eitaa logo
سوزستان
1.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
671 ویدیو
25 فایل
می‌نویسم آنچه را باید نوشت... دستنوشته های زهرا آراسته نیا ارتباط با من: @suzestan کانال اختصاصی اشعار: @ghatre_ashk
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ تقویم را ورق می زنم هر جور حساب می‌کنم بعد از غدیر و مباهله نباید به عاشورا می‌رسیدیم! ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
⭕️ نوحه هایی که نباید بخوانیم!! کم کم صدای کاروان محرم به گوش می رسد و حال و هوای عشق حسین در شهر بالا می گیرد.کوچه ها به ایستگاه روزهای روضه و شب های دسته می رسند و تکیه در تکیه اشک می شوند. دل می سپاریم به طنین نوحه های حاج صادق و حاج محمود و… به انتظار می مانیم روضه های حاج منصور را. آسمان اینجا از همین حالا عاشورایی ست. این میان و در گیرودار برگزاری مراسم و آیین های محرم ، کمی که نه! خیلی دقت لازم است برای حفظ حرمت و شأن والای امام حسین (ع) و خاندان و یاران عظیم الشأنشان. روزهای درحال گذر، روزهای پرکاری شاعران اهل بیت و نوحه سرایان دیار ماست. تعداد بالای دستجات عزاداری و مداحان شهر در کنار خوبی ها و فرصت های بیشمارش گاه متاسفانه با بی توجهی دست اندرکاران تبدیل به تهدیدی برای جامعه می شود. ⚡️حس زیبادوستی و تنوع طلبی بیش از حد، گاه مداحان را به استفاده از ریتم ها و سبک هایی در نوحه سراییشان می کشاند که به هیچ وجه با وجود و هدف قیام عاشورای امام حسین (ع) سنخیتی ندارند. قیامی که به فرموده ی خود اباعبدالله(ع) ” برای ایجاد اصلاح در امت جدشان” بود و لاجرم امر به معروف و نهی از منکر و برپایی تک تک احکام اسلامی از مهمترین اهداف آن به شمار می رود. 💢بسیار شگفت زده و ناراحت و حتی عصبانی می شوم وقتی گاه به عنوان شاعر، فایل یک ترانه ی عاشقانه ی آن ور آبی! را از مداحی دریافت می کنم و می خواهند که به همان آهنگ نوحه ای برای مجلس عزای سیدالشهدا(ع) بسرایم.😐 آخر مگر می شود به بهانه ی شور حسینی ، خود را در گنداب گناه انداخت و انتظار بهشت داشت؟ ❌حتی اگر ترانه ی مورد نظر ریتم آرام و محزونی هم داشته باشد، این که با شنیدن طنین صدای مداح ، آن هم در اوج سینه زنی برای اباعبدالله کلمات شعر اصلی ترانه در ذهن سینه زن تداعی گردد خیانت بزرگی ست که بی شک گناهش به گردن شاعر و مداح و مسئول برپایی آن هیئت می باشد. 👈 راه رسیدن به حق هیچ گاه از باطل عبور نمی کند.❗️ ⛔️تمام این مجالس و سینه زنی ها و ذکر مصیبت ها تنها برای بیداری دل ما و مسلمان شدن بیشتر از پیش ماست . هر نوحه ای که می شنویم باید قدمی باشد در راه رسیدن به صبح ظهور مولا و در این راه پر واضح است که بی راهه و سنگلاخ و … فراوان است و این مومن است که باید کیّز باشد. ☑️ آسیب دیگر استفاده از شعرهای سطحی در نوحه هاست. شعرهایی که نه به درد دنیای مخاطب می خورند و نه آخرتش. ظلم بزرگی ست که ساعت ها دل و جان و گوش صدها مخاطب در اختیار شاعر و نوحه خوان باشد و آن ها تنها به دنبال زیبایی سی دی مراسمشان و گریه گرفتن از مردم باشند و به این نیاندیشند که ذره ای به دانسته های دینی و معنوی آنان بیافزایند.