ـــــــــــــــــــــــ
چراغِ صاعقهٔ آن سحاب روشن باد
که زد به خرمنِ ما آتشِ محبتِ او
[با یاد فرزانهٔ بیادعای تبریزی و حافظشناس برجستهٔ ایران زندهیاد استاد دکتر منوچهر مرتضوی در سالگرد درگذشت ایشان]
#منوچهر_مرتضوی
تیرماه ۱۳۰۸ تبریز
۹ تیرماه ۱۳۸۹ تبریز
@arayehha
ـــــــــــــــــــــــ
مکتبِ حافظ
[با یاد فرزانهٔ بیادعای تبریزی و حافظشناس برجستهٔ ایران زندهیاد استاد دکتر منوچهر مرتضوی در سالگرد درگذشت ایشان]
▪️قریب چهل سال پیش از استاد بدیعالزمان فروزانفر پرسیدم چرا با بصیرت و تبحری کمنظیر که دربارهٔ مشرب و طرز سخن و نکات باریک شعرِ حافظ دارند عنانِ تحقیق و تألیف به سوى لسان الغيب معطوف نمیدارند تا پیادگانی امثال بنده که تهوّر و جسارتی از سر ناپختگی دارند و چیزی درباره حافظ مینویسند ناگزیر نباشند بدایع نظر بدیع الزمان را از خلال سخنان ایشان استنباط یا در مواردی مشخص به نقل افاضات شفاهی اکتفا نمایند. تأملی نمودند و فرمودند:
«عرصهٔ ظاهر و باطن شعر حافظ مزلّه است».
به همین پاسخ کوتاه و قليل و دلیل بسنده کردند و بنده نیز که مقصودشان را در حد فهم و اندیشه خود دریافته بودم تصديع بیشتر روا ندیدم.
اگرچه عرصهٔ غزلسرایی او مزلّه و لغزشگاه است ولی در عظمتش هرگز تردید نکنیم، که هرچه گفته و آنچه سروده طوطیصفت تلقین و درس استاد ازل بوده و بازتاب فغان و غوغای آن ناشناس لاهوتی از اندرون سویدای دلش. به عبارت دیگر میتوان گفت جولان هنر ساحرانهٔ شاعری در عوالم خودآگاهی و ناخودآگاهی و زبّر آگاهی حافظ سرچشمهٔ این همهٔ تنوع و تفنن ذوقی و حکمی و عرفانی و اخلاقی و اجتماعی به شمار میرود.
آن روزگار که تذکرهنویسان و ادیبان او را صرفاً غزلسرایی بزرگ یا شاعری عارف میدانستند سپری شده است. تنها در شاعری اجماع و اتّفاق نظر وجود دارد، ولی مسأله که ماهیّت و روح و مشرب و جهانبینی او در کدام عرصه از مشربهای هنر شاعریِ مطلق و نبوغ ذوق و بیان، عرفان و تصوّف، مشرب ملامتی یا قلندری، حکمت و دیدگاه فلسفی، مشرب ادریه یا لاادریه و بالاخره دیدگاه اجتماعی و اخلاقی به صورت جامع و مانع قابل تعریف است، بنده به نظرم امکانپذیر نمینماید.
به همین علت ناگزیر عنوان «مشرب رندی» را که لااقل خود حافظ بارها تصریح نموده رساترین و فعلاً دقیقترین عنوان برای تعریف مشرب او میدانیم. میتوان گفت عصارهٔ همه مباحثی که در متن کتاب و ضمائم و مقدمههای آن مشروح است تعریف تفصیلی این عنوان را به دست میدهد.
دکتر منوچهر مرتضوی
مکتب حافظ، مقدمه، صص نوزده و بیستوپنج
مَزَلَّه: لغزشگاه. در مقدمهٔ این کتاب ارجمند استاد مرتضوی پیرو آن سخن کوتاه استادشان بدیع الزمان فروزانفر تشریح میکنند که چرا عرصهٔ حافظشناسی لغزشگاه است. رحمة الله علیهم اجمعین!
چراغِ صاعقهٔ آن سحاب روشن باد
که زد به خرمنِ ما آتشِ محبتِ او
#حافظ
#منوچهر_مرتضوی
#بدیع_الزمان_فروزانفر
@arayehha
دهم تیرماه
روز بزرگداشت «صائب تبریزی» غزلسرای نامدار قرن ۱۱ هجری
@arayehha
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۱۰ تیر، روز بزرگداشت محمدعلی "صائبتبریزی"
تاریخچه روز بزرگداشت:
شهرت جهانی صائب تبریزی آنچنان است که شاید کمتر کسی او را نشناسد. وی بهسبب ارادت و توجه خاص به اشعار حافظ و سعدی، زبانزد است.
