eitaa logo
آرایه های ادبی
930 دنبال‌کننده
877 عکس
205 ویدیو
98 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده سپاس بابت همراهیتون،با آرزوی توفیق @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6012631177024769312.mp3
231.2K
‍ 00:00━◉───00:00 ↻ㅤ◁ㅤ❚❚   ▷   ⇆            🔶️کارگاه صوتی سه‌گانی دفتر کارگاه چهارجلسه‌ای مجازی آموزش سه‌گانی در اینجا به پایان آمد و با این حال، حکایت سه‌گانی، بیش از آنچه گفتیم، همچنان باقی است. در پایان جا دارد بار دیگر از شما بزرگواران که شکیبابی ورزیدید و جلسات کارگاه را مشتاقانه پی گرفتید، متواضعانه سپاسگزار باشیم. ━━━━━━༺༻ ━━━━━━ @arayehha 🆔@boutighayesegani 🌸 🍃💕 💕🍃🌸🍃🌸
4_5821308190922378977.mp3
1.4M
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 00:00━◉───00:00   ↻ㅤ◁ㅤ❚❚   ▷   ⇆            ‍ ✅یک نکته از هزاران ♻️سه‌گانی، شعر اکنون است. در سه‌گانی، اکنون‌های گذشته، اگر مطابق الگو باشند، به عنوان همان اکنون‌های گذشته باقی‌ می‌مانند، نه به عنوان اکنون‌های اکنون، زیرا این لحظه‌ برای سه‌گانی با لحظه‌ی پیشین، متفاوت است. روح سه‌گانی روحی اکنون‌گراست و بدین دلیل خود-نو-شوندگی دائم، مانند خود-نو-شوندگی زمان، در آن نهادینه است. دور ماندن از سه‌گانی، برای شاعران سه‌گانی‌پرداز، یعنی دور ماندن از تکامل سه‌گانی، تا جایی که حس می‌کنند نسبت به سه‌گانی‌پردازان اکنون، قدیمی‌اند. سه‌گانی، مانند خودش به روح تکامل‌پذیر دائمی نیاز دارد، چون سه‌گانی شعر اکنونهای اکنون است، نه شعر اکنون‌های گذشته. خوانش: ━━━━━━༺༻ ━━━━━━ @arayehha 🆔️@zirechatrambaran 🍃💕 💕🍃🌸🍃🌸
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 00:00━◉───00:00      ↻ㅤ◁ㅤ❚❚   ▷   ⇆            ‍ ✅یک نکته از هزاران ♻️به‌جرئت می‌توان گفت، مهمترین اصل از اصول هفت‌گانه‌ی سه‌گانی، کاربرد زبان سهل و ممتنع است و این نکته سه دلیل عمده دارد: ۱. سه‌گانی شعر کاربردی است و این‌گونه نیست که هدف آن سرودن برای سرودن باشد، بلکه باید تجربه‌‌های مورد نیاز انسان معاصر، اعم از تجربه‌‌های عاطفی و فکری، را به عنوان حکمت در دسترس بگذارد. این تجربه‌ها همان حقایق پنهان در لایه‌های گوناگون عوالم وجودند که سه‌گانی‌پرداز به کشف و بیان آنها می‌پردازد. طبیعی است که لازمه‌ی این کار رسایی زبان باشد، وگرنه شعر، غیرکاربردی خواهد بود. ۲. در سه‌گانی هرچه نیز اصول دیگر مورد توجه قرار گیرد و هرچه هم در  تمهید و تشدید ضربه‌ی پایانی بکوشیم، بدون کاربرد زبان امروزی، به هدف بالا نمی‌رسیم، زیرا در همان آغاز، موانع زبانی پیش پای ما قرار می‌گیرند و این موانع، ما و طبعا خواننده را از رسیدن به آن هدف بازمی‌دارند. در دو دلیل بالا، با لزوم  به‌کارگیری زبان سهل برای سه‌گانی مواجهیم. ۳. بااین‌حال، کاربرد زبان سهل، نباید سبب شود سه‌گانی‌پرداز به فخامت زبان بی‌توجهی کند و آن را با ساده‌انگاری یکی بگیرد، چون در این صورت، به ارزش هنری کار لطمه می‌خورد. این مورد، موجبات اهمیت کاربرد زبان ممتنع را در سه‌گانی پدید می‌آورد. سرودن به زبان سهل و ممتنع، مانند راه رفتن روی لبه‌ی تیغ است که کمترین بی‌دقتی و افراط و تفریط در این کار، به آسیب‌دیدگی شعر می‌انجامد براین‌پایه، کاربردی‌ترین زبان برای سه‌گانی همان زبان سهل و ممتنع است؛ یعنی زبانی که در عین سادگی، کاربردش آسان نیست و فقط به دریافت آسان پیام یاری می‌رساند. سه‌گانی، شعر آسان دشوار است. ━━━━━━༺༻ ━━━━━━ @arayehha 🆔️@zirechatrambaran
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 00:00━◉───00:00      ↻ㅤ◁ㅤ❚❚   ▷   ⇆            ‍ ✅یک نکته از هزاران ♻️تلفیق سه‌گانی با داستانک از آغاز جزو دغدغه‌های من بوده است و در این زمینه تجربه‌هایی نیز داشته‌ام؛ کاری که می‌تواند پدید آورد. چنان که می‌دانیم داستانک یا داستان کوتاه کوتاه، یکی از قالبهای داستان است که با تعداد معدودی کلمه به وجود می‌آید و بر پایه‌ی کشف و ضربه و غافلگیری پیش می‌رود و سه‌گانی هم باید چنین باشد. همخوانی این دو قالب ادبی، باعث می‌شود تا از جهت منطقی قبول کنیم تلفیق آنها ممکن است. برای نمونه، داستانک شش‌کلمه‌ای زیر را به ارنست همینگوی نسبت می‌دهند: فروشی! کفش بچه! اصلا