☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۰ تیر زادروز شمس آلاحمد
(زاده ۱۰ تیر ۱۳۰۸ تهران -- درگذشته ۱۴ آذر ۱۳۸۹ تهران) نویسنده، مصحح و پژوهشگر ادبی
او فوقلیسانس فلسفه و علوم تربیتی را از دانشسرای عالی تهران گرفت و سالها در آموزش و پرورش تدریس میکرد و مدتی هم در دانشکده بهتدریس کتابداری سرگرم بود و زمانی هم در مدرسه بهیاری درس ادبیات میداد.
مدتی هم به آلمان و آمریکا رفت و دوره عکاسی سینما را گذراند و هنگام بازگشت به ایران موسسه انتشاراتی رواق را درسال ۱۳۵۶ تاسیس و بهکار نشر پرداخت. برخی از آثار برادرش، جلال آلاحمد و نیز آثاری که سانسور میشدند از سوی همین انتشاراتی بهبازار کتاب عرضه میشد.
وی با آغاز انقلاب به عضویت شورایعالی انقلاب فرهنگی درآمد و در بازگشایی دانشگاهها نقش ایفا کرد و مدتی هم سردبیری روزنامههای کیهان و اطلاعات و عضویت شورای سرپرستی صداوسیما را برعهده داشت.
از سال ۱۳۷۶ با تشنج مغزی، بیماریاش شروع شد و مقداری از تواناییهایش را از دست داد.
او بهعکس آنها که اندک میخوانند و بسیار مینویسند، بسیار خوانده و کمتر نوشته است.
مجموعه سخنانش در مجامع گوناگون، اگر روزی بهصورت مکتوب عرضه شود، یقیناً بیش از بیست جلدکتاب خواهد شد.
گزارش هنرمندانه او از خاطرات و دیدارهایش در سفر، از دیگر قوتهای کار اوست. کلامش به ایجاز تمایل داشت و طنز پنهان در آثارش، دارای جاذبههایی بود که خواننده را باخود همدل میکرد و همراه میبرد.
وی در سایه تربیت برادرش بالید و رشد کرد و جلال بیش از هرکسی بر زندگی و آثار او تأثیر گذاشت و حتماً بههمین دلیل است که پیش از انقلاب و پس از آن، همهجا و به هربهانه در آثارش از جلال گفته بود. شمار زیادی از آثار برادرش، پس از انقلاب، زیرنظر و به همت و کوشش او چاپ و منتشر شد و از این نظر، حق بزرگی برگردن دوستداران جلال و آثار او دارد.
آثار:
طوطینامه - جواهرالأسمار: از عمادبن محمدالنعری، به اهتمام و تصحیح: شمس آلاحمد، چاپ اول، تهران، انتشارات بنیادفرهنگ ایران ۱۳۵۲
گاهواره: چاپ اول، تهران، انتشارات رواق ۱۳۵۴.
عقیقه: چاپ اول، تهران، انتشارات رواق ۱۳۵۶.
حدیث انقلاب (کتاب اول، آزادی و مرزهایش) چاپ اول، تهران، انتشارات رواق ۱۳۵۸.
حدیث انقلاب کتاب دوم، استقلال (فرهنگی): چاپ اول، تهران انتشارات رواق ۱۳۶۰.
از چشم برادر: چاپ اول، قم، انتشارات کتاب سعدی ۱۳۶۹.
سیر و سلوک: چاپ اول، تهران، انتشارات برگ ۱۳۶۹.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘
#شمس_آل_احمد
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۰ تیر زادروز محمد قهرمان
(زاده ۱۰ تیر ۱۳۰۸ تربت حیدریه -- درگذشته ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ مشهد) شاعر، پژوهشگر و مصحح
او در سال پنجم دبیرستان در مشهد با اخوان ثالث همکلاس شد و این دوستی ادامه یافت. سال ششم ادبی را در دبیرستان البرز تهران گذراند و سپس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی ادامه تحصیل داد، اما هرگز دنبال کار حقوقی نرفت و فقط به شعر پرداخت.
از آذر ۱۳۴۰ بهمدت ۲۷ سال تا بازنشستگی بهعنوان کتابدار دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشغول بهکار بود.
وی علاقهاش در سرودن شعر، در غزل و بهویژه سبک هندی به اندازهای بود که یکی از شعرای غزلسرای هندی شد و در خانهاش انجمن ادبی بهصورت هفتگی برگزار میکرد.
او گویش تربت حیدریه را بهخوبی میدانست و بسیاری از اشعارش که به گویش محلی سروده شدهاند، در ردیف اول شعر بومی قرار دارند.
در ۲۹ آذر ۱۳۸۴ از سوی دانشگاه فردوسی مشهد و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و اداره کل فرهنگ و ارشاد خراسان رضوی در محل دانشگاه مشهد از وی قدردانی شد.
