☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۱ تیر زادروز شادی پریدر
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۶۵ تهران) شطرنجباز
او اولین شطرنجباز ایرانی است که درجه استادبزرگ زنان را در سال ۲۰۰۴ بهدست آورد و ۵ بار قهرمان شطرنج زنان ایران شد که نخستین بار آن در ۹ سالگیاش بود.
آخرین ریتینگ او در اکتبر ۲۰۱۰ معادل ۲۲۵۳ بود که او را در رده سیوهشتم بین کل شطرنجبازان فعال ایرانی و رده سوم بین شطرنج بازان زن ایران قرار داد.
وی از ۷ سالگی آموزش شطرنج را آغاز کرد و از سال ۷۳ تا ۷۹ بهطور مستمر در مسابقات ردههای سنی زیر ۱۰، ۱۲ و ۱۴ دختران کشور قهرمان شد. درسال ۷۴ در ۹ سالگی به عضویت تیم ملی بزرگسالان بانوان درآمد. در سال ۷۴ نفر اول بزرگسالان بانوان تهران و نفر سوم کشور شد. در سال ۷۶ درجه استاد فیده بانوان را کسب کرد و در مسابقات زیر ۱۲ سال دختران جهان در فرانسه بهمقام چهاردهم رسید. در سال ۷۷ اولین مسابقات آزاد بانوان در ایران را با امتیاز کامل فتح کرد و نفر چهارم دانشآموزان دختر زیر ۱۲ سال جهان در مسکو و نفر هفتم دختران زیر ۱۲ سال جهان در اسپانیا شد. در سال ۷۸ نفر سوم بزرگسالان بانوان کشور، نفر اول انتخابی تیم ملی بانوان و نفر پنجم دختران زیر ۱۴ سال آسیا در هند شد. در سال ۷۹ قهرمان بانوان بزرگسالان کشور با امتیاز کامل (۹ از ۹) شد و درجه استاد بینالمللی بانوان را به دست آورد. در سال ۸۱ قهرمان دختران زیر ۱۶ سال آسیا شد و در مسابقات قهرمانی شهرهای آسیا اولین شطرنجباز زنی شد که بهمقام سوم انفرادی میرسید.
پریدر در سال ۱۳۸۳ (۲۰۰۴) در المپیاد شطرنج موفق بهشکست قهرمان شطرنج زنان جهان آنتونتا استفانووا شد و عنوان استاد بزرگ شطرنج زنان را کسب کرد. وی در بازیهای آسیایی داخل سالن ماکائو ۲۰۰۷ هم بهیک مدال نقره در شطرنج سریع انفرادی و یک مدال برنز در شطرنج سریع تیمی و در بازیهای آسیایی داخل سالن کوانگ نین ۲۰۰۹ هم بهمدال برنز شطرنج برقآسای تیمی رسید. او در سالهای ۲۰۰۳، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۸ نفر سوم انفرادی در قهرمانی شطرنج تیمی زنان آسیا و در سال ۲۰۰۹ نفر اول انفرادی و نفرسوم تیمی در این مسابقات شد.
@arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#شادی_پریدر
یازدهم تیرماه
زادروز«مهین بهرامی»روانشناس، داستان نویس، فیلم نامه نویس، ناقد سینمایی، پژوهشگر و نقاش
زادروز: ۱۱ تیر ۱۳۲۶ _ تهران
درگذشت: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶_ تهران
@arayehha
۱۱ تیر زادروز میهن بهرامی
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۲۶ تهران – درگذشته ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ تهران) روانشناس، فیلمنامهنویس، منتقد سینمایی و نقاش
او تحصیلاتش را تا مرحله دکترای فلسفه در دانشگاه تهران ادامه داد و چندی نیز در آمریکا بهمطالعه در زمینه مجسمهسازی و نقاشی پرداخت. چند کتاب برای کودکان نوشت و نقدهای ادبی و سینماییاش در مجلات بهچاپ رسید و نیز چند فیلمنامه و آثاری در مورد بهداشت روانی نوشت. از او مجموعههای داستان کوتاه با مایههای خاطرهای و نوستالژیک چاپ شده است: زنبق ناچین (۱۳۴۱) حیوان (۱۳۶۴) و هفت شاخه سرخ (۱۳۷۹).
او فوق لیسانس جامعهشناسی و فلسفه را از دانشگاه تهران گرفت و در رشته روانشناسی اجتماعی در دانشگاه UCLA ادامه تحصیل داد.
وی از سیزده سالگی زیر نظر استاد جعفر پتگر بهنقاشی پرداخت و رونوشتهای گویا و عمیقی از آثار هنرمندان بزرگ کلاسیک پدید آورد. توجه و علاقهاش به نقاشی گل و منظره باعث شد سبکی نو - کلاسیک با ویژگیهای خاص در این زمینه پدید آورد که بعدها در لندن مورد تحسین کارشناسان هنر قرار گرفت.
او نخستین رمانش "زنبق ناچین" را در ۱۷ سالگی منتشر کرد. نثر ادبی پربار، شورانگیز، امپرسیونیستی و ژرف اندیشانه او، واژگان زیادی از زبان محاوره سنتی شهری را وارد زبان ادبی کرد و نیز واژگان برساخته نو بهزبان فارسی آورد. از این لحاظ، میتوان کار او را قابل مقایسه با شکسپیر در زبان انگلیسی و دانته در زبان ایتالیایی دانست. شور و دلنشینی نوشتههای او در کنار ویژگیهای دیگر موجب شد از همان آغاز وارد همکاری با نشریههای ادبی والای روز همچون فردوسی، سخن و نگین شود.
