eitaa logo
آرایه های ادبی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
251 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
«باتون» یا «باتوم»؟ «باتون» (bâton) واژه‌ای فرانسوی است که در فارسی و به‌طور طبیعی (با تبدیل واج n به m) /باتوم/ تلفظ می‌شود و با هر دو املا نیز به‌کار می‌رود. در فرهنگ‌ها معمولاً «باتون» آمده یا ترجیح داده شده‌است، ولی فرهنگستان «باتوم» را برگزیده‌ و ترکیب‌هایی چون «باتوم برقی، باتوم جمع‌شو، باتوم چراغ‌دار، و باتوم ضدشورش» را با آن تصویب کرده‌است. بنابراین هر دو املا درست است. اگر بخواهیم به تلفظ اصلی آن پای‌بند باشیم، می‌توانیم همه‌جا «باتون» بنویسیم. یادآوری: ۱) قدیم‌تر، یعنی تا چند دهۀ پیش، «باتون/ باتوم» را به‌صورت «باطون/ باطوم» می‌نوشتند تا نشان دهند واژه‌ای غیرفارسی است، ولی امروز دیگر با «ط» رایج و پسندیده نیست. ۲) از آنجا که وام‌واژه‌های فرنگی اصالت املایی ندارند، بهتر است آن‌ها را با «ت» بنویسیم، نه با «ط» (مانند «باتری»). و البته روشن است که همیشه نمی‌توان چنین کرد و هر واژه‌ یا وام‌واژه‌ای را نباید با «ت» نوشت (مانند «بطری»). املای درست‌ِ واژه‌ها یا رسم‌الخط‌ مرجّحِ آن‌ها را تنها باید از فرهنگ‌های معتبر لغت، مانند فرهنگ روز سخن، گرفت. سید محمد بصام @arayehha
«مثه» یا «مثِ»؟ «مثلِ» در گفتاری‌نویسی به‌صورت «مثِ» نوشته می‌شود، نه *مثه. «مثلْ» مانند «چشم» تک‌هجایی است و چنانکه «م» از «چشم»، در حالت اضافه و گفتاری، حذف می‌شود (چشم تو ← چشِ تو، نه *چشه تو)، «ل» نیز از «مثل» حذف می‌شود: مثِ تو، نه *مثه تو. بنابراین «مثه» به‌اصطلاح و نادرست است. پس نام کتاب آقای جمال میرصادقی به این صورت درست است: دیگه مث تختی نمی‌آد. یادآوری: با استناد به «پیکرۀ فارسی روز» (به سرپرستی فرهاد قربان‌زاده)، بسامد «مثه»، که بیشتر در کتاب‌های جمال میرصادقی دیده می‌شود، ۱۲۵ مورد است و بسامد «مث» بیش از ۲۲٫۰۰۰ شاهد! طبق جست‌وجوی گوگل نیز بسامد «مثه» ۲٫۳۵۰٫۰۰۰ و بسامد «مث» ۱۲٫۱۰۰٫۰۰۰ است. درنتیجه، علاوه‌بر این‌که «مثه» از نظر املایی نادرست و تنها «مث» درست است، بسامد آن نیز به‌مراتب کمتر است. سید محمدبصام @arayehha
اینستاگرام، تلگرام، واتساپ ۱) «اینستاگرام» آمیزه‌ای است از: instant camera + telegram و مانند «تلگرام»، در فارسی، به همین صورت نوشته و تلفظ می‌شود، نه *اینستاگرم. ۲) «تلگرام» واژۀ جدیدی نیست و حدود ۱۵۰ سال است که در فارسی به‌کار می‌رود. بنابراین نباید آن را با پیام‌رسان جدید و معروف «تلگرام» اشتباه گرفت. تلگرام دراصل پیامی بوده که با تلگراف مخابره (= ارسال و دریافت) می‌شده‌است. پس تلگرام و تلگراف مانند پیام و پیام‌رسان‌اند. ۳) در