سوزستان
#اربعیننوشتهای_یک_مادر اربعین ۱۴۰۲ _ قسمت ششم ⭕️ چند قدم تا حر همسفرمان، در سفرهای گذشتهاش با
حرم حضرت سیدمحمد بن علی الهادی علیه السلام / عراق
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
خانواده های زائری که مسیرشون از دزفول و اندیمشک میگذره، برای اسکان و استراحت شبانه میتونن تشریف بیارن منزل ما
درصورت تمایل پیام بدید!
پیامرسانهای ایتا و بله:
@suzestan
#منتشر_کنید
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
هدایت شده از خبرگزاری دانشجو
🔴تصویر منتشرشده از جواد روحی قدیمی است
مرکز رسانه قوهقضائیه:
🔸در پی فوت یک زندانی به نام جواد روحی در بیمارستان، تصویری از وی منتشر شده و ادعا شده است که این تصویر مرتبط به بستری شدن اخیر وی در بیمارستان است که منجر به فوت متهم شد.
🔸پیگیریها نشان میدهد تصویر منتشر هرچند متعلق به جواد روحی است، اما عکسی قدیمی و مربوط به زمان قبل از بازداشت این فرد و خارج از زندان است.
🔸طبق اعلام بهداری زندان روحی قبل از بازداشت و ورود به زندان در سالهای گذشته چند بار سابقه تشنج و بستری در بیمارستان را داشته است.
اینستاگـــرام|ایتــا|بلـــه
🆔 @snn_ir
سوزستان
🔴تصویر منتشرشده از جواد روحی قدیمی است مرکز رسانه قوهقضائیه: 🔸در پی فوت یک زندانی به نام جواد روحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چون قراره از الان تو فضای مجازی و شبکه های اونور آبی #جواد_روحی بشه یه آدم معصوم بدون هیچ گناهی، خوبه بدونین👇
جواد روحی یکی از اغتشاشگرانیه که سال گذشته روز ۲۰ آذرماه ۱۴۰۱ در میدان آزادی نوشهر قران کریم را آتش زده بود و در دادگاه اولیه به سه بار اعدام محکوم شده بود.
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
#اربعیننوشتهای_یک_مادر اربعین ۱۴۰۲ _ قسمت هشتم
⭕️ فامیل های امام رضا
از سامرا به طرف کاظمین حرکت کردیم. از خستگی زود خوابم برد. قبل از سامرا در موکبی ساندویچ فلافل خورده بودیم و کمی بعد چند جوان عراقی پریدند جلوی ماشین و مجبور شدیم توقف کنیم. اولش از سرو صدایشان ترسیده بودیم کم کم متوجه شدیم موکب دار هستند و دارند اصرار می کنند برای خوردن شام پیاده شویم. راننده گفت شام خورده ایم و بایدبرویم ولی گوششان بدهکار نبود. در طرف راننده را محکم گرفته بودند و اجازه حرکت نمی دادند. آخرین تیرشان را هم روانه کردند و گفتند: «بالسیاره» راننده تاملی کرد و گفت: «فقط بالسیاره» و نتیجه مذاکراتشان این شد که در ماشین بمانیم و برایمان پذیرایی بیاورند. پذیرایی اما شوکه مان کرد! زولبیا بامیه! همان روز در فضای مجازی توییتی منتشر شده بود که می گفت اینها همه برای شکمشان به اربعین می روند و وقتی اربعین بیوفتد در ماه رمضان دیگر کسی نخواهد رفت! و حالا در همان شب یکهو اربعین، تلپّی افتاده بود در رمضان! 😂
آن دو پذیرایی پر و پیمان و بعد پذیرایی موکب های کنار حرم سامرا آنقدر سیرم کرده بود که نای بیدار ماندن نداشتم.