او صاحب تألیفات ارزندهای از جمله چند مجموعه شعر است و در کارنامهاش تصحیح و چاپ چند دیوان از شاعران مختلف به چشم میخورد.
شفیعی کدکنی در مورد او گفته است: «در این خصوص حتی ملکالشعرای بهار آن خصوصیت یک شاعر محلی را به صورت کامل، آنگونه که قهرمان دارد، ندارد».
برخی از آثارش:
تصحیح دیوان صائب تبریزی " ۶ جلد"
تصحیح دیوان صیدی تهرانی
تصحیح مجموعه آثار ابوطالب کلیم همدانی
تصحیح دیوان محمدجان قدسی مشهدی
برگزیده اشعار صائب و دیگر شعرای معروف سبک هندی
صیادان معنی "برگزیده اشعار سخنسرایان سبک هندی"
حاصل عمر "مجموعه شعر"
بهیاد عزیز گذشته " ۱۰ نامه از اخوان ثالث به محمد قهرمان"
🆔 @arsyehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#محمد_قهرمان
با یک کلیک وارد دیوان «صائب تبریزی» شوید👇
<http://ganjoor.net/saeb/>
@arayehha
دویست_و_یک_غزل_صائب.PDF
3.03M
#صائب_تبریزی
شرح دویست و یک غزل از غزلیات
امیربانوکریمی فیروزکوهی (مصفا)
┏━━━🌱📚🌱━━━┓
🔎 @arayehha
┗━━━🌱✍️🌱━━━┛
کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن
رو نکردن ترش از تلخ شکر خندیدن
#رونکردن_ترش
#از
#تلخ
#شکر_خندیدن
عنوان نوشتار:
اعجاز #صائب با ۷ کلمه🔻🔻🔻
اگر کسی از بنده بپرسد که نهایت بلاغت و فشردگی و تجمیع معنا و صنایع و تصویر سازی اعجاز گون پارادوکسیکال را نه در یک غزل صائب و نه حتی در بیت که در مصرعی نشان بدهم حتما این مصرع را انتخاب میکنم صائب درین مصرع جادو کرده جادو...
میفرمایید چگونه؟!
عرض میکنم
✅کم نظیر است که در یک مصرع(تنها ۷ کلمه!!!!) دو مصدر مرکب و آن هم شامل دو مزه چشایی، در مقام کنایت بکار رفته باشد آن هم تصدیر گون یکی در اول و دیگری در آخرمصرع...
💢در اول مصراع:
#رو_نکردن_ترش: مصدر مرکب رو ترش کردن با ن منفی ساز در ابتدایش به معنای چهره در هم کشیدن ، چین و گره در پیشانی کشیدن ،عبوس شدن و کراهت به چیزی....
💢در آخر مصراع:
#شکر_خندیدن: مصدر مرکب است و به معنای تبسم کردن و احساس رضایت و راحتی و لطافت در تبسم....
✅هر دو مصدر مرکب این ویژگی را دارند:
1⃣هر دو شامل مزه چشایی هستند یکی ترش و دیگر شیرین و شکرین
2⃣دو مصدر مرکب با هم در تضاد هستند ترش و شیرین و دیگر هم در تناقض هم هستند آنجا که تلخ باشد شیرین نیست و بالعکس...
3⃣حتی در افعال هم با هم در تقابل هستند یکی # ترش نکردن(فعل منفی) شکر خندیدن(فعل مثبت)
4⃣هر دو مصدر مرکب مربوط به ناحیه سر و صورت هستند از پیشانی و صورت و ابرو و دهان...(جالب تر اینکه صائب در اول مصرع این مهم و منطقه را مشخص کرده #رو...)
✅از:
حرف اضافه هست و در این بیت متضمن علیت و سببیت است یعنی بعلت تلخی ،بسبب تلخی
✅تلخ:از مزه های چشایی است و از طرفی در تناسب با دریا در مصرع اول....صائب بارها از تلخی آب دریا سخنگفته....
✅صنایع ادبی
💢مراعات النظیر:مزه های ترش و تلخ و شکر(شیرین)
💢مطابقه (در مزه ها): ترش و شیرین، تلخ و شیرین
💢تضاد و طباق (درافعال): ترش نکردن و شکر خندیدن
💢غلو و مبالغه:عادتا ممکن نیست کسی از تلخی تبسم کند و چهره در هم نکشد غلو در توصیف
💢تشخیص یا جاندار انگاری(پرسونیفیکیشن): چنانکه بحثش مطرحگردید خندیدن حالتی انسانی هست که در مقام جاندار انگاری دریا در مقام ردیف بکار گرفته شده...
💢کنایه:رو ترش نکردن کنایه از عدم عبوست و چین به پیشانی افتادن و شکر خندیدن کنایه از تبسم و لطافت طبع و بشاشت
💢تصویر پارادوکسیکال(متناقض نما) : طبیعی هست از تلخی چهره در هم کشیده شود و چین به ابرو بیوفتد ولی تصویر کاملا پارادوکسیکال هست تلخی باعث تبسم و چهره گشاده و لطافت چهره میشود.