😐 اشـ💧ـک بر اباعبدالله(ع) به خودی خود دارای ارزش والایی است اما این هرگز نباید به معنای این باشد که اندیشه را از نوحه کنار بزنیم . چرا که امام حسین(ع) تا همیشه تاریخ و هر روز بیشتر از دیروز نیازمند و و ست. این نوحه ها نعمت زایدالوصفی هستند👌 که باید با دقت و اندیشه در بکارگیری مفاهیم بدور از خرافات و دربرگیرنده عقاید ناب شیعه راه هر تحریف و بدعتی را ببندیم. بدعت هایی همچون امام حسین منهای شهـ🌷ـدا و ولایت و انقلاب و دشمن ستیزی که این روزها شبکه های معاند بدجور بر طبل تبلیغش می کوبند😱 غافل از اینکه قیام امام حسین خود یک انقلاب بزرگ بود و تنها با ایستادگی در برابر ظالمان جهان است که می توان حسینی بود. ‼️خود ما مردم هم باید به خودمان زحمت دهیم و مراقب نوحه خوان های شهرمان باشیم. لازم نیست با هر نوحه ای سینه بزنیم! اگر وقتی مداح نوحه ی سخیفی را می خواند دست از سینه زدن کشیده و حتی مجلس را ترک کنیم ، به او فهمانده ایم که نباید هر چیزی را به نام نوحه به خورد جانمان بدهد. إن شاءالله امسال محرمی حسینی تر داشته باشیم ✍ زهرا آراسته نیا -suzestan.ir @arastehnia
🔴 بسم‌الله النور 🔺 گام دومی‌ها 🔺 می کشم بر لب شکوه واژه را تا بگویم شکر الطاف خدا نام احمد را برم با صد سلام نام او برکت دهد بر هر کلام السلام ای اهل بیت مصطفی طاهران شافع روز جزا وعده یارانتان در کربلا بر در کوی شما شاهان گدا نورتان از نور حق آمد پدید ای شهیدان شده ابن الشهید شکر ایزد شیعه تان هستیم ما شیعه یعنی بر ولایت جان فدا همچو شمشیر علی تیز است تیز شیعه با ظلم و ستم ها در ستیز حَمدُلِلَه اینکه شیداییم ما جان‌فدای پور زهراییم ما در جهانی این چنین پر التهاب ای خوشا دلدادگی بر انقلاب انقلاب ناب اسلامی ما کرده عدل و داد و ازادی به پا دست مردم کرده در عصر جدید انقلابی اینچنین را کی پدید؟ پرغرور و پرسرور و پربهار شد چهل سالش در اوج افتخار ای خوشا مردان مرد سرزمین خورده دلهاشان گره با درد دین در گذشته از سر و جان و ز تن ایستاده تا ابد پای وطن در ره گام نخست انقلاب دل به دریا زد چو موسایی به اب با صراحت، با صداقت، مقتدر گشته بر اهداف ناب خود مصر گرچه قدرتمند اما مهربان جمع اضداد است در دور زمان او نکرده گرچه جنگی را شروع می‌کند عالم به پیش او خضوع پاسخش بر دشمنی ها آتش است بر زه‌اش تیر از کمان آرش است هر که بر خاکم اگر دستی برد گر یکی زد پاسخش ده تا خورد این زمین مرز جنون است و صفا مرز مردان غیور جبهه ها خون عاشق معنی غیرت شده باکری و کاوه و همت شده در شلمچه دل سرافرازی کند عطر زهرا با دلم بازی کند جرأتی ما را شهادت داده که تا ابد مانا شویم در معرکه گو به دشمن، دشمنی تان بیش باد «اتش است این بانگ نای و نیست باد» دست دشمن گر به ما سنگی زند غیرتم بنیان سستش برکند ما کلاس رزممان در کربلاست عشق عباس علی در خون ماست با شهادت عشق رویین‌تن شده علممان هم احمدی روشن شده هر که در هرجاست آنجا جبهه است جبهه بودن در مسیر قبله است تا همیشه جنگ ما فقر و غناست جبهه هرجایی که شد ظلمی به پاست ظلم گاهی ظلم و جور پهلوی ست گاه غرب است و گاهی شوروی ست ما در آن ایام دادیم امتحان شد خمینی مقتدا و پیرمان روزهای جنگمان از سر گذشت حک شده بر لوح جان این سرگذشت شد زمان افتخار و ساختن نقش ابادی به خاک انداختن گرچه چشم عده ای بر دشمن است نانشان در تفرقه افکندن است