eitaa logo
آرایه های ادبی
930 دنبال‌کننده
877 عکس
205 ویدیو
98 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده سپاس بابت همراهیتون،با آرزوی توفیق @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️یک روز مکالمه رایگان جهت مشترکین همراه اول استان خراسان رضوی به گزارش روابط عمومی مخابرات منطقه خراسان رضوی ، یک روز مکالمه داخل شبکه همراه اول به کلیه مشترکین همراه اول استان خراسان رضوی در تاریخ 8 مرداد اختصاص یافته است و مشترکین میتوانند جهت فعالسازی از طریق کد دستوری #2*4*10* هدیه را دریافت نمایند لازم به ذکر است که این هدیه فقط امروز فعال میگردد . ✍روابط عمومی مخابرات منطقه خراسان رضوی 🔵 ارتباطی فراگیر ☎️ ارتباطات مردمی
واژه‌های مرکب «خط»دار! کسرهٔ واژه‌های زیر به‌اصطلاح خفیف است و بنابراین تکیۀ اصلی آن‌ها برروی هجای آخرشان قرار می‌گیرد. این واژه‌ها معمولاً یک معنای واحد و مجازی دارند و اگر وندی (مانند نشانهٔ جمع «-ها») به آن‌ها بیفزاییم، در پایانشان افزوده می‌شود: «خط‌ِمشی‌ها»، نه «خط‌های مشی». پس علی‌القاعده با نیم‌فاصله نوشته ‌می‌شوند: - خطِ‌آهن - خطِ‌ابرو - خطِ‌اتو - خطِ‌ترمز - خطِ‌تیره - خطِ‌چشم - خطِ‌ریش - خطِ‌فاصله - خطِ‌فقر - خطِ‌قرمز - خطِ‌لب - خطِ‌لوله - خطِ‌مشی - خطِ‌مقدّم - خطِ‌واحد - خطِ‌ویژه سید محمد بصام @arayehha
مبنی بر .../ مبتنی بر ... «مبنی» و «مبتنی» صفت‌اند و با حرف اضافۀ «بر» (یا به‌ندرت با «به») متمم می‌گیرند. بنابراین «مبنی بر» و «مبتنی بر» همواره بافاصله نوشته می‌شوند. این دو را می‌توان با این‌ عبارت‌ها مقایسه کرد: «محدود به ...»، «محکوم به ...»، «محروم از ...»، «مأنوس با ...» یا «حاکی از ...»، «متنفر از ...»، «مواجه با ...»، «مطابق با ...» و ... . یادآوری: این دو عبارت به سه صورت به‌کار می‌روند: - مبنی یا مبتنی بر چیزی بودن؛ - بر چیزی مبنی یا مبتنی بودن؛ - مبنی یا مبتنی بودن بر چیزی. @arayehha
نهم مرداد ماه سالروز درگذشت«محمد نوری»خواننده                  "روحش شاد و یادش گرامی" @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۹ امرداد سالروز درگذشت محمد نوری (زاده ۱ دی  ۱۳۰۸ رشت – درگذشته ۹ امرداد ۱۳۸۹ تهران) خواننده، آهنگساز و ترانه‌سرا او در دهه بیست که دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی در میان مردم ایران، به‌ویژه نسل جوان بود، کار خوانندگی را آغاز کرد. زمانی را که می‌توان متأثر از نشر و پخش وسیع‌تر موسیقی علمی و آثار فولکلور کشورهای مختلف جهان ازطریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. او در همین سالها - دوران نوجوانی - با خواندن اشعار نوینی که بر روی نغمه‌های روز مغرب‌زمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شده‌بود، شروع کرد و طی سالهای بعد با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار بزرگان، فضای متفکرانه‌ای به‌گونه آوازیِ خویش بدهد. وی طی پنج دهه بیش از ۳۰۰ قطعه آوازی اجرا کرد و همچنین به تقریر و ترجمه مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت و در سال‌های پایانی زندگی چند اجرا به‌نفع بیماران خاص داشت و ترانه‌های زیادی با تم میهنی چون «جان مریم» «شالیزار» «واسونک» «جمعه بازار» «ایران» را اجرا کرد. یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین ترانه‌های وی، جان مریم نام دارد که آهنگ زیبای آن