در تیرماه ۱۳۹۲ بر اساس مصوبه شورای فرهنگ عمومی کشور، روز دهم تیر به عنوان «روز صائب تبریزی» نامگذاری شد. از آن پس هر ساله بزرگداشتی به منظور بررسی ابعاد شخصیتی و سبک شعری وی برگزار میشود.
زندگینامه:
«میرزا محمدعلی صائب تبریزی» در حدود سال ۱۰۰۰ قمری در تبریز زاده شد. پدر او تاجر بود و بهدستور شاهعباس اول از تبریز کوچ کرد و در محله عباسآباد اصفهان ساکن شد و صائب در این شهر به آموختن دانش پرداخت. در سال ۱۰۳۴ قمری به هندوستان رفت و در سال ۱۰۴۲ به ایران بازگشت و در اصفهان ماندگار شد و در این دوران شاهعباس دوم به او مقام «ملکالشعرایی» داد. آثارش به جز سه – چهار هزار بیت قصیده، یک مثنوی کوتاه و ناقص بهنام «قندهارنامه» و سه قطعه، همه غزل هستند. او ۱۷ غزل نیز بهترکی سرود و سبکی را بهکمال رساند که چند سده پس از آن، «سبک هندی» نامیده شد.
صائب را «چامهسرای» تکبیتها نیز گفتهاند.
او حدود ۸۰ سال زندگی کرد و حدود سال ۱۰۸۱ هجری قمری در اصفهان دیده از جهان فرو بست. بیش از ۳۴۰ سال پیش، در محله «لنبان» در اصفهان، در باغچهای بزرگ و در خیابانی که امروزه به نام «صائب» آشناست، به خاک سپرده شد؛ اما در حال حاضر این آرامگاه چندان وضعیت مناسبی ندارد و رو به ویرانی است. سنگ مزارش یک قطعه سنگ مرمر یکپارچه یزدی بوده که سنگ مزار قدیمی را در میانش جاسازی کردهاند. سنگ اصلی مزار که کتیبهای دارای یک مطلع و یک غزل بهخط یک خوشنویس دوره صفوی دارد، به دو نیم شدهاست. شاید سرنوشت صائب تبریزی نیز همین بیتی بوده که روی سنگ مزارش نوشته شدهاست:
محو کی از صفحه دلها شود آثار من
من همان ذوقم که مییابند از گفتار من
سبک و شیوه صائب:
صائب بزرگترین غزلسرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر زمان صفویه بود. او متخلص به صائب، در شعر پایهگذار سبک اصفهانی است. تأثیرگذاری وی در شعر فارسی چنان است که هنوز نیز در انجمنهای شعری، که در گوشه و کنار اصفهان تشکیل میشود، سبک وی همچنان صدرنشین محفل بسیاری از شاعران است که بهشیوه وی مضمونهاینو میآفرینند و آرایههایی همچون اسلوب معادله را زیور عروسِ شعر خویش میسازند.
او سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد. وی اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران همعصرش بهکار بردهاست. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازیهای ظریف و معنیهای بیگانه و باریک در شعر وی دیده میشود. ابیات غزل وی استقلال معنایی داشته و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته است.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#صائب_تبریزی
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۰ تیر سالروز درگذشت محمدعلی مجتهدی
(زاده ۱ مهر ۱۲۸۷ لاهیجان -- درگذشته ۱۰ تیر ۱۳۷۶ فرانسه) استاد دانشگاه و بنیانگذار دانشگاه "آریامهر" شریف
او استاد دانشکده فنی تهران و رئیس دبیرستان البرز بود و دانشگاه صنعتیشریف را بنیان نهاد که در جهان با عنوان امآیتی ایران ستوده میشود. فارغالتحصیلان این دو موسسه، حجم زیادی از نخبگان اقتصادی، سیاسی فرهنگی ایران را تشکیل میدهند. او همچنین در دورههایی ریاست دانشگاههای ملیایران و پهلوی و پلیتکنیک تهران را به عهده داشت.
وی هیچگاه با سیاست سر سازگاری نداشت و نه تنها بیرون از غوغای سیاست ایستاد، بلکه تلاش کرد موسسات آموزشی مهمی را که مدیریت میکرد از هر فعالیت سیاسی دور نگهدارد.