پوشیده نشده! و ما در سه‌گانی، حتی نمونه‌ی داستانک پنج‌کلمه‌ای داریم: شب گذشت، روز هم برنگشت. براین‌پایه، سه‌گانی_داستانک، تلفیق میان دو قالب ادبی سه‌گانی و داستانک است که هر دو از روند کشف و ضربه و غافلگیری بهره می‌برند و اکنون با پرورش سه‌گانی‌پردازان قوی‌دست، پرداختن جدی‌تر به آن لازم می‌نماید. در زیر برای نمونه، پنج سه‌گانی_داستانک می‌آید: (۱) نیشهای نغز می زند؛ عشق، سادگی نمی‌کند، اولش به مغز می‌زند. (۲) آسمان با غرور می‌گردید؛ یک تن از آفتابگردانها رفت در آسمان و شد خورشید. (۳) نقاش چیره‌دست پروانه آفرید؛ یک تابلو پرید! (۴) از یار شهید اگرچه تنها در قاب زمانه یک نشان ماند، ما پیر شدیم و او جوان ماند. (۵) با تو رسمی دیگر آوردم؛ او برایت مرد، من برایت زندگی کردم. ━━━━━━༺༻ ━━━━━━ @arayehha 🆔️ @zirechatrambaran
‍ ‍ ‍ ‍ ‍           ‍ ✅یک نکته از هزاران ♻️تعریف مختصر سه‌گانی، شعر سه‌مصراعی یا سه‌سطری است که بر پایه‌ی زمینه و ضربه استوار باشد. بنابراین هر شعر سه‌مصراعی یا سه‌سطری که شرح مبهمات بخواهد، سه‌گانی نیست، زیرا ابهام، با زمینه و ضربه در تعارض است. سه‌گانی، شعری است که خود، شرح خویش است و اصول هفتگانه‌ی سه‌گانی، این نکته را مورد تایید قرار می‌دهند. با این حال، تحلیل فنی سه‌گانی در صورتی که جذب شاعر امروزی را از پی داشته باشد، می‌تواند به آموزش سه‌گانی یاری برساند و این تحلیل، باید به ترتیب اهمیت، در زمینه‌های زیر پیش برود: ۱. موسیقی (بررسی وزن و قافیه‌ی سه‌گانی کلاسیک و نیمایی یا تقطیع درست سطرهای سه‌گانی سپید). ۲. قالب (بررسی مقتضیات قالبی سه‌گانی، مانند تک‌هسته‌ای بودن در ژانر شعر کوتاه و رعایت زمینه و ضربه و توجه به فرمها و اصول آن). ۳. زبان (بررسی عوامل فصاحت یا مخل فصاحت در سه‌گانی). ۴. آرایه‌ها و صور خیال (بررسی شگردهای به کار رفته در سه‌گانی، از قبیل ایهام و پارادوکس و...). ۵. عاطفه (بررسی برد عاطفی سه‌گانی یا کاستی آن). ۶. تفکر (بررسی صحت و سقم اندیشه‌ی به کار رفته در سه‌گانی). ۷. سبک (بررسی مشخصات منحصر به شاعر در سه‌گانی). بکوشیم در روند تحلیل سه‌گانی، تکامل آن را ببینیم و از پسرفت بپرهیزیم. ━━━━━━༺༻ ━━━━━━ @arayehha 🆔️ @zirechatrambaran
‍            ‍ ✅یک نکته از هزاران ♻️در آغاز کار سه‌گانی، یکی از دغدغه‌های ما نوع برخورد با رباعی و دوبیتی بود. این دو قالب کهن فارسی، جایگاه خود را دارند و سه‌گانی نمی‌توانست نسبت به آنها بی‌توجه باشد. ازاین‌رو، به دو دلیل زیر، برای استفاده از اوزانشان در سه‌گانی، ترجیح اکید بر کاربرد آنها در شاخه‌ی نیمایی قرار گفت: ۱. احترام به استقلال رباعی و دوبیتی. ۲. جلوگیری از عرضه‌ی رباعیها و دوبیتیهای ناقص به عنوان سه‌گانی. با‌این‌حال، تا این لحظه، هنوز این دغدغه وجود داشت که چرا باید کاربرد اوزان رباعی و دوبیتی در شاخه‌ی سه‌گانی کلاسیک، معطل بماند. اکنون که پس از حدود سیزده سال کار عملی و نظری، سه‌گانی در جامعه‌ی ادبی جایگاه خویش را به دست آورده است، لازم نمی‌دانیم این ترجیح اکید، وجود داشته باشد و برعکس، آزادی عمل سه‌گانی‌پردازان برای کاربرد هر وزن دلخواه در سه‌گانی کلاسیک و نیمایی، اعم از اوزان رباعی و دوبیتی و جز آنها را به شرط رعایت تعریف و فرمها و اصول و جهانبینی و ریزه‌کاریهای دیگر سه‌گانی. ضروری می‌بینیم؛ بویژه که طی این چند سال، ضمن کارهای عملی شاهد بوده‌ایم چه‌بسا سه‌گانیهای زیبایی با قصد و نیت سه‌گانی در وزنهای رباعی و دوبیتی پدید آمده‌اند. این تغییر دیدگاه ما دلیل بر نادرستی آن در زمان خود نیست و قطعا بر درستی‌اش در زمان خویش پای می‌فشاریم. با این حال، در این زمان دو دلیل، ما را به این دیدگاه رسانده است: یکی مشخص شدن مرزهای سه‌گانی برای جامعه‌ی ادبی، طی یک دهه کوشش بی‌دریغ من و یارانم و دیگری رشد کردن سه‌گانی در مسیر کمال که مسیری تاریخ‌ساز بوده است. بدین گونه از این پس اولا دو فرم: و جزو فرمهای سه‌گانی خواهند بود و ثانیا این تکامل، بی‌گمان افزون بر آزادی عمل بیشتر برای سه‌گانی‌پردازان، جذب افزونتر شاعران را به سه‌گانی از پی خواهد داشت. در این صورت، سه‌گانی_رباعی و سه‌گانی_دوبیتی، هر کدام دو شاخه دارند: ۱. سه‌گانی_رباعی یا سه‌گانی_دوبیتی کلاسیک، ۲. سه‌گانی_رباعی یا سه‌گانی_دوبیتی نیمایی. نمونه‌ها: ۱. سه‌گانی_رباعی کلاسیک: آغاز بهار بود و ارکیده برفت؛ با این‌همه گل هنوز هم دلتنگم؛ از دل نرود، هرآن که از دیده برفت. ۲. سه‌گانی رباعی_نیمایی: دلخسته‌ام از این‌همه آدم‌حرفی؛ دلتنگ توام، آدم‌برفی! ۳. سه‌گانی_دوبیتی کلاسیک: شنیدم زاهدی بد گفت از عشق؛ در این دنیا که خونریز است و خونخوار، فقط از عشق باید گفت، از عشق! ۴. سه‌گانی_دوبیتی نیمایی: جهان را و انسان را سراسر دوست دارم، تو را یک جور دیگر دوست دارم. ━━━━━━༺༻ ━━━━━━ @arayehha 🆔️ @zirechatrambaran
