eitaa logo
آرام‌جای‌ .
3.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
51 ویدیو
1 فایل
خیال می کنی از پا در می آیم؟ چه باک ! ببین ، آرامم ؛ آرام تر از نبض ِیک مُرده ! -کپی‌؟ +مهم‌نیست‌
مشاهده در ایتا
دانلود
آرام‌جای‌ .
پدرم به من نصیحتی کرد که هنوز در ذهنم میچرخد ! گفت : هر وقت میخواهی از کسی ایرادی بگیری یادت باشد
آدم‌هایی که روح بزرگی دارند، عقده‌های کمتری دارند، شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری، برای همین نباید از آنها ترسید. اما آدم‌های کوچک و حقیر با عقده‌های بزرگ ترسناکند، چون از صدمه زدن به دیگران هراسی ندارند . چارلی چاپلین
این که چه داشته باشی، یا چه کسی باشی، یا کجا باشی، یا مشغول چه کاری باشی تو را خوشبخت یا بدبخت نمی‌کند. فکر تو، تو را خوشبخت یا بدبخت می‌کند
آرام‌جای‌ .
سیوش کن "ilacım" یعنی کسی که وجودش مثل دارو برای فکرت؛ و برای قلب و روحت؛ شفا بخش عمل میکنه، یعنی دا
سیوش کن"C8H11NO2" فرمول شیمیایی دوپامین هورمونی که باعث ایجاد حس شادی می‌شه، این ماده بر‌ اثر مصرف مواد مخدر توی بدن ترشح می‌شه و اعتیاد آوره. استعاره از کسی که وقتی کنارشی وقتی باهات حرف می‌زنه و هست خوشحالی کسی که نیاز داری باشه و وقتی نیست به هم می‌ریزی .
تو برام مثلِ آهنگی هستی که هروقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه ، مثلِ میوه های خوشمزه‌ی تابستون ، مثلِ شب بیداری از ذوق مسافرت فردا ، مثلِ هیجانِ اولین قرار با یه آدم مهم ، مثلِ قشنگیه لباسای رنگی رنگی ، مثلِ یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون ، مثلِ یه حس ترو تازه‌ی رسیدن به هدف .
آرام‌جای‌ .
با رقیبان تو نشستی و به من طعنه زدند: از وفاداری آن دلبر زیبا چخبر؟! #شعرگرافی
چون شکست آینه، حیرت صد برابر می شود بی سبب خود را شکستم تا ببینم کیستم !
روزی با خودم فکر می‌کردم اگر اورا با غریبه ایی ببینم دنیا را به آتش می‌کشم . اما امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست و چه می‌کند .
از یک جایی به بعد آدم یک‌چیز بیشتر دلش نمی‌خواهد .. این که ولش کنند راحت باشد ؛ حتی از این هم بهتر ، جوری‌رفتار کنند که انگار مرده‌ ای !
آرام‌جای‌ .
نمی‌دانم چرا تحمل جمعیت را ندارم. چرا تحمل زندگی فامیلی را ندارم. من آنقدر به تنهایی خودم عادت کرده
کتاب‌ها آدم را سوسول بار می‌آوردند. وقتی قرار بود کتاب را زمین بگذاری و سراغ زندگی واقعی بروی، آن‌وقت می‌فهمیدی که دانشگاه واقعاً هیچ‌چیز بهت یاد نداده است. برشی از کتاب ساندویچ ژامبون نوشتۀ چارلز بوکوفسکی