او در زمینه نوشتن طرح و قصه برای فیلمنامه، فیلمنامهنویسی بسیار فعال بود و مجموعه عظیمی از نقد فیلم، تئاتر و سایر هنرهای دراماتیک پدید آورد و در حوزه روانشناسی و روانکاوی شامل ترجمه و تألیف آثار پژوهشی و نیز مشاورههای روان درمانی نیز فعالیت داشت.
وی همسر فیلمساز ایرانی، محمد متوسلانی بود.
@arayehha
یازدهم تیرماه
زادروز «علی باقر زاده» با تخلص "بقا" شاعر، ادیب ونویسنده
زادروز: ۱۱ تیر ۱۳۰۸ _ مشهد
درگذشت: ۱۹ آذر ۱۳۹۵ _ مشهد
@arayehha
۱۱ تیر زادروز علی باقرزاده
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۰۸ مشهد -- درگذشته ۱۹ آذر ۱۳۹۵ مشهد) نویسنده و شاعر، باتخلص"بقا"
او از خانوادهای بازرگان مهاجر یزدیتبار بود که بههمراه پدرش از یزد به روسیه مهاجرت کرد و پس از انقلاب ۱۹۱۷ به ایران بازگشت و ساکن مشهد شد. پس از مرگ پدر، سرپرستی مادر و ۷ خواهرش را بهعهده گرفت و به هنگام کار، زبانهای انگلیسی و عربی را فراگرفت. ادیب نیشابوری و قاسم رسا دوتن از استادان برجسته او بودند.
در سال ۱۳۴۶ سرپرست "کارخانه قند فریمان" شد و ۳۷ سال عضو هیئت مدیره آن بود و سرمایهگذاریهایی در امور مختلف انجام داد. از سال ۱۳۴۰ در سفرهایی به آمریکا، اروپای شمالی و شرقی، آسیا، آفریقا و عراق رفت.
در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ مدیر اداره اتاق بازرگانی و صنایع بازرگانی در استان خراسان بود و سپس استعفا داد و مشاور افتخاری آنجا شد. در سال ۱۳۷۸ به عضویت هیئت امنای دانشگاه فردوسی مشهد و در سال ۱۳۸۰ عضو هیئت امنا و رئیس هیئت مدیره بنیاد دانشگاهی فردوسی شد. همچنین به نیکوکاری و ساخت مدرسه و خوابگاه دانشجویان پرداخت و چند مدرسه در روستای علاقه و چند مدرسه و یک هنرستان در منطقه ۵ مشهد ساخت. کتابخانه غنی ۳۰۰۰ جلدی خود را نیز وقف کرد.
وی با محمدعلی جمالزاده، غلامحسین یوسفی، حسین خدیوجم، گلچین معانی، اخوان ثالث، شفیعی کدکنی و محمدرضا حکیمی، در پژوهشها، بررسیهای ادبی و شعر با آنان گفتگو و مکاتبه داشت.
آرامگاه وی در مقبره شعرای توس است.
آثار:
۲۵ مقاله نگاشت، آیینه بقا اثری است که درباره او نگاشته شدهاست که ایده و مقدمه آن از شفیعی کدکنی است و به کوشش جعفر یاحقی گردآمده است.
بقای شعر دیگر، اثری است که گردآوری آن همزمان با درگذشت او انجام گرفت. اشعار باقرزاده نخست در روزنامههای یغما و نیز برخی کتب درسی چاپ شدهاند. فنون شعریاش قالبهای قصیده، غزل، قطعه، مثنوی، چهارپاره، ترکیببند، رباعی و شعر نیمایی بود اما بیشتر در قطعهسرایی شهرت یافت. سبک او را حکمی و اندرزی بیان کردهاند.
لطیفهها: درباره حاضرجوابیهای شاعران، چاپ نخست ۱۳۴۲/۱۹۶۳
زندگینامه و شعر عبدالوهاب طراز یزدی
ده مقاله: بهعنوان بخشی از کتاب سال مشهد در ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
چهل حدیث، ترجمه منظوم چهل حدیث رضوی: چاپ بهنشر، نخست در ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
نسیمی از دیار خراسان: گزیده اشعارش چاپ ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
یاد مادر: شامل آثار برتر اندیشمندان درباره مادر، چاپ ۱۳۷۲/۱۹۹۳.
زلال بقا: دیوان شعر او
سفری به مسکو و سن پترزبورگ: سفرنامه و خاطرهنامه او، با اشتراک حسین رزم و چاپ ۱۳۷۹ش/ ۲۰۰۰.
سیر آفاق: سفرنامهاش به کشورهای گوناگون.
بزم محبت: اشعار مدح و مرثیه او درباره اهل بیت، به درخواست همسرش آن را گرد آورد.
@arayehha
۱۱ تیر سالروز درگذشت منصور بنیمجیدی
(زاده ۷ اردیبهشت ۱۳۳۴ آستارا -- درگذشته ۱۱ تیر ۱۳۸۷ آستارا) شاعر و آموزگار
او با تشکیل کانون ادبی شهریار ارشاد آستارا، انتشار کتاب شعر امروز و گاهنامه ادبی ترلان نقش عمدهای در معرفی شعر امروز آنجا را دارد و با انتشار مجموعه شعرهایش، سهم خود را در پیشبرد ادبیات امروز ادا کرد. وی انسانی پاکدل و صادق و صمیمی و شاعر دردآشنای ایران بود.
حافظ موسوی معتقد است، آرمانخواهی در شعر او موج میزد و اثرش به کشورهای همسایه آذریزبان کشیده و صاحب شهرت شده بود.