فارسی، «واتساپ» بیشتر به همین صورت نوشته و تلفظ می‌شود، نه به‌صورت *واتس‌اَپ. تلفظ WhatsApp به جملۀ ?What's up (= «چه خبر؟») نزدیک است و در نام‌گذاریِ این برنامه نیز بر همین نزدیکی و معنا نظر داشته‌اند، با این تفاوت که «اَپ» (App) کوتاه‌شدۀ «اپلیکیشن» است. سید محمد بصام @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۹ فروردین زادروز سیروس شمیسا (زاده ۲۹ فروردین ۱۳۲۷ رشت) نویسنده و استاد ادبیات فارسی او تحصیلات عالی را در دانشگاه شیراز آغاز کرد و چند سالی پزشکی خواند، ولی پس از چندی تغییر رشته داد و در همان‌جا مدرک کارشناسی ادبیات فارسی گرفت. پس از آن وارد دور دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۵۷ از رساله‌اش به‌راهنمایی دکتر ناتل خانلری دفاع کرد و در سال ۱۳۸۰ یکی از چهره‌های ماندگار ایران لقب گرفت. کتاب‌های او در بسیاری از دانشگاههای ایران تدریس می‌شود. گزیده کتاب‌شناسی: نقد ادبی داستان یک روح "تأویل داستان بوف کور صادق هدایت" سبک‌شناسی نثر انواع ادبی راهنمای ادبیات معاصر "شرح و تحلیل گزیده شعرنو فارسی" نگاهی به‌ فروغ فرخزاد کلیات سبک‌شناسی سبک‌شناسی شعر راهنمای ادبیات معاصر "شرح و تحلیل گزیده شعرنو فارسی" نگاهی به‌ سپهری طرح اصلی داستان رستم و اسفندیار شاهد بازی در ادبیات فارسی مکتب های ادبی بیان آینه و سه داستان دیگر با یونگ و هسه (ترجمه) کتاب عشق جادویی (ترجمه) فرهنگ اشارات ادبیات فارسی (اساطیر، سنن، آداب، اعتقادات، علوم ...) گزیده منطق‌الطیر سیروس در اعماق (رمان) معانی مونسون (رمان) نگاهی تازه به بدیع ماه در پرونده (داستان) یادداشتهای حافظ زندگانی قدیمی است فرهنگ تلمیحات (اشارات اساطیری، داستانی، تاریخی، مذهبی در ادبیات فارسی) سیر غزل در شعر فارسی اخبار باغ های بزرگ بیان و معانی سیر رباعی فرهنگ عروضی آشنایی با عروض و قافیه. یکی از کتاب‌های مشهور وی شاهدبازی در ادبیات فارسی است که در سال ۱۳۸۱ به‌چاپ رسید، ولی از بازار جمع شد و فروش آن ممنوع شد. موضوع این کتاب معشوق مذکر در تاریخ ایران و بازتاب آن در ادبیات است. در این کتاب مستندات تاریخی موثقی گنجانده شده است. ‎🆔 @arayehha
بیست و نهم فروردین، زادروز سیروس شمیسا (رشت ۱۳۲۷) مفهوم ملّیت و ایران را در آثار هیچ‌یک از شاعران کهن ازجمله مولانا و سعدی و حافظ نمی‌توانیم حس کنیم، فقط شاهنامه است که در آن مفهوم یکپارچگی، قدمت تاریخی، هویت ایرانی، و از این قبیل را می‌بینیم... شاهنامه تنها متنی است که در آن به تفصیل و افتخار از ایران سخن رفته است... ایرانی که معمولاً در طیّ تاریخ، سرنوشت و سرگذشت محزونی داشته است با خواندن شاهنامه وارد یک دنیای آرمانی زیبا می‌شود که مبنای