اسلام راه است نه منزل و توقفگاه. خود اسلام از خود به عنوان راه(صراط مستقیم) یاد میکند. غلط است که بگوییم چون منزلها عوض شود، راه هم باید عوض شود.
✏ #شهید_مطهری
(اسلام و مقتضیات زمان/ج۲۱م/ص۲۵)
#روشنفکر_اسلامی
@araf11
هدایت شده از ویراستی ها
📌 حميد رضا مقصودی درباره خروج از رکود چه میگوید؟
🖋 شکستن رکود، نتیجهی کار جهادی
#رکود
#اقتصاد
#ویراستی_ها
☑️@VIRASTYHA
هدایت شده از 🇮🇷مثل هانیه🇮🇷
🐕🍔غذای «سگ و گربه» و انسان در کنار هم در اسنپ فود❗️
در حالیکه ایلان ماسک خبر از تولد فرزند یازدهمش میده و مردم رو تشویق میکنه به فرزندآوری ما به فکر تسهیل تامین غذای حیواناتی هستیم که با دورکردن از محل زندگی واقعی شون بهشون ظلم شده
گویا مسئولین فرهنگی ما اصلا براشون مهم نیست که تو کشور جمهوری اسلامی داره سگبازی و سبک زندگیای خود غربیها دورش انداختن، ترویج میشه!
جلوی این مد تازه وارد شده (نگهداری سگ و گربه در خانه) را بگیرید تا تبدیل به فرهنگ نشده.
#خیلی_زود_دیر_میشود
✅شما هم اگر بی تفاوت و بی دغدغه نیستید با گروه دانشجویی «مثل هانیه» همراه شوید👇
🆔️ @mesle_haniyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دیدن این فیلم برای آنان که دارای بیماری قلبی هستند، اکیدا ممنوع است.
@araf11
May 11
هدایت شده از ویراستی ها
📌 ویراستی درباره ورزشکاری با غیرت
🖋 بوسهی غیرت، بر پرچم عزت
https://virasty.com/danialmemar/1696008562951088773
#بازیهای_آسیایی
#ژیمناستیک
#ویراستی_ها
☑️@VIRASTYHA
✏درد دلی با شما دغدغهمندان
🖋 حکایت یک مادر از هویت یک دختر
مادرم فیلم آرمیتا را دیده بود. وقتی من را نگاه کرد با لحنی از ناراحتی و تاسف گفت: چرا این دخترها بی حجاب هستند؟ آنقدر که برای بیحجابیاش ناراحت شدم برای جراحتش نشدم!
من هم سرم را به تایید سخنان مادر تکان میدادم.
مادرم با شکایت به من گفت: مگه این لایحهی گور به گوری حجاب تصویب نشد؟
من هم گفتم: او یک بازی برای گرم کردن سر بچه حزب اللهی ها بود والا که نه نبودش برای مسئولین مهمه نه بودنش!
حالش خیلی بد بود. نگران بود. شاید بیشتر از مادر آرمیتا...!
اینطور بگویم بهتر است: مادرم نگران جراحت وارده بر پیکر هویت آرمیتا و دوستانش بود.
برايم سوال شد که مادر آرمیتا غیر از جسم دخترش، نگران هویت او نيز هست؟
آرمیتا یک دختری است که پیش از بستری شدن بر روی تخت بیمارستان،
باید در بستر غنای فرهنگیمان و جهاد تبیین بستری میشد.
اما کسی او و امثال او را حمایت اعتقادی کرده است؟
نوع پوشش
نوع زیست
نوع تفکر
نوع کنش
و هزاران نوع از انواع رفتارهای فردی و اجتماعی در برخی از بدنهی نوجوانان ما، حکایت از یتیمی دارد.
بعضی از پدر و مادرهای امروزی، حاضران غایب از نظری هستند که بدون توجه به تربیت فرزندان دلبندشان، با انشاءالله،ماشاءالله کردن، آنان را در بستر دریای نیلی قرار میدهند که بهجای سرکوب فرعونیان در کاخش،به کمکش رهسپار میشوند.