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍           ‍ ✅ یک نکته از هزاران ♻️حکمت به چهار معنی کاربرد دارد: ۱. معنای اخص که عبارت است از فلسفه، ۲. معنای خاص که عبارت است از پزشکی، ۳. معنای عام که عبارت است از جمع چند علم، ۴. معنای اعم که عبارت است از کشف و بیان حقایق پنهان در لایه‌های گوناگون عوالم وجود. حکمت به معنای چهارم، درواقع همان حکمت لقمانی است که برای سه‌گانی ضرورت دارد و حتی سه‌گانی عاشقانه نمی‌تواند از آن تهی باشد. اما در باره‌ی هایکو زیاد شنیده‌ایم و اصل ژاپنی آن به لحاظ فرم بیرونی، معمولا دارای پنج، هفت و پنج مورا و جمعا هفده موراست که با هجای مورد نظر ما فرق دارد و به لحاظ فرم درونی نیز عموما این‌گونه است که باید اسم یا عبارت اسمی در سطر سوم آن بیاید؛ هرچند گاه از این قاعده سر پیچیده است. در باره‌ی جهانبینی هایکو پیشتر گفته‌ایم که با جهانبینی بودایی دمخور است و بنابراین هر واقعیت ساده‌ی طبیعت را یک واقعه‌ی شگرف می‌داند و آن را شایان نگاه دوباره می‌شمارد. این نمونه از ماتسوئو باشو را به عنوان مشهورترین هایکو ذکر می‌کنند: برکه‌ی کهن، آه! جهیدن غوکی؛ صدای آب. هایکوی زیر از کوبایاشی ایسا هم خواندنی است: بهار من تنها همین است: تک نهال بامبو و یک شاخهٔ بید. با تعریفی که از هایکو می‌شناسیم، بی‌گمان در شعر فارسی، انچه تحت عنوان هایکو ارائه شده است، هایکوواره‌های سپیدی با ذهنیت ایرانی بیش نیستند، مگر جاهایی که شاعران هایکوسرا به‌تصنع، تقلید نگاه بودیستی را  پیش گرفته باشند. پس تفاوت سه‌گانی با هایکو، بنیادین است. مقدمات بالا را آوردیم تا ضمن تاکید مجدد بر این تفاوت بنیادین، وجود فرم درونی خاصی از سه‌گانی را مورد تایید قرار دهیم و آن همانا فرمی است که جای آن دارد نامیده شود. این فرم را در سال ۱۳۹۵ طی گفتگوی دونفره با دوست فاضلم، جناب دکتر محمدرضا تقیدخت، اجمالا نزد ایشان معرفی کردم و آن را خواندم که نام گویایی به نظر نرسید، ولی تا آن زمان نمونه‌های چندانی جهت معرفی به جامعه‌ی ادبی نداشت و اکنون آن نمونه‌ها و این امکان، فراهم آمده است. به طور کلی، سه‌گانی_هایکو جزو فرمهای درونی سه‌گانی است که با رعایت تعریف و فرمهای بیرونی و اصول و جهانبینی و ویژگیهای دیگر آن، تنها به قاعده‌ی آوردن اسم یا عبارت اسمی در مصراع یا سطر آخر برای ایجاد تعلیق و زدن ضربه‌ی پایانی تن می‌دهد و تنها از این جهت، تا حدی به هایکو شباهت دارد. جز این ویژگی، همه‌چیز این فرم سه‌گانی، همچنان به دست دیگر مقتضیات سه‌گانی است و دست‌کمش این که سه‌گانی‌_هایکو در سه‌شاخه‌ی کلاسیک و نیمایی و سپید پدید می‌آید. از اینها مهمتر،  در سه‌گانی‌_هایکو، وجود حکمت به معنای چهارم از معانی چهارگانه‌ی آن که در آغاز آمد، لازم است. اینک بدون تطویل بیشتر کلام، نمونه‌هایی از سه‌گانی‌_هایکو می‌آوریم: نمونه‌‌های سه گانی‌_هایکوی کلاسیک: (۱) جامه‌اش شیک و بوی عطرش خوش، مرد آدم‌کش. (۲) این را غم‌انگیز، آن را دل‌انگیز؛ پاییز! پاییز! نمونه‌های سه‌گانی_هایکوی نیمایی: (۱) باز پیدا شد با آرزوهای مگو، کوکو. (۲) زیرآبی می‌روند، غافل از هر ناگهان، ماهیان. نمونه‌های سه‌گانی_هایکوی سپید: (۱) به اعتماد آویخته‌ست از لبه‌ی برگی، شبنم. (۲) ناامید مشو! ریشه در برف دارد بهار. ━━━━━━༺༻ ━━━━━━ @arayehha 🆔️ @zirechatrambaran
@seemorghbook_ضرب_المثلهای_معروف_ایران.pdf
1.61M
📕ضرب‌المثل‌های معروف ایرانی به قلم✍مهدی سهیلی C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