او تحصیلاتش را در دارالمعلمین مرکزی ادامه داد، سپس در مدرسه متوسطه شرف تهران مدرک دیپلم کامل متوسطه "شعبه علمی" را گرفت و در همان سال پس از قبولی در چهارمین دوره امتحانات اعزام محصل به اروپا، جزو صدتن برگزیده محصلان اعزامی شد که به فرانسه رفتند تا هریک به نحوی نقش مؤثری در آینده علمی و فرهنگی ایران ایفا کنند. وی پس از انقلاب در سال ۵۷، از مهندس بازرگان "نخستوزير وقت و همكار سابقش در دانشكده فنی" خواست تا كس ديگری را بهجايش در دبيرستان البرز منصوب كند، تا وی بتواند برای معالجه چشمش به خارج از كشور برود. او پس از معالجه چشم در ژنو به ايران بازگشت اما در سال ۶۱ دوباره به خارج كشور رفت. دلیل این امر معالجه نوهاش بود که بیماری قلبی داشت. در آنزمان وی خود نيز دچار نارسايی قلبی شد و سه بار سكته قلبی را پشت سر گذاشت.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#محمد_علی_مجتهدی
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۰ تیر زادروز شمس آلاحمد
(زاده ۱۰ تیر ۱۳۰۸ تهران -- درگذشته ۱۴ آذر ۱۳۸۹ تهران) نویسنده، مصحح و پژوهشگر ادبی
او فوقلیسانس فلسفه و علوم تربیتی را از دانشسرای عالی تهران گرفت و سالها در آموزش و پرورش تدریس میکرد و مدتی هم در دانشکده بهتدریس کتابداری سرگرم بود و زمانی هم در مدرسه بهیاری درس ادبیات میداد.
مدتی هم به آلمان و آمریکا رفت و دوره عکاسی سینما را گذراند و هنگام بازگشت به ایران موسسه انتشاراتی رواق را درسال ۱۳۵۶ تاسیس و بهکار نشر پرداخت. برخی از آثار برادرش، جلال آلاحمد و نیز آثاری که سانسور میشدند از سوی همین انتشاراتی بهبازار کتاب عرضه میشد.
وی با آغاز انقلاب به عضویت شورایعالی انقلاب فرهنگی درآمد و در بازگشایی دانشگاهها نقش ایفا کرد و مدتی هم سردبیری روزنامههای کیهان و اطلاعات و عضویت شورای سرپرستی صداوسیما را برعهده داشت.
از سال ۱۳۷۶ با تشنج مغزی، بیماریاش شروع شد و مقداری از تواناییهایش را از دست داد.
او بهعکس آنها که اندک میخوانند و بسیار مینویسند، بسیار خوانده و کمتر نوشته است.
مجموعه سخنانش در مجامع گوناگون، اگر روزی بهصورت مکتوب عرضه شود، یقیناً بیش از بیست جلدکتاب خواهد شد.
گزارش هنرمندانه او از خاطرات و دیدارهایش در سفر، از دیگر قوتهای کار اوست. کلامش به ایجاز تمایل داشت و طنز پنهان در آثارش، دارای جاذبههایی بود که خواننده را باخود همدل میکرد و همراه میبرد.
وی در سایه تربیت برادرش بالید و رشد کرد و جلال بیش از هرکسی بر زندگی و آثار او تأثیر گذاشت و حتماً بههمین دلیل است که پیش از انقلاب و پس از آن، همهجا و به هربهانه در آثارش از جلال گفته بود. شمار زیادی از آثار برادرش، پس از انقلاب، زیرنظر و به همت و کوشش او چاپ و منتشر شد و از این نظر، حق بزرگی برگردن دوستداران جلال و آثار او دارد.
آثار:
طوطینامه - جواهرالأسمار: از عمادبن محمدالنعری، به اهتمام و تصحیح: شمس آلاحمد، چاپ اول، تهران، انتشارات بنیادفرهنگ ایران ۱۳۵۲
گاهواره: چاپ اول، تهران، انتشارات رواق ۱۳۵۴.
عقیقه: چاپ اول، تهران، انتشارات رواق ۱۳۵۶.
حدیث انقلاب (کتاب اول، آزادی و مرزهایش) چاپ اول، تهران، انتشارات رواق ۱۳۵۸.
حدیث انقلاب کتاب دوم، استقلال (فرهنگی): چاپ اول، تهران انتشارات رواق ۱۳۶۰.
از چشم برادر: چاپ اول، قم، انتشارات کتاب سعدی ۱۳۶۹.