آی روحانیت همیشه در صحنه، هنوز در پی بررسی معنای التفاتی هستی که مکلف را به حکم شرعی واقف نموده است؟؟؟؟
آیا حکم به تو نرسیده؟ یا دست دست میکنی؟
📌علی عسگری
#اعراف
#تلنگر
#آرمیتا
@araf11
🖋وقتی هویت گم شد!
بعد از شام از رستوران خارج شدیم. هوای قم کمکم به سمت سرمایی سوزان میرود. استخوان سوز و بیرحم!
نکتهی منفی رستوران رفتن آن است که امکان لم دادن و استراحت بعد از غذا فراهم نیست و ما مجبوریم برای فرار از زیر نگاه کارکنان آنجا، قدم زدن در خیابان را به ناچار، انتخاب کنیم.
خیابان شهید دستغیب یکی از شلوغترین خیابانهای قم است. مخصوصا در آخر شب. اطراف پیادهرو ها را یا میزهایی برای پذیرایی از مشتریان پر کرده بود و یا به محلی برای جلوهگری دختران جوانی تبدیل شده بود که به خاطر زنده نگهداشتن یاد و خاطرهی مهسا، دل را به دریای حماقت زده و با کمترین پوشش سر، پا و کمر، نگاههای آتشین و سرمای حزین را در آغوش نه چندان عفیفانهی خود گرفته بودند!
قدمهایم را با مصطفی و بصیر آهسته و پیوسته برمیداشتم. باهم از خاطرات نه چندان دوری صحبت میکردیم که هرچقدر هم قدیمی شوند، اما پیوندمان را ناگسستنیتر خواهند کرد. نگاه مصطفی به کتابفروشی بزرگی افتاد که در نبش خیابان عطاران، قرار داشت. او پیشنهاد داد تا نگاهی به داخل آنجا بیاندازیم. باهم به کتابفروشی رفتیم. طبقهی اول را لوازم التحریرهای چند رنگ و دختران نوجوان هزار رنگ پر کرده بودند. بوی مدرنیسم همهجای کتابفروشی را فراگرفته بود. از طرفی با شوق به مصطفی و بصیر نگاه میکردم و سخنانشان را بر کنج دلم مینشاندم و از سویی دیگر، با یک زجر درونی، بوی تلخ مدرنیسم و جهل را باهم استشمام میکردم.
سوار بر پله برقی وارد طبقه دوم شدیم.
قفسه پشت قفسه و کتاب پشت کتاب. بالای قفسههارا نگاه میانداختم: کتابهای روانشناسی، کتابهای علوم اجتماعی، کتابهای ادبیات کلاسیک و...
دختر راهنما و معرف کتاب، میان بازدیدکنندگان میچرخید تا سوالات را جواب بدهد. برخی پسران را دیدم که یکیشان با تیپ نوید محمد زاده، آثار فروید را تورق میزد و یکی دیگر را دیدم که با موهای فرفریاش، بین آثار چخوف و داستایفسکی، دنبال مقصودش بود.
خیلی گشتم تا قفسهای هویت بخش و بهدور از فریب دیدم. قفسهای هرچند کوتاه و دور از چشم، اما رنگ و بوی جبههو دفاع از اندیشهای مقدس میداد: پایی که جاماند، وقتی مهتاب گم شد، سرباز روز نهم و ...
درمیان کتابها چشم میچرخاندم که زنی را با مانتویی کوتاه و شلوار مشکی گشادی دیدم. موهای زن از جلو وعقب، افسار پاره کرده بودند. گویی فریاد میزدند: یکی نیست ما را به آشیانه برگرداند؟
زن، مشغول دیدن کتابها بود و خواست خم شود تا کتابی را ببیند. دستش را به سمت پایین مانتو برد تا با آن پاهایش را بپوشاند. خیلی به زحمت افتاد تا هم قسمتی از پایش معلوم نباشد و هم کمی خودش را نیمخیز کند. ولی هر جور که بود نتوانست مثل یک محجبه، با خیال راحت، بنشیند و بایستد. معذب بودن در زبان بدنش، بهسادگی قابل مشاهده بود.