💢ابداع یا سلامه الاختراع:وجود این تعداد صنایع ادبی مرتبطه آن هم در یک مصرع ،مصرع را شامل وجه ابداع میکند(جالب است که این صنعت در یک مصرع اصلا قریب به محال است و ذکر نشده و اکثرا شامل بیت یا یک فقره نثر دانسته اند که صائب نمونه دارد)
✅هیچ کلمه ی و حرف اضافی(مزید بر التزام در استعمال) در مصرع نیست هیچ و هیچ که بتوان گفت قابل جایگزینی هست مصرعی سهل و ممتنع است....
✅پیام اخلاقی :تقبیح و نهی از عبوست و تشویق به بشاشت و خوشرویی در برابر امواج خطرناک و تلخ ی های زندگی همچون دریا(به دریا دلی انسان هم اشارتی میکند)
✅کلام بدین کوتاهی با این سطح از صنعت و ترکیب و تصویر اگر شاعرش جادوگر نیست پس ساحر و سحر کیست و چیست!!!؟؟؟
این مصرع نمونه و مصداق عالیه ی استعمال صنایع و آرایه های ادبی در نهایت زیبایی شناسی و فشردگی هست کاربرد احسن و اکمل..
بفرمایند که ادبا هنوز زیر بار زیبایی شناسی و بلاغت و اعجاب صائب نرفته اند خب نروند؛ بقول متنبی:
نعمت (ه)کالشمس لما طلعت
ثبت الاشراق فی کل بلد
کدام ادیب بیتش را چنین شکافته تا محو سحر صائب شود!!؟؟(نه اینکه نیست صد برابر عالمتر از چون من حقیر کمتر از قطمیر هست اقدام نکرده تجربت نکرده تداعی نکرده الا قلیلا... مگر خواجهمجالی برای ادبا گذاشته!!!؟؟؟)
چه عذوبتی دارد که علت سهر تا این وقت سحر تدقق و تفقه در اعجاز کلام صائب باشد اگر قرار نبود صبح بیدار شوم باز هم جا برای تشریح دارد.
┏━━━🌱📚🌱━━━┓
@arayehha
┗━━━🌱✍️🌱━━━┛
از دیگران چراغ نخواهد مزار من
کز سوز سینه شمع مزارم دل خود است
#صائب_تبریزی
۱۰ تیر بزرگداشت صائب
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | حال روز حافظ و صائب در عصر شعرِحاضر
۱۰ تیر روز بزرگداشت صائب تبریزی
📜 @arayehha
ـــــــــــــــــــــــ
غزل فارسی
مادرِ همهٔ غزلهای جهان
▪️بیماری اصلی شعرِ روزگارِ ما از همینجا شروع میشود که خودش نهتنها فُرمی –جز کار نیما– به وجود نیاورده است، بلکه فرمهای شگفتآوری را که محصولِ نبوغِ خیّام و فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی است، به یک سوی نهاده و در فرمِ بیفرمی ربعِ قرنی است که در جا میزند (چند کار منثور شاملو، آن هم نه همهٔ کارهایش را استثنا باید کرد که در بیفرمیِ ظاهری آنها نوعی فرم، اما نه فرم نهایی وجود دارد.)
به عقیدهٔ من بُنبستِ شعر معاصر به دست کسانی خواهد شکست که یا فرم تازهای ابداع کنند –کاری که نیما کرد و شاگردانش کمال بخشیدند– یا یکی از فُرمهای تجربهشدهٔ قدیم یا جدید را با حالوهوایِ انسان عصرِ ما انس و الفت دهد و در فضای آن فرمها، تجربههای انسانِ عصر ما را شکل دهد.
میتوان غزل گفت و غزل را به عنوان یک فرمِ باز، یک قالب گسترده و یک قاب پذیرفت؛ قابی که همه نوع تصویر –از منظره گرفته تا انواع پُرترهها، در هر سبکی از سبکهای نقاشی– در آن میتواند جای بگیرد، آن هم در زبانی که مادرِ همهٔ «غزل»های جهان است و هیچ زبانی نمیتواند بگوید برای «غزل» امکاناتی بیشتر از زیان فارسی دارد.
من این حرفها را به عنوان دفاع از غزل، به آن معنیِ احمقانهٔ «غزلهای انجمنی» نمیگویم.
میخواهم این مطلب بسیار ساده را یادآور شوم که ادبیات و هنر، مجموعهای از فرمهای خاصاند و تحوّلات هریک از این فرمها، به معنی نفی و انکار یا به کنار نهادن دیگر فرمها نیست.
ما در شعرِ سنّتی خویش قوالبی داریم و در داخلِ این قوالب فرمهای بسیاری؛ فرمهای ضعیف، نیرومند، راحت و دشوار.
پیدایش قالب شعر آزاد، یا عروضِ نیمایی، به هیچ روی نفی مطلق آن قوالب نیست.