یک ساعتی به طلوع آفتاب مانده بود که بیدار شدم. گفتم: «اذان رو گفتن ها!». خواهرشوهرم گفت: «منم الان بشون گفتم باید وایسید» راننده اما همچنان در بیابان پیش می رفت تا جای مناسبی پیدا کند. دوباره خوابم گرفت. بیدار که شدم دیدم ماشین در بیابان ایستاده است و همسفرها دارند با بطری وضو می گیرند. نمی دانستم کجاییم ولی چون احتمال می دادم نزدیک کاظمین باشیم گوشی را روی بغداد تنظیم کردم و دیدم چند دقیقه ای به طلوع آفتاب مانده. یک چفیه پهن کردیم روی خاک ها و تندتند نمازمان را خواندیم. راننده پسر خوش اخلاق و متینی بود این برای نماز نایستادنش هیچ جوره در کفم نمی رفت. بعدتر شنیدم که گفته است این مناطق شیعه نشین نیستند و ترسیده در جای خلوت برای نماز بایستد. به نظرم این نظرش هم مثل نظر غذا نبودن در سامرا مربوط به اطلاعات چندسال پیشش بوده و نیاز به یک آپ دیت اساسی دارد! 😅
یکی دوساعت بعد کاظمین بودیم. ماشین زیر یک پل هوایی ایستاد و قرار شد دو ساعت و نیم بعد همانجا باشیم. غر زدم که تجربه سامرا نشان داد با وجود گیت های بازرسی شلوغ سه ساعت هم کم است ولی خب کسی برای تجربه ام تره خرد نکرد و راه افتادیم.
این دفعه اما انقدر فاصله محل توقف ماشین تا حرم زیاد بود که به شوخی گفتیم مراقب باشید از مرز رد نشده باشیم!
مبینا چند باری خواست برود سرویس بهداشتی که گفتیم: «بذار دم حرم همه با هم بریم که معطلی کمتر بشه». دم حرم دوید طرف مغازه دارها و ازشان آدرس «مرافق لنساء» را پرسید و مطمئن بود که سمت راست بپیچد سرویس بهداشتی را می بیند. پیچید اما ندید. گفتمش بی خیال شو! بیا بریم داخل حرم نزدیکتره تا اینجا الکی بگردیم. قبول نکرد و من هم عصبی شدم گفتم اصلا به من چه! سپرده شد دست بابایش و من و کوثر و اسرا و دخترعمه شان، مرضیه وارد حرم شدیم.
قرارمان جلوی باب القبله بود. ما برای سرویس بهداشتی رفتیم جایی که نوشته بود باب صاحب الزمان. از همانجا وارد صحن شدیم و به به از صفای این صحن. به اسرا که چادرش را بالاخره سر کرده بود گفتم برگرد ازت عکس بگیرم. دیدم دستش را گذاشت روی سینه. خدایا لابد تو هم دلت قنج رفته برای بامزگی این شیعه کوچولوهایت! خودت حافظشان باش!
دوباره مشغول بازی با توپک ژلهای ای که از کنار حرم سیدمحمد برایش خریده بودیم شد.
از روی خانم های خوابیده در صحن رد شدیم و وارد رواق شدیم. زیارتنامه خواندم و دو رکعت نماز. مبینا زنگ زد. گفت با عمه اش باب القبله اند. گفتم همانجا بماند، ما هم این طرف زیارت می کنیم و می آییم سر قرار. انگار درست متوجه نشده بوده و آمده بودند کلی در صحن باب صاحب الزمان دنبالمان گشته و پیدایمان نکرده بودند. کلی از اینکه در حرم امام کاظم سر بچه ام اعصابم به هم ریخته بود خجالت کشیدم.
مرضیه خوابیده بود و اسرا گرم بازی بود. نماز زیارت را که خواندم دیدم یک ربعی تا ساعت قرار وقت داریم، گفتم من میروم ضریح را از دور ببینم. از دور دیدم و کیف کردم. کمی جلوتر مشبکی به دیوار بود که مردم آنجا هم دخیل بسته بودند و ناله داشتند. فکر کردم لابد از این پنجره های نزدیک به مضجع شریف است که حرم امام رضا جان هم دارد که دیدم به عربی نوشته مزار شیخ طوسی ست. دوباره یاد پایان نامه ی دفاع نکرده افتادم و گفتم یا شیخ! من بی علم را هم عالم کن لطفا! خداکند شیخ سفارشم را پشت گوش نیاندازد!
✍ #زهرا_آراسته_نیا
۱۴۰۲/۰۶/۱۰
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
کنار حرم سامرا، تو بیمارستان صحرایی، دم غرفه «اتاق عمل سرپایی» وایساده بود با این چاقوی در دستش.