(آشنایی با علائم نگارشی در فارسی) ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 1ـ (.) نقطه اولین و رایج‌ترین علامت نگارشی است که در پایان جملات ساده آمده و این منظور را می‌رساند که پیام یا مفهومی که می‌خواستیم آن را انتقال دهیم به پایان رسیده است. جایگاه در یک جمله، چسبیده به کلمه‌‌ی آخر و بدون هیچ فاصله‌ای است. : ۱- در انتهای جملات ساده و خبری امروز هوا سرد و برفی است. ۲- در انتهای پاسخ‌های کوتاه یا کلماتی که در مفهوم جمله استفاده می‌شوند. آیا به عنوان کارمند مشغول به کار هستی؟  _ بله. ۳- در انتهای مشخصاتی که برای منبع یک تحقیق یا پژوهش ذکر می‌شوند. : صبا سعادت، بهترین استراتژی‌های تولید محتوا، ص ۱۲۰. ۴- بعد از حروف اختصاری که ارجاع دهنده به کلمات دیگری هستند. : ر.ک. (رجوع کنید)، ه.ق. (هجری قمری) ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ 2 ـ (،) ویرگول (کاما، درنگ نما): نشانه‌ی یا وقفی کوتاه است. موارد کاربرد ویرگول: ۱ ـ در بین عبارت‌ها و جمله‌های غیرمستقلی که با هم در حکم یک جمله‌ی کامل باشد. این همه خلف وعده و تأخیر، از شما بعید بود. ۲ ـ آوردن کلمه یا عبارتی توضیحی در ضمن جمله یا عبارت دیگر... احمد، برادر مسعود، دیروز اینجا بود. ۳ ـ در مواردی که چند کلمه دارای اسناد واحدی باشند. آب، غذا، هوا و مسکن از ضروریات اولیه‌ی حیات آدمی است. ۴ ـ‌ آوردن ویرگول میان دو کلمه برای جلوگیری از احتمال غلط خواندن جمله. ما، در خلوت به روی خلق ببستیم. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 3 ـ (؛) نشانه‌ی وقف یا درنگ و تر از و کمتر از است. موارد کاربرد نقطه ویرگول: برای جدا کردن عبارت و جملاتی که به‌ظاهر مستقل اما در معنی مربوط به همدیگر باشند. : وقتی صداقتش را آزمودی؛ به او اعتماد کن. روز خوبی بود؛ همه شاد بودند؛ هيچكس به فكر بدی‌ها نبود. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 4 ـ (:) توضیح دادن در مورد آنچه بیان شده. : سعدی در گلستان چنين گفته است: «نصيحت از دشمن پذيرفتن خطاست ...» ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 5 ـ (پرانتز ) ( ) برای جدا کردن بعضی از جملات یا کلمات و یا توضیح جمله‌ای که خارج از بحث متن است. : همه‌ی ما در آرزوی ظهور حضرت مهدی (عج) هستیم. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 6 ـ («») نشانه‌ی مستقیم است. : علی گفت: «من فردا به مدرسه می‌روم.» همچنین در شعر هنگامی که مصراع و یا بیتی تضمین می‌شود در قرار می‌گیرد. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 7 ـ (...) زمانی که بخواهیم از نام بردن مواردی صرف نظر کنیم از استفاده می‌کنیم. : ماشا ...! انسان هنرمندی هستید. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 8 ـ (؟) همان‌طور که از نام این علامت مشخص است؛ از آن در انتهای جملات استفاده می‌کنیم. : بزرگترین دستاورد‌های انسان موفق چیست؟ در یک کاربرد دیگر، می‌توانیم از علامت سؤال برای نشان‌ دادن در جمله استفاده کنیم. : توئیتر در سال ۱۳۸۸ (؟) فیلتر شد. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 9 ـ (!) علامت تعجب ، تنها نشانه‌ی تعجب و شگفتی نیست ، بلکه بیشتر در پایان جمله‌هایی می آید که یبان‌کننده‌ب یکی از حالات خاص و شدید عاطفی یا نفسانی است ؛ از قبیل «تعجب» ، « تاکید» ، «تحسین» ، «تحقیر» ، «تنفر» ، «ترحم» ، «استهزا» ، «شک و تردید» ، «امر و نهی» ، «تهدید» ، «حسرت» ، «آرزو» ، «درد و الم» ، «دعا» ، «تنبیه» ، «تأسف» ، «ندا و خطاب» و جز آنها ؛ چنانکه : چه عجب! عجب آدم ریاکاری! آفرین بر این همه ذوق و سلیقه! دست‌مریزاد! دریغ است ایران که ویران شود! آقا هنر کرده! جایزه هم می‌خواهد! ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 10 ـ (کروشه) [ ] این علامت نشانه‌ی است؛ گاهی در یک جمله یک یا دو واژه کم است یا از قلم افتاده است. این کمبود باعث نارسایی جمله می‌شود؛ به این خاطر واژه‌ی مشابهی را در نظر می‌گیرند. : پرویز [با چهره‌ای عبوس و گرفته] دلم نمی‌خواهد او نیز بیاید. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 11 ـ (تیره) (ـ) خط فاصله برای و جمله‌هایی که معمولاً را به مفهوم اصلى جمله می‌افزایند یا مفاهیمی از قبیل دعا و نفرین را بیان می‌کنند. : سعدی - بزرگترین سجع‌نویس ایرانی - در قرن هفتم می‌زیست. به‌جای استفاده از (تا) برای نشان دادن مسافت یا فاصله‌ی زمانی. قطار سریع السیر تهران- شیراز راه اندازی شد. کلاس آموزشی از 5–3 بعدازظهر دایر است. جداسازی کلمات مرکب. : ژانر مورد علاقه‌ی من در فیلم، کمدی–رمانتیک است. همچنین در شعر پس از ابیات موقوف المعانی از این علامت استفاده می‌شود. @arayehha