از ساخته‌های خود اوست. او آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد استادان هنرستان عالی موسیقی «سیروس شهردار»  «فریدون فرزانه» « پورتراب» رفت و از آن‌ها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد اولین باغچه‌بان و فاخره صبا آموخت و شیوه آوازی را با تأثیر از استادان حسین اصلانی و ناصر حسینی پیدا کرد و رفته رفته به‌شیوه منحصر به‌فرد خود دست یافت؛ شیوه‌ای که به‌سختی می‌توان آن‌را در زیر شاخه‌ای از شاخه‌هایی چون پاپ، کلاسیک و ...گنجاند. بیشتر آهنگهای او ساخته دکتر سریر است. نوری فارغ‌التحصیل هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و  مبانی تئاتر از دانشکده علوم اجتماعی بود. وی پس از انقلاب  و پس از مدتی سکوت، فعالیت هنری‌اش را با آلبوم در شب سرد زمستانی همراه با فریبرز لاچینی و احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۸ از سر گرفت و این همکاری بعدها با آلبوم آوازهای سرزمین خورشید ادامه یافت. در سال ۱۳۸۵ او از سوی سازمان صداوسیما به‌عنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد. @arayehha
4_5854749106936748287.mp3
8.35M
جان مریم محمد نوری @arayehha
‍ ‍ ۹ امرداد سالروز درگذشت جلال ستاری (زاده ۱۴ امرداد ۱۳۱۰ رشت -- درگذشته ۹ امرداد ۱۴۰۰ تهران) پژوهشگر و اسطوره‌شناس او در سویس تحصیل کرد و دکترا گرفت و یکی از استادان معروفش "ژان پیاژه" بود و به مانند کارل گوستاو یونگ سویسی در رشته روانشناسی تحصیل کرد. وی مانند او دغدغه‌ای فراتر از روانشناسی فردی داشت و تمرکز خود را بر روانشناسی جمعی و شناخت تأثیر مثبت یا منفی کهن الگوها و اسطوره‌ها و افسانه‌ها در ناخودآگاه جمعی معطوف کرد. او بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینه‌های افسانه‌شناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی در بیش از ۶۰ سال نوشت یا ترجمه کرد که بعضی از این کتاب‌ها مرجع و شاخص در زمینه‌های تخصصی خود هستند. وی نشان هنر و ادب درجه شوالیه را از دولت فرانسه دریافت کرد. آثار: جانهای آشنا آخرین مصاحبه با سارتر (ترجمه) جهان نگری (ترجمه) تراژدی و انسان بازتاب اسطوره در بوف‌کور فرهنگ و تئاتر و طاعون (ترجمه) اسطوره در جهان امروز پژوهشی در ناگزیری مرگ گیلگمش (ترجمه) سیمای زن در فرهنگ ایران در قلمرو فرهنگ شرق در ادبیات فرانسه (ترجمه) افسون شهرزاد نمایش در شرق اسطوره و رمز در اندیشه میرچا الیاده درد عشق زلیخا در بی دولتی فرهنگ آیین و اسطوره در تئاتر پژوهشی در اسطوره گیلگمش و افسانه اسکندر جهان اسطوره‌ شناسی (ترجمه) اسطورگی و فرهیختگی رمز و مثل در روانکاوی نماد و نمایش چهار سیمای اسطوره‌ای (تارزان-دراکولا-فرانکشتاین-فاوست) رمزپردازی آتش (ترجمه) دانش اساطیر (ترجمه) زبان رمزی افسانه‌ها پژوهشی در احوال شیخ صنعان و دختر ترسا در روز بازار زمانه (سفرنامه) تقلید و تماشا اسطوره‌های عشق (ترجمه) زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران زبان رمزی قصه‌های پرشور زمینه فرهنگ مردم تأثیر سینما در کودک و نوجوان (ترجمه) چشم‌انداز اسطوره مدخلی بر رمزشناسی عرفانی جایزه جلال ستاری: جایزه‌ای به‌نام جلال ستّاری هرسال به پژوهشگران برتر نمایش ایرانی اهدا می‌شود. از برندگانش: ۱۳۹۰: رقیه بهزادی ۱۳۹۲: سودابه فضائلی ۱۳۹۸: بهرام بیضایی ‎@arayehha