فک کنم قبل رسیدن به اتاق عمل همه بیمارا از ترس شفا پیدا می کردن😂😂
#اربعین
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
استفاده بهینه از امکانات😁
هم ببعی رو بسته بودن و هم تزئینات سیار داشتن! 😅✅
#اربعین
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پابرهنه راه رفتن نوجوونا...
اماما! امید ما هم به این دبستانی هاست☺️
#اربعین
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اربعین، کربلا، خونوادگی قشنگتره 😍
#اربعین
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
نقاشی اربعینی أسرا خانم ما
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
#اربعیننوشتهای_یک_مادر اربعین ۱۴۰۲ _ قسمت نهم
⭕️ زائران میزبان
هنوز در حرم کاظمین بودم. چند قدم جلوتر پیچیدم طرف ضریح و دیدم تا ضریح پر نور امام کاظم و امام جواد چند قدم بیشتر فاصله ندارم. خدایا می دانم همه امامانت از یک نورند اما برای ما ایرانی ها امام رضا و نزدیکانش چیز دیگری هستند. حالا هم می شد امام رضا را پیش پدر و پسرش شفیع قرار داد تا آنها هم شفیعم شوند و هم پدر و پسر را پیش امام رضا. خیلی جای خوبی ست اینجا. نور را چندین برابر حس می کردم. خورشید در خورشید در خورشید...
ضریح را که لمس کردم دعایم افزایش صبر بود. یک مادر بی کظم غیظ کلاهش پس معرکه است.
از امامجواد هم آرامش کشور پدر بزرگوارش و اقتدار ایران اسلامی را خواستم. کلش دو دقیقه هم نشد اما فکر کنم تعداد دعاهایم آنقدر بود که کمِ کم یک ساعت گفتنشان وقت لازم داشت. ان شاءالله که سرعت بیان در سرعت استجابت هم تاثیر مستقیم داشته باشد!
برگشتم و این بار کوثر به زیارت رفت و بعد مرضیه را بیدار کردیم و سریع رفتیم طرف محل قرار. تا همه جمع شوند چند مغازه را دور زدیم. آخر سر هم فقط ۸ جفت جوراب به قیمت ۴ دینار خریدم برای سوغاتی. فکر کنم این اولین باری بود که از اربعین سوغات می خریدم. جوری می گویم سوغات حالا انگار چقدر بوده! با چند جوراب چشم بازار را دراوردم! 😅
دوباره افتادیم در ماراتن حرم تا پل روگذر. پلیس اما ماشین را چندبار جابهجا کرده بود و با تلفن توانستیم جای جدیدش را بیابیم.
در ازدحام دم ضریح امام حسین هرکس با جمله ای بقیه را به صلوات دعوت می کرد. من گفتم روی پل صراط معطل نشوی صلوات. مبینا گفت: «دلم می خواهد بگویم برای امام زمان صلوات بفرستید ولی خجالت می کشم.» گفتم: «برای یاری امام زمان باید با خجالت خودت مبارزه کنی». چشم هایش را بست و بلند گفت: «برای شادی دل امام زمان صلوات» و کلی ذوق کرد.
حالا در ماشین هم همسرم چندتا صلواتیه گفت و بعد مبینا بلند گفت برای شادی دل امام زمان صلوات. أسرا هم که در هیچچیز نباید از مبینا کمبیاورد بلافاصله گفت: «برای خدا صلوات» 😅
حرکت کردیم سمت مرز. بین راه در موکبی برای ناهار و نماز ظهر ماندیم. همیشه موکب های مسیر برگشت به مرز چذابه همراه غذایشان سبزی خوردن می دهند با طعمی به یاد ماندنی. لباسم نجس شده بود و چون کوله ها روی سقف ون محکم بسته شده بودند مجبور شدم از سرتاپایم را بشویم و همانجور با لباس های خیس خیس بروم نماز بخوانم و سوار ماشین شوم.