پر شده از خون مردم سفره‌شان مال بیت المال کابین زنان انقلاب ما عدالت محور است حال وقت انقلابی دیگر است باید این ها را ادب سازد کسی باغ ایران نیست جای هر خسی گام اول، بوده گام ثبت کار گام دوم، اقتدار و اقتدار انقلاب ما چونان رودی روان گام دوم، حرکت نسل جوان حرکت نسل تمدن‌سازمان چشم دنیا خیره بر پروازمان آرمان‌ ما همان حرف امام راهمان راه ولایت والسلام گام هامان محکم‌اند و راه سخت خواب از چشمانمان بسته ست رخت گام دوم، در فلک طرحی نو است قفل های ظلم را باید شکست جان ما نذر حسین بن علی ست در رگ ما کربلایی منجلی ست موشک ما می‌رسد تا اورشلیم این چنین است رجم شیطان رجیم می شود عالم به امر حق مطیع می‌رود شیعه پیاده تا بقیع گام دوم، گام ایمان است و نور می‌شود عالم مهیای ظهور ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
🔴 آقایان خودی؛ با توپ دیگران بازی نکنید! 🔹توپ ماجرای در زمین دولت و نهادهای مسئول است و هیچ کسی، هیچ نهاد امنیتی را متهم نکرده! ولی از نهاد امنیتی انتظار میرود سریعاً اقدام به پیگیری ماجرا کند و با ردیابی موبایل های برادران صدرالساداتی، درست در نقطه ای که این خطوط خاموش شدند، اذهان را روشن کنند که ماجرا چیست! 🔸طبق معمول، مسئولین اصلی این مسئله کاری نمی کنند و بار را به دوش مسئولین انقلابی و رسانه های منتسب به حاکمیت می گذارند تا آنان در انظار تخریب شوند! حتماً باید بی بی سی خط شکنی کند ماجرا چندروز طول بکشد و مسئولین اصلی کاری نکنند تا مسئله تبدیل به یک بحران شود! 🔹آقایان و ؛ مگر شما فقط نماینده قم هستید؟ بگذارید علی لاریجانی مصاحبه کند و بگوید که اینها چه شدند؟ شما چرا قبل از مشخص شدن واقعیت مسئله، قبل از اینکه نهادهای مسئول وارد میدان شوند و خود گزارش دهند، خودتان را تخریب می کنید؟ 🔸مگر مدعی نیستید برادران ، کرده اند؛ خب بگذارید دستگاه های مسئول یعنی قضایی و امنیتی و انتظامی خودشان جواب دهند. سوال ما از مسئولین مربوطه است نه از شما! 🔹کار شما آقایان و رسانه های تسنیم و فارس مثل مابقی مسائل خودزنی است. شما باید مطالبه گر باشید نه توجیه کننده!! 🔸بگذارید مسئله روشن شود؛ اگر فردا مشخص شد که موضوع چیزی دیگری بود چه می کنید؟ چطوری آب رفته به جوی را باز می گردانید؟ چرا انقلابی ها باید در این ماجرا ذبح شوند؟ چرا دولت و شورای عالی امنیت ملی در ناپدید شدن یک عضو مجلس خبرگان رهبری سکوت کرده، مسئولین مربوطه سکوت کردند ولی شما را جلوی مردم می اندازند؟ 🔹کاش کمی فهم و سواد رسانه ای می داشتیم. حتی اگر صدرالساداتی ها خودمفقودی کرده باشند، شماها نباید خودتان را مایه قضاوت دیگران کنید. بگذارید دستگاه های مسئول شفاف وارد میدان شوند و پاسخگو باشند. امروز روز سومی است که از این آقایان خبری نیست! اگر خودمفقودی بوده چرا دستگاه های امنیتی و انتظامی همان ساعات اول و روز اول حادثه، با چند کار ساده ردیابی گوشی های موبایل و اطلاع رسانی مستمر و لحظه به لحظه مردم را در جریان امور قرار نمی دادند؟! چرا سه روز گذشته و هیچ مقام امنیتی و انتظامی حاضر نیست رسماً مصاحبه کند و ماجرا را شرح دهد؟ اگر خودمفقودی بود چرا امروز انتظامی ها نرفتند گوششان را بپیچانند بیارند در رسانه ملی و به مردم نشان دهند؟ ✅ http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