آن قوالب میتوانند آبستنِ فرمهای خلّاق، برای بعضی از حال و هواهای عصر ما و عصرهای آینده باشند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، ۶۷۶–۶۷۳
اگرچه هیچ گل مُرده، دوباره زنده نشد، اما
بهار در گُلِ شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
#حسین_منزوی
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سیاست اجماع وجود ندارد.
بچهها خداحافظ!
سهشنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۸
دانشگاه تهران
#شفیعی_کدکنی
@arayehha
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۱ تیر زادروز شادی پریدر
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۶۵ تهران) شطرنجباز
او اولین شطرنجباز ایرانی است که درجه استادبزرگ زنان را در سال ۲۰۰۴ بهدست آورد و ۵ بار قهرمان شطرنج زنان ایران شد که نخستین بار آن در ۹ سالگیاش بود.
آخرین ریتینگ او در اکتبر ۲۰۱۰ معادل ۲۲۵۳ بود که او را در رده سیوهشتم بین کل شطرنجبازان فعال ایرانی و رده سوم بین شطرنج بازان زن ایران قرار داد.
وی از ۷ سالگی آموزش شطرنج را آغاز کرد و از سال ۷۳ تا ۷۹ بهطور مستمر در مسابقات ردههای سنی زیر ۱۰، ۱۲ و ۱۴ دختران کشور قهرمان شد. درسال ۷۴ در ۹ سالگی به عضویت تیم ملی بزرگسالان بانوان درآمد. در سال ۷۴ نفر اول بزرگسالان بانوان تهران و نفر سوم کشور شد. در سال ۷۶ درجه استاد فیده بانوان را کسب کرد و در مسابقات زیر ۱۲ سال دختران جهان در فرانسه بهمقام چهاردهم رسید. در سال ۷۷ اولین مسابقات آزاد بانوان در ایران را با امتیاز کامل فتح کرد و نفر چهارم دانشآموزان دختر زیر ۱۲ سال جهان در مسکو و نفر هفتم دختران زیر ۱۲ سال جهان در اسپانیا شد. در سال ۷۸ نفر سوم بزرگسالان بانوان کشور، نفر اول انتخابی تیم ملی بانوان و نفر پنجم دختران زیر ۱۴ سال آسیا در هند شد. در سال ۷۹ قهرمان بانوان بزرگسالان کشور با امتیاز کامل (۹ از ۹) شد و درجه استاد بینالمللی بانوان را به دست آورد. در سال ۸۱ قهرمان دختران زیر ۱۶ سال آسیا شد و در مسابقات قهرمانی شهرهای آسیا اولین شطرنجباز زنی شد که بهمقام سوم انفرادی میرسید.
پریدر در سال ۱۳۸۳ (۲۰۰۴) در المپیاد شطرنج موفق بهشکست قهرمان شطرنج زنان جهان آنتونتا استفانووا شد و عنوان استاد بزرگ شطرنج زنان را کسب کرد. وی در بازیهای آسیایی داخل سالن ماکائو ۲۰۰۷ هم بهیک مدال نقره در شطرنج سریع انفرادی و یک مدال برنز در شطرنج سریع تیمی و در بازیهای آسیایی داخل سالن کوانگ نین ۲۰۰۹ هم بهمدال برنز شطرنج برقآسای تیمی رسید. او در سالهای ۲۰۰۳، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۸ نفر سوم انفرادی در قهرمانی شطرنج تیمی زنان آسیا و در سال ۲۰۰۹ نفر اول انفرادی و نفرسوم تیمی در این مسابقات شد.
@arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#شادی_پریدر
یازدهم تیرماه
زادروز«مهین بهرامی»روانشناس، داستان نویس، فیلم نامه نویس، ناقد سینمایی، پژوهشگر و نقاش
زادروز: ۱۱ تیر ۱۳۲۶ _ تهران
درگذشت: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶_ تهران
@arayehha
۱۱ تیر زادروز میهن بهرامی
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۲۶ تهران – درگذشته ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ تهران) روانشناس، فیلمنامهنویس، منتقد سینمایی و نقاش
او تحصیلاتش را تا مرحله دکترای فلسفه در دانشگاه تهران ادامه داد و چندی نیز در آمریکا بهمطالعه در زمینه مجسمهسازی و نقاشی پرداخت. چند کتاب برای کودکان نوشت و نقدهای ادبی و سینماییاش در مجلات بهچاپ رسید و نیز چند فیلمنامه و آثاری در مورد بهداشت روانی نوشت. از او مجموعههای داستان کوتاه با مایههای خاطرهای و نوستالژیک چاپ شده است: زنبق ناچین (۱۳۴۱) حیوان (۱۳۶۴) و هفت شاخه سرخ (۱۳۷۹).
او فوق لیسانس جامعهشناسی و فلسفه را از دانشگاه تهران گرفت و در رشته روانشناسی اجتماعی در دانشگاه UCLA ادامه تحصیل داد.