در مراسم یادبود بنیمجیدی، با حضور هوشنگ ابتهاج، شمس لنگرودی و حافظ موسوی، م. موید درباره وضعیت شعر امروز ایران و نقش وی در شعر گیلان به ایراد سخن پرداخت. فیلم مستند زندگیاش توسط بکتاش آبتین ساخته شده است.
جایزه شعر منصور بنیمجیدی:
به مناسبت اولین سالگرد درگذشت او، جایزه شعر بنیمجیدی در تیرماه ۱۳۸۸ با دعوت از شاعران سراسر ایران در زمینه شعرهای کتاب نشده فارسی (قالب آزاد) برگزار شد که در حدود ۲۵۰ اثر از ۶۰ شاعر به دبیرخانه این جشنواره ارسال شد. علیرضا پنجهای علت ادامه نیافتن جایزه شعر منصور بنیمجیدی را مشکلات شخصی خانواده این شاعرِ فقید عنوان کرد.
آثار:
وی در کنار آثار ادبی، گاهنامه ادبی ترلان را نیز اداره میکرد. او به همراه داوود ملکزاده یک شماره از این مجله را در سال ۱۳۸۱ در انجمن شعر شهریار آستارا منتشر کرد. این ویژهنامه هشتاد و چهار صفحهای دارای مطالبی ارزشمند از جمله نامههای نوشتهشده توسط بزرگان شعر و ادب برای بیژن کلکی بود.
مجموعه اشعار:
بهاری از خاکستر پاییز ۱۳۸۱
بانوی باد شبنامه پخش میکند ۱۳۸۳
قرائت دوم من تویی ۱۳۸۳
سهم من همیشه دلتنگی است ۱۳۸۳
دیگر نمیتوانم شاعر بمانم ۱۳۸۳
این ابر در گلو مانده ۱۳۸۶
شعر امروز آستارا ۱۳۸۶
انتشار دو کتاب از بیژن کلکی (شوهر خواهر بنیمجیدی) به نام ترانههایی برای آلکاپون و نیامدی نام آب یادم رفت پس از درگذشت وی، توسط بنیمجیدی صورت گرفته است.
@arayehha
یازدهم تیر ماه
سالروز درگذشت «خواجه نصیرالدین توسی» با نام اصلی "ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن توسی" ریاضیدان، ستاره شناس، پزشک و معمار ایرانی
@arayehha
۱۱ تیر سالروز درگذشت خواجه نصیرتوسی
(زاده ۵ اسفند ۵۷۹ برابر با ۱۵ جمادی الاول ۵۸۹ توس -- درگذشته ۱۱ تیر ۶۵۳ برابر با ۱۸ ذیحجه ۶۷۲ بغداد) ریاضیدان و ستارهشناس
او که به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت، از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود بود.
وی که یکی از سرشناسترین و بانفوذترین چهرههای تاریخ است، علوم دینی و عملی را زیرنظر پدرش و منطق و حکمت را نزد داییاش، بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت و تحصیلاتش را در نیشابور به پایان رساند و در آنجا بهعنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت.
علامه حلّی که یکی از شاگردان اوست، درباره او میگوید: خواجه نصیرالدین افضل عصرما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت.
در سال ۶۱ در مقابل پیشروی مغولان، به یکی از قلعههای ناصرالدین محتشم فرمانروای اسماعیلی پناه برد و در آنجا، برخی از آثار اخلاقی، منطقی، فلسفی و ریاضی از جمله مشهورترین کتابش «اخلاق ناصری» را بهرشته تحریر درآورد.
وقتی که هولاکو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال ۶۳۵ پایان داد، توسی را در خدمت خود نگاه داشت و به او اجازه داد که رصدخانه بزرگی در مراغه احداث کند.
بخش اعظم ۱۵۰ رساله و نامههای وی به زبان عربی نوشته شده است و وسعت معلومات و نفوذ او با ابنسینا قابل قیاس است، جز آنکه ابنسینا پزشک بهتری بود و توسی ریاضیدانی برتر.
معروفترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی است که در سال ۶۵۰ نوشته شده و همچنین تذکره فیعلم الهیئه، در نجوم تذکره فیعلم الهیه وی کاملترین نقد برنجوم بطلمیوسی در قرون وسطی و معرف تنها الگوی ریاضی جدید حرکات سیارات است که در نجوم قرون وسطی نوشته شده است.
در سال ۶۷۲ قمری با جمعی از شاگردانش بهبغداد رفت که بقایای کتابهای تاراج رفته را جمعآوری و بهمراغه بازگرداند، اما اجل مهلتش نداد و درگذشت.
او ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هرشهری که پاگذارد آنجا را بهنور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخت و در آن دوره تاریک وجود چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز بود.
در كتاب از فردوسى تا شاملو أمده است كه خواجه نصير بهخلاف انديشمندانى مانند خيام و حافظ كه جهان را محصولى كامل نميدانستند، معتقد بود كه كائنات در عين كمال خلق شدهاند، در بيتى مى گويد:
هرچيز كه هست آنچنان مىبايد
آن چيز كه آنچنان نمىبايد نيست
او كه براى نجات مردم كشورش بهخدمت هولاكو درآمد با كياست وتدبيرش سبب شد تابساط خلافت عباسى وزندگانى أخرين خليفهاش برچيده شود.
@arayehha
به مناسبت سالروز درگذشت
خواجه نصیر توسی
جمعی از حکما که معروفند به رواقیون گفتند:"همه ی مردمان را درفطرت برطبیعت خیر آفرینند، به مجالست اشراروممارست شهوات به جایی رسند که درحسن وقبخ امور فکر نکنند:
کتاب اخلاق ناصری ،خواجه نصیر طوسی
خواجه ی جوان در کلاسهای عطارپیر عطار نیشابوری شرکت می کردوخوشه های عرفان را می چید.