محرم است و هرجا حرف شهادت شده حرف کمک به مردم حرف زیارت شده عزادار حسین است این دل پاک و کوچک هیئت ما بچه هاست حسینیه ی کودک ذکر حسین گوییم تا آب می‌کنیم نوش به حرف رهبر خود همیشه می‌کنیم گوش ✍ زهرا آراسته‌نیا نقاشی: کوثر سعیدفر @arastehnia
علیه السلام شبیه معجزه؛ حال تب او قیام کربلا ورد لب او صحیفه، قطره ای از علم سجاد جهان محو دعای هر شب او ✍ زهرا آراسته‌نیا https://eitaa.com/arastehnia
دردم از صدا و سیماست و درمان نیز هم! 💠بچه که بودیم، عشقمان این بود روز جشنی برسد و تلویزیون برنامه ای بگذارد پر از آیتم‌های طنز و نمایش های کوتاه خنده دار و سرودهای شاد و تردستی و... حالا اما سال هاست که برنامه جشن و عزای رسانه ملی شده است دعوت از چهارتا بازیگر و خواننده که بنشینند جلوی همدیگر و از نظرات و خاطره های بی مزه شان برایمان بگویند و بسته به موضوع برنامه بشوند اسوه دین و مذهب و سیاست و فرهنگ آن هم در کشوری با این همه دانشمند و عالم! ⭕️بعد جیغمان بلند است که چرا فلانی حکم به قتل امام جماعت می دهد و بهمانی سینه چاک دختر آبی دروغین می‌شود. 🌐چه کسی جز همین صدا و سیمای غرب‌زده، راه حرف زدن (شما بخوانید وِرزدن) را برای این جماعت باز کرده تا حالا هوا برشان دارد که کارشناس مسائل پیدا و ناپیدای عالمند؟ 🤐تا انتقاد هم می‌کنی با یک جواب بی اساس روبرویت می‌ایستند که رئیس صداسیما را رهبر انتخاب می‌کند و اصلا به روی مبارک هم نمی‌آورند این همه سخنان و فرمان های صریح رهبری به رسانه ملی را که بروید مدل خودتان را بیابید و نخواهید که با کپی کردن برنامه های غربی ایجاد نشاط کنید. 🔴کاش می‌فهمیدیم که بازیگر، بازیگر است و اشک و خنده و خشمش در نود و نه درصد و نیم!! مواقع بازی ای بیش نیست! ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
اعتراف می‌کنم بعد از این همه سال چادری بودن، تا کنون به این محکمی رونگرفته بودم که تو، #دختر_مظلوم_وزیر، امروز از آن رونمایی کردی. دادگاه مفاسد اقتصادی‌ات که تمام شد تازه باید به جرم ضربه‌ای که با این حضورت به چادر زدی محاکمه شوی. هرچند فردا روز هم مسلک‌هایتان همین تصاویر دادگاهت را به اسم عاقبت چادری بودن به خورد فرزندانمان می‌دهند اما خودت هم خوب می‌دانی حالا برای باوراندن مظلوم و پاک بودنت!! دست به دامن چادر پرابهت ما شده‌ای. بلبشوی #دختر_آبی را راه انداختند تا جلوی محاکمه #دختر_زیرآبی! را بگیرند و باز هم آقازاده‌ای با رنگ و لعاب خدمت به مردم، جام بیت المال را سر بکشد و اب هم از آب تکان نخورد اما این‌بار دیگر صدای مطالبه‌گر انقلابی‌های واقعی بلندتر از تمام هیاهوهای رسانه‌ایشان، احقاق حقوق مردم را فریاد می‌زند و کوتاه هم نخواهد آمد. ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
و تا همیشه تاریخ، «مثلی لا یبایع مثله» ... @arastehnia
#شهید هنوزم تا همیشه کوچه‌هامون به اسمای شماها تکیه دارن... ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
ولی اگه تقویم رو هم خصوصی سازی کنن زود این یکی دوسالشم نابود بشه برسیم به ۱۴۰۰ ممنون میشیم 😏 🔺زهرا آراسته نیا🔺 @arastehnia