سیر و سلوک: چاپ اول، تهران، انتشارات برگ ۱۳۶۹.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘
#شمس_آل_احمد
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۰ تیر زادروز محمد قهرمان
(زاده ۱۰ تیر ۱۳۰۸ تربت حیدریه -- درگذشته ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ مشهد) شاعر، پژوهشگر و مصحح
او در سال پنجم دبیرستان در مشهد با اخوان ثالث همکلاس شد و این دوستی ادامه یافت. سال ششم ادبی را در دبیرستان البرز تهران گذراند و سپس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی ادامه تحصیل داد، اما هرگز دنبال کار حقوقی نرفت و فقط به شعر پرداخت.
از آذر ۱۳۴۰ بهمدت ۲۷ سال تا بازنشستگی بهعنوان کتابدار دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشغول بهکار بود.
وی علاقهاش در سرودن شعر، در غزل و بهویژه سبک هندی به اندازهای بود که یکی از شعرای غزلسرای هندی شد و در خانهاش انجمن ادبی بهصورت هفتگی برگزار میکرد.
او گویش تربت حیدریه را بهخوبی میدانست و بسیاری از اشعارش که به گویش محلی سروده شدهاند، در ردیف اول شعر بومی قرار دارند.
در ۲۹ آذر ۱۳۸۴ از سوی دانشگاه فردوسی مشهد و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و اداره کل فرهنگ و ارشاد خراسان رضوی در محل دانشگاه مشهد از وی قدردانی شد.
او صاحب تألیفات ارزندهای از جمله چند مجموعه شعر است و در کارنامهاش تصحیح و چاپ چند دیوان از شاعران مختلف به چشم میخورد.
شفیعی کدکنی در مورد او گفته است: «در این خصوص حتی ملکالشعرای بهار آن خصوصیت یک شاعر محلی را به صورت کامل، آنگونه که قهرمان دارد، ندارد».
برخی از آثارش:
تصحیح دیوان صائب تبریزی " ۶ جلد"
تصحیح دیوان صیدی تهرانی
تصحیح مجموعه آثار ابوطالب کلیم همدانی
تصحیح دیوان محمدجان قدسی مشهدی
برگزیده اشعار صائب و دیگر شعرای معروف سبک هندی
صیادان معنی "برگزیده اشعار سخنسرایان سبک هندی"
حاصل عمر "مجموعه شعر"
بهیاد عزیز گذشته " ۱۰ نامه از اخوان ثالث به محمد قهرمان"
🆔 @arsyehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#محمد_قهرمان
با یک کلیک وارد دیوان «صائب تبریزی» شوید👇
<http://ganjoor.net/saeb/>
@arayehha
دویست_و_یک_غزل_صائب.PDF
3.03M
#صائب_تبریزی
شرح دویست و یک غزل از غزلیات
امیربانوکریمی فیروزکوهی (مصفا)
┏━━━🌱📚🌱━━━┓
🔎 @arayehha
┗━━━🌱✍️🌱━━━┛
کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن
رو نکردن ترش از تلخ شکر خندیدن
#رونکردن_ترش
#از
#تلخ
#شکر_خندیدن
عنوان نوشتار:
اعجاز #صائب با ۷ کلمه🔻🔻🔻
اگر کسی از بنده بپرسد که نهایت بلاغت و فشردگی و تجمیع معنا و صنایع و تصویر سازی اعجاز گون پارادوکسیکال را نه در یک غزل صائب و نه حتی در بیت که در مصرعی نشان بدهم حتما این مصرع را انتخاب میکنم صائب درین مصرع جادو کرده جادو...
میفرمایید چگونه؟!
عرض میکنم
✅کم نظیر است که در یک مصرع(تنها ۷ کلمه!!!!) دو مصدر مرکب و آن هم شامل دو مزه چشایی، در مقام کنایت بکار رفته باشد آن هم تصدیر گون یکی در اول و دیگری در آخرمصرع...
💢در اول مصراع:
#رو_نکردن_ترش: مصدر مرکب رو ترش کردن با ن منفی ساز در ابتدایش به معنای چهره در هم کشیدن ، چین و گره در پیشانی کشیدن ،عبوس شدن و کراهت به چیزی....
💢در آخر مصراع:
#شکر_خندیدن: مصدر مرکب است و به معنای تبسم کردن و احساس رضایت و راحتی و لطافت در تبسم....