ازطرفی تمایلات عطاربه بعضی از اصول اعتقادی شیعه نتیجه ی انس والفت عطار با متکلم برجسته ی شیعه خواجه نصیر بوده است.(منطق الطیر عطاربا تصحیح شفیعی کدکنی)
این متفکر در یکی از سخت ترین دوره های تاریخ ایران می زیست.
وباپشت کارکم نظیر و کوشش خستگی ناپذیر خودبه گسترش علم واشاعه حکمت پرداخت.
خواجه نصیردرعلم اخلاق به ابن مسکویه ودرعلم سیاست به فارابی مدیون است. ولی عمق وسعت ونفود
ابن سینا برافکار اواز همه بیشتر
است.
.
کسانی این گونه داوری کرده اند،که علم وحکمت به دست این ایرانی در دورترین نقطه ی بلاد مغول رفت.
(توگویی نوری تابان بود درشامی تیره ،جرجی زیدان).
شایدیکی از دلایلی که فرهنگ ایرانی از مغولان وحشی بیابان گرد انسانهای متمدن وارامتری ساخت .
.
اندیشه های خواجه نصیر ها بوده است.
عحیب است که امروزهم بهترین جای ساخت رصد خانه را هما ن مراغه ی خواجه نصیر می دانند.
خواجه در اخلاق ناصری دراخلاق مدن وتدبیر منزل و اداب سیاست حرفها دارد..
شیوه وسبک این کتاب متاثرازروح ریاضی وفلسفی خواجه است.
اما اسلوب جمله بندی ورسایی وبلاغت کلام این کتاب را در ردیف آثاربرجسته ی فارسی درقرن هفتم درآورده است.
درتربیت فرزندان همانند ژان ژاک روسو معتقداست که بچه هارابایدبراساس قانون طبیعت پرورش داد .
مصیبت های خواجه درزمان حیاتش آنقدر بوده است که خواجه دربیتی منسوب به خودگفته است.
به گرادگرد خود چندانکه بینم
بلا انگشتری ومن نگینم
نقش خواجه درنجات دانشمندان از شمشیر مغولان وسقوط خلافت پانصد ساله عباسی هم مهم بوده است.
همین سقوط باعث گسترش بیشتر زبان فارسی در دنیای آن زمان ومقدمه ی تاسیس حکومتهای مستقل ایرانی شد.
همین سقوط خلفای بغداد سبب شد که حاکمان وفرزانگان ایرانی به جای بغداد
نگاهشان به خودشان باشد
.
واندیشه ایرانشهری استحکام بیشتری
یابد.
عده ای این نقد را برخواجه نصیر وارد کرده اند که هرچند مدتی به قدرتمندی پناه می برد.
وبه دوچهره بودن اوتاخته اند.درآن زمان بدون تکیه به قدرت امکان هیچگونه تحقیق علمی نبود.
ممکن است خواجه درطلب پناهگاهی بوده است .
که خودوصاحبان فضل رادرپناه آن جای دهد.
ولی از لحاظ علمی وحمایت از اهل علم
یکی از نوادرهمه ی ادوارتاریخی اسلام
وایران بوده است.
ل،بهرامیان
@arayehha
🎯 آشناییزدایی یا بیگانهسازی
در ادبیات، «آشناییزدایی» یا «بیگانهسازی» یا همان:
To defamiliarize & to estrange
یعنی اینکه دنیایی را که نزد مخاطب، متعارف و عادی بهنظر میرسد را به دنیایی بیگانه، غریب و ناآشنا تبدیل کنیم و قابلیت ازدسترفتهی خواننده برای دریافت نامتعارف (یعنی دریافت جدید) را برایش زنده کنیم و احساس تازهای را در او به وجود آوریم.
نمونهداستان کوتاه که حاوی آشناییزدایی یا بیگانهسازی است: «شب در هتل» اثر زیگفرید لنتس و نمونه رمان برای آن، رمان «سرگذشت ندیمه» اثر مارگارت آتوود است.
🎯 تعاریف و مفاهیم مختلف آشناییزدایی:
۱. آشنازدایی:
با توجه به اینکه بسیاری از ادراکات ما به سبب تکرار دچار عادت شده(اتوماسیون) و آنقدر این ادراکات برای ما عادی شده است که گاهی متوجه حضور آن نمی شویم(مثل صدای شنیدن آوای پرندگان و یا صدای عبور آب در رودخانه و یا صدای پیچیدن باد در درختان، برای کسی که در جنگل زندگی می کند این صداها را بعد از مدتی متوجه نمی شود ولی برای یک تازه وارد به جنگل این صداها قابل فهم و شنیدن است) در مورد زبان نیز وضع به همین شکل است یعنی بسیاری از واژگان زبان به سبب استفاده فراوان تاثیر اولیه خود را از دست می دهند و برای ما عادی می شوند بطوری که دیگر باعث جلب توجه ما نمی شوند و در اینجا وظیفه ادبیات این است که با کمک روشهای مناسب، بار دیگر این واژگان را ارزشمند و قابل توجه گرداند.
در حقیقت شاعر و یا نویسنده با دمیدن روح قدسی در کالبد مرده کلمات، جانی دوباره به آنها می دهد و به تعبیر استاد کدکنی"رستاخیر کلمات" ظهور می یابد.