به مرز که رسیدیم نمی دانستم اشک دلتنگی از حرم و تمام شدن سفر بریزم یا اشک شوق توفیق زیارت. و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
آن ور مرز سه نفر از فامیلهای شوهرم را دیدیم که فالوده و سبزی خورشتی آورده بودند هدیه دهند به موکب ها. ما دوازده نفر بودیم و آنها سه نفر. همه به زور چپیدیم داخل دو سواری و از چذابه تا بستان که ماشین های خودمان پارک بودند آمدیم. چه طور جاشدیمش را خودم هم نمی دانم! به قول شوهرم راحت راحت مثل خرماهای توی کارتن! 😅
میان راه، در موکبی روستایی ماندیم شام بخوریم. چند خانم اصفهانی هم بودند. غذا را که آوردند معلوم بود بشقابها نشسته اند. مهم نبود منتظر قاشق ماندیم. پیرمردی قاشق آورد اما قاشق ها هم نشسته بودند! 😭 گفتیم با بطری آب خودمان بشوریمشان. ولی ترجیح دادیم قاشق استفاده شده آن خانم ها را بشوریم تا قاشق های آمده از طرف آقایان سبیل کلفت را! که خدا به داد رسید و آقای جوانی آمد گفت چیزی کم ندارید؟ سریع گفتم قاشق! و با پلاستیکی قاشق تمیز آمد.
به خانم ها گفتم اگر خواستید سر راه استراحت کنید بیایید دزفول منزل ما. قرار شد با آقایانشان مشورت کنند و خبر بدهند. رفتند بیرون برای نماز اما طولانی شد و ما خواستیم برویم. به همسرم گفتم برو به همراهانشان بگو و شماره بده اگر خواستند بیایند.
رسیدیم دزفول که تماس گرفتند گفتند می آیند. تندتند خانه را مرتب کردیم و منتظرشان شدیم. ساعت از یک گذشته بود که رسیدند. چون طبقه بالاگرم بود، پایین را در اختیار مهمان ها قرار دادیم وخودمان رفتیم بالا. صبح اجازه آماده کردن صبحانه ندادند و گفتند باید زود راه بیوفتند که به گرما نخورند. منطقی بود و من هم قبول کردم دیگر اگر تعارف کرده اند نمی دانم چون من خیلی تعارف بلد نیستم!
وقت خداحافظی بینِ «حالا تشریف داشتید»های من و «شما تشریف بیارید اصفهانِ» آنها و این دیالوگ های روتین حین خداحافظی یکهو یکی از آقایان گفت: «قابل شما رو نداره»! جاخوردم و گفتم نکند کادویی چیزی برایمان گذاشته اند! سریع زیر چشمی تمام خانه را ورانداز کردم چیزی نبود. یحتمل سوتی دیالوگ های پشت سر هم ایرانی ها بود. 😂 خدا را شکر توفیق میزبانی زوار اباعبدالله قسمت ما هم شد.
و حالا من مانده ام و جسمی که ایران است و دلی که در عراق جا مانده...
التماس دعا
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️ https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
سوزستان
دیروز اتفاقی متوجه شدم کانال رسمی قسمت فرهنگی خواهران حرم حضرت معصومه س ( @astanehmehr) داره هر شب اربعیننوشت های منو بازنشر میده و قبل هر قسمت از این مدل استیکرا میذاره.
جذاب بود 😅
خداخیرشون بده
⭕️ پایتختبارون!
الان شبکه افق داره ویژه برنامه ای به مناسبت سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری پخش می کنه از مرکز بوشهر به اسم پایتخت مقاومت!
راحت باشید کلا همه شهرها و استانها رو بذارید پایتخت مقاومت!! کرمان سردار سلیمانی داره پایتخت مقاومته، بوشهر رئیسعلی دلواری داره پایخت مقاومته، فردا لابد گیلانم میگه من کوچک جنگلی دارم پایتخت مقاومتم!
سهم دزفول از پایتخت مقاومت بودن فقط یه اسم تو تقویمه که خب با این روند پایتخت سازی اونم به زودی از دست میده.
میگم اگه صلاح میدونین بذارید چهارتا شهرستان برا این پایتختا باقی بمونه بد نیست!
🔹 قشنگ ترش این بود به کل ایران می گفتیم پایتخت مقاومت جهان اسلام.
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
امروز صبح دنبال یه سری کارها مجبور شدم از خونه بزنم بیرون، به قدری گرم بود که به نظرم هرکی از ترس گرما نرفته کربلا خسر الدنیا و الاخره شده! اونجا انصافا قابل تحمل تر بود.