✅هر دو مصدر مرکب این ویژگی را دارند:
1⃣هر دو شامل مزه چشایی هستند یکی ترش و دیگر شیرین و شکرین
2⃣دو مصدر مرکب با هم در تضاد هستند ترش و شیرین و دیگر هم در تناقض هم هستند آنجا که تلخ باشد شیرین نیست و بالعکس...
3⃣حتی در افعال هم با هم در تقابل هستند یکی # ترش نکردن(فعل منفی) شکر خندیدن(فعل مثبت)
4⃣هر دو مصدر مرکب مربوط به ناحیه سر و صورت هستند از پیشانی و صورت و ابرو و دهان...(جالب تر اینکه صائب در اول مصرع این مهم و منطقه را مشخص کرده #رو...)
✅از:
حرف اضافه هست و در این بیت متضمن علیت و سببیت است یعنی بعلت تلخی ،بسبب تلخی
✅تلخ:از مزه های چشایی است و از طرفی در تناسب با دریا در مصرع اول....صائب بارها از تلخی آب دریا سخنگفته....
✅صنایع ادبی
💢مراعات النظیر:مزه های ترش و تلخ و شکر(شیرین)
💢مطابقه (در مزه ها): ترش و شیرین، تلخ و شیرین
💢تضاد و طباق (درافعال): ترش نکردن و شکر خندیدن
💢غلو و مبالغه:عادتا ممکن نیست کسی از تلخی تبسم کند و چهره در هم نکشد غلو در توصیف
💢تشخیص یا جاندار انگاری(پرسونیفیکیشن): چنانکه بحثش مطرحگردید خندیدن حالتی انسانی هست که در مقام جاندار انگاری دریا در مقام ردیف بکار گرفته شده...
💢کنایه:رو ترش نکردن کنایه از عدم عبوست و چین به پیشانی افتادن و شکر خندیدن کنایه از تبسم و لطافت طبع و بشاشت
💢تصویر پارادوکسیکال(متناقض نما) : طبیعی هست از تلخی چهره در هم کشیده شود و چین به ابرو بیوفتد ولی تصویر کاملا پارادوکسیکال هست تلخی باعث تبسم و چهره گشاده و لطافت چهره میشود.
💢ابداع یا سلامه الاختراع:وجود این تعداد صنایع ادبی مرتبطه آن هم در یک مصرع ،مصرع را شامل وجه ابداع میکند(جالب است که این صنعت در یک مصرع اصلا قریب به محال است و ذکر نشده و اکثرا شامل بیت یا یک فقره نثر دانسته اند که صائب نمونه دارد)
✅هیچ کلمه ی و حرف اضافی(مزید بر التزام در استعمال) در مصرع نیست هیچ و هیچ که بتوان گفت قابل جایگزینی هست مصرعی سهل و ممتنع است....
✅پیام اخلاقی :تقبیح و نهی از عبوست و تشویق به بشاشت و خوشرویی در برابر امواج خطرناک و تلخ ی های زندگی همچون دریا(به دریا دلی انسان هم اشارتی میکند)
✅کلام بدین کوتاهی با این سطح از صنعت و ترکیب و تصویر اگر شاعرش جادوگر نیست پس ساحر و سحر کیست و چیست!!!؟؟؟
این مصرع نمونه و مصداق عالیه ی استعمال صنایع و آرایه های ادبی در نهایت زیبایی شناسی و فشردگی هست کاربرد احسن و اکمل..
بفرمایند که ادبا هنوز زیر بار زیبایی شناسی و بلاغت و اعجاب صائب نرفته اند خب نروند؛ بقول متنبی:
نعمت (ه)کالشمس لما طلعت
ثبت الاشراق فی کل بلد
کدام ادیب بیتش را چنین شکافته تا محو سحر صائب شود!!؟؟(نه اینکه نیست صد برابر عالمتر از چون من حقیر کمتر از قطمیر هست اقدام نکرده تجربت نکرده تداعی نکرده الا قلیلا... مگر خواجهمجالی برای ادبا گذاشته!!!؟؟؟)
چه عذوبتی دارد که علت سهر تا این وقت سحر تدقق و تفقه در اعجاز کلام صائب باشد اگر قرار نبود صبح بیدار شوم باز هم جا برای تشریح دارد.