برای درک بهتر مفهوم آشنازدایی لطفا" به مثالهای زیر دقت بفرمایید:
نفس ها ابر/دل ها خسته و غمگین/ درختان اسکلتهای بلورآجین (اخوان-زمستان)
در این اتاق تهی پیکر/ انسان مه آلود/ نگاهت به حلقه کدام در آویخته ( سپهری- زندگی خوابها)
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است(منوچهری)
۲. آشنایی زدایی، جایی ست که شما از یک پدیده، نماد یا شخصیت متعارف که از او ویژگی یا رفتار خاصی انتظار می رود، تصویر یا رفتار متفاوت و گاه متضادی ارائه دهید.
۳. آشناییزدایی یعنی کلمات، اشیا و ... تعریف متفاوتی پیدا کنن و معنی اولی که به ذهن خواننده میاد کاربرد نداشته باشه. مثلاً وقتی میگه صداش انگار سمبادهای روی چوبه، صدای خش دار شخص رو میرسونه. یعنی از سمباده آشنایی زدایی شده.
۴. اگر در متنی چیزهای شناخته شده و پیش پا افتاده، به شکل جدید و تازهای درک بشود، به آن «آشناییزدایی» میگویند.
آشناییزدایی یعنی هر چیزی که به آن عادت کردهایم و عادی شده را بهم بریزیم و از نو، جور تازهای بسازیم. محتوا و مفهوم همان است، سوژه همان است، شکل و شیوهی بیان عوض میشود؛ تازه و بدیع و جذاب میشود.
آشناییزدایی یعنی غریبه کردن مفاهیم آشنا و معمولی!
@arayehha
دوازدهم تیر ماه
سالروز درگذشت «میرزاده عشقی» با نام اصلی "سید محمدرضا کردستانی" شاعر، روزنامه نگار، نویسنده و نمایشنامه نویس
روحش شاد و یادش گرامی
@arayehha
۱۲ تیر سالروز درگذشت میرزاده عشقی
(زاده ۲۰ آذر ۱۲۷۳ همدان -- درگذشته ۱۲ تیر ۱۳۰۳ تهران) شاعر، نویسنده و روزنامه نگار
او از هفت سالگی در مدرسههای الفت و الیانس تهران بهتحصیل پرداخت و زبان فارسی و فرانسه را بهخوبی آموخت و پیش از فراغت از تحصیل بهسمت مترجمی نزد یک بازرگان فرانسوی مشغول بهکار شد.
در اوایل جنگ جهانی اول با دیگر مردان سیاسی به استانبول مهاجرت کرد و نخستین آثار شاعرانهاش مانند نوروزینامه و اپرای رستاخیز شهریاران ایران را پدید آورد.
پس از بازگشت با گروهی از نویسندگان ارتباط پیدا کرد و در صف طرفداران حزب سوسیالیست و همکاران اقلیت مجلس بهمبارزه پرداخت. در این مبارزه و کوشش سیاسی نیش قلمش بیش از همه متوجه وثوقالدوله نخستوزیر بود.
سخنرانیهای تند و مقالات و اشعار آتشین او برضد قرارداد ۱۹۱۹ باعث شد که وثوقالدوله دستور دستگیری وی را صادر کند و او را روانه زندان کنند. مبارزات سیاسی و مقالات انتقادی شاعر جوان که مجرد میزیست تا پایان زندگی کوتاهش ادامه داشت.
در سال ۱۳۰۲ که نغمه جمهوری ساز شد، عشقی با وجود روشنفکر بودن با آن ساز مخالفت گذاشت و در مقالهای بهعنوان جمهوری قلابی، مخالفت خود را نشان داد و در نخستین شماره روزنامه کاریکاتور قرنبیستم که در همان سال دایر کرده بود، چندین کاریکاتور و شعر تند، مبنی بر هزل بودن جمهوری و جمهوریخواهان درج کرد.
میزان مخالفت او به آنجا رسید که شهربانی وقت دستور توقیف روزنامه را صادر و تمامی نسخههای آن را از سطح شهر جمعآوری کرد. وی در خانهاش به دست دوتن ناشناس هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان شهربانی جان سپرد.
این شعر معروف بر سنگ قبرش حک شده است:
خاکم بهسر، ز غصه بهسر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی بهسر کنم؟
كه استقبالى است از غزل معروف حافظ با مطلع
عشقت نه سرسرىست كه از سر بهدر شود
مهرت نه عارضىست كه جاى دگر شود
@arayehha
شعری زیبا از #میرزاده_عشقی
در ستایش "فردوسی بزرگ"
این شنیدستم که عیسی مرده ای را زنده کرد
مرده ای را زنده کرد و نام خود پاینده کرد
نیم گیتی شد مسخر از طریق دین او
شد جهان آیینه دار چهره و آیین او
هر دو فرسخ، یک کلیسایی به پا بر نام او
گشت تاریخ همه تاریخها، ایام او
وقف شد یکشنبه ها از بهر نام نیک او
روز وشب ناقوسها گوینده تبریک او
الغرض مردم از سیبری تا آمریک
دائما تعظیم و تکریم است بر آن نام نیک
گر حکیمی مرده ای را زنده سازد این چنین
بهر او تکریم و تعظیم است در روی زمین
بهر فردوسی چه باید کرد کو از کار خویش
یعنی از نیروی طبع و معجز گفتار خویش
مرده فرزندان چندین قرن ایران زنده کرد
از لب آموی تا دریای عمان زنده کرد
#۱۲تیر
#سالروز_درگذشت_میرزاده_عشقی
@arayehha
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسوا عاشق، اندر فن خود استاد نیست
ای دل از حال من و بلبل چه می پرسی، برو
ما دو تن شوریده را کاری به جز فریاد نیست
قلب "عشقی" بین که چون سرتاسر ایران زمین
از جفای گلرخان یک گوشه اش آباد نیست
#میرزاده_عشقی
#۱۲تیر / #سالروز_درگذشت
@arayehha
دوازدهم تیر ماه
سالروز درگذشت «سیروس گرجستانی» بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون
زادروز : ۲۵ اسفند ۱۳۲۳ _ بندر انزلی
درگذشت: ۱۲ تیر ۱۳۹۹ _ تهران
"روحش شاد و یادش گرامی"
@arayehha
گاهی حداقل #یک_دقیقه_کتاب بخوانیم📚
وضع اکثر مردم شباهت به برگی دارد که از درخت جدا میشود، در هوا چرخ میخورد، به این سو و آن سو کشانده میشود و سرانجام بر زمین میافتد. ولی برخی شبیه به ستارگانند که در مسیری معین سیر میکنند؛ اینان رهروانی هستند که دستِ نسیم به دامنشان نمیرسد. راه و راهبر در وجود خودشان است.