به مناسبت اولین سالگرد شهدای حمله تروریستی اهواز 🌷جان بر کفیم بگشای چشم ای آسمان! خون گلویی می رسد مستان حق را مژده که جام و سبویی می رسد از چنگ کفتاران اگر زخمی به جان دل رسید این قوم رویین‌تن شده، حال نکویی می رسد مردان مرد جنگ را بیمی ز تیر خصم نیست بهر شهادت هر زمان لبیک‌گویی می رسد پایان شهریور ولی آغاز مهر و عاشقی ست هر لحظه خونی تازه‌تر از لاله رویی می رسد در نای کارون می‌دود آوای ایثار و جنون شور نمازی سرخ را آب وضویی می رسد گر جنگ باشد یا ترور، یا فتنه یا تحریم ها یا تیر تزویر و ریا هر دم ز سویی می رسد... ایرانی آزاده و پای وطن جان برکفیم هرچند این آرام را هردم عدویی می رسد ✍ زهرا آراسته‌نیا طراح پوستر: سید محمدامین شفیعی @arastehnia
💐 گرامی باد تیر و گلوله، خون و آوار و جراحت این واژه ها اصلا شبیه شعر هم نیست باید بپاشونم اصول شاعری رو شعرم که پیش جون آدمها مهم نیست موشک می‌باره روی بیتم گاه و بی گاه موشک تموم بچگی هامو گرفته هی جای قایم موشکا و جای خنده جیغ از گلوی ترسمون تا کوچه رفته جنگیدن اصلا چیز خوبی نیست. باشه! اما نه وقتی حقتو دارن میگیرن این حرفهای شیکو باید پرتشون کرد وقتی که ایمان و غزل توشون اسیرن ما هرکجا ظلمی بشه باهاش میجنگیم این نوع جنگیدن برامون افتخاره هر کوچمون اسم شهیدی داره یعنی راه شهادت تا همیشه موندگاره @arastehnia
وندی شرمن: عراقچی هنوز هم در کریسمس برای من کارت تبریک می‌فرستد با اینکه من یهودی‌ام و کریسمس را جشن نمی‌گیرم دست به دست کنین برسه دست خانم اقای عراقچی. اینا رو فقط خانوماشون میتونن درست کنن ولاغیر! 😉😎 #زهرا_آراسته‌نیا @arastehnia
🌞لبخند هر روز آفتاب یعنی زندگی جـاری ست سرت را که بلند کنی آسمان صبح بخیر می‌گوید چشمانت را و تو توان می‌دهی به تمام عالم با یک بسم الله الرحمن الرحیم... 🌺🌸🌼 صبحتان بخیر ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
چرا حالا؟؟ @arastehnia
🌻چشم می‌گشایم‌ و به دنبال زیباترین واژه‌ها می‌گردم آغاز روزم را، و مگر زیباتر از نام معشوق در عالم هست؟ پس آغـاز می‌کنم روزم را با نام عاشـ❤️ــق‌ترین معشوق‌ها ✨به عظمت نام بلندت: بسم الله الرحمن الرحیم... ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
#اربعین چگونه شکر بگویم که تلخی این چای به طعم هرچه که شیرین، عجیــب می‌ارزد ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
سه سال پیش بود که برای شرکت در پیاده‌روی اربعین سر مرز مهران بودیم. شلوغی به حدی بود که تا چند صد متر جمعیت به هم چسبیده بود و بیم حادثه ای شبیه فاجعه منا می‌رفت. و این درحالی بود که موکب های سر مرز رو هم جمع کرده بودن و قطره آبی هم برای پذیرایی از زوار نبود. صدای هلیکوپترها و باد پره هاشون خبر از اومدن یک مقام دولتی می‌داد... رادیو پخش مستقیم صحبتهای وزیر کشور از مرز مهران رو گذاشت که می‌گفت اوضاع آرومه و همه چیز برای پذیرایی از زائران آماده ست 😳😳😳 و ما با حلق و لب خشک داشتیم لعنت میفرستادیم به دروغگویان! امروز صبح هم باز وزیر کشور در رادیو صحبت کردن و گفتن توی عراق اوضاع مناسب نیست و لوازم پذیرایی این جمعیت مهیا نشده و هوا گرمه!! و کودکان و زنان و بیماران و سالمندان و... به این سفر نرن! و ما که تازه دیروز از کربلا برگشتیم و شریاط عالی پذیرایی عراقی ها رو دیدیم، همچنان داریم لعنت می‌فرستیم بر دروغگویان! خداوندا لعنت بفرست بر ظالمان در حق حسین تا روز جزا ... ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