21.30 from (99-400) MATN ADABFARCI 132-6_-1.pdf
2.17M
(قلب) اختیار قلب مقاله‌ای از آقای علیرضا بدیع در مجله رشد C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
4_5967634187644047364.pdf
7.22M
سبک‌ شناسی شعر. سیروس شمیسا. تهران: میترا، 1388" چاپ4 از ویرایش 2". C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌┄┅✿░⃟‌‌
تشبیه یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند . هر تشبیه دارای ⏬ چهار رکن ⏬ یا پایه است : ◀️ 1- مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم . ◀️ 2- مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود . ◀️ 3- ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز : همچون ، چون ، مثل ، مانند ، به سان ، شبیه ، نظیر ، همانند ، به کردار و … . ◀️ 4- وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بیت مشبه و مشبه به می باشد . ( دلیل شباهت ) مثال : علی مانند شیر شجاع است . مشبه ادات مشبه به وجه شبه نکته : « مشبه » و « مشبه به » طرفین تشبیه نام دارند . که در تمام تشبیهات حضور دارند اما « ادات تشبیه » و « وجه شبه » می توانند در یک تشبیه حذف شوند. که در این صورت تشبیه با داشتن دو رکن « مشبه » و « مشبه به » بر قرار است . مثال : دل همچو سنگت ، ای دوست به آب چشم سعدی عجـب اسـت اگـر نگـردد که بگردد آسیابی توضیح : دل به سنگ تشبیه شده است اما وجه شبه « سختی » در این بیت نیامده است . نکته : در تشبیـه وقتی که « وجـه شبه » و « ادات تشبیه » حـذف شود ، به آن « تشبیه بلیغ » می گویند . ( تشبیه بلیغ زیباترین و رساترین تشبیه است . ) مثال : دلش سنگ است . مشبه مشبه به نکته 1 : در تشبیه همیشه وجود وجه شبه در « مشبه به » قویتر و بارز تر است که ما « مشبه » را در داشتن وجه شبه به آن تشبیه می کنیم . نکته 2 : هر چه ارکان تشبیه کمتر باشد تشبیه ادبی تر است . ( البته داشتن مشبه و مشبه به الزامی است ) نکته 3 : هرگاه در تشبیه بلیغ ، یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به ) به دیگری اضافه ( مضاف الیه) شود . به آن « اضافه ی تشبیهی » یا « تشبیه بلیغ اضافی » می گویند . در غیر این صورت ، تشبیه بلیغ اضافی است . توجه : این نوع تشبیه در کتاب های درسی بیشترین کاربرد را دارد . مثال : صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب گـو بـرون آی که کـار شب تـار آخـر شد اضافه ی تشبیهی اضافه ی تشبیهی توضیح : امید به صبح تشبیه شده و غیب به پرده . ترکیباتی مثل : درخت دوستی همای رحمت لب لعل کیمیای عشق خانه ی دنیا فرعون تخیل نخل ولایت و … اضافه ی تشبیهی محسوب می شوند . @arayehha
آرایه‌های ادبی نسخه 5.pdf
6.03M
نسخه ۵ به کوشش ✍ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@arayehha
⏺ در کتاب‌های «علوم و فنون ادبی» اوزان حاصل از تقطیع_پایه‌های_آوایی به سه دسته تقسیم شده‌اند: ۱-همسان ۲-همسان_دولختی ۳-ناهمسان(در فنون پایه دوازدهم ) 🔶۱- همسان:(تک پایه ای یا تکراری) اگر یک رکن یکسان چهار یا سه بار تکرار شود، پایه‌های آوایی آن همسان‌اند.اگراز رکن پایانی آن هجا یا هجاهایی نیز حذف شود باز هم همسان محسوب می‌شود. 🔶 اوزان زیر «همسان» محسوب می شوند ۱-فاعلاتن /فاعلاتن/ فاعلاتن /فاعلاتن ۲-فاعلاتن/ فاعلاتن/ فاعلاتن/ فاعلن ۳- فاعلاتن /فاعلاتن /فاعلن ۴-مفاعيلن /مفاعيلن /مفاعيلن/ مفاعيلن ۵-مفاعيلن/ مفاعيلن /مفاعی🔸🔸[در این قسمت در عروض گذشته بجای «مفاعی» ،« فعولن» هم می آوردند. ۶-مستفعلن /مستفعلن /مستفعلن/ مستفعلن ۷-فعولن /فعولن /فعولن /فعولن ۸-فعولن/ فعولن /فعولن /فعل ۹-فعلاتن /فعلاتن /فعلاتن/ فعلاتن ۱۰-فعلاتن/ فعلاتن/ فعلاتن/ فعلن ۱۱-فعلاتن /فعلاتن /فعلن ۱۲-مفتعلن/ مفتعلن/ مفتعلن/ مفتعلن ۱۳-مفتعلن/ مفتعلن /مفتعل🔸🔸[درعروض گذشته به جای «مفتعل» ،«فاعلن»می آوردند.] ۱۴-مستفعلن /مستفعلن/ مستفعلن/ فع 🔶۲- اوزان همسان دولختی: در این اوزان «دو