📗سیذارتا
✍️اثر هرمان هسه
✍️ امیر فریدون گرگانی
#2ژوئیه / #زادروز_هرمان_هسه
@arayehha
ما نمی دانیم که خوشبختی و بدبختی فی نفسه چیست، ولی می دانیم عدم تناسب بین آرزوها و توانایی برآوردن آن است که سبب بیچارگی می شود. اگر انسان می خواهد خوشبخت باشد، باید زندگانی را در خویشتن متمرکز سازد و اراده و آرزوی خود را در حدود توانایی خویش به کار ببرد.
📗برگرفته از «امیل»
✍️اثر ژان ژاک روسو
2 جولای
سالروز درگذشت «ژان ژاک روسو» فیلسوف، نویسنده، آهنگساز سوئیسی
زادروز: 28 ژوئن 1712 _ ژنو
درگذشت: 2 ژوئیه 1778 _ ارمنونویل_پاریس
@arayehha
«میرزاده عشقی در نگاهِ نیما»*
میرزاده عشقی چندان شاعرِ نوجو و شوریدهسری بود که برخی از او بهعنوانِ آنارشیست نیز یادکردهاند. و دریغ که «جوان افتاد». او خود سرود:
من آن نیام که به مرگِ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بسترِ راحت هدرکنم
نیما از میانِ همروزگارانِ خویش بیشاز هر کسی شیوهٔ شعریِ عشقی را میپسندید؛ هرچند او شعرِ عشقی را (بهویژه در «ایدئال» یا «سهتابلو») دنبالهروِ شکل و شیوهٔ «افسانهٔ» خویش میدانست. او در مقدمهٔ «افسانه»، عشقی را «ای شاعرِ جوان!» خطابکردهاست؛ حالآنکه میدانیم عشقی سهچهار سالی از او بزرگتر بودهاست! در دو نامهای که نیما سالِ ۱۳۰۳ به عشقی نوشته نیز همچنان همان لحنِ موعظهگرانه و ارشادکننده ملاحظه میشود. او در نامهٔ نخست نوشته: «خواهندگفت عشقی را من گمراهکردم. ولی تو میدانی من گناه ندارم. استعدادِ گمراهی بهحدّ افراط در تو وجودداشت!». در نامهٔ دوم میخوانیم: «بالاخره خرسندیِ من به تحسینِ توست و امید من به آیندهٔ جوان و طبیعت است».
اما نیما در ارزشِ احساسات، آنجاکه به برخی نوجوییهای عشقی و تأثیرپذیریاش از «افسانه» اشارهمیکند، مینویسد: «نارسایی که در افکارِ میرزاده هست (و آن تقریباً صفتِ عمومیِ افکارِ همهٔ نویسندگان و شعرای ماست)، نداشتنِ پرینسیپ و نظرِ معیّن است». و این نقدٍ و نظر به آراء و اشعارِ عشقی، در آثارِ دیگران نیز دیدهمیشود.
به اعتقادِ محمد جنابزاده (از دوستانِ مشترکِ عشقی و نیما) افکار و عقایدِ کسی که میگوید «خلقتِ من در جهان یک وصلهٔ ناجور بود»، چگونه میتواند تأثیری در پیشبردِ اصلاحاتِ اجتماعی داشتهباشد؟! او شعرِ عشقی را «نتیجهٔ امواجِ ذوقی و احساساتِ شاعرانهٔ یک جوانِ ناکامِ ایرانی» و «فصلِ مشترکِ دورهٔ قدیم و جدید» میخوانَد. سعیدِ نفیسی نیز که از دوستان مشترکِ نیما و عشقی بود، سالِ ۱۳۳۷، عشقی را شاعری میدانست که در شاعری تکلیفِ خود را نمیدانست.
بیبهرگیِ شعرِ شاعرانِ حولوحوشِ مشروطه از انسجامِ فکری، پیآمدِ ناموزونیِ تاریخی و فرهنگیِ ایران در آن روزگار است. این شاعرانِ پاکباخته در ارزیابیهای شتابزدهٔ خویش اغلب دچارِ هیجان و گاه خوشخیالی میشدند. چهبسا کسی را روزی به آسمان میبردند و روزِ دیگر او را به زمین میزدند؛ از نوگرایی دممیزدند اما بخشِ عمدهای از اشعارشان در قوالبِ کهن سرودهشدهاست؛ از «آزادیِ نسوان» سخنمیگفتند اما مخالفانِ خود را «کمتر از زن» میخواندند؛ از ارادهٔ آدمی در تعیینِ سرنوشتِ خویش سخنمیگفتند و همزمان از «فلک» و «طالع» و «طبیعت» شکوهسرمیدادند؛ عوام را «اَنعام» میخواندند اما از همین «عوامِ کالانعام» انتظارِ شورشکردن و اقداماتِ انقلابیداشتند؛ و در عرصهٔ الاهیات نیز آنچنانکه اقبالِ لاهوری درحقّ نیچه سروده، «قلب»شان «مومن» و «دِماغ»شان کافر بود.