زن خودش را به زحمت میانداخت تا هویتش را از زنانگی به تنانگی تغییر ندهد ولی از طرفی، مقصر این زحمت افتادن خودش بود که هم خدا را میخواست و هم خرما را! آری مانتوی مناسب کم است یا نیست و چادر هم گران است، ولی همت برای حفظ هویت اگر هست دیگر جلوهگری برای چیست؟ آیا برای نشان دادن به حضور فیزیکی است یا برای نشان دادن تخیلی به نام آزادیست که در معذب شدن یک زن خلاصه میشد؟
جای خالی آزادی اندیشه بین کتابها و تیپ جوانان، بیش از پیش حجاب را بر روی تعقل انداخته بود تا حجاب از سر انسانیت بردارد و حیوانیت را جایگزین کند.
با بصیر و مصطفی از پله برقی پایین رفتیم در حالیکه، پسرک، به سمت فروید رفته بود و دخترک راهنما از اندیشههای او سخن میگفت.
به راستی
آیا اسلام اجبار میکند یا کفر در پی تحمیل عقدههای خودش برای پر کردن جیب سرمایهداران است؟
✏علی عسگری
#اعراف
@araf11
هدایت شده از 🇵🇸 شهاب گرافی 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در معرکه سنگیم بگویید به صهیون
آمادۀ جنگیم بگویید به صهـیون
در حملۀ ما یک اثر از دیو نماند
یک خانۀ سالم به تل آویو نماند
#اختصاصی #طوفان_الاقصی
#فلسطین
© شهابگرافی کپیرایت ندارد...🔻
💯📮@SHAHAB_GRAPHY
May 11
هدایت شده از هواداران حاج حسین یکتا
سیره شهدا رو که مرور میکنیم، میبینیم این دله کنده شده بود. گفت این بند نافه که قیچی میشه، خون خوردن بچههه قطع میشه، شیر خوردنش شروع میشه. حاج احمد فتوحی به من میگفت. معاون و جانشین شهید زین الدین بود. میگفت: عملیات محرم، دیدم یه چیزی توی جیبشه یه لبهی کاغذی پیداست. گفتم: آقا مهدی این چیه؟ گفت: این عکس لیلا دخترمه. فرستادن. نخواستم نگاهش کنم دلم بره. شب عملیات حواسم پرت بشه.
#حسین_یکتا
@Pelak_Channel
هدایت شده از سَرْدَرْگُمْ|سیدمحسن حسینی
در نقد به صورتیها و متحجرها، اعتراض میشد که قرار نیست همه مثل شما سوپرانقلابیها فکر کنند؛ باید وحدت داشت نه اینکه تفرقهافکنی کرد!
یک ارزش اسلامی و انسانی را مشخص کنید که بشود با این افراد حول آن وحدت کرد.
مبارزهی با اسرائیل و دفاع از مظلومان فلسطین و حفاظت از مملکت مسلمین که واضحترین و حداقلیترین معیار برای وحدت است را، آن افراد منکر میشوند.
متحجرین با بهانهی "ما را با سنیها چهکار" و صورتیها با "حماس آغازگر جنگ بود" شانه از مبارزه خالی میکنند.
اساسا عافیتطلبیشان باعث انکار عملی اصل مبارزه شده است و در معدود کنشهایشان، بغضشان نسبت به جمهوریاسلامی سبب انحراف مفهوم مبارزه از ماهیت خود شده و تیزی پیکانشان را سمت ج.ا میگیرند.
«لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری»؛ این افراد به علت زیستن در دستگاه رسانهای و تبلیغاتی غرب و استکبار، عملا ذائقهیشان تغییر کرده و تحت تأثیر آناند و همانند آنها از شمای انقلابی راضی نخواهند شد تا به دینشان درآیی.
موضع انفعالی نسبت به این افراد، سبب جسارت آنها میشود و منجر به کوتاهآمدن از اصول و ارزشهای یقینی میشود و سرانجامی جز اضمحلال و مستحیلشدن را نخواهد داشت.
@srdrgm
زندگی در غزه
زندگی در لحظه هست...
مقاومت در غزه
یعنی شوخی با جان!
یعنی شهادت، رسم زیستن است و
آرامش در آنجا غنیمت...
مثلا فکر کن
کودکی از خواب برخیزد و پدر و مادرش را کنار خود ببیند! چقدر خوشحال میشود؟!
خدایا!
فلسطین را آزاد کن...
#اعراف
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
@araf11