وی از سیزده سالگی زیر نظر استاد جعفر پتگر بهنقاشی پرداخت و رونوشتهای گویا و عمیقی از آثار هنرمندان بزرگ کلاسیک پدید آورد. توجه و علاقهاش به نقاشی گل و منظره باعث شد سبکی نو - کلاسیک با ویژگیهای خاص در این زمینه پدید آورد که بعدها در لندن مورد تحسین کارشناسان هنر قرار گرفت.
او نخستین رمانش "زنبق ناچین" را در ۱۷ سالگی منتشر کرد. نثر ادبی پربار، شورانگیز، امپرسیونیستی و ژرف اندیشانه او، واژگان زیادی از زبان محاوره سنتی شهری را وارد زبان ادبی کرد و نیز واژگان برساخته نو بهزبان فارسی آورد. از این لحاظ، میتوان کار او را قابل مقایسه با شکسپیر در زبان انگلیسی و دانته در زبان ایتالیایی دانست. شور و دلنشینی نوشتههای او در کنار ویژگیهای دیگر موجب شد از همان آغاز وارد همکاری با نشریههای ادبی والای روز همچون فردوسی، سخن و نگین شود.
او در زمینه نوشتن طرح و قصه برای فیلمنامه، فیلمنامهنویسی بسیار فعال بود و مجموعه عظیمی از نقد فیلم، تئاتر و سایر هنرهای دراماتیک پدید آورد و در حوزه روانشناسی و روانکاوی شامل ترجمه و تألیف آثار پژوهشی و نیز مشاورههای روان درمانی نیز فعالیت داشت.
وی همسر فیلمساز ایرانی، محمد متوسلانی بود.
@arayehha
یازدهم تیرماه
زادروز «علی باقر زاده» با تخلص "بقا" شاعر، ادیب ونویسنده
زادروز: ۱۱ تیر ۱۳۰۸ _ مشهد
درگذشت: ۱۹ آذر ۱۳۹۵ _ مشهد
@arayehha
۱۱ تیر زادروز علی باقرزاده
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۰۸ مشهد -- درگذشته ۱۹ آذر ۱۳۹۵ مشهد) نویسنده و شاعر، باتخلص"بقا"
او از خانوادهای بازرگان مهاجر یزدیتبار بود که بههمراه پدرش از یزد به روسیه مهاجرت کرد و پس از انقلاب ۱۹۱۷ به ایران بازگشت و ساکن مشهد شد. پس از مرگ پدر، سرپرستی مادر و ۷ خواهرش را بهعهده گرفت و به هنگام کار، زبانهای انگلیسی و عربی را فراگرفت. ادیب نیشابوری و قاسم رسا دوتن از استادان برجسته او بودند.
در سال ۱۳۴۶ سرپرست "کارخانه قند فریمان" شد و ۳۷ سال عضو هیئت مدیره آن بود و سرمایهگذاریهایی در امور مختلف انجام داد. از سال ۱۳۴۰ در سفرهایی به آمریکا، اروپای شمالی و شرقی، آسیا، آفریقا و عراق رفت.
در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ مدیر اداره اتاق بازرگانی و صنایع بازرگانی در استان خراسان بود و سپس استعفا داد و مشاور افتخاری آنجا شد. در سال ۱۳۷۸ به عضویت هیئت امنای دانشگاه فردوسی مشهد و در سال ۱۳۸۰ عضو هیئت امنا و رئیس هیئت مدیره بنیاد دانشگاهی فردوسی شد. همچنین به نیکوکاری و ساخت مدرسه و خوابگاه دانشجویان پرداخت و چند مدرسه در روستای علاقه و چند مدرسه و یک هنرستان در منطقه ۵ مشهد ساخت. کتابخانه غنی ۳۰۰۰ جلدی خود را نیز وقف کرد.
وی با محمدعلی جمالزاده، غلامحسین یوسفی، حسین خدیوجم، گلچین معانی، اخوان ثالث، شفیعی کدکنی و محمدرضا حکیمی، در پژوهشها، بررسیهای ادبی و شعر با آنان گفتگو و مکاتبه داشت.
آرامگاه وی در مقبره شعرای توس است.
آثار:
۲۵ مقاله نگاشت، آیینه بقا اثری است که درباره او نگاشته شدهاست که ایده و مقدمه آن از شفیعی کدکنی است و به کوشش جعفر یاحقی گردآمده است.
بقای شعر دیگر، اثری است که گردآوری آن همزمان با درگذشت او انجام گرفت. اشعار باقرزاده نخست در روزنامههای یغما و نیز برخی کتب درسی چاپ شدهاند. فنون شعریاش قالبهای قصیده، غزل، قطعه، مثنوی، چهارپاره، ترکیببند، رباعی و شعر نیمایی بود اما بیشتر در قطعهسرایی شهرت یافت. سبک او را حکمی و اندرزی بیان کردهاند.