هدایت شده از طنزیم
ای گربه ی خوش میو که حالا موشی داری تو ز ربع پهلوی سردوشی یادت نرود که در اوین هم جانا هر جمعه لباس صورتی را پوشی 🔺زهرا آراسته نیا🔺 طنزیم| @tanzym_ir
#اربعین‌نوشت‌های_یک_مادر قسمت اول _ کالسکه نارنجی جان👇👇 @arastehnia
سوزستان
#اربعین‌نوشت‌های_یک_مادر قسمت اول _ کالسکه نارنجی جان👇👇 @arastehnia
اربعین نوشت های یک مادر قسمت اول _ کالسکه نارنجی جان خیلیا با مهربونی و نامهربونی! سعی در منصرف کردن من از سفر اربعین داشتن و براشون کاملا بدیهی بود که بچه کوچیک رو نباید برد همچین جایی ولی خب من که کلا بچه حرف گوش کنی نیستم و لذا از چندین ماه قبل یه کالسکه از سمساری محل خریدم و توی چندتا راه‌پیمایی بردمش تا امتحانشو پس بده و با چرخ و پیچ و همه جوارحش درک کنه که قراره کالسکه یه بچه انقلابی باشه و هرچی قبل از این بوده رو به دست فراموشی بسپاره و خدایی هم خوب از پسش بر اومد. احسنت جناب کالسکه نارنجی جان! اولای مسیر حسابی عزت کالسکه رو داشتم و اجازه افزودن هرگونه اضافه باری رو به جناب همسر نمیدادم ولی کم کم و با دیدن کالسکه های زوار عرب و نحوه سوار شدن (شما بخونید آویزان شدن) سه چهارتا بچه سایز مختلف از یه کالسکه زپرتی، زیر چشمی نگاهی به کالسکه نارنجی جان کردم و خیلی زود فهمیدم که پوزخند جناب همسر هم نشان از افکار پلیدی چون من دارد و شد آنچه در تصویر می‌بینید ... اسرا بانو در خواب ناز بسر میبرد و ما هم از فرصت استفاده یا سوءاستفاده کردیم و کوله پشتی‌ها رو با فاصله ایمنی گذاشتیم روی کالسکه و انقلابی در صنعت حمل و نقل رقم زدیم. حالا این میون نگاه زائرایی که متوجه بیرون زدن دوتا پای کوچولوو از زیر انبوه کوله ها میشدن دیدنی بود! پسربچه موکب دار عرب، دوید دنبالمو با عصبانیت کالسکه رو نگه داشت و به عربی چیزهایی گفت. مونده بودم متعجب که چی شده؟ دیدم خیلی جدی و عصبانی زد به پای اسرا و بعد به کوله اولی بعد کوله دومی و... تازه فهمیدم چی میگه!😁 دستشو گرفتم و از گوشه کالسکه اسرا رو که اروم اون زیر خوابیده بود و چیزی با سرش برخوردی نداشت نشونش دادم. نفس راحتی کشید و گفت هااا! یعنی نزدیک بود به جرم له کردن کودک همونجا یه بمب به جامونده از داعش حرومم کنه! چند قدم جلوتر یه جوون ایرانی نشسته بود و چای میخورد. نا نداشت تکون بخوره ولی تا پاهای اسرا رو دید عین برق گرفته ها از جاپرید! دیگه نموندم تا چیزی بگه و زود گفتم با سرش فاصله دارن خیالت راحت. نشست سر جاشو گفت آخیییش دلم سوخت براش! مبینا هم مسئول این بود که حواسش باشه اگه پاهای نی نی تکون خورد یعنی بیدار شده و گریه می‌کنه و باید درش بیاریم وگرنه توی اون همهمه که صدای گریه ش اونم از زیر خروارها ساک شنیده نمی‌شد! 😁 پ ن: لطفا این عکس رو به دست یونیسف نرسونید حوصله تحریم جدید نداریم دیگه 😂 ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