┏━━━🌱📚🌱━━━┓
@arayehha
┗━━━🌱✍️🌱━━━┛
از دیگران چراغ نخواهد مزار من
کز سوز سینه شمع مزارم دل خود است
#صائب_تبریزی
۱۰ تیر بزرگداشت صائب
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | حال روز حافظ و صائب در عصر شعرِحاضر
۱۰ تیر روز بزرگداشت صائب تبریزی
📜 @arayehha
ـــــــــــــــــــــــ
غزل فارسی
مادرِ همهٔ غزلهای جهان
▪️بیماری اصلی شعرِ روزگارِ ما از همینجا شروع میشود که خودش نهتنها فُرمی –جز کار نیما– به وجود نیاورده است، بلکه فرمهای شگفتآوری را که محصولِ نبوغِ خیّام و فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی است، به یک سوی نهاده و در فرمِ بیفرمی ربعِ قرنی است که در جا میزند (چند کار منثور شاملو، آن هم نه همهٔ کارهایش را استثنا باید کرد که در بیفرمیِ ظاهری آنها نوعی فرم، اما نه فرم نهایی وجود دارد.)
به عقیدهٔ من بُنبستِ شعر معاصر به دست کسانی خواهد شکست که یا فرم تازهای ابداع کنند –کاری که نیما کرد و شاگردانش کمال بخشیدند– یا یکی از فُرمهای تجربهشدهٔ قدیم یا جدید را با حالوهوایِ انسان عصرِ ما انس و الفت دهد و در فضای آن فرمها، تجربههای انسانِ عصر ما را شکل دهد.
میتوان غزل گفت و غزل را به عنوان یک فرمِ باز، یک قالب گسترده و یک قاب پذیرفت؛ قابی که همه نوع تصویر –از منظره گرفته تا انواع پُرترهها، در هر سبکی از سبکهای نقاشی– در آن میتواند جای بگیرد، آن هم در زبانی که مادرِ همهٔ «غزل»های جهان است و هیچ زبانی نمیتواند بگوید برای «غزل» امکاناتی بیشتر از زیان فارسی دارد.
من این حرفها را به عنوان دفاع از غزل، به آن معنیِ احمقانهٔ «غزلهای انجمنی» نمیگویم.
میخواهم این مطلب بسیار ساده را یادآور شوم که ادبیات و هنر، مجموعهای از فرمهای خاصاند و تحوّلات هریک از این فرمها، به معنی نفی و انکار یا به کنار نهادن دیگر فرمها نیست.
ما در شعرِ سنّتی خویش قوالبی داریم و در داخلِ این قوالب فرمهای بسیاری؛ فرمهای ضعیف، نیرومند، راحت و دشوار.
پیدایش قالب شعر آزاد، یا عروضِ نیمایی، به هیچ روی نفی مطلق آن قوالب نیست.
آن قوالب میتوانند آبستنِ فرمهای خلّاق، برای بعضی از حال و هواهای عصر ما و عصرهای آینده باشند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، ۶۷۶–۶۷۳
اگرچه هیچ گل مُرده، دوباره زنده نشد، اما
بهار در گُلِ شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
#حسین_منزوی
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سیاست اجماع وجود ندارد.
بچهها خداحافظ!
سهشنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۸
دانشگاه تهران
#شفیعی_کدکنی
@arayehha
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۱ تیر زادروز شادی پریدر
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۶۵ تهران) شطرنجباز
او اولین شطرنجباز ایرانی است که درجه استادبزرگ زنان را در سال ۲۰۰۴ بهدست آورد و ۵ بار قهرمان شطرنج زنان ایران شد که نخستین بار آن در ۹ سالگیاش بود.
آخرین ریتینگ او در اکتبر ۲۰۱۰ معادل ۲۲۵۳ بود که او را در رده سیوهشتم بین کل شطرنجبازان فعال ایرانی و رده سوم بین شطرنج بازان زن ایران قرار داد.
وی از ۷ سالگی آموزش شطرنج را آغاز کرد و از سال ۷۳ تا ۷۹ بهطور مستمر در مسابقات ردههای سنی زیر ۱۰، ۱۲ و ۱۴ دختران کشور قهرمان شد. درسال ۷۴ در ۹ سالگی به عضویت تیم ملی بزرگسالان بانوان درآمد. در سال ۷۴ نفر اول بزرگسالان بانوان تهران و نفر سوم کشور شد. در سال ۷۶ درجه استاد فیده بانوان را کسب کرد و در مسابقات زیر ۱۲ سال دختران جهان در فرانسه بهمقام چهاردهم رسید. در سال ۷۷ اولین مسابقات آزاد بانوان در ایران را با امتیاز کامل فتح کرد و نفر چهارم دانشآموزان دختر زیر ۱۲ سال جهان در مسکو و نفر هفتم دختران زیر ۱۲ سال جهان در اسپانیا شد. در سال ۷۸ نفر سوم بزرگسالان بانوان کشور، نفر اول انتخابی تیم ملی بانوان و نفر پنجم دختران زیر ۱۴ سال آسیا در هند شد. در سال ۷۹ قهرمان بانوان بزرگسالان کشور با امتیاز کامل (۹ از ۹) شد و درجه استاد بینالمللی بانوان را به دست آورد. در سال ۸۱ قهرمان دختران زیر ۱۶ سال آسیا شد و در مسابقات قهرمانی شهرهای آسیا اولین شطرنجباز زنی شد که بهمقام سوم انفرادی میرسید.