رکن» یکی در میان و به نوبت تکرار می شود و دور می زند. وزن‌های زیر همسان دولختی هستند:⇩ ۱-مفتعلن فاعلن // مفتعلن فاعلن ۲-مستفعل مفعولن// مستفعل مفعولن (= مفعول مفاعيلن// مفعول مفاعيلن) ۳-مستفعلن فعولن// مستفعلن فعولن (= مفعول فاعلاتن// مفعول فاعلاتن) ⤴️ دو وزن بالا به دو صورت به پایه‌های آوایی تقسیم می‌شوند. در هر دو حالت همسان دولختی هستند. ۴_مفتعلن مفاعلن //مفتعلن مفاعلن 🔺۵-فعلات فاعلاتن //فعلات فاعلاتن(در کتاب نیومده) 🔺۶-مفاعلن فعلاتن //مفاعلن فعلاتن (در کتاب نیومده) 🔺۷-فع لن فعولن//فع لن فعولن(در کتاب نیامده) 🔺۸-فعلاتن مفاعلن//فعلاتن مفاعلن( در کتاب نیامده) 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍎اوزان دولختی(=دوری ،متناوب) 🍏جزء خوش آهنگ ترین اوزان شعر فارسی است یعنی رقص آور است. 🍏دو رکن 👈یکی در میان و به نوبت تکرار می شود و دور می زند. 🍏پایان نیم مصرع مکث می کنیم . 🍏هر نیم مصرع حکم مصراع را دارد (بنابر این هجای پایان نیم مصرع همیشه بلند می گیریم.) 🔺🔺توجه 🍎اوزان همسان تکراری و تک پایه ای را 👈یک رکن ،یک رکن جدا می کنیم و بعدش علامت خط مورب(کج) می گذاریم . 🍓فاعلاتن/فاعلاتن/فاعلاتن/فاعلن 🍅اوزان دو لختی را👈دو رکن دو رکن جدا می کنیم و بعد دو رکن، دو خط مورب ( کج) می گذاریم. 🍓مفتعلن فاعلن//مفتعلن فاعلن 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍎لیست اوزان نا همسان : ۱- فاعلاتن- مفاعلن - فعلن[در این وزن گاهی به جای «فعلاتن»👈🏻فاعلاتن هم می آید .]+[و گاهی به جای فعلن ،«فع لن» می آید .]⭐⭐طبق آن چه که در اختیار وزنی می خوانید. ۲- مفاعلن- فعلاتن - مفاعلن - فعلن(«فع لن») ۳- مفتعلن- فاعلات - مفتعلن فع ۴- مفعول - فاعلات - مفاعیل- فاعلن(مستفعلن- مفاعلن- مستفعلن- فعل) ۵-مفعول- مفاعلن- مفاعیل( مستفعل- فاعلات - مستفعل) ۶-مفعول- مفاعیل- مفاعیل- فعولن( مستفعل- مستفعل- مستفعل- مستف) 🍏اوزان نا همسانی که در کتاب نیامده: ۷-مفعول- مفاعیل- مفاعیل - فعل(مستفعل- مستفعل- مستفعل- فع) ۸- مفعول- فاعلات- مفاعیلن(مستفعلن- مفاعل- مفعولن) ۹-مفعول - مفاعلن - فعولن (مستفعل- فاعلات - فع لن) ۱۰- مفاعلن- فعلاتن- مفاعلن ⭐⭐در اوزان 6و 7 (شکل درون کمانک اولویت دا رد، چون نظم هجاها همسان می باشد.) ⭐⭐اوزانی که با «مفعول» شروع می شوند، به دو شکل قابل برش زدن هستند. @arayehha
⬅️بعضی اوزان دوری 👇👇👇 🔶تعداد اوزان دوری زیاد است ۱-مستفعلن فع مستفعلن فع ( فع لن فعولن فع لن فعو لن ۲-مستفعلُ فع مستفعلُ فع ۳- مفتعلن فع مفتعلن فع ۴- مفاعلن فع مفاعلن فع ۵- فاعلاتن فع فاعلاتن فع ۶- مفاعیلُ فع مفاعیلُ فع ۷- مفعولُ فاعلن مفعول فاعلن ۸-مفعول فعولن مفعول فعولن ۹-فاعلاتن فع لن فاعلاتن فع لن ۱۰- فعلات فع لن فعلات فع لن ۱۱-فاعلاتُ فع لن فاعلاتُ فع لن ۱۲- مفتعلن فع لن مفتعلن فع لن ۱۴- مستفعلن مفعولن مستفعلن مفعولن ۱۵- مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن ۱۶- مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن ۱۷- مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن ۱۸- مفعول مفاعلن مفعول مفاعلن ۱۹- مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن. ۲۰- مفاعلن فاعلن مفاعلن فاعلن ۲۱- مفاعلن مفعولن مفاعلن مفعولن ۲۲- فعلاتن فعلن فعلاتن فعلن ۲۳- فاعلاتن فعولن فاعلاتن فعولن ۲۴-فاعلاتن فاعلن فاعلاتن فاعلن ۲۵- فاعلاتن فعلن فاعلاتن فعلن ۲۶- فاعلاتُ فاعلن فاعلات فاعلن ۲۷- مفاعیلُ فاعلن مفاعیل فاعلن ۲۸- فاعلاتُ مفعولن فاعلات مفعولن ۲۹- مفاعیل فعولن مفاعیل فعولن ۳۰- مفاعیل مفعولن مفاعیل مفعولن ۳۱- مستفعلن فاعلن مستفعلن فاعلن ۳۲- مفاعلن فعولن مفاعلن فعولن ۳۳- مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن ۳۴-فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن ۳۵- فاعلاتُ فاعلاتن فاعلات فاعلاتن ۳۶- مفاعلن فاعلاتن مفاعلن فاعلاتن ۳۷- مستفعلن مستفعلن فع مستفعلن مستفعلن فع ۳۷-مفاعیلُ مفتعلن فع مفاعیل مفتعلن فع ۳۸- مفتعلن فع مفتعلن فع مفتعلن فع مفتعلن فع ۳۹- مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع ۴۰- فاعلات فع فاعلات فع فاعلات فع فاعلات فع ۴۱- متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن ۴۲- مفاعلتن مفاعلتن مفاعلتن مفاعلتن به کوشش جناب وحیدیان 🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿* *🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭‌꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭ٖٖٖٖٖٖٖ⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭@arayehha🦅* *🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*