تا وقت هست پاشید برید و به دریای عشق برسید...
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
هدایت شده از مزاح الدین
#پویش_خاطرات_اربعین
حالا انکسر ظهری
سر خیابونی توی کربلا یه بنده خدایی داد میزد: «چزابه سواری» ما هم که حسابی خسته بودیم، برای اینکه نخواد تا گاراژ پیاده بریم قبول کردیم، باهاش بریم.
چشمتون روز بد نبینه! چند کیلومتری پیاده ما رو راه برد تا برسیم به ماشین، طوری که گفتیم احتمالا ماشینش همون سر مرز پارکه!
وقتی رسیدیم شوهرم که دخترم توی بغلش خواب بود گفت حالا چطور بش بگم کمرم برید تا برسیم اینجا؟!
گفتم بگو: «الان انکسر ظهری! امام حسین راضیه.»
🔸زهرا آراستهنیا🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
#اربعیننوشتهای_یک_مادر _ قسمت دهم
⭕️ داستان دو نخل
شب مهمون شدیم یه خونه روستایی تو طریق العلما. توی حیاط بودم که دیدم دختر میزبانمون اومد و با خانم همسایشون که خونشون قدری بالاتر بود و پنجره ای مشرف به حیاط اینا داشت به عربی چیزهایی گفت.
یک ساعتی گذشت. داخل اتاق بودیم که دیدم دختر در حالی که یه شاخه بزرگ پر از خارَک تو بغلش گرفته وارد شد و با خوشحالی بقیه خواهراش رو صدا کرد برن کمکش. چند دقیقه بعد ظرف های کوچیک پر از خرمای درشت و خارکای نیمه رسیده جلومون صف کشیدن.
صبح با دقت بیشتری به حیاط نگاه کردم. وسط حیاط هر دو خونه نخل بود. نخل خونه میزبان، با خرماهای تُنُک که مشخص بود کیفیت خوبی ندارن و خوبهاش قبلا استفاده شده و نخل خونه همسایه که دور تا دورش شاخه های پر از خرما و خارک های زیبا بود و فقط جای یک شاخه اون میون خالی بود...
واقعا توی کدوم مسلک دنیایی قرار می گیره که توی تاریکی شب، توی یه خونه روستایی، توی کوچه ای که حتی سر مسیر اصلی مشایه هم نیست، باید در کنار اون همه غذا و پذیرایی مختلف حتما خرما باشه که تازه به خاطر با کیفیت بودنش بری از همسایه خرمای درختشون رو قرض بگیری؟! مگه ما اصلا از اون خانواده خرما خواسته بودیم؟! 😭😭😭
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
⭕️ زیارت از دور
زیارت می کنم از دور وقتی باز دلتنگم
اگر چه در دلم با بیرق مشکیت همرنگم
تو خواندی، باز میخوانی، ولی من دور می مانم
ببخشا خوب می دانم که دارم باز می لنگم
اگر چه خسته ام اما مباد از راه تو ماندن!
الهی تا دم آخر بگویم دور از این ننگم!
ببین هل من معین تو همیشه در دلم جاری ست
زیارت می کنم وقتی که با هر ظلم می جنگم
ز راه کربلای تو نگاهم سمت قدس افتاد
به نام قاصم الاعدا به فوج ابرهه سنگم
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
سوزستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دیشب داره یه لیست به عنوان اعمال روز #اربعین دست به دست میشه. ولی با مراجعه به مفاتیح الجنان متوجه میشیم که به جز «زیارت روز اربعین» اعمال دیگه ای برای این روز ذکر نشده.
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
هدایت شده از کانال رسمی میثم مطیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #پیشنهاد_مشاهده
🌹 گفتوگوی میثم مطیعی با رهبرمعظمانقلاب پس از پایان مراسم عزاداری روز #اربعین_حسینی
📆 چهارشنبه ۱۵ شهریور ماه ۱۴۰۲
🏴 عزاداری اربعین حسینی در محضر رهبر انقلاب
☑️ @MeysamMotiee
سوزستان
بیاین یه کم حسودی کنیم 😅
نظر قابل تأمل تکاندهنده! تکبیر!
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c