لطیفهها: درباره حاضرجوابیهای شاعران، چاپ نخست ۱۳۴۲/۱۹۶۳
زندگینامه و شعر عبدالوهاب طراز یزدی
ده مقاله: بهعنوان بخشی از کتاب سال مشهد در ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
چهل حدیث، ترجمه منظوم چهل حدیث رضوی: چاپ بهنشر، نخست در ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
نسیمی از دیار خراسان: گزیده اشعارش چاپ ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
یاد مادر: شامل آثار برتر اندیشمندان درباره مادر، چاپ ۱۳۷۲/۱۹۹۳.
زلال بقا: دیوان شعر او
سفری به مسکو و سن پترزبورگ: سفرنامه و خاطرهنامه او، با اشتراک حسین رزم و چاپ ۱۳۷۹ش/ ۲۰۰۰.
سیر آفاق: سفرنامهاش به کشورهای گوناگون.
بزم محبت: اشعار مدح و مرثیه او درباره اهل بیت، به درخواست همسرش آن را گرد آورد.
@arayehha
۱۱ تیر سالروز درگذشت منصور بنیمجیدی
(زاده ۷ اردیبهشت ۱۳۳۴ آستارا -- درگذشته ۱۱ تیر ۱۳۸۷ آستارا) شاعر و آموزگار
او با تشکیل کانون ادبی شهریار ارشاد آستارا، انتشار کتاب شعر امروز و گاهنامه ادبی ترلان نقش عمدهای در معرفی شعر امروز آنجا را دارد و با انتشار مجموعه شعرهایش، سهم خود را در پیشبرد ادبیات امروز ادا کرد. وی انسانی پاکدل و صادق و صمیمی و شاعر دردآشنای ایران بود.
حافظ موسوی معتقد است، آرمانخواهی در شعر او موج میزد و اثرش به کشورهای همسایه آذریزبان کشیده و صاحب شهرت شده بود.
در مراسم یادبود بنیمجیدی، با حضور هوشنگ ابتهاج، شمس لنگرودی و حافظ موسوی، م. موید درباره وضعیت شعر امروز ایران و نقش وی در شعر گیلان به ایراد سخن پرداخت. فیلم مستند زندگیاش توسط بکتاش آبتین ساخته شده است.
جایزه شعر منصور بنیمجیدی:
به مناسبت اولین سالگرد درگذشت او، جایزه شعر بنیمجیدی در تیرماه ۱۳۸۸ با دعوت از شاعران سراسر ایران در زمینه شعرهای کتاب نشده فارسی (قالب آزاد) برگزار شد که در حدود ۲۵۰ اثر از ۶۰ شاعر به دبیرخانه این جشنواره ارسال شد. علیرضا پنجهای علت ادامه نیافتن جایزه شعر منصور بنیمجیدی را مشکلات شخصی خانواده این شاعرِ فقید عنوان کرد.
آثار:
وی در کنار آثار ادبی، گاهنامه ادبی ترلان را نیز اداره میکرد. او به همراه داوود ملکزاده یک شماره از این مجله را در سال ۱۳۸۱ در انجمن شعر شهریار آستارا منتشر کرد. این ویژهنامه هشتاد و چهار صفحهای دارای مطالبی ارزشمند از جمله نامههای نوشتهشده توسط بزرگان شعر و ادب برای بیژن کلکی بود.
مجموعه اشعار:
بهاری از خاکستر پاییز ۱۳۸۱
بانوی باد شبنامه پخش میکند ۱۳۸۳
قرائت دوم من تویی ۱۳۸۳
سهم من همیشه دلتنگی است ۱۳۸۳
دیگر نمیتوانم شاعر بمانم ۱۳۸۳
این ابر در گلو مانده ۱۳۸۶
شعر امروز آستارا ۱۳۸۶
انتشار دو کتاب از بیژن کلکی (شوهر خواهر بنیمجیدی) به نام ترانههایی برای آلکاپون و نیامدی نام آب یادم رفت پس از درگذشت وی، توسط بنیمجیدی صورت گرفته است.
@arayehha
یازدهم تیر ماه
سالروز درگذشت «خواجه نصیرالدین توسی» با نام اصلی "ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن توسی" ریاضیدان، ستاره شناس، پزشک و معمار ایرانی
@arayehha
۱۱ تیر سالروز درگذشت خواجه نصیرتوسی
(زاده ۵ اسفند ۵۷۹ برابر با ۱۵ جمادی الاول ۵۸۹ توس -- درگذشته ۱۱ تیر ۶۵۳ برابر با ۱۸ ذیحجه ۶۷۲ بغداد) ریاضیدان و ستارهشناس
او که به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت، از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود بود.
وی که یکی از سرشناسترین و بانفوذترین چهرههای تاریخ است، علوم دینی و عملی را زیرنظر پدرش و منطق و حکمت را نزد داییاش، بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت و تحصیلاتش را در نیشابور به پایان رساند و در آنجا بهعنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت.