نورباعی جلیل صفربیگی.pdf
490.6K
برای دوستانی که نکات هفت گانه ی مربوط به را یکجا و با هم می خواستند. @arayehha @js313
فنون بلاغت و صناعات ادبی از همایی.pdf
7.04M
⬅️فنون بلاغت و صناعات ادبی از استاد همایی @arayehha
آرایه نماد نماد ها در ادبیات فارسی ۲و۳: آب: نماد رفاه و آسایش دنیوی باز :نماد انسان هایی که به پست و مقام زودگذر دنیا دل خوشند. بط: نماد انسان های دلبسته و فریفته ی دنیا بلبل:نماد انسانهای مدّعی و عاشق زیبایی های عینی/مدعیان عشق بنفشه : نماد انسان های عابد و مومن/ماتم و سوگواری(به دلیل سر به زیری) جغد :نماد انسان های پول دوست و گوشه گیر .همچنین نماد شومی دریا :نماد بزرگی،عظمت و وسعت و... دمنه :نماد افراد حریص،طمّاع و حیله گر دیوار: نماد مانع و حجاب و محدودیت سیمرغ:نماد و مظهر علم و دانش شیر: نماد سلطان یا حاکم زورگو و ساده لوح کلیله: نماد افراد محتاط و قانع     گاو :نماد انسان های دانا که همنشین سلاطین شده اند. گل: نماد زیبایی و لطافت هدهد:نماد رهبر و مرشد همسایه : نماد اجتماع/در شعر داروگ:شوروی گیله مرد: نماد افراد آزادی خواه و مبارز/محمد ولی:نماد افراد سرسپرده /مامور دوّم:نماد افراد نادان و اغفال شده /زیتون : نماد صلح و آرامش/ نرون : نماد افراد ستمگر و خون خوار/داروگ : نماد قاصد سبزی و طراوت /گون : نماد انسان های گرفتار/نسیم : نماد انسان های آزاد/شب : نماد تیرگی و ظلمت و ظلم /سحر : نماد روشنی ،امید و پیروزی /رضاخان: نماد تکبّر و استبداد/گل سرخ : نماد عشق و طراوت /گل لاله : نماد شهید @arayehha
4_6010563785926905470.mp3
4.29M
✨غزلی از دیوان شمس مولانا به خوانش محسن لیله کوهی 📖🎼 @arayehha
💚جواب گزینه ۱✔️ واژگان قافیه : "گویا" و "دریا" حرف اصلی : مصوت بلند " ا " || قاعده1️⃣ حروف الحاقی : ____ ردیف: "یی" در گویایی و دریایی ردیف است! ●نکته: "یی" در اینجا فعل اسنادی به معنای 'هستی' میباشد. 💛گزینه۲ واژگان قافیه : "گفتن" و "آشفتن" حروف اصلی : " -ُ فت " || قاعده2️⃣ ردیف: توست حروف الحاقی : " -َ ن " ●نکته: " -َ ن " مصدری بوده و جزو حروف الحاقیست. 💛گزینه۳ واژگان قافیه : "برش" و "شکرّش" حروف اصلی : " -َ ر " || قاعده2️⃣ حروف الحاقی : " -َ ش " ●نکته: ضمائر متصل جزو حروف الحاقی اند. 💛گزینه۴ واژگان قافیه : "دایه" و "سایه" حروف اصلی: " ای " || قاعده2️⃣ ردیف: تو حروف الحاقی : " ه " ●نکته : " ه " بیان حرکت یا ( " ه " غیر ملفوظ ) : در آخر واژه ی قافیه قرار می گیرد چه جز حروف اصلی باشد یا نباشد . به عبارت دیگر،  " ه " ای که پایان واژه ها تلفظ نمی شود و به صورت یک کسره خود را نشان می دهد حرف الحاقی محسوب می شود. @arayehha
جواب گزینه 4 ✅ واژگان قافیه : "بی‌چاره‌ایم" و "ستم‌کاره‌ایم" حرف اصلی : ار (مصوت+صامت+حروف الحاقی) قاعده2️⃣ ردیف: _ حروف الحاقی : "ه‌ایم" ●●نکته: شناسه ها و مخفّف صیغه های زمان حالِ بودن (-َ م، ی، یم، ید، -َ ند) حروف الحاقی محسوب میشوند. 🔶 بررسی سایر گزینه ها: 💛گزینه۱ واژگان قافیه : "نگفتم" و "نسفتم" حروف اصلی : " -ُفت" (مصوت+صامت+صامت+حروف الحاقی) قاعده2️⃣ ردیف: _ حروف الحاقی : " -َ م" 💛گزینه۲ واژگان قافیه : "بسته‌ایم" و "پیوسته‌ایم" حروف اصلی : "-َست" (مصوت+صامت+صامت+حروف الحاقی) قاعده2️⃣ ردیف: _ حروف الحاقی : " ه‌ایم " 💛گزینه۳ واژگان قافیه : "بردی" و "سپردی" حروف اصلی: " _ُ رد" (مصوت+صامت+صامت+حروف الحاقی) قاعده2️⃣ ردیف: حروف الحاقی : ی @arayehha