شرافت و صداقت و شادی و نیکی و بی‌آزاری بنا نهاده شده است... شاهنامه فقط کتاب تاریخ نیست بلکه گنجینه‌ای از معارف و رسوم و فرهنگ ایران باستان است که به‌شکلی به‌غایت هنری و ادبی ارائه شده است و لذا آن مطالب را برای ابد از گزند حوادث به دور نگه داشته است وآنگهی باعث شده است که زبان و هویت ایرانی جاویدان شود. برگرفته از: کتاب شاهِ نامه‌ها، سیروس شمیسا، نشر هرمس @arayehha
تنها زمانی اندک با هم بودیم، و ‌می‌پنداشتیم عشق ما هزار سال می‌پاید. اُتُمو نو یاکاموچی ترجمه: یوسف صدیق We were together Only a little while, And we believed our love Would last a thousand years. Ötomo no Yakamochi 17 @arayehha
قناری گرچه قناری هیچ شباهتی به سگ ندارد، اما در واقع نامِ سگ را روی آن گذاشته‌اند. واژۀ «قناری» تلفظی از واژۀ فرانسویِ canari (کاناری) است که از ریشۀ لاتینی و به معنیِ «مربوط به سگ‌ها»ست. داستان از این قرار است که وقتی دریانوردانِ اسپانیایی در قرنِ پانزدهمِ میلادی پا به جزایری در شمالِ غربیِ آفریقا گذاشتند، سگ‌های وحشیِ بزرگی در آن‌جا دیدند، به همین علت آن‌جا را «جزایرِ سگ‌ها» (به اسپانیایی: Islas Canarias) یا «جزایرِ کاناری» نامیدند. بعدها پرندۀ کوچکِ آوازخوانی از آن جزایر به دیگر نقاطِ جهان برده شد که به اعتبارِ منشأش آن را «کاناری» یا به قولِ ما «قناری» خواندند. @arayehha
جا به جا گویی (spoonerism) ویلیام آرچیبالد اسپونر (۱۸۴۴-۱۹۳۰)، استادِ دانش‌گاهِ آکسفرد، به خاطرِ نوعی لکنتش سوژۀ طنزِ دانش‌جویان بود. مشکلش این بود که حروفِ آغازینِ بعضی از واژه‌های جمله را جا به جا می‌گفت. مثلاً به جای a crushing blow می‌گفت a blushing crow. در زبانِ انگلیسی این نوع لکنت را به افتخارش spoonerism (اِسپونِریزم) نامیده‌اند. در فارسی من معادلِ «جا به جا گویی» را برایش پیش‌نهاد می‌کنم. نمونه‌هایی از جا به جا گویی در فارسی باقل و عالغ (به جای «عاقل و بالغ») دفن و کفن (به جای «کفن و دفن») رحیمه فهیمی (به جای «فهیمه رحیمی») بادی نیست که با این بیدها بلرزد (به جای «بیدی نیست که با این بادها بلرزد») @arayehha
زبان‌پیچ زبان‌پیچ (tongue-twister) جمله، ترکیب، یا واژه‌ای است که بر زبان آوردن یا سریع تکرار کردنش سخت است و گوینده را به تپق زدن می‌اندازد و باعثِ خنده می‌شود. نمونۀ انگلیسیِ آن اصطلاحِ sixth sense (حسِ ششم) یا نامِ Rolls-Royce (رولزرویس) است، یا این جمله:  She sells sea-shells on the sea-shore. در زبان‌پیچ‌ها معمولاً دو واجِ هم‌واج‌گاهِ (قریب‌المخرجِ) «ر، ل»، «ز، ژ»، یا «س، ش» هست. اینک چند زبان‌پیچِ فارسی: پُستِ پیش‌تاز. چه ژستِ زشتی! دیشب سیما سه شیشه سرکه خرید. سروش دست و روش‌و شُست. سروش سرودش‌و شروع کرد. سحر سروش شروعِ خروشِ خروس را شنید. سی شیشه سرکه، شیشه‌ای سیصد تومن. شیش سیخ جیگر، سیخی شیش هزار. لُرد لورل پشتِ رلِ لندرور رولت خورد. @arayehha
