش مردم نیست، بل بهمعنای یادآوری حقیقتی است که نادیده مانده است.
گذشت که شیاطین از روزنه «وهم» انسان را اغواء میکنند. بنابراین ترس و تسلیم، بهمعنای واگذاری میدان نبرد (قوه واهمه) به دشمنی قسمخورده است. چیزی که مانند سدّ سکندر، از ما محافظت میکند استحکام قوای عقلی و انوار قلبی است. اگر در ذهن خود ترسیدید و تسلیم شدید، به واقعیت میپیوندد و اگر ایستادید و جنگیدید چونان غبار، محو میگردد.
بهگونه کلی نور، تاریکی را فراری میدهد. پس نور بجوییم و نور کسب کنیم. انجام واجبات، ترک محرمات و روزی حلال، مهمترین ارکان نورانیت آدمی هستند.
البته برخی آیات و اذکار نتیجه بیشتری دارند. توصیه اساتید این است که صبح (بهویژه بینالطلوعین) و شام (پیش از خواب) این موارد خوانده شود: ۱. نوزده بار بسمالله الرحمن الرحیم. ۲. هفده بار صلوات. ۳. دعای نور (در مفاتیح هست). ۴. سه بار کافرون. ۵. سه بار فلق. ۶. سه بار ناس. ۷. یازده بار توحید. ۸. هفت بار آیه "فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین". ۹. آیتالکرسی.
همچنین: ۱. دائمالوضو بودن. ۲. خواندن اذان با صدای بلند (دارای جوهره) در محیط خانه و کار. ۳. نصب چهارقل و آیتالکرسی بر دیوار خانه و محل کار. ۴. بههمراه داشتن برخی حرزها و دعاها و...
سفارش اساتید آن است که افراد با همین دستورهای عمومی، بنیه روحی خویش را تقویت سازند و از مراجعه به دعانویسان در فضای مجازی و حقیقی خودداری نمایند؛ زیرا بیشتر آنها مانند پزشکنمایان نامتخصصاند که نهتنها سودی نمیرسانند، بلکه زیانهای پنهانی وارد میسازند. مگر آنکه از اولیای الهی باشند.
سفارش مهم دیگر آنکه از ارتباط با جنیان، به هر شکل، پرهیز شود. فرض کنید دستور خاصی برای احضار جن بهکار بستهاید. این مانند آن است که گوشی خود را بردارید و شمارهای در یک کشور بیگانه را بهگونه تصادفی وارد کنید. شما نمیدانید چه کسی با چه روحیات و تواناییهای برای این ارتباط حاضر میشود. ممکن است بهجای آنکه شما او را تسخیر کنید، او شما را تسخیر نماید.
افزون بر اینکه رابطه جن و انسان، برای هردو طرف ممنوع شده است. بنابراین جنی که به شما پاسخ میدهد، احتمالا جزء شیاطین است. نخست به درخواستهای شما پاسخ میدهد و پس از جلب اعتماد، این شما هستید که بازیچه او میشوید.
چنین ارتباطی هرگز بهسود شما پایان نمییابد. البته ارتباطی که خداوند در مراحلی از سیر و سلوک، میان اولیاءالله با جنیان پارسا برقرار میکند، داستان دیگری دارد.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۱۰)
#نادرستی_رویکرد_افراطی
#جنهراسی
#نادرستی_رویکرد_تفریطی
#انکار_جن
#نیمه_تاریک_انسان
#راهکارهای_دفع_جن
#خطرات_رابطه_با_جن
#پرهیز_از_دعانویسان_دورهگرد
@aqlemonavar
عقل منور
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۱۰ اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ
تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۱۱ (پایان)
اَعوذُ باللهِ السمیعِ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم * بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم، بسمِ اللهِ خیرِ الاسماء، بسمِ اللهِ الذی لا یَضُرُّ معَ اسمِهِ شَیءٌ فِی الارضِ و لا فی السَماءِ و هو السمیعُ العلیم
تحلیلهای هستیشناختی، بر دادههای اولیهای مبتنی است، که معمولا از راه حواس بهدست میآیند. اکنون در موضوعی مانند «جن» که توسط حواس ظاهری انسان ادراک نمیشود، عقل فلسفی، بهناچار از دادههای دینی، شهودی و تجربیات اهل فن، بهره جسته و آنها را تحلیل میکند. بحثهای گذشته، عمدتاً چنین بودند.
مسئله جنیان، بهدلیل کمبود دادهها، حساسیتهای اجتماعی و مخاطرات خاص، کمتر با تاملهای هستیشناختی روبرو شده است. نکات پیشگفته گامهایی نخستین بود. نویسنده ماههاست که قصد نگارش آنها را داشته، اما برخی ملاحظات مانع میشدند.
سرانجام پرسشهای فراوان در محیطهای عمومی و تخصصی، نگارنده را به نگارش آنها ترغیب کرد. امید که سودمند باشد و دستمایه تحقیقات بعدی قرار گیرد.