قسمت دوم _ پنکه آب‌پاش یا گلی از گل‌های بهشت عادت دارم در مورد مسائل مختلف و دلایلشون زیاد با بچه‌ها حرف می‌زنم. برای بچه اولم که چیزی رو منطقی توضیح می‌دادم قانع می‌شد و قبول می‌کرد ولی این مبینا و ما ادراک مبینا... خیلی براش از لزوم خرید کالای ایرانی و نیز لزوم نخرید کالای خارجی حرف زدم به حدی که الان می تونید به عنوان کارشناس اقتصاد مقاومتی برای همایش ها دعوتش کنید! ولی خب در مواقعی که یه کالای خارجی چشمشو بگیره هم توجیهات قابل قبولی ارائه می‌کنه از جمله اینکه: «خب بچه های خارجی هم گناه دارن ما کالاهاشونو نخریم باباشون بی‌کار میشه» یا «این فروشنده هم اگه چیزای خارجیشو نفروشه بدبخت میشه بچه هاش گریه می‌کنن» البته من هم ازونجایی که مامانش هستم قانع نشوندگیم بالاست و تا حالا نتونسته راضیم کنه جنس خارجی براش بگیرم. 😎 در بین مسیر پیاده روی اربعین ازونجا که عراق هم خارجه و اساسا همه چیز خارجی به حساب میاد مباحث ما چالشی تر شده بود باید دلایل و مستندات دو طرف قوت بیشتری به خود می‌گرفت تا جایی که حوصله اطرافیانمونو سر می‌برد و عبارت « وااای بس کن دیگه چقد با بچه حرف می‌زنی» استعمال فراوانی پیدا کرده بود. امااااا.... اما یکی از مواردی که تونست ضربه فنیم کنه، پنکه های آبپاش مسیر بود که به جرأت می‌توان گفت «پنکه آب‌پاش گلی ست از گل‌های بهشت» مبینا: مامان اینا رو دیگه باااااید از خارج بیاریم اینا خیلی خوبن منِ زنده شده زیر خنکای نمناک باد پنکه: آره اینا خیلی خوبن. اینا رو وارد کنیم تا بعد بسازیمشون ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
اربعین نوشت های یک مادر - قسمت سوم ⭕️ وقتی مادر جوگیر میشود هوا گرم شده بود، اسرا به شدت بی‌قراری می‌کرد، مبینا بهانه بستنی گرفته بود با اون همه مواد افزودنی! کوثر بنده خدا هم چون کفشش مناسب نبود صبورانه درگیر پادردش بود و در چنین موقعیت حساس کنونی‌ای!! اقای همسر یهو غیبش زد😯 بعد از چند دقیقه یه خرما تپید تو حلقم و به خودم که اومدم دیدم جناب همسر جان با لبخند داره بهم خرما می‌خورونه و میگه: بخور! خرمای مدینه ست. من که اوضاع اعصابم به هم ریخته بود هرچی اون می‌گفت مدینه، سی پی یوی ذهنم نجف می‌شنید و با خودم میگفتم: خب خرمای نجف تو مسیر نجف-کربلا دیدن که انقد ذوق نداره ببین رو دیوار کی یادگاری نوشتیم!! 😒 وقتی بی اعتنایی منو دید دوباره گفت: خرمای خود مدینه ست ها! موکب بقیع! و تازه اون موقع بود که سلولهای خاکستری مغزم گفتن هاااااا مدیییینه با نجف فرق فوکوله! 😅 تندی سرمو برگردوندم طرف موکب و با دیدن تابلوی بالاش که نوشته بود هیئه البقیع ، اهالی مدینه المنوره، احساء و قطیف، گوییا انرژی ناشی از شکافت هسته ای در من فعال شده باشد به طرف موکب دویدم، دویدنی!! با خوشحالی جلوی مرد موکب‌دار ایستادم و گفت: شای ایرانی یا عراقی؟ با اشاره گفتم فرق نمیکنه و به زبان آوردم: عراقی. چای عراقی و خرمای مدینه رو که ازش می‌گرفتم گفتم: إن‌شاءالله مشایه الی بقیع و مرد با خوشحالی جواب داد: إن‌شاءالله بر که می‌گشتم در ایکی ثانیه تمام درسای همون یه ترم خوندنم جلوی چشمم مرور شد و اطلاعات احساء و قطیف و شیعیان عربستان توی ذهنم رژه رفت و رحمت بادی گفتم استاد سعدی و دیگر اساتید «پردیس فارابی دانشگاه تهران» رو که به لطفشون حالا می‌تونستم جلو شوهرمو بچه ها چهارتا کلمه دیتا بدم و ژست یه شیعه‌شناس قهار رو بگیرم... هنوز لحظه ای از ژست‌گرفتگیم نگذشته بود که حس استکبارستیزی خودشو پابرهنه انداخت وسط و داد زدم أه بین این همه جمعیت یه نفر مرگ بر اسرائیل نمیگه. فقط هی اللهم عجل لولیک الفرج! تا اسرائیل هست که امام زمان نمیاد! 