تَکامَد در اصطلاحِ زبان‌شناسیِ پیکره‌ای، «تکامد» یعنی واژه‌ای که فقط یک بار در یک متن یا پیکره به کار رفته‌است. به عبارتِ دیگر، یعنی «واژۀ یک‌بارمصرف». واژۀ «تکامد» (تک + آمد/ ‍امد)، که به قیاسِ «بسامد» (بس + آمد/ ‍امد) ساخته شده‌است، معادلِ اصطلاحِ یونانیِ hapax legomenon است که به همین صورت در انگلیسی و دیگر زبان‌های اروپایی به کار می‌رود. زبان‌شناسان می‌گویند که در پیکره‌های بزرگ، تکامدها حدودِ چهل تا شصت درصدِ واژه‌ها را تشکیل می‌دهند. تکامدها در قرآن در قرآن تعدادِ زیادی تکامد هست. مثلاً «زنجبیل» فقط یک بار در قرآن (سورۀ ۷۶، آیۀ ۱۷) آمده و بنا بر این تکامد است. چند تکامدِ دیگر در قرآن: إرَم استحیاء أمّارة بابِل تسنیم دراهم زمهریر سُرادِق سعید سلسبیل سلسلة فرع کوثر مستغفرین مکتوب هاروت یا مثلاً در دیوانِ حافظ، واژۀ «سنجاب» فقط یک بار به کار رفته‌ و تکامد است: خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم/ گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب چند تکامدِ دیگر در دیوانِ حافظ: بولَهَبی دجّال‌فعل روباه روزنامه زُجاجی طِنَبی مصطفوی مُلحِدشکل یا واژۀ عربیِ «مُغَربَل» (سوراخ‌سوراخ مثلِ غربال) در شاه‌نامه تکامد است: نشانه دوباره به یک تاختن/ مُغَربَل ببود اندر انداختن @arayehha
پهپاد نوواژۀ پهپاد از کنارِ هم گذاشتنِ حروفِ اولِ این واژه‌ها ساخته شده: پ: پرنده ه: هدایت پ: پذیر ا: از د: دور یعنی «پرندۀ هدایت‌پذیر از دور». این نوع واژه‌ها را اصطلاحاً سرنام می‌نامند. معادلِ انگلیسیِ پهپاد drone است. بعضی‌ها به‌ غلط پهباد می‌گویند و می‌نویسند. @arayehha
واژه‌های مختوم به واکۀ مرکبِ ow- تعدادی از واژه‌های رایج در فارسی به واکۀ مرکبِ ow- ختم می‌شوند. چند مثال: پرتو، پلو، جلو، جو، چلو، دو (دویدن)، رو (رفتن)، قشو، گرو، لو، مو (تاک)، نو، هو. وقتی آخرِ این واژه‌ها کسرۀ اضافه می‌آید، این‌طور نوشته می‌شوند: پرتوِ خورشید partow-e xoršid چلوِ چرب čelow-e čarb جلوِ در jelow-e dar دوِ ماراتن dow-e لباسِ نوِ من lebās-e now-e man قطارِ تندروِ مشهد qatār-e tondrow-e mašhad وقتی آخرِ این واژه‌ها یایِ نکره، نسبت، مصدری، یا فعلِ ربطی یا ضمیرِ متصل می‌آید، این‌طور نوشته می‌شوند: چرخِ جلوی čarx-e jelow-i کامبوزیا پرتوی partow-i تو جلوی to jelow-i کفشِ به این نوی now-i تو کنارِ پیاده‌روی piyāderow-i پرتوش partow-aš جلوش jelow-aš اما: پیاده‌رویِ طولانی piyāderav-i-y-e @arayehha