‍ ‍ ‍ ۹ امرداد سالروز درگذشت مصطفی رحیمی (زاده سال ۱۳۰۵ نائین -- درگذشته ۹ امرداد ۱۳۸۱ تهران) حقوقدان، جامعه‌شناس، نویسنده و مترجم او در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل کرد و در سال ۱۳۳۷ در دانشگاه سوربن فرانسه دوره دکتری حقوق را گذراند و در پاریس با افکار ژان پل‌سارتر آشنا شد. در بازگشت به‌ تهران وارد دادگستری شد و در سال‌های دهه ۴۰ به‌ ترجمه پرداخت و مدتی در دانشگاه تهران به‌ تدریس ادبیات غرب اشتغال داشت. در روزهای اواخر دیماه ۱۳۵۷ روزنامه آیندگان در شماره ۲۵ دی، نامه‌ای را با امضای دکتر مصطفی رحیمی، خطاب به آیت‌اله خمینی، مبنی بر دلایل شخص‌اش در مخالفت با مدل حکومتی «جمهوری اسلامی» منتشر کرد. عنوان نامه بود: «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم.» وی در بخشی از نامه می‌نویسد: «آن چنان‌که من می‌فهمم، جمهوری اسلامی یعنی آن که حاکمیت متعلق به روحانیون باشد.» این در حالی است که در پیش‌نویس قانون اساسی که به امضا و تأیید آیت‌اله خمینی رسید ولایت فقیه وجود نداشت و در مجلس خبرگان به پیشنهاد محمد کیاوش، عبدالرحمن حیدری و حسن آیت وارد قانون اساسی شد. به نظر مهرک کمالی، این نامه درسنامه‌ای است برای انقلابیونی که خواستار دموکراسی‌اند، هم شیوه‌نامه‌ای است برای انقلابیون ضد دموکراسی تا بدانند از چه باید اجتناب کنند. به‌نظر کمالی، سرگذشت انقلابهای پیشین قرن بیستم به‌رحیمی نشان داده بود که عدول از دموکراسی و مقید کردنش به‌هر صفتی جز خودش، سرانجام انقلاب را به شکست می‌کشاند و یک گروه خاص را حاکم می‌کند. لحن نامه او فروتنانه بود، اما به اعتقاد کمالی، او اصول اولیه دموکراسی که او معتقد است بسیاری از رهبران انقلاب بخت آموختنش را نداشته‌اند را دارد تدریس می‌کند. او بعدها در آستانه برگزاری همه‌پرسی قانون اساسی، کتاب «اصول حکومت جمهوری» را منتشر کرد که درباره اساس جمهوری به‌معنای مطلق آن بود. وی سه سال پس از نگارش این نامه‌، به‌علت نوشتن متنی به اسم «عصرانه حکومت قانون» در سال ۱۳۶۰ بیش از سه ماه بازداشت شد. آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است. کتاب‌شناسی شعر: بهشت گمشده ۱۳۲۸ داستان: اتهام ۱۳۵۷ باید زندگی کرد ۱۳۵۶ قصه‌های آن دنیا ۱۳۵۶ نمایشنامه: آناهیتا ۱۳۴۹ تیاله ۱۳۵۶ دست بالای دست ۱۳۵۷ هملت ۱۳۷۱ مجموعه مقالات: یأس فلسفی ۱۳۴۵ نگاه ۱۳۴۸ نیم نگاه ۱۳۴۹ دیدگاه‌ها ۱۳۵۲ گام‌ها و آرمان‌ها ۱۳۷۰ آزادی و فرهنگ ۱۳۷۴ عبور از فرهنگ بازرگانی ۱۳۷۴ بررسی و تحقیق: قانون اساسی ایران و اصول دموکراسی ۱۳۵۴ اصول حکومت جمهوری ۱۳۵۸ تراژدی قدرت در شاهنامه ۱۳۶۹ حافظ اندیشه ۱۳۷۱ سیاوش در آتش ۱۳۷۱ درباره ژان پل‌سارتر مارکس و سایه‌هایش دمی با دشتی ترجمه‌ها: آنکه گفت آری، آنکه گفت نه ۱۳۳۸ برتولت برشت اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ۱۳۴۴ ژان پل‌سارتر هنرمند و زمان او ۱۳۴۵ کامو و دیگران ننه دلاور و فرزندان او ۱۳۴۵ برتولت برشت ادبیات چیست ۱۳۴۸ ژان پل‌سارتر ارفه سیاه ۱۳۵۱ ژان پل‌سارتر نقد حکمت عامیانه ۱۳۵۴ سیمون دوبوار رسالت هنر ۱۳۵۶ آلبرکامو و دیگران ادبیات و اندیشه ۱۳۵۶ سارتر و دیگران مجازات اعدام ۱۳۵۶ مارک آنسل آنچه من هستم ۱۳۵۷ ژان پل‌سارتر کشتار عام ۱۳۵۷ ژان پل‌سارتر حقوق و جامعه‌شناسی ۱۳۵۸ گزیده و ترجمه مقالات گورویچ و دیگران. تعهد کامو ۱۳۶۲ آلبرکامو دیالکتیک ۱۳۶۲ فولکیه پرولتاریا، تکنولوژی، آزادی ۱۳۶۳ آندره گرز بحران مارکسیسم ۱۳۷۰ کاری گروهی پروسترویکا و نتایج آن ۱۳۷۰ کاری گروهی جنگ خلیج فارس ۱۳۷۰ سالینجر/لوران سخن پاز ۱۳۷۱ اکتاویو پاز چرا شوروی متلاشی شد ۱۳۷۳ کاری گروهی هملت، ویلیام شکسپیر ۱۳۷۱. @arayehha