علامه حلّی که یکی از شاگردان اوست، درباره او میگوید: خواجه نصیرالدین افضل عصرما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت.
در سال ۶۱ در مقابل پیشروی مغولان، به یکی از قلعههای ناصرالدین محتشم فرمانروای اسماعیلی پناه برد و در آنجا، برخی از آثار اخلاقی، منطقی، فلسفی و ریاضی از جمله مشهورترین کتابش «اخلاق ناصری» را بهرشته تحریر درآورد.
وقتی که هولاکو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال ۶۳۵ پایان داد، توسی را در خدمت خود نگاه داشت و به او اجازه داد که رصدخانه بزرگی در مراغه احداث کند.
بخش اعظم ۱۵۰ رساله و نامههای وی به زبان عربی نوشته شده است و وسعت معلومات و نفوذ او با ابنسینا قابل قیاس است، جز آنکه ابنسینا پزشک بهتری بود و توسی ریاضیدانی برتر.
معروفترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی است که در سال ۶۵۰ نوشته شده و همچنین تذکره فیعلم الهیئه، در نجوم تذکره فیعلم الهیه وی کاملترین نقد برنجوم بطلمیوسی در قرون وسطی و معرف تنها الگوی ریاضی جدید حرکات سیارات است که در نجوم قرون وسطی نوشته شده است.
در سال ۶۷۲ قمری با جمعی از شاگردانش بهبغداد رفت که بقایای کتابهای تاراج رفته را جمعآوری و بهمراغه بازگرداند، اما اجل مهلتش نداد و درگذشت.
او ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هرشهری که پاگذارد آنجا را بهنور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخت و در آن دوره تاریک وجود چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز بود.
در كتاب از فردوسى تا شاملو أمده است كه خواجه نصير بهخلاف انديشمندانى مانند خيام و حافظ كه جهان را محصولى كامل نميدانستند، معتقد بود كه كائنات در عين كمال خلق شدهاند، در بيتى مى گويد:
هرچيز كه هست آنچنان مىبايد
آن چيز كه آنچنان نمىبايد نيست
او كه براى نجات مردم كشورش بهخدمت هولاكو درآمد با كياست وتدبيرش سبب شد تابساط خلافت عباسى وزندگانى أخرين خليفهاش برچيده شود.
@arayehha
به مناسبت سالروز درگذشت
خواجه نصیر توسی
جمعی از حکما که معروفند به رواقیون گفتند:"همه ی مردمان را درفطرت برطبیعت خیر آفرینند، به مجالست اشراروممارست شهوات به جایی رسند که درحسن وقبخ امور فکر نکنند:
کتاب اخلاق ناصری ،خواجه نصیر طوسی
خواجه ی جوان در کلاسهای عطارپیر عطار نیشابوری شرکت می کردوخوشه های عرفان را می چید.
ازطرفی تمایلات عطاربه بعضی از اصول اعتقادی شیعه نتیجه ی انس والفت عطار با متکلم برجسته ی شیعه خواجه نصیر بوده است.(منطق الطیر عطاربا تصحیح شفیعی کدکنی)
این متفکر در یکی از سخت ترین دوره های تاریخ ایران می زیست.
وباپشت کارکم نظیر و کوشش خستگی ناپذیر خودبه گسترش علم واشاعه حکمت پرداخت.
خواجه نصیردرعلم اخلاق به ابن مسکویه ودرعلم سیاست به فارابی مدیون است. ولی عمق وسعت ونفود
ابن سینا برافکار اواز همه بیشتر
است.
.
کسانی این گونه داوری کرده اند،که علم وحکمت به دست این ایرانی در دورترین نقطه ی بلاد مغول رفت.
(توگویی نوری تابان بود درشامی تیره ،جرجی زیدان).
شایدیکی از دلایلی که فرهنگ ایرانی از مغولان وحشی بیابان گرد انسانهای متمدن وارامتری ساخت .
.
اندیشه های خواجه نصیر ها بوده است.
عحیب است که امروزهم بهترین جای ساخت رصد خانه را هما ن مراغه ی خواجه نصیر می دانند.
خواجه در اخلاق ناصری دراخلاق مدن وتدبیر منزل و اداب سیاست حرفها دارد..
شیوه وسبک این کتاب متاثرازروح ریاضی وفلسفی خواجه است.
اما اسلوب جمله بندی ورسایی وبلاغت کلام این کتاب را در ردیف آثاربرجسته ی فارسی درقرن هفتم درآورده است.
درتربیت فرزندان همانند ژان ژاک روسو معتقداست که بچه هارابایدبراساس قانون طبیعت پرورش داد .
مصیبت های خواجه درزمان حیاتش آنقدر بوده است که خواجه دربیتی منسوب به خودگفته است.