پریدر در سال ۱۳۸۳ (۲۰۰۴) در المپیاد شطرنج موفق بهشکست قهرمان شطرنج زنان جهان آنتونتا استفانووا شد و عنوان استاد بزرگ شطرنج زنان را کسب کرد. وی در بازیهای آسیایی داخل سالن ماکائو ۲۰۰۷ هم بهیک مدال نقره در شطرنج سریع انفرادی و یک مدال برنز در شطرنج سریع تیمی و در بازیهای آسیایی داخل سالن کوانگ نین ۲۰۰۹ هم بهمدال برنز شطرنج برقآسای تیمی رسید. او در سالهای ۲۰۰۳، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۸ نفر سوم انفرادی در قهرمانی شطرنج تیمی زنان آسیا و در سال ۲۰۰۹ نفر اول انفرادی و نفرسوم تیمی در این مسابقات شد.
@arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#شادی_پریدر
یازدهم تیرماه
زادروز«مهین بهرامی»روانشناس، داستان نویس، فیلم نامه نویس، ناقد سینمایی، پژوهشگر و نقاش
زادروز: ۱۱ تیر ۱۳۲۶ _ تهران
درگذشت: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶_ تهران
@arayehha
۱۱ تیر زادروز میهن بهرامی
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۲۶ تهران – درگذشته ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ تهران) روانشناس، فیلمنامهنویس، منتقد سینمایی و نقاش
او تحصیلاتش را تا مرحله دکترای فلسفه در دانشگاه تهران ادامه داد و چندی نیز در آمریکا بهمطالعه در زمینه مجسمهسازی و نقاشی پرداخت. چند کتاب برای کودکان نوشت و نقدهای ادبی و سینماییاش در مجلات بهچاپ رسید و نیز چند فیلمنامه و آثاری در مورد بهداشت روانی نوشت. از او مجموعههای داستان کوتاه با مایههای خاطرهای و نوستالژیک چاپ شده است: زنبق ناچین (۱۳۴۱) حیوان (۱۳۶۴) و هفت شاخه سرخ (۱۳۷۹).
او فوق لیسانس جامعهشناسی و فلسفه را از دانشگاه تهران گرفت و در رشته روانشناسی اجتماعی در دانشگاه UCLA ادامه تحصیل داد.
وی از سیزده سالگی زیر نظر استاد جعفر پتگر بهنقاشی پرداخت و رونوشتهای گویا و عمیقی از آثار هنرمندان بزرگ کلاسیک پدید آورد. توجه و علاقهاش به نقاشی گل و منظره باعث شد سبکی نو - کلاسیک با ویژگیهای خاص در این زمینه پدید آورد که بعدها در لندن مورد تحسین کارشناسان هنر قرار گرفت.
او نخستین رمانش "زنبق ناچین" را در ۱۷ سالگی منتشر کرد. نثر ادبی پربار، شورانگیز، امپرسیونیستی و ژرف اندیشانه او، واژگان زیادی از زبان محاوره سنتی شهری را وارد زبان ادبی کرد و نیز واژگان برساخته نو بهزبان فارسی آورد. از این لحاظ، میتوان کار او را قابل مقایسه با شکسپیر در زبان انگلیسی و دانته در زبان ایتالیایی دانست. شور و دلنشینی نوشتههای او در کنار ویژگیهای دیگر موجب شد از همان آغاز وارد همکاری با نشریههای ادبی والای روز همچون فردوسی، سخن و نگین شود.
او در زمینه نوشتن طرح و قصه برای فیلمنامه، فیلمنامهنویسی بسیار فعال بود و مجموعه عظیمی از نقد فیلم، تئاتر و سایر هنرهای دراماتیک پدید آورد و در حوزه روانشناسی و روانکاوی شامل ترجمه و تألیف آثار پژوهشی و نیز مشاورههای روان درمانی نیز فعالیت داشت.