‍ ۹ امرداد سالروز درگذشت جعفر بدیعی (زاده سال ۱۲۹۴ شیراز -- درگذشته ۹ امرداد ۱۳۸۰ تهران) روزنامه‌نگار و از بنیان‌گذاران مجله کیهان بچه‌ها او در سال ۱۳۲۵ در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی دانشگاه تهران لیسانس گرفت و به مدت ۳۰ سال با وزارت آموزش و پرورش همکاری داشت و دبیر دبیرستان‌های تهران بود. وی در اوایل دهه ۱۳۳۰ فعالیت مطبوعاتی‌اش را با انتشار مجله بازی برای بچه‌ها در تهران آغاز کرد و سه شماره منتشر شد ولی به‌ علت مشکلات مالی متوقف گردید. به دنبال آن همکاری‌اش را با روزنامه کیهان آغاز کرد و در سرویس شهرستان‌ها مشغول به کار شد. در تابستان سال ۱۳۳۵ پیشنهاد انتشار مجله‌ای برای کودکان و نوجوانان را به مصطفی مصباح‌زاده صاحب موسسه کیهان ارائه داد که با استقبال وی روبرو شد. اولین شماره کیهان بچه‌ها در روز ۶ دی ۱۳۳۵ با سرمایه مؤسسه کیهان و به سردبیری جعفر بدیعی در کشور منتشر شد. وی به مدت ۲۳ سال سردبیری و مدیریت کیهان بچه‌ها را به‌عهده داشت و در سال ۱۳۵۸ با تحولات انقلاب و تغییراتی که در مدیریت مؤسسه کیهان به وجود آمد، فعالیت مطبوعاتی‌اش متوقف شد. آرامگاه وی در امامزاده طاهر کرج است. @arayehha
۹ مرداد در تقویم ایرانی است. این روز به مناسبت تاسیس سازمان انتقال خون ایران در ۹ مرداد ۱۳۵۳ نام‌گذاری شده‌است. اهدا خون نجات‌دهنده جان انسان‌هاست @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۹ امرداد روز اهدای خون در امرداد سال ۱۳۵۳، سازمان انتقال خون ایران با هدف سامان بخشیدن به‌ وضع آشفته خون‌رسانی و به‌منظور ترویج فرهنگ اهدا، تهیه و تأمین خون و فرآورده‌های سالم و مطمئن و رایگان برای رفع نیاز بیماران نیازمند، به‌خصوص مبتلایان به تالاسمی، هموفیلی و لوسمی به‌وجود آمد. از آن تاریخ به بعد، سالروز تأسیس این سازمان در نهم امرداد ماه، به‌عنوان روز اهدای خون نام‌گذاری شده است. جمع‌آوری خون از داوطلبانِ اهدای خون و آماده سازی آن برای نجات بیماران و مصدومین، ایجاد پایگاه در بیمارستان‌ها و واحدهای سیار و ثابت جهت تهیه خون، ثبت اطلاعات لازم به‌ منظور دعوت برای اهدای خون به‌ هنگام ضرورت و توزیع خون و فرآورده‌های آن به‌ مراکز درمانی و بیمارستان‌ها و ... از جمله کارهای سازمان انتقال خون ایران است. برابر گفته کارشناسان، هر فرد بالغ "بین ۱۷ تا ۶۵ سال" با وزن متوسط پنجاه کیلوگرم، حدود پنج و نیم تا شش لیتر خون دارد و با اهدای ۲۵۰ سی‌سی تا ۴۵۰ سی‌سی از خون خود، نه تنها سلامتی خود را به‌ مخاطره نمی‌اندازد، بلکه ضمن کمک به‌ سلامتی خود، نجات‌بخش زندگی دیگری نیز خواهد شد. اهدای خون همچنین می‌تواند در کشف بیماریهای نهفته در اهدا کنندگان خون کاملاً مؤثر باشد. هر فرد سالم می‌تواند در هر سال تا چهار بار با فاصله هشت هفته "دو ماه" خون اهدا کند. مهمترین هدف انتقال خون در ایران تأمین خون و فرآورده‌های سالم آن با بهترین کیفیت استاندارد مطابق با موازین تعیین‌شده بین‌المللی برای بیماران و نیازمندان و همچنین ترویج طب انتقال خون است. اهداف سازمان انتقال خون به‌شرح زیر است:   ۱- مشارکت در مراقبت از بیماران   ۲- تأمین خون سالم و کافی   ۳- بسیج اهداکنندگان داوطلب   ۴- همکاری با بیمارستان‌ها در حل مشکلات انتقال خون   ۵- گسترش شبکه پایگاههای انتقال خون و ... @arayehha
❇️ چم مادهٔ مضارع است از فعلی که مادهٔ ماضی آن چَفت است و صفت مفعولی از آن چَفته، چنانکه خم مادهٔ مضارع است از فعلی که مادهٔ ماضی آن خَفت است و صفت مفعولی از آن خَفته (رجوع شود به مقالهٔ جناب استاد صادقی در شمارهٔ ۱۲ از مجلهٔ فرهنگ‌نویسی، صص ۱۲۸ و بعد). از این جا می‌توان معنای چم و خم را بهتر دریافت. ریشه‌ای را که چم و چفت از آن مشتقند امروز kamp یا camp می‌دانند (رجوع شود به مدخل ناقص kamp در فرهنگ اشتقاقی افعال ایرانی از جانی چئونگ). حال می‌گوییم که به نظر چنین می‌رسد که چمیدن به معنای "(خرامان) رفتن" نیز، که ظاهراً نظیر آن را در دیگر زبانهای هندی و هندی‌واروپایی نیافته‌اند، از همین اصل است. تحول معنای "خمیدن" به "میل کردن" و "گراییدن" و از آن جا "روانه شدن" نظیری دیگر نیز در زبانهای ایرانی دارد و آن در فعل nam است که در اصل معنای "خمیدن"  دارد و این معنای آن در کلمهٔ نرم (از namra) باقی است، ولی معنای "رفتن" نیز گرفته و این معنای آن در چند فعل در زبانهای ایرانی میانه، از جمله franaftan (مادهٔ مضارع آن: franam)، شواهد معتد به دارد. اگر چنین باشد، آن گاه باید گفت که مشتق دیگر از این ریشه چمن است. چمن نیز جای چمیدن بوده و شاید معنای فعل چمیدن نیز می‌داشت. ❇️ دکتر سید احمدرضا قائم‌مقامی @arayehha
امرداد فريدون جنيدی در زبان و فرهنگ كهن ايرانيان، ويژه‌ترين نام خداوند «اُهرمزد» است، به معنی «خرد هستی بخش» يا «سرور خردمند». اين واژه در زبان فارسی «هُرمُزد» شد. «هرمزد»، هفت چگونگی يا صفت دارد: بهمن (انديشه نيك)، ارديبهشت (برترين و بهترين راستی و پاكی)، شهريور (برترين فرمانروايی)، اسفند (گسترش و تقدس و پاكی و فروتنی)، خرداد (افزايش و رسايی) و امرداد (بی‌مرگ/ بی‌مرگی و جاودان/ جاودانگی). در متون عرفانی متاخر چون آثار عطار نيشابوری در جوانی‌اش، به هفت شهر عشق (مهر) اشاره شده است كه ريشه در اين هفت ويژگی خداوند دارد و اين هفت ويژگی خداوند نيز ريشه در باورهای ديرين «مهری» دارد كه اكنون جای پرداختن بدان نيست. آن هفت شهر عشق عبارتند از: طلب و عشق و معرفت و استغنا و توحيد و حيرت و فقر و فنا. اين فنا همان گم شدن (جان‌ گرفتن) در هستی و جاودانگی (فناء فی‌الله) است. عطار می گويد: سايه‌ای از هستی خود وارهيد / در بر خورشيد، نورالنور شد. «امرداد» به معنی «بی‌مرگ» و «جاودانه» است و از اوست كه زندگی در جهان جريان دارد. بنابر روايت ابوريحان بيرونی، در باور كهن ايرانيان، «امرداد» حفظ‌كننده گيتی است و خوردنی ها و داروهایی كه اصل گياهی دارند از اوست. «امرداد» تجلی صفت جاودانگی هستی و جان جهان و خدای جان‌آفرين است و اوست كه با سرپرستی گياهان و نمو و بالش برگ و گل، چهره هستی را هر روز رنگی می دهد و هر سال از درون خار خشك، برگ‌ تر می‌آورد و به ديدگان مشتاق رهروان وادی هستی، با هزاران زبان، نشان می دهد كه مرگی در ميان نيست؛ آنچه هست تداوم زندگی است. اكنون كه جايگاه ويژه «امرداد» در فرهنگ ايرانی روشن شد، از نگاه زبان‌شناسی تاريخی اين واژه را بررسی كنيم: در زبان‌های باستانی ايران «ا» آغازين، واژه را منفی مي‌كرده و پيشوند صفت‌ساز بود. اين «ا» در فارسي نو فرو افتاد: چون «اپورنای» و «ابُرنای» و «برنای»، «اناهيد» و «ناهيد»، و «امرداد» و «مرداد». «امرداد» در زبان كهن ايرانيان به گونه «امِرِتات» به معنی بی‌مرگ/ بی‌مرگی و جاودان/ جاودانگی است، از ريشه «مر» به معنی مردن و «ا» حرف نفی است. با اين روی، بر ايرانيان است كه با آگاهی از اين دگرگونی در زبان، باز هم پنجمين ماه از سال را به گونه كهنش «امرداد» به كار برند! به آيين دگرگونی‌های زبانی يا آوايی ننگرند؛ نگاه‌شان به فرهنگ نياكان باشد و «مرداد» را كه برابر با «ميرايی» و دور از «خداوند جان و خرد» است به كار نبرند. فرمان، فرمان پايداری فرهنگ است و نه دگرگونی زبان و آوا و ...! @arayehha
ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ. حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطوره‌ها «مضمون» و «معنی» یا «پیام» یا «محتوی» می‌خوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه می‌شوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمی‌تواند باشد. اگر در بحث از «هنرِ» سعدی شما نتوانید به مسائل «فرمِ» شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه «شعر»‌های سعدی را تبدیل به «نثر» کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بلاغت شگفت‌آورِ او سازید. در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمرو اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقّاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ «فرم»های این هنرها و تحوّل این فرم‌ها یا کم و کسر این فرم‌ها یا کمال این فرم‌ها یا مشابهتِ این فرم‌ها با فرم‌های دیگر و یا تأثیر‌پذیری این فرم‌ها از یکدیگر بگویید «انشا‌نویسیِ» توخالی و فریبنده است و می‌تواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بی‌خبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ. محمدرضا شفیعی کدکنی مطالعهٔ بیشتر: رستاخیز کلمات، بخشِ «صورت» تنها میدانِ تحقیق ادبی صص ۲۱۲–۲۱۱ @arayehha
دهم مرداد ماه زادروز «محمود دولت آبادی» نویسنده رمان ده جلدی "کلیدر" مشهورترین اثر اوست @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۱۰ امرداد زادروز محمود دولت‌آبادی (زاده ۱۰ امرداد ۱۳۱۹ سبزوار) نویسنده، نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌‌نویس او نویسنده رمان بلند "۱۰ جلدی" کلیدر، است که مشهورترین و با ارزش‌ترین اثر اوست. کلیدر، او را به‌ کسب جایزه نوبل ادبیات بسیار نزدیک کرد. آثار وی به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، نروژی، سوئدی، چینی، کردی، عربی، هلندی، عبری و آلمانی ترجمه شده‌است. وی چندین نمایشنامه و فیلمنامه را به‌ نگارش درآورد و همچنین سابقه بازیگری در تئاتر و سینما را دارد، اقتباس از آثار وی ساخت چند فیلم را به‌ همراه داشته است. فضای اکثر نوشته‌های او در روستاهای خراسان رخ می‌دهد و رنج و مشقت روستاییان شرق ایران را به تصویر می‌کشد. جوایز و افتخارات: نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه ۲۰۱۴ برنده جایزه ادبی یان‌میخالسکی سویس ۲۰۱۳ ترجمه انگلیسی رمان کُلنل، با ترجمه تام پتردیل، نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمه در آمریکا ۲۰۱۳ برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲ نامزد دریافت جایزه مَن بوکر آسیا در جشنواره کتاب سنگاپور ۲۰۱۱ نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی، برای رمان زوال کلنل ۲۰۱۱ دریافت جایزهٔ ادبیات بین‌المللی خانه فرهنگ‌های جهان برلین ۲۰۰۹ برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰ دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا به‌همت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲ برنده لوح زرین بیست سال داستان‌نویسی بر کلیه آثار، به‌ همراه امین فقیری ۱۳۷۶ تمبر یادبود: از تمبر یادبود دولت‌آبادی هم‌زمان با هفتاد و چهارمین تولدش با عنوان "آقای رمان ایران" در زادگاهش سبزوار، رونمایی شد. در این مراسم ضمن چند سخنرانی، برنامه هنری کلیدرخوانی توسط سه نفر از هنرمندان سبزوار برگزار شد. گزیده آثارش به‌ شرح زیر است. • جای خالی سلوچ (رمان) • کلیدر (رمان) • روزگار سپری شده مردم سالخورده • تنگنا (نمایشنامه) • هجرت سلیمان • از خم چنبر • مرد • آهوی بخت من گزل (داستان) • روز و شب یوسف • ما نیز مردمی هستیم (گفت‌و‌گو) • سلوک • لایه‌های بیابانی • عقیل، عقیل • گاواره‌بان • ناگریزی و گزینش هنرمند (مجموعه مقاله) • سفر (رمان) • اتوبوس (رمان) • آن مادیان سرخ‌یال • کارنامه سپنج (مجموعه داستان و نمایشنامه) • ققنوس • باشبیرو (نمایشنامه) • دیدار بلوچ (سفرنامه) • ته شب (داستان) • آوسنه بابا سبحان (داستان بلند) • موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی • رد، گفت و گزار سپنج • روز و شب یوسف • طریق بسمل شدن • گلدسته‌ها و سایه‌ها • زوال کلنل • نون نوشتن • میم و آن دیگران • وزیری امیر حسنک • تا سر زلف عروسان سخن • بنی‌آدم • این گفت و سخن‌ها • بیرون در • اسب‌ها اسب‌ها از کنار یکدیگر * دودمان * دُرً یتیم @arayehha
دهم مرداد ماه سالروز درگذشت «غلامرضا شکوهی» شاعر پیشکسوت خراسانی                    روحش شاد و یادش گرامی @arayehha
زبان‌شناسیک 🔸یکی از پسوندهای قدمت‌دار در زبان فارسی پسوند صفت‌ساز «ik» است. «تاریک» و «نزدیک» از کلمات مأنوسی هستند که با همین پسوند ساخته شده‌‌اند و برای همۀ ما معانی روشنی دارند. تار+یک و نزد+یک. 🔸کلمۀ نزدیک را امروزه به معنای فاصلۀ کم زمانی یا مکانی در مقابلِ دور می‌شناسیم. اما در متون کهن در معانی دیگری نیز به کار می‌رفته. برای مثال در جملۀ «صوت چنین گفته‌اند که قرع هواست و به‌ نزدیک من آن است که...» (قراضۀ طبیعیات، ص ۶۸) «نزدیک من» یعنی در نزد من، به نظر من. مثال دیگر از ص ۳ همین کتاب: «... و امیر رئیس اجل با این همت همتی از این بزرگ‌تر ضم کرده است و آن آن است که همی‌خواهد که هرچه اندر جهان انواع علوم است نزدیک خویش حصر کند...». در اینجا نیز «نزدیک خویش» یعنی نزد خود، پیش خود. 🔸از همین پسوند می‌توان صفات بسیاری خصوصاً در متون علمی ساخت. زبان‌شناسیک یکی از همان‌ کلمات است که برای نام کانال انتخاب کردم تا بیشتر دیده و شنیده شود، به معنای زبان‌شناختی یا زبان‌شناسانه. به همین قیاس می‌توانیم روان‌شناسیک، زمین‌شناسیک، زیست‌شناسیک و... بسازیم. ✍سجادسرگلی @arayehha
شش و خوش سعدی در دیباچۀ گلستانش بیتی دارد که پای قافیه‌‌ در آن انگار می‌لنگد: گل همین پنج روز و شش باشد وین گلستان همیشه خوش باشد 🔸این سؤال به ذهن می‌آید که سعدی چگونه «شِش» را با «خُوش» هم‌قافیه کرده؟ آیا قافیه در این حد به تنگ آمده بوده، آن هم در دیباچۀ گلستان؟ 🔸پاسخ: یکی از تلفظ‌های «شش» در آن زمان «šaš» بوده، همان‌گونه که افغان‌ها امروزه به کارش می‌برند. از همین‌جا می‌توان فهمید که کلمۀ «خوش» نیز در این بیت شبیه تلفظ کهنش آمده، یعنی «xwaš»، که امروز در یزد «xaš» تلفظ می‌شود. 🔸پس قافیه در این بیت «شَش» و «خَوش» است. ✍سجادسرگلی @arayehha
از قلف تا فلاکس 🔸دکتر شفیعی کدکنی در مقدمۀ کتابِ گزیده‌ای از غزلیات شمس مطلبی گفته‌اند که خواندنی است: «توجه عجیب مولانا به زبان گفتار و زبان تودۀ مردم موجب تشخص زبان شعری و گستردگی بیشتر واژگان او شده است. از نظر مولانا زبان وسیلۀ تفهیم و تفاهم است و درست و نادرست آن را کاربرد عامۀ اهل زبان تعیین می‌کند. آنچه مردم می‌گویند ملاک صحت است نه منحصراً آنچه در واژه‌نامه‌ها و در آثار ادیبان ثبت شده است. داستانی که در «مناقب‌العارفین» افلاکی (ج۷۱۹/۲) آمده نمایشگر این نظر مولاناست: 'همچنان منقول است که روزی حضرت مولانا فرمود که آن قلف را بیاورید. و در وقت دیگر فرمود که فلانی مفتلا شده است، بوالفضولی گفته باشد که قفل بایستی گفتن و درست آن است که مبتلا گویند. فرمود که موضوع آن‌چنان است که گفتی، اما جهت رعایت خاطر عزیزی چنان گفتم، که روزی خدمت شیخ صلاح‌الدین زرکوب مفتلا گفته بود و قلف فرمود. درست آن است که او گفت، چه اغلب اسما و لغات موضوعات مردم در هر زمانی است -از مبدأ فطرت'. خود مولانا نیز گاهی در شعرش همان صورت رایج گفتاری را اختیار کرده است: هم فرقی و هم زلفی، مفتاحی و هم قلفی بی‌رنج چه می‌سلفی آواز چه لرزانی؟» 🔸مولوی به دو گونه از این غلط‌ها اشاره می‌کند. یکی حالتی است که دست‌کم جای دو حرف در یک کلمه با یکدیگر عوض می‌شوند، مثل «عسک و عکس» و «کبریت و کربیت». یکی نیز حالتی است که دست‌کم یک حرف در کلمه جای خود را به حرف دیگری می‌دهد، مثل «دیوار و دیفال» و «سوراخ و سولاخ». 🔸جالب است که صورت بسیاری از کلمات با همین قلب و جابه‌جایی‌ها به دست ما رسیده. مثلاً واژۀ «نرم» در ایرانیِ باستان «نَمْر» بوده و با فرایند قلب به‌صورت «نرم» درآمده. یا کلمۀ «برف» در زبان پهلوی «وفْر» تلفظ می‌شده و بعداً به‌ «ورف» و بعدتر به «برف» تغییر یافته و به همین صورت در فارسی تثبیت شده. این جابه‌جایی‌ها در زبان به قدری زیاد است که وقتی کلمۀ «فلاسک» آمد، برخی گمان کردند که در اینجا هم قلب رخ داده و خواستند اصلاحش کنند و گفتند: «فلاکس»، حال آنکه صورت صحیحش همان فلاسک است. 📎غرض از ذکر این مثال‌ها انکار صحیح و غلط در زبان نیست، بلکه توجه‌ به رواداری و تساهل در مصادیقِ صحیح و غلط است. مولوی نیز در آن ماجرا منکر صورت درستِ کلمات نشد، آنجا که گفت «موضوع آن‌چنان است که تو گفتی». ✍شفیعی کدکنی 👈سجاد سرگلی @arayehha
تحلیل وزن و نکته‌ای مهم جهان فانی و باقی، فـدای شاهد و ساقی در نگاه اول وزن این مصراع می‌تواند دو حالت زیر باشد: ۱. زمانی که آن را ملایم و سنگین بخوانیم این وزن به دست می‌آید: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن ۲. زمانی که مصراع را سریع و بدون توقف بخوانیم، این وزن به دست می‌آید: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن اما بیت کامل چیست؟ جهان فانی و باقی، فـدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم برای مصراع اول می‌شود دو وزن مشخص کرد اما مصراع دوم؟؟؟ در مورد مصراع دوم اینطور نیست و فقط وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» از آن به دست می‌آید‌؛ بنابراین وزن کل بیت همین است چرا که هر دو مصراع باید هم‌وزن باشند. پس در تشخیص وزن یک بیت، به مصراع اول اکتفا نکرده، عجله نمی‌کنیم و به بررسی هر دو مصراع در کنار هم می‌پردازیم. محسن برزوک - دبیر زبان و ادبیات فارسی @arayehha