حذف حرف اضافه به نظر نگارنده، در فارسی فصیح و نثر دقیق، خاصه در متون علمی که نیاز به وضوح و صراحت دارد، بهتر است که در همه حال از حذف حرف اضافه خودداری شود. اگر حرف اضافه از جمله حذف شود معمولاً جمله یا  بی‌معنی می‌شود یا معنای دیگری می‌یابد، مانند حرف اضافۀ از  و به در دو جملۀ زیر: - کتاب را از او خریدم. - کتاب را به دوستش داد. حذف حرف اضافه در جملۀ اول، جمله را بی‌معنی می‌کند: « کتاب را او خریدم » و در جملۀ دوم، معنی را تغییر می‌دهد: « کتاب را دوستش داد ». اما در بسیاری از موارد، حذف حرف اضافه ظاهراً لطمه‌ای به معنای جمله نمی‌زند، مانند - کتاب را دستش داد ( به جای ... به دستش داد ). -  چترم را خانه گذاشته‌ام ( به جای ... در خانه گذاشته‌ام ). تقریباً همۀ ادبا و دستور نویسان جمله‌های اخیر را غلط  یا لااقل عامیانه می‌شمارند و توصیه می‌کنند که از استعمال آنها پرهیز شود. از جملۀ این ادبا مرحوم محمد پروین گنابادی است که در مقاله‌ای نوشته است که حذف حرف اضافۀ در از اول کلمه‌های ضمن و حدود صحیح نیست و به جای « ضمن بحث » و « حدود سالِ فلان » باید گفت:« در ضمن بحث » و « در حدود سالِ فلان »؛ همچنین به جای « مکتب نرفتن » باید گفت: « به مکتب نرفتن » و جز اینها ... این مقاله را مرحوم گنابادی در سال 1342 نوشته و مجلۀ دانش در شمارۀ اخیر خود ( فروردین و اردیبهشت 1366، ص 35 ) خلاصۀ مطالب آن را مجدداً چاپ کرده، یعنی مورد تأیید قرارداده است. غرض از مقالۀ حاضر بررسی غلط یا صحیح بودنِ این گونه عبارتهاست. ما به حکم چه می‌توانیم بگوییم که فلان کلمه یا جمله غلط یا صحیح است؟ مسلماً به حکمِ استعمال اهل زبان و نه صرفاً به حکم منطق یا استدلال انتزاعی که در بسیاری از موارد احکامش عملاً با قراردادهای زبان تطبیق نمی‌کند. بنابراین اگر همۀ مردم کوچه و بازار مثلاً بگویند: - امروز می‌خواهم بروم حمام ( به جای: به حمام ) - مرا گذاشتند مکتب درس بخوانم ( به جای: در مکتب ) آیا ما حق داریم که بگوییم این جمله‌ها به دلیل محذوف بودن حروف اضافه در آنها غلط است؟ عده‌ای از فضلا بی‌درنگ می‌گویند: آری، غلط است؛ و عده‌ای دیگر می‌گویند: اگر هم غلط نباشد به هر حال عامیانه است و زبان گفتار با زبان نوشتار فرق دارد و ما نباید زبان مردم بی‌سواد یا شتابزدۀ کوچه و بازار را ملاک قرار دهیم، و آنچه اصطلاحاً « زبان معیار » نامیده می‌شود متکی بر زبان کتابت مردم درس خوانده و مهذّب است. در جواب گروه اخیر، می‌توان از نوشته‌های نویسندگان معتبر معاصر شاهد آورد: - شاید صاحبخانه می‌خواسته برود حمام. خوب، ویلان الدوله هم مدتی است فرصت پیدا نکرده حمامی برود. ( محمدعلی جمال‌زاده، یکی بود و یکی نبود، داستان« ویلان الدوله ») - مرا گذاشتند مکتب درس بخوانم. ( مجتبی مینوی، داستانها و قصه‌ها، تهران، 1349، ص 130 ) اینجا، به احتمال قوی، گروه نخست اعتراض خواهند کرد که : زبان فقط زبان امروز و این دهه و این سده نیست، زبان گذشته‌ای و سنتی دارد، خاصه زبان فارسی  که هزار و دویست سال سابقه و بیش از ده هزار عنوان کتاب معتبر در همۀ زمینه‌های ادبی و فلسفی و علمی در پسِ پشت دارد و حق نیست که این گذشته را نادیده بگیریم و فقط براساس استعمال معاصران، ولو از نویسندگان صاحب نام باشند، قواعد دستور زبان را استخراج کنیم و استعمال پیشینیان را نادیده بگیریم، زیرا پیشینیان ما در آثار خود هرگز حرف اضافه را حذف نکرده‌اند و امروز هم اگر نخواهیم رابطۀ خود را با این گذشتۀ فرهنگی بگسلیم باید از ایشان متابعت کنیم. بسیار خوب، ولی آیا واقعاً پیشینیان ما هرگز حرف اضافه را حذف نمی‌کرده‌اند؟ چون گذشته از دستورنویسان و دبیران و استادان ادبیات فارسی، بسیاری از نویسندگان و مترجمان و علاقه‌مندان به نوشتن فارسی صحیح ممکن است به این سؤال جواب منفی بدهند یا، به هر حال، این سؤال به شدت برایشان مطرح باشد، تفصیل در این باب شاید بی‌فایده نباشد. در آثار پیشینیان در موارد متعدد به حذف حرف اضافه برمی‌خوریم که در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا می‌شود ( حرف اضافۀ محذوف در میان دو قلّاب [ ] آورده شده است ): هجیر دلاور میان را ببست [ بر ] یکی بارۀ تیزتک بر نشست ( فردوسی-شاهنامه ) [ در ] جملۀ ره خلق برهم مرده بود نیم زنده مرده را می‌خورده بود ( عطار، منطق الطیر ) گر مرا خود قوّت رفتن بُدی [ به ] خانۀ خود رفتمی وین کی شدی ( مولوی، مثنوی ) « یکی [ در ] همه عمر مرا جوید و راه ندهم و یکی هنوز مرا ناجسته وی را به خود راه دهم » ( شرح التعرّف، ج 2، ص 722 )؛ « ما سالهاست که [در] این جایگاهیم، هرگز هیچ دامدار ندیده ایم» (داستانهای بیدپای، 170)؛ @arayehha