باید یادآور شد که این موضوعات اکنون جزئی از مسئلههای ذهنی مردم هستند، لذا سکوت و فرار از پاسخگویی، مردم را به دام شیادان گرفتار میکند. متخصصان دینی، فلسفی، عرفانی و نهادهای امنیتی باید این مسائل را جدی بگیرند و مردم را در غبار ابهام رها نکنند که این بهترین فرصت برای سودجویی شیادان است.
ما پیشتر تجربه مشابهی در زمینه عرفان داشتهایم. برخی با بیمهری به عرفان اصیل اسلامی، متخصصان آنرا در تنگنا گذاشتند تا این علوم در مراکز دینی تقلیل یابد. اما جامعه عطش معنوی خود را از راههای نادرستی چون عرفانهای نوپدید، پیگیری کرد. اکنون اگر همان رویکرد را درباره جنیان پیش بگیریم، همان بازخورد را دریافت میکنیم. درحالیکه این مسئله خطرات بیشتری دارد.
باشگفتی آنچه در فیلمهای آخرالزمانی درباره جن و شیطان تصویر میشود تا حدود زیادی با نکات پیشگفته برابر است. در این فیلمها، شیاطین در اعماق زمین زندگی میکنند و گاه بهسبب عواملی عمدی یا ناخواسته به زندگی انسانها نفوذ مینمایند.
گروه دیگری از این فیلمها به موجودات فضایی میپردازند؛ موجوداتی با دست و پاها و گوشهای کشیده و قدرتهای ماورایی. همه اینها صفاتی برخی طوایف جنی است.
ظاهرا دنیای غرب، آشنایی عمیقی با این موجودات دارد. یکی از بهترین فیلمهایی که این آشنایی را نشان میدهد سهگانه «ارباب حلقهها» است. در این فیلم، انواع و اقسام جنیان و شیاطین، با دقت اعجاببرانگیزی توصیف شدهاند.
خروج «دجال»ی که چشم راستش ممسوح است، کنترل او توسط شیطان، بازگشت مسیح در آخرالزمان، بازشدن زمین و بلعیدین سپاهیان شیطان و... همگی دقیق و درستند. تنها نکته نادرست آن است که لشکر شیطان شرقی و لشکر مسیح غربی است؛ یعنی حقیقت را بهسود خود وارونه کردهاند.
فیلم «ونوم» درباره یک موجود فضایی با پیکری رقیق است که در قالب انسانی فرو میرود و مسئله پیمان انسان با جن را بهتصویر میکشد. فیلم «جنگیر» به مسئله تسخیر انسان توسط شیاطین میپردازد.
باید یادآور شد که در جامعه مسیحی، بهدلیل حذف شریعت، بنیههای روحی ضعیفند و مسئله «تسخیر» بیشتر رخ میدهد. لذا واتیکان، بخش خاصی برای این مشکل دارد. فیلم «پاپ جنگیر» که برپایه خاطرات شخصیتی واقعی ساخته شده، به همین مسئله میپردازد.
تاکید هالیود بر رونمایی از دنیای شیاطین، خود مقوله تاملبرانگیزی است. شاید علت آن جذب مخاطب و فروش بیشتر باشد. اما میتوان انگیزههای بنیادیتری مانند آمادگی روانی بشریت برای پذیرش شیطان، را فرض کرد.
برخی فیلمها مانند «راهبه جنگجو» و «انتقامجویان» نکته افزودهای دارند که بشر، افزون بر ریاضتهای باطل، از راه تکنولوژی نیز میتواند دروازهای به عالم آنها بگشاید.
تئوری این است که اگر بتوان با ابزارهای فنی، ماده را رقیق کرد و چیزی مانند یک سیاهچاله کوچک آفرید، ممکن است دروازهای به عالم اختری (دخانی) باز گردد.
این تئوری با چشمپوشی از درستی یا نادرستی، گویای تلاشهای سرویسهای امنیتی دشمنان، برای استفاده از آنهاست؛ چنانکه در فیلم «جوخه انتحار» بهنمایش درآمده است و هشیاری نهادهای امنیتی ما را میطلبد.
فراموش نکنیم که هالیود، همواره رؤیاهایی را نمایش داده که بعدها توسط تکنولوژی پیشرفته بهواقعیت پیوستهاند.
شایسته است نهادهای دینی، فرهنگی و امنیتی، مراکزی برای بررسی تهدیدهای احتمالی این حوزه تشکیل دهند تا غافلگیر نشوند.
فاللهُ خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
(تاملاتی هستیشناختی درباره جن و شیطان ۱۱، قسمت پایانی)
#روششناسی_بحث_جن
#نیازمندی_به_نقل_و_شهود
#نیازمندی_به_تجارب_اهلفن
#مخاطرات_سکوت_و_ابهام
#بازارگرمی_شیادان
#هالیود
#سینمای_ماوراء
#آمادهسازی_روانی_بشریت
@aqlemonavar