به گرادگرد خود چندانکه بینم
بلا انگشتری ومن نگینم
نقش خواجه درنجات دانشمندان از شمشیر مغولان وسقوط خلافت پانصد ساله عباسی هم مهم بوده است.
همین سقوط باعث گسترش بیشتر زبان فارسی در دنیای آن زمان ومقدمه ی تاسیس حکومتهای مستقل ایرانی شد.
همین سقوط خلفای بغداد سبب شد که حاکمان وفرزانگان ایرانی به جای بغداد
نگاهشان به خودشان باشد
.
واندیشه ایرانشهری استحکام بیشتری
یابد.
عده ای این نقد را برخواجه نصیر وارد کرده اند که هرچند مدتی به قدرتمندی پناه می برد.
وبه دوچهره بودن اوتاخته اند.درآن زمان بدون تکیه به قدرت امکان هیچگونه تحقیق علمی نبود.
ممکن است خواجه درطلب پناهگاهی بوده است .
که خودوصاحبان فضل رادرپناه آن جای دهد.
ولی از لحاظ علمی وحمایت از اهل علم
یکی از نوادرهمه ی ادوارتاریخی اسلام
وایران بوده است.
ل،بهرامیان
@arayehha
🎯 آشناییزدایی یا بیگانهسازی
در ادبیات، «آشناییزدایی» یا «بیگانهسازی» یا همان:
To defamiliarize & to estrange
یعنی اینکه دنیایی را که نزد مخاطب، متعارف و عادی بهنظر میرسد را به دنیایی بیگانه، غریب و ناآشنا تبدیل کنیم و قابلیت ازدسترفتهی خواننده برای دریافت نامتعارف (یعنی دریافت جدید) را برایش زنده کنیم و احساس تازهای را در او به وجود آوریم.
نمونهداستان کوتاه که حاوی آشناییزدایی یا بیگانهسازی است: «شب در هتل» اثر زیگفرید لنتس و نمونه رمان برای آن، رمان «سرگذشت ندیمه» اثر مارگارت آتوود است.
🎯 تعاریف و مفاهیم مختلف آشناییزدایی:
۱. آشنازدایی:
با توجه به اینکه بسیاری از ادراکات ما به سبب تکرار دچار عادت شده(اتوماسیون) و آنقدر این ادراکات برای ما عادی شده است که گاهی متوجه حضور آن نمی شویم(مثل صدای شنیدن آوای پرندگان و یا صدای عبور آب در رودخانه و یا صدای پیچیدن باد در درختان، برای کسی که در جنگل زندگی می کند این صداها را بعد از مدتی متوجه نمی شود ولی برای یک تازه وارد به جنگل این صداها قابل فهم و شنیدن است) در مورد زبان نیز وضع به همین شکل است یعنی بسیاری از واژگان زبان به سبب استفاده فراوان تاثیر اولیه خود را از دست می دهند و برای ما عادی می شوند بطوری که دیگر باعث جلب توجه ما نمی شوند و در اینجا وظیفه ادبیات این است که با کمک روشهای مناسب، بار دیگر این واژگان را ارزشمند و قابل توجه گرداند.
در حقیقت شاعر و یا نویسنده با دمیدن روح قدسی در کالبد مرده کلمات، جانی دوباره به آنها می دهد و به تعبیر استاد کدکنی"رستاخیر کلمات" ظهور می یابد.
برای درک بهتر مفهوم آشنازدایی لطفا" به مثالهای زیر دقت بفرمایید:
نفس ها ابر/دل ها خسته و غمگین/ درختان اسکلتهای بلورآجین (اخوان-زمستان)
در این اتاق تهی پیکر/ انسان مه آلود/ نگاهت به حلقه کدام در آویخته ( سپهری- زندگی خوابها)
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است(منوچهری)
۲. آشنایی زدایی، جایی ست که شما از یک پدیده، نماد یا شخصیت متعارف که از او ویژگی یا رفتار خاصی انتظار می رود، تصویر یا رفتار متفاوت و گاه متضادی ارائه دهید.
۳. آشناییزدایی یعنی کلمات، اشیا و ... تعریف متفاوتی پیدا کنن و معنی اولی که به ذهن خواننده میاد کاربرد نداشته باشه. مثلاً وقتی میگه صداش انگار سمبادهای روی چوبه، صدای خش دار شخص رو میرسونه. یعنی از سمباده آشنایی زدایی شده.
۴. اگر در متنی چیزهای شناخته شده و پیش پا افتاده، به شکل جدید و تازهای درک بشود، به آن «آشناییزدایی» میگویند.
آشناییزدایی یعنی هر چیزی که به آن عادت کردهایم و عادی شده را بهم بریزیم و از نو، جور تازهای بسازیم. محتوا و مفهوم همان است، سوژه همان است، شکل و شیوهی بیان عوض میشود؛ تازه و بدیع و جذاب میشود.
آشناییزدایی یعنی غریبه کردن مفاهیم آشنا و معمولی!
@arayehha