وی همسر فیلمساز ایرانی، محمد متوسلانی بود.
@arayehha
یازدهم تیرماه
زادروز «علی باقر زاده» با تخلص "بقا" شاعر، ادیب ونویسنده
زادروز: ۱۱ تیر ۱۳۰۸ _ مشهد
درگذشت: ۱۹ آذر ۱۳۹۵ _ مشهد
@arayehha
۱۱ تیر زادروز علی باقرزاده
(زاده ۱۱ تیر ۱۳۰۸ مشهد -- درگذشته ۱۹ آذر ۱۳۹۵ مشهد) نویسنده و شاعر، باتخلص"بقا"
او از خانوادهای بازرگان مهاجر یزدیتبار بود که بههمراه پدرش از یزد به روسیه مهاجرت کرد و پس از انقلاب ۱۹۱۷ به ایران بازگشت و ساکن مشهد شد. پس از مرگ پدر، سرپرستی مادر و ۷ خواهرش را بهعهده گرفت و به هنگام کار، زبانهای انگلیسی و عربی را فراگرفت. ادیب نیشابوری و قاسم رسا دوتن از استادان برجسته او بودند.
در سال ۱۳۴۶ سرپرست "کارخانه قند فریمان" شد و ۳۷ سال عضو هیئت مدیره آن بود و سرمایهگذاریهایی در امور مختلف انجام داد. از سال ۱۳۴۰ در سفرهایی به آمریکا، اروپای شمالی و شرقی، آسیا، آفریقا و عراق رفت.
در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ مدیر اداره اتاق بازرگانی و صنایع بازرگانی در استان خراسان بود و سپس استعفا داد و مشاور افتخاری آنجا شد. در سال ۱۳۷۸ به عضویت هیئت امنای دانشگاه فردوسی مشهد و در سال ۱۳۸۰ عضو هیئت امنا و رئیس هیئت مدیره بنیاد دانشگاهی فردوسی شد. همچنین به نیکوکاری و ساخت مدرسه و خوابگاه دانشجویان پرداخت و چند مدرسه در روستای علاقه و چند مدرسه و یک هنرستان در منطقه ۵ مشهد ساخت. کتابخانه غنی ۳۰۰۰ جلدی خود را نیز وقف کرد.
وی با محمدعلی جمالزاده، غلامحسین یوسفی، حسین خدیوجم، گلچین معانی، اخوان ثالث، شفیعی کدکنی و محمدرضا حکیمی، در پژوهشها، بررسیهای ادبی و شعر با آنان گفتگو و مکاتبه داشت.
آرامگاه وی در مقبره شعرای توس است.
آثار:
۲۵ مقاله نگاشت، آیینه بقا اثری است که درباره او نگاشته شدهاست که ایده و مقدمه آن از شفیعی کدکنی است و به کوشش جعفر یاحقی گردآمده است.
بقای شعر دیگر، اثری است که گردآوری آن همزمان با درگذشت او انجام گرفت. اشعار باقرزاده نخست در روزنامههای یغما و نیز برخی کتب درسی چاپ شدهاند. فنون شعریاش قالبهای قصیده، غزل، قطعه، مثنوی، چهارپاره، ترکیببند، رباعی و شعر نیمایی بود اما بیشتر در قطعهسرایی شهرت یافت. سبک او را حکمی و اندرزی بیان کردهاند.
لطیفهها: درباره حاضرجوابیهای شاعران، چاپ نخست ۱۳۴۲/۱۹۶۳
زندگینامه و شعر عبدالوهاب طراز یزدی
ده مقاله: بهعنوان بخشی از کتاب سال مشهد در ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
چهل حدیث، ترجمه منظوم چهل حدیث رضوی: چاپ بهنشر، نخست در ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
نسیمی از دیار خراسان: گزیده اشعارش چاپ ۱۳۶۵/۱۹۸۶.
یاد مادر: شامل آثار برتر اندیشمندان درباره مادر، چاپ ۱۳۷۲/۱۹۹۳.
زلال بقا: دیوان شعر او
سفری به مسکو و سن پترزبورگ: سفرنامه و خاطرهنامه او، با اشتراک حسین رزم و چاپ ۱۳۷۹ش/ ۲۰۰۰.
سیر آفاق: سفرنامهاش به کشورهای گوناگون.
بزم محبت: اشعار مدح و مرثیه او درباره اهل بیت، به درخواست همسرش آن را گرد آورد.
@arayehha