*بخشی از فصلِ «نیما و عشقی»، از کتابِ نویسنده: در تمامِ طولِ شب :بررسیِ آراء نیما یوشیج، انتشارات مروارید، صص۴_۳۰۲.
@arayehha
•[📚]• طرح داستان یا پیرنگ چیست؟
📘|• طرح داستان یا پیرنگ (plot)، مجموعهی اتفاقات به صورت علت و معلولی است.
📗|• پیرنگ در رابطه با انتخابهای شخصیت است. شخصیتها گرایشات، باورها، خلقوخو، انگیزهها و روابط گوناگونی دارند، تصمیمهای متفاوت میگیرند و وقایع مختلف میسازند.
📒|• پیرنگ میبایست دربرگیرندهی زاویهدید، روابط علت و معلولی، زمان و مکان مشخص وابسته به منطق داستان باشد.
📙|• حوادث یا رخدادهایی که داستان را شکل میدهند به مانند دانههای تسبیح هستند. اما دانههای تسبیح به خودی خود تسبیح نمیسازند، باید رشته یا نخی آنها را به هم متصل کند.
📕|• این رشته چیست؟ رشتهی مزبور رابطهی علت و معلولی است. یعنی هر رخدادی باید معلول رخداد دیگری باشد و از آن ناشی شده باشد.
📘|• بدین گونه بین این عناصر که همان دانههای تسبیح باشند پیوند برقرار میشود و پیرنگ داستان شکل میگیرد.
📗|• پس فقط بیان یک سری اتفاق نیست. هر چیزی که در پیرنگ میگنجانید باید هدفی داشته باشد. شخصیت داستان خود را در موقعیتی قرار دهید که مجبور باشد تصمیمی بگیرد و داستان را به سمت نتیجه نهایی آن سوق دهد.
•[📚]• فرق داستان و پیرنگ در چیست؟
📒|• داستان فقط یک سری اتفاق است، اما پیرنگ رابطهی علت و معلولی دارد.
📙|• مثال معروف ای. ام. فورستر:
«پادشاه مرد و سپس ملکه مرد» داستان است اما «پادشاه مرد و سپس ملکه از ناراحتی مرد» پیرنگ است. چون دارای علت و معلول است و با هم ارتباط دارند.
📕|• «ملکه مرد و کسی نمیدانست چرا؛ تا آنکه بعدها مشخص شد از فراق شاه ملکه دق کرده بود.» در این پیرنگ، راز و رمزی نهفته است که به ما کمک میکند تا داستان را بسط بدهیم. با چنین پیرنگی میتوان در داستان تعلیق نیز ایجاد کرد و خواننده را تا پایان داستان مشتاق نگاه داشت.
•[📚]• چند نکته:
● داستان میتواند علاوه بر پیرنگ اصلی، یک یا چند پیرنگ فرعی نیز داشته باشد.
● شخصیت و پیرنگ مکمل همدیگرند، دربارهی اینکه کدام یک مهمتر است همیشه بحثهایی میشود، در واقع هیچکدام بدون دیگری کامل نیست.
● ویژگیهای طرح خوب، جذابیت، تکراری نبودن و نگاه خاص نویسنده به آن طرح است؛ یعنی ممکن است هزاران نویسنده از یک طرح داستانهای جدید با جذابیتها و ویژگیهای خاص بسازند.
👁🗨| ادامه دارد...
✏️ @arayehha
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۱۳ تیر روز ملی دماوند
قله پرشکوه دماوند، نماد پایداری و استواری ایران
در کتب باستانی و اسطورهای ایران، دماوند جایگاه والایی دارد و در متون مقدس مانند اوستا، بندهش،تورات و همچنین متون آشوری آمده است و هنوز هم در زمانهایی خاص مراسم آیینی در دماوند بهجا آورده میشود. مراسم و جشن تیرگان رینه و مراسم سالیانه پارسیان هند در دماوند از این جملهاند. برخی معتقدند این کوه مخروطی مانند اهرام مصر دارای انرژی خاصی است و دماوند بهدلیل همین شکل خاص قرینه مانند از دیگر کوههای جهان متمایز است. آرش شیواتیر نیز بنابر اسطوره برای پذیرش پرتاب تیر تعیین مرزهای ایران ۳ شرط گذاشت که یکی از آنها انتخاب محل پرتاب است و آن را دماوند کوه انتخاب کرد و آب و باد تیر آرش را تا آمودریا هدایت کرد که نشان مرزهای فرهنگی ایران زمین است. همچنین تیر آرش و دماوند نماد اقتدار و صلحطلبی ایرانیان هستند که در اسطوره این مفهوم بهزیبایی نمایان است.
شاعران بزرگ قدیم و معاصر چون فردوسی، خاقانی، مولوی، ناصرخسرو، نظامی، عطار، محتشم کاشانی، تویب فراهانی، امیرمعزی، انوری، قاآنی، عشقی، فریدون مشیری، فروغی بسطامی، پروین اعتصامی، ملکالشعرای بهار، حسن امین، هما ارژنگی و بانو اسودی درباره دماوند کوه، شعر سرودهاند و جایگاه دماوند را در شعر و ادب پارسی به اوج رساندهاند. دماوند در حوزه ایران فرهنگی و کشورهای همجوار نیز جایگاه والایی دارد دراگو شتامبگ از کرواسی (سفیر کرواسی) امیری اسفندقه از تاجیکستان (دماوندیه که به گفته شفیعیکدکنی کم از شعر دماوند ملکالشعرای بهار ندارد.) و بسیاری از دماوند در اشعارشان بهره بردند.
نام دماوند از ترکیب دم: بخار و آوند: دارای مه و دود است که معنی آتشفشان را تداعی میکند. البته کسروی معنای دیگری را مطرح میکند و نام دماوند را با نهاوند مرتبط میداند. او آن را با "وند" در زبان ایران باستان به معنای ایستاده در پیوند میداند و نها در نهاوند به معنای پیش و دما در دماوند به معنای پشت سر است.
اغلب داستانهای اسطورهای مانند نبرد نبرد رستم با دیوسپید، زیر درختی در پای قله دماوند، بهبند کشیدن ضحاک در غار دماوند، پرواز جمشید به آسمان و نبرد با دیوان از فراز دماوند، آشیانه سیمرغ در دماوند، پرتاب تیر آرش از فراز دماوند، جاری شدن رود مقدس هراز (بندهش) از دماوند و کشف آتش و افروختن آن در دماوند توسط کیومرث برای دور ماندن از شر دیوان و ... که همه آنها مفاهیم مقابله با پلیدی را در بردارند.
پرتاب تیر آرش بهعنوان نماد و پیام صلح ایرانیان بهجهان است که بدون خونریزی مرزهای ایران فرهنگی تعیین میشود و یا فریب خوردن ضحاک توسط شیطان از طریق کشتن حیوانات و پختن غذاهای لذیذ الگوی مصرف اسرافگونه که مانند ماری انسانیت را خواهد بلعید رویکرد زیست محیطی دارند.
همچنین از نظر طبیعی، دماوند مورد توجه کوهنوردان و علاقهمندان محیط زیست است و کارهای زیادی در جهت حفظ آن توسط انجمنها و نهادهای مردمی مانند ساماندهی مسیرهای کوهنوردی توسط انجمن کوهنوردی ایران و یا حفاظت از دشت شقایقها و همزیستی عشایر و روستاییان با زیست بوم گیاهی و حیوانی منطقه انجام شده است که میتواند بهعنوان یک الگوی آموزشی و کارگاهی باشد. تنها در دشت لار ۶۰۰ گونه گیاهی و جانوری شناسایی شده است که بهعنوان نمونه تنوع زیستی و ژنتیکی کشور میتواند مورد توجه قرار گیرد.
آسیبهای اصلی که دماوند را از نظر زیست محیطی تهدید میکند عبارتند از: معادن، جاده کشی، چرای دام و زبالهها و ساخت و ساز که امیدواریم با همت و تلاش نهادهای مردمی و همراهی نهادهای دولتی گامهای بلندی جهت حفظ و پاسداشت حوزه زیست محیطی دماوند کوه برداشته شود.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#روز_ملی_دماوند
سیزدهم تیرماه
زادروز و سالروز درگذشت «صادق چوبک» نویسنده
او را همراه صادق هدایت و بزرگ علوی، پدران داستان نویسی نوین ایرانی می دانند
@arayehha
۱۳ تیر زادروز و سالروز درگذشت صادق چوبک
(زاده ۱۳ تیر ۱۲۹۵ بوشهر -- درگذشته ۱۳ تیر ۱۳۷۷ کالیفرنیا) نویسنده و مترجم
او دوره کالج آمریکایی تهران را هم گذراند و در سال ۱۳۱۶ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. نخستین مجموعه داستانش را با نام «خیمه شب بازی» در سال ۱۳۲۴ منتشر کرد. در این اثر «چرا دریا طوفانی شد» (۱۳۲۸) بیشتر بهتوصیف مناظر پرداخت، ضمن اینکه شخصیتهای داستان و روابط آنها و روحیات آنها نیز بهتصویر کشیده میشد. دیگر اثرش را هم که حاوی سه داستان و یک نمایشنامه بود، باعنوان «انتری که لوطیش مرده بود» بهچاپ رسید. آثار دیگر وی که برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد، رمانهای «تنگسیر» و «سنگ صبور» بود. تنگسیر به ۱۸ زبان ترجمه شده و امیر نادری، فیلمساز معروف ایرانی، در سال ۱۳۵۲ بر اساس آن فیلمی به همین نام ساخته است. در «سنگ صبور» جریان سیال ذهنی روایت و بیان داستان از زبان افراد مختلف بهکار گرفته شده است، این اثر بحث های زیادی را در محافل ادبی آن زمان برانگیخت. دیگر آثار داستانی وی عبارتاند از: چراغ آخر "مجموعه هشت داستان کوتاه" روز اول قبر "مجموعه ده داستان کوتاه".
او که به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی نیز در ترجمه داشت، قصه معروف ”پینوکیو” را با نام ” آدمک چوبی” بهفارسی برگرداند. شعر «غُراب» اثر «ادگار آلنپو» نیز بههمت وی ترجمه شد. آخرین اثر منتشرهاش هم ترجمه حکایت هندی عاشقانهای به نام «مهپاره» بود که در زمستان ۱۳۷۰ منتشر شد. چوبک از اولین کوتاه نویسان قصه فارسی، پس از محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت است. میتوان از او بهعنوان یکی از پیشروان قصه نویسی جدید ایران نام برد.
صادق چوبک در اواخر عمر بیناییاش را از دست داد و بنا به وصیتش یادداشت های منتشر نشدهاش را سوزاندند.
@arayehha