😠 چونان جراحان اتاق عمل در حین رفتن به سمت تخت عمل... عه ببخشید سکویی که بشه روش چیزی نوشت، داد میزدم: مبینا دفتر نقاشیتو بده! کوثر خودکارتو بده! یه برگه از دفتر نقاشی کندم و روش و نوشتم و زدم پشت کوله‌م حالا حس می‌کردم صلواتهای به نیت فرجم بیشتر مورد عنایت خدای مظلومان بود.... ✍زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
اربعین‌نوشت‌های یک مادر _ قسمت چهارم پشت دیوار حرم امام علی خوابیده بودیم. برای نماز صبح اونقدر هوا شرجی بود که سریع نماز خوندیم و زدیم به جااده... طرفای غروب هوا خاکی شد و در کسری از ثانیه گردبادی به غایت دهشتناک که ما درست توی مرکزش قرار داشتیم و افتادیم هرچند هیچکدوممون نه پارسا ‌‌‌پیروزفر بود و نه حتی چشم رنگی 😅 اول گفتیم اصول ایمنی میگه امن‌ترین جا در مواقع گردباد همون مرکزشه پس نشستیم وسط جاده ولی با شروع و شدت گرفتن بارون و باد مجبور شدیم بریم سمت یه موکب که داربستاش کم باشه تا درصورت فروریختنش خیلی آسیب نبینیم. بقیه مردم رو هم به همون موکب راهنمایی کردیم. برزنت های سقف موکب به شدت تکون می‌خوردم و صدای وحشتناکی تولید می‌کردن مبینا به شدت جیغ می‌زد و گریه می‌کرد و با فریاد می‌گفت: من می ترسسسسم 😱 بغلش کرده بودم و سعی داشتم با تمام حس مادرونه‌م بهش ثابت کنم کنار ما امنیت داره. گفتم: نترس مامان بغل خودمی، بابایی هست، امام حسین مراقبمونه، خدا هم مراقب همه ست. گریه ش اروم نمیشد و باد و بارون هم! دیگه اعتمادی به عمودهای موکب نبود و هرچی موکب‌دارا تلاش میکردن بگیرنشون بازم به شدت تکون میخوردن و اون وسط روضه عمود و ترس اهل خیمه بغضمو ترکوند... یا ابالفضل شد ذکر لبم... مردها جمعیت رو به سمت موکب روبرویی که تمام فلزی بود و استقامت بیشتری داشت راهنمایی کردن و باز هم جیغ‌های مبینا... موکب جدید دیگه سقفش تکون نمی‌خورد. مبینا اروم شد و شروع کرد به رجز خوندن و شیطنت تازه داشت خیالم راحت می‌شد و کوثر و مبینا رو کنار کالسکه اسرا نشونده بودم و اومدم کمرمو کشش بدم که نگاهم به سقف افتاد... سقفی که با کلی کتری بزرگ که از لوله به هم وصل شده بودن تزئین شده بود. گفتم واااای باد و بارون نکشدمون اینا بیوفتن رو سرمون که ضربه مغزی رو شاخشه!! 😨😱😱 خواستم بچه ها رو جابه‌جا کنم ولی خب جا نبود پس پریدم تو بغل خدا🙏🙏 بارون آروم شد، باد هم ایستاد، تازه داشت صدای همهمه مردم بلند میشد که موکبدارا با لهجه عربی گفتن: الله صلی علی محمد و آلی محمد و این یعنی مهمونی تموم شد پاشید برید خونه‌تون 😁 چنان سریع به خشک کردن زمین و روشن کردن آتیش چایی اقدام کردن که معلوم بود هرچقدرم بگیم من که جیک و جیک می‌کنم برات بذارم برم؟؟؟ فایده نداره😅 خداییش چنان مدیریت بحران کردن که ۱۰دقیقه بعد اوضاع عادی شد. رونوشت به دولت😉 این میون بالا پایین پریدنای شاد مبینا دیدن داشت. با خوشحالی می‌دویید و می‌گفت باید از من تشکر کنید من بارونو بند آوردم! 😮 و کاشف به عمل اومد که ایشون در دلشون دعا فرمودن که خدایا بارون زود بند بیار!! ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia