eitaa logo
آرایه های ادبی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
245 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ نمادها و استعاره‌ها و تشبیهاتی که مولانا برای «نفس اماره» به کار برده است. ✳️ بخش : دوم ( پایانی ) ◀️ گاو: مردی طالبِ رزقی فراوان و بدون رنج بود و خداوند گاوی را برای او فرستاد. او گاو را کُشت و بر اثر حوادثی عجیب، به رزقی بسیار فراوان دست یافت. در پایان این داستان، مولانا می‌گوید که نفس مانند گاو است و کسی که خواهانِ روزیِ فراوان است، باید گاوِ نفس را بکشد (د 3/ 2510). ◀️ سوسمار(مارمولك): همان‌گونه که سوسمار در کوه، سوراخ‌های متعددی دارد و هر لحظه از یکی از آنها بیرون می‌آید و حمله می‌کند و همیشه راه فرار دارد، نفس نیز بسیار حیله‌گر است و هر لحظه به نوعی انسان را می‌فریبد و راه‌های زیادی برای گریختن در اختیار دارد (د 3/ 4054 به بعد). ◀️ جوجه تيغي (قُنفُذ): جوجه‌تیغی در زمان مناسب سر خود را بیرون می‌آورد و حمله می‌کند و در زمان خطر، سر خود را به درون تنش فرومی‌برد و پنهان می‌شود. نفس نیز چنین است (د 3/ 4059 به بعد). ◀️ دوزخ: دوزخ هفت در دارد، نفس نیز راه‌های فراوانی برای فریب و حیله دارد (د 1/ 779 به بعد)، دوزخ هرچه را در آن بریزند، فرومی‌برد و سیر نمی‌شود، نفس نیز سیری‌ناپذیر است و هیچگاه قانع نمی‌شود (د 1/ 1377 به بعد). ◀️ کوه قاف: کوه قاف، طبق اساطیر، بلندترین کوه دنیاست و کندن آن بسیار دشوار است. نفس نیز چنین است و مهار کردن آن بسیار دشوار است و زمان بسیار زیادی می‌برد (د 1/ 1388). ◀️ زاغ: زاغي معلم قابيل شد و گور كندن و دفن كردن جنازة هابيل را به او آموخت. نفس نيز مانند زاغي است كه اگر معلم آدمي شود، او را به سوي گورستان مي‌كشاند و غمگين و دلمرده‌اش مي‌سازد (د 4/ 1311 به بعد). ◀️ خرگوش: خرگوش، با نقشه‌ای ماهرانه، خرگوش را به چاه افکند و خود به جست و خیز و بازی پرداخت. آنها که اهل چون و چرا و استدلال‌اند، مانند آن شیرِ زندانی هستند و نفسِ خرگوش‌صفتِ آنها از این فرصت استفاده می‌کند و به خواسته‌های خود می‌رسد (د 1/ 1351 به بعد). ◀️ خزان (پاییز): باد پاییزی گیاهان را پژمرده می‌کند؛ نفس نیز چنین است و سبب افسردگی و پژمردگیِ انسان می‌شود (د 1/ 2051). ◀️ مادر بدكاره: مردی مادرِ خود را کشت و در جواب معترضان گفت: مادر من باعث می‌شد که هر روز با کسی جنگ کنم. من مادرم را کشتم و از همۀ جنگ‌ها رهایی یافتم. نفس نیز چنین است و ما هر روز، به سبب نفس، با کسی از درِ ستیز درمی‌آییم. باید نفس را مهار کنیم، تا از همۀ جنگ‌ها رهایی یابیم (د 2/ 776 به بعد). ◀️ سوفسطایی: نفس مانند سوفسطاییان است و با دلیل و برهان نمی‌توان آن را خاموش کرد. نفس هر دم با مهارت تمام، بهانه‌ و دلیلی می‌یابد و جدل و مغالطه می‌کند (د 3/ 3500). ◀️ جادوگر: جادوگر در چشمان مردم تصرف می‌کند و واقعیات جهان را در نظر آنها دگرگون می‌کند. نفس نیز واقعیت‌های هستی را در نظر شخص دگرگون می‌کند (د 3/ 4070 به بعد). ❇️ پژوهش و تحقیق از : دکتر ایرج شهبازی @arayehha
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
✳️ کتاب‌های خانوادۀ مولانا ❇️ در آثار مولانا، از جمله در مثنوی معنوی، دشواری‌ها و پیچیدگی‌هایی هست که با وجود کوشش‌های فراوانِ شارحانِ مثنوی، هنوز هم بسیاری از آنها ناگشوده باقی مانده‌اند. شارحان، در بسیاری از موارد، برای حل کردنِ مشکلات مثنوی، از دیگر متون عرفانی، به ویژه از آثار ابن عربی و پیروان او یاری می‌گیرند و گاهی نیز توفیق‌هایی می‌یابند. به نظر می‌رسد که این کار غیر از سودی که برای مطالعاتِ تطبیقی و مقایسه‌ای دارد، غالباً راه به جایی نمی‌برد و گرهی از مثنوی باز نمی‌کند؛ زیراکه جهان‌شناسی و انسان‌شناسی و خداشناسی و معرفت‌شناسیِ مولانا و ابن عربی تفاوت‌های بنیادینی با هم دارند و راه‌های آن دو بزرگ خیلی زود از هم جدا می‌شود. بهترین راه برای گشودنِ گره‌های مثنوی شریف، یاری گرفتن از مجموعۀ کتاب‌هایی است که آنها را «کتاب‌های خانوادۀ مولانا» نامیده می شود. در صدر این مجموعه، آثارِ خودِ مولانا قرار دارد. آثارِ مولانا، مانند غالبِ بزرگان، به گونه‌ای است که هریک از آنها می‌تواند شارح و مفسر دیگر آثار باشد. او گاهی در مثنوی سخنی را به اجمال می‌گوید، اما در فیه ما فیه، یا در کلیات شمس، به تفصیل در باب آن سخن می‌گوید؛ بنابراین برای فهم بهتر مثنوی لازم است که فیه مافیه و کلیات شمس و نامه‌های مولانا و مجالس سبعۀ او هم به دقت تمام خوانده شوند و مورد بحث و بررسی قرار گیرند. با اطمینانی نسبی می‌توان گفت که مطالعۀ دقیق این چهار اثر مولانا، بسیاری از مشکلاتِ مثنوی را حل می‌کنند. گذشته از آثار خودِ مولانا، مطالعۀ چند اثر دیگر مربوط به خانوادۀ مولانا، می‌تواند در فهم مثنوی، بسیار راهگشا باشد. این آثار عبارتند از: ◀️ 1) معارف بهاء ولد، به تصحیح استاد بدیع الزمان فروزانفر (دو جلد) و تصحیح دکتر توفیق سبحانی (یک جلد). مولانا عشق بسیار زیادی به این کتاب داشته و بارها و بارها با دقت تمام آن را مطالعه کرده است. بسیاری از اندیشه‌های مولانا را در این کتاب می‌توان پیدا کرد. ◀️ 2) معارف برهان الدین محقق ترمذی، به تصحیح استاد بدیع الزمان فروزانفر. این کتاب که حدود صد و ده صفحه دارد، بسیار مورد توجه مولانا بوده است و طبق تحقیقی که من انجام داده‌ام، بیش از سیصد موضوع و مضمونِ مشابه در مثنوی و این کتاب وجود دارد. ◀️ 3) مقالات شمس تبریزی، به تصحیح دکتر محمد علی موحد. شمس تأثیرگذارترین انسان در زندگی مولانا بوده است و مولانا به سخنان او اهتمامِ تمام داشته است. ریشۀ بسیاری از داستان‌ها و اندیشه‌های مولانا را در مقالات شمس می‌توان یافت. برای فهم دقیق مثنوی لازم است که مقالات بارها با دقت تمام خوانده شود. ◀️ 4) معارف، از سلطان‌ولد، به تصحیح استاد نجیب مایل هروی ◀️ 5) ابتدا نامه، از سلطان ولد، به تصحیح استاد جلال الدین همایی، یا به تصحیح دکتر محمد علی موحد. ◀️ 6) انتها نامه، از سلطان ولد، به تصحیح استاد جلال الدین همایی ◀️ 7) رباب نامه، از سلطان ولد، به تصحیح استاد جلال الدین همایی این چهار کتاب از سلطان ولد، فرزند مولانا و مؤسسِ طریقۀ مولویه هستند. اگرچه سلطان ولد از حیثِ شعری، شاعری ضعیف و از نظرِ عرفان و اندیشه هم در سطحی متوسط است، اما به خاطر انس و الفتی که با مولانا داشته، سخنان او را بسیار خوب دریافته و در آثار خود آنها را به خوبی شرح و بسط داده است. مطالعۀ دقیق این چهار اثر کمکِ بسیار بزرگی به فهم مثنوی شریف می‌کند. ◀️ 8) رسالۀ فریدون سپهسالار، به تصحیح استاد سعید نفیسی، یا به تصحیح دکتر محمد افشین‌وفایی، یا به تصحیح دکتر محمدعلی موحد. این کتاب قدیمی‌ترین زندگی‌نامۀ مولاناست و اطلاعات بسیار خوبی را دربارۀ مولانا و اندیشه‌های او در اختیار ما قرار می‌دهد. ◀️ 9) مناقب العارفین، از شمس الدین افلاکی، به تصحیح استاد تحسین یازیجی. این کتاب مفصل‌ترین مناقب‌نامۀ مولانا و خانوادۀ اوست و اگرچه کراماتِ اغراق‌آمیزی را از مولانا و اطرافیان او نقل می‌کند و خاطرِ خوانندۀ روشنفکرِ امروزی را برمی‌آشوبد، ولی انصافاً روشنی‌های فراوانی را بر بسیاری از تاریکی‌های سخنانِ مولانا می‌افکند و مطالعۀ آن بر هر کسی که خواهانِ درک مثنوی است، لازم است. ❇️ این نُه کتاب را، به اضافۀ پنج اثر مولانا «کتاب‌های خانوادۀ مولانا» می‌خوانم و بهترین شارحان و مفسرانِ مثنوی شریف همین چهارده کتاب‌ هستند (مثنوی را هم حساب کردم، چون مثنوی مفسرِ خودش است). @arayehha
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
زبان‌شناسی، زبان‌دانی، زبان‌آگاهی فرق این سه در چیست؟ 🔸«زبان‌شناسی» شاخه‌ای از علم است که به مطالعۀ علمی زبان می‌پردازد، رشته‌ای تحصیلی است که دانشجویان در آن تحصیل می‌کنند، حوزه‌ای است که کتاب‌های تخصصی در زمینه‌اش نوشته می‌شود، و ساحت‌های مورد مطالعه‌اش آواشناسی، ساخت‌واژه، نحو، معناشناسی و گفتمان است. زبان‌شناسی لزوماً زبان‌ویژه نیست، یعنی آنچه در درجۀ اول مورد مطالعه‌‌ قرار می‌دهد زبان در معنای عام آن است و در درجۀ بعد قواعد و ساختارهای زبانی را بر روی زبان‌های مشخص بررسی می‌کند. 🔸«زبان‌دانی» معانی متعدد دارد. مثلاً به کسی که بر زبان‌های متعدد تسلط داشته باشد زبان‌دان می‌گویند. اما منظور من از زبان‌دانی تسلط بر ظرایف و زیر و بمِ یک زبانِ مشخص است. پس، با این تعریف، زبان‌دانی زبان‌ویژه است. محمد قاضی در ترجمۀ دن کیشوت زبان‌دانی‌اش را نشان می‌دهد، در سبکی که برگزیده است، یا در معادل‌گذاری‌های فارسی‌اش برای ضرب‌المثل‌های غیرفارسی. یا مثلاً زبان‌دانی داریوش آشوری را، علاوه‌بر نثر خاصش، در واژه‌سازی‌هایش می‌توانیم مشاهده کنیم. زبان‌دان‌ها همان‌هایی هستند که قابلیت‌های یک زبان را به‌خوبی می‌شناسند و می‌توانند آثاری خلق کنند که کاربران آن زبان را حیرت‌زده کنند. ادبا معمولاً در این دسته‌اند. چه‌بسا کسی زبان‌شناس مقبولی باشد، اما زبان‌دان قابلی نباشند و چه‌بسا زبان‌دان قابلی که از زبان‌شناسی چیزی نداند؛ بعضی پیران روستایی زبان‌دانانی هستند که سواد خواندن و نوشتن هم ندارند چه رسد به دانستن زبان‌شناسی. 🔸اما جذاب‌تر از دو تای قبل «زبان‌آگاهی» است. زبان‌آگاهی یک فرایند است، طریقه و مسیر است، حرکت از زبان و با زبان به‌سمت خودِ زبان است و ممکن است در لایه‌های متفاوتی ظهور و بروز پیدا کند و از همین رو اعم از زبان‌شناسی و زبان‌دانی است، مثلاً وقتی کسی زبان‌شناس می‌شود به‌نوعی زبان‌آگاه هم می‌شود، چون به قواعدِ ریز و پیچیده‌ای که در زبان به کار می‌برده و از آن غافل بوده آگاهی پیدا می‌کند؛ کسی که با خواندن متون نظم و نثرِ کهن قابلیت‌های زبانی خود را افزایش می‌دهد به‌نوعی زبان‌آگاه می‌شود؛ یا ویراستاری که به واژه‌ها و عبارات زبان حساس و دقیق می‌شود زبان‌آگاه است و هر چه حساسیت و دقت زبانی‌اش بیشتر باشد زبان‌آگاه‌تر است. 🔸همۀ این‌ها سطوحی از زبان‌آگاهی است، اما به نظر می‌رسد لایه‌های عمیق‌تری هم داشته باشد: زبان‌آگاهی طریقی است که نتیجه‌اش درک و دریافت هر چه بیشترِ ظرایف جهان‌های ذهن و روان و خارج و رابطۀ میان ‌این جهان‌ها با یکدیگر است. بسیاری از اختلالات روانی و مشکلات ذهنی با بالارفتن سطح زبان‌آگاهی حل می‌شود. ذهن‌آگاهی نیز از خلال سکوت میان کلمات و فواصل کلامی جوانه می‌زند و رشد می‌کند. اگر همچون هایدگر به موضوع بنگریم، از آنجا که هیچ مفهومی بدون نام‌گذاری پا به عرصۀ وجود نمی‌گذارد، هر چه مفاهیم و بازنمایی‌هایش در جهان ما بیشتر می‌شود، ناشناخته‌ها شناخته‌ می‌شوند. دست‌آخر اینکه اتساع وجودی در انسان با زبان‌آگاهی است که محقق می‌شود. فرد هر چه زبان‌آگاه‌تر باشد دایرۀ اندیشه‌اش وسیع‌تر است و به تبع آن ظرف وجودی‌اش اتساع بیشتری دارد. چه‌بسا زبان‌شناس یا زبان‌دانی که به این معنا زبان‌آگاه نباشد، اما نکتۀ قابل توجه این است که زبان‌دانی می‌تواند جادۀ زبان‌آگاهی را هموارتر کند و زبان‌شناسی تحلیل علمی‌تری از آن ارائه دهد. 🔸سطوح و لایه‌های مختلف زبان‌آگاهی را می‌توان به‌صورت زیر نشان داد: ۱. از زبان‌نشناسی ← به زبان‌شناسی ۲. از زبان‌ندانی ← به زبان‌دانی ۳. از روان ناخودآگاه ← به روان خودآگاه ۴. از ذهن ناسالم ← به ذهن سالم ۵. از ناهشیاری ← به بهشیاری ۶. از جامعۀ کمترپیشرفته ← به جامعۀ پیشرفته ۷. از کم‌دانشی ← به بیش‌دانشی ۸. از جهان ناشناخته ← به جهان شناخته‌شده ۹. از ظرف وجودی نامتسع ← به ظرف وجودی متسع 🔸در همۀ این لایه‌ها زبان نقشی جدی و پررنگ دارد و اساساً حرکت میان ‌آن‌ها بدون زبان شدنی نیست. سجادسرگلی @arayehha
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
4_5904559964382301674.mp3
7.96M
😍✨🎶 رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا تمرین تشخیص وزن 🎼💛  🎶 🎵 🎶  💛 @arayehha
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
‍ ۱۹ شهریور زادروز فرید قاسمی (زاده ۱۹ شهریور ۱۳۴۳ خرم‌‌آباد) نویسنده و پژوهشگر او دارای لیسانس کتابداری است و از او به‌عنوان «حافظه مطبوعات ایرانی» و «آبروی حرفه روزنامه‌نگاری» یاد می‌شود و نخستین نشان سرای روزنامه‌نگاران ایران، به وی اهدا شده است. برخی از آثار: پیشینه ارتباطات و تاریخ مطبوعات خرم‌آباد، نشر سیفا سرگذشت مطبوعات ایران: روزگار محمدشاه و ناصرالدین شاه (۲ جلد). مطبوعات ایران در قرن بیستم. راهنمای مطبوعات ایران عصر قاجار (۱۲۱۵- ۱۳۰۴). راهنمای مطبوعات ایران (۱۳۵۷- ۱۳۷۱) روزنامه نگاری حرفه‌ای خاطرات مطبوعاتی نخستین‌های مطبوعات خاطرات روزنامه نگاران زندانی مشاهیر مطبوعات ایران تاریخ شفاهی مطبوعات ایران چکیده مطبوعات ایران تاریخ روزنامه‌نگاری ایران رویدادهای مطبوعاتی ایران فهرستگان مطبوعات ایران سرگذشت خرم‌آباد مجموعه مفاخر مطبوعات ایران @arayehha
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
‍ ۱۹ شهریور زادروز حمیدرضا بلوچ (زاده ۱۹ شهریور ۱۳۳۸ تهران) مترجم او پس از دریافت مدرک لیسانس در رشته ریاضیات محض، شروع به تدریس در این حوزه کرد. وی به دلیل شغل پدرش از جوانی به کار ترجمه علاقه پیدا کرد و با مطالعه زبان انگلیسی سرانجام پس از ۱۵ سال تدریس ریاضیات در مدارس و مراکز آموزشی به دنیای کتاب قدم گذاشت و به عنوان مترجم مشغول به کار شد. از میان کتاب‌های ترجمه شده‌اش «سواد عاطفی و عشق» «هوش محیط زیستی» «مکاتب روانشناسی» «هوش عاطفی» و «هوش اجتماعی» است. همچنین «بازی‌هایی برای خردشناسی» «سلامتی کامل» «روانشناسی رنگ‌ها» «قدرت هوش هیجانی» «تقویت هوش هیجانی در کودکان» و «هوش چندگانه گاردنر» نیز از دیگر کتاب‌های ترجمه شده توسط این مترجم است. @arayehha
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
‍ ‍ ۱۹ شهریور سالروز درگذشت احمد حیدربیگی (زاده ۲۹ اسفند ۱۳۱۸ اسلام آیاد غرب -- درگذشته ۱۹ شهریور ۱۳۸۶ همدان) شاعر  و نویسنده او در سال ۱۳۴۳ از دانشگاه افسری، فارغ‌التحصیل شد و از سال ۱۳۵۹ سرودن شعر را آغاز کرد. نخستین شعرش "همزاد" در سال ۱۳۶۹ در مجله آدینه چاپ شد و پس از آن در ماهنامه گزارش، دنیای سخن، گردون، ماهنامه چیستا، فصلنامه گوهران، ماهنامه بایا و مجله‌های کلک و بخارا اشعار و مقالاتش به‌چاپ رسید. از او سه کتاب شعر به نامهای لابیرنت (شعر نو) تنهاییت را به‌دوش من بگذار (شعر نو) و یک شاخه شعر سرخ (مجموعه غزلها، چند دوبیتی، چند رباعی و یک مثنوی) به‌چاپ رسیده‌است. از آثار دیگر او به شعر درآوردن منشور جهانی حقوق کودک به درخواست شورای کتاب کودک است. سازمان اسناد ملی ایران در سال ۱۳۷۹–۱۳۸۰ اقدام به ضبط گفتگوهایی با او کرد که حاوی نکات بسیار قابل توجهی در مورد تاریخ شهر کرمانشاه، خاطرات و مسایل مربوط به‌شعر و ادبیات دیروز و امروز ایران است (۱۱ ساعت گفتگو) که در آرشیو آن سازمان نگهداری می‌شود. او همچنین دستی در تحقیق داشت و مقالاتی در سیاست، جامعه‌شناسی و هنر، از او به‌جا مانده است که شماری از این مقالات در همایش‌ها و مطبوعات آمده و شماری به تبع شرایط خاص ایران مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند. تعدادی از مقالات او در همایش «تدوین برنامه سوم توسعه کشور» «نقش و جایگاه دولت در توسعه فرهنگی» "مهاجرت نخبگان علمی و متخصصان" مورد استفاده بوده است. سه شعر نیز از او به‌زبان ترکی استانبولی در ترکیه توسط «بهروز دیجوریان» ترجمه و چاپ شده است. از نکات برجسته زندگی او در کسوت یک نظامی، مدیریت هوشمندانه او در وقایع انقلاب ۱۳۵۷ در مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد، یاسوج در سمت رئیس شهربانی است. جلوگیری از کشتار و ضرب و شتم مردم و ایجاد یک تفاهم کم‌نظیر بین نیروهای نظامی منطقه، مردم شهر و عشایر منطقه که نمونه زیبایی از یک دموکراسی محلی و واقعی بود. «شاید» یاسوج تنها مرکز استانی در ایران سال ۱۳۵۷ بود که خونریزی، درگیری و تخریب اموال عمومی را در کارنامه خود نداشت. با توجه به مسلح بودن اهالی و عشایر و اوضاع ناآرام کشور در آن موقعیت بحرانی، این مدیریت از سوی برخی سازمان‌ها و اشخاص مورد تحسین قرار گرفت و حتی به شیوه‌های متفاوتی تعبیر و تفسیر شد. شهامت و مدیریت وی مورد قدرشناسی مردم محلی واقع شد و امروز نیز در منطقه مورد نظر سرشناس و محبوب است. دفترهای شعر: لابیرنت، همدان، انتشارات شهر اندیشه ۱۳۷۹ تنهاییت را به دوش من بگذار، همدان، انتشارات شهر اندیشه ۱۳۸۰ یک شاخه شعر سرخ، همدان، انتشارات اسکاف ۱۳۸۳ آثار چاپ نشده: مجموعه شعر: یک دقیقه سکوت مجموعه شعر: نامه‌ای به آسمان کتاب خاطرات در من هنوز کودکیم گریه می‌کند نگاهی دیگر به اوزان شعر فارسی: چاپ محدود و محلی-همدان نمایشنامه «از غوره تا حلوا، از صبر تا ظفر» ‎ @arsyehha
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
مستمر 🔸اگر می‌خواستیم قریب به صد سال پیش جمله‌ای مثل I'm writing را به فارسی ترجمه کنیم، ساخت فعلی‌ِ دقیقی برایش نداشتیم. این به‌خودی‌خود عیبی برای فارسی محسوب نمی‌شده، همان‌گونه که زبان فرانسه نیز چنین ساختی ندارد و احتیاجاتش را جور دیگری برآورده می‌کند. مثلاً در ترجمۀ جملۀ بالا می‌توانستیم -و اکنون هم می‌توانیم- بگوییم: ‌«در حال نوشتن هستم»، «مشغول نوشتن هستم» و چیزهایی از این قبیل. در حالت گفتاری، روش‌های دیگری هم داشته و داریم و کارمان راحت‌تر است، چون بافت کلام منظور را منتقل می‌کند. مثلاً می‌پرسند: «چه می‌کنی؟» پاسخ می‌دهیم: «می‌نویسم». 🔸امروزه راهی که معمولاً همان اول به ذهنمان می‌آید استفاده از مضارع مستمر است: دارم+می‌نویسم. اما مضارع مستمر از کجا آمده؟ گیلکی‌‌ها وقتی می‌گویند «خوردن دَرَم» به معنای این است که در حال خوردن هستم، یا در این حالتم که می‌خورم. گویش تهرانی نیز به‌طرز دیگری شبیه همین را داشته‌. می‌گفته‌اند: «دَرَم می‌خورم». «دَرَم» ارتباطی با فعل «دارم» نداشته و صورت تخفیف‌یافتۀ آن نبوده، بلکه از «در+م» تشکیل شده، یعنی در این حالت هستم. 🔸مضارع مستمر، دست‌کم طبق یک نظر، از گویش تهرانی وارد فارسی معیار شده و تحول یافته و ارتباطی با صورت‌های صرفیِ فعل «داشتن» نداشته است. سجاد سرگلی @arayehha
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
✳️ شاملو عاشق صداها بود ✳️ شادروان‌ مجتبی‌ عبدالله‌نژاد یکی از استعدادهای جوراجوری که شاملو داشت و من در جای دیگری با تفصیل بیشتر از آن سخن گفته‌ام، شناخت او از صداها بود. من کس دیگری را ندیده‌ام که به اندازۀ شاملو از صداها شناخت داشته باشد. اصلاً شعر شاملو شعر صداست. بسامد لغاتی مثل غرش و غریو و غوغا و آواز و زمزمه و نجوا و بانگ و هیاهو و فریاد و فغان به‌قدری در شعرش بالاست که به یکی از خصوصیات سبکی شعر او تبدیل شده. شاملو عاشق صدا بود. شما کس دیگری را پیدا نمی‌کنید که این‌قدر در شعرش صدا وجود داشته باشد. این قدر در شعرش اسم صوت وجود داشته باشد و همۀ این اسم‌ها را هم بجا و درست به کار برده باشد. از اسم‌های رایج مثل همهمه و هلهله و غلغله و قهقهه و چهچهه گرفته تا اسم‌هایی که انگار بیشتر دستاورد خودش بود. خودش آنها را ساخته بود، مثل رپ‌رپۀ طبل و داردار شیپور و غشغشۀ مسلسل و له‌له باد و لاه‌لاه سوز زمستانی و هرّای دیوانگان و امثال اینها. شعر شاملو پر از این صداهاست. در نثر هم همین طور. در ترجمۀ «دون آرام» به‌قدری از این صداها وجود دارد که خواننده شگفت‌زده می‌شود. از خودش می‌پرسد شاملو چطور این همه صدا را می‌شناخت. به عقیدۀ من دستاورد شاملو برای نثر فارسی خیلی مهم‌تر از دستاورد او برای شعر فارسی است. خدماتی که برای نثر فارسی انجام داده، خیلی مهمتر از کاری است که در شعر فارسی کرده. ترجمۀ «دون آرام» دائرة‌المعارفی از لغات و تعبیرات فارسی است که در هیچ جای دیگری وجود ندارد. آمار نگرفته‌ام. ولی تصور می‌کنم اگر مجموع لغاتی را که در ترجمۀ «دون آرام» شاملو وجود دارد، با ترجمۀ به‌آذین یا بیگدلی خمسه از همین کتاب مقایسه کنیم، شاملو چند برابر آنها در ترجمه خودش لغت فارسی دارد. من الان قصد ندارم در خصوص همۀ وجوه این کتاب حرف بزنم. تأکیدم بر صداهاست. شما صداهایی را که در کار شاملو وجود دارد با کار به‌آذین مقایسه کنید تا ببینید این مرد چه استعداد بی‌نظیری در زبان فارسی داشت. قرن‌ها خواهد گذشت و کس دیگری را مثل او پیدا نخواهیم کرد. خیلی از این اسم‌ها را خودش ساخته یا اگر از قبل در زبان عامۀ مردم وجود داشته، وارد کتاب‌ها و فرهنگ‌ها نشده. برعکس به‌آذین که هر جا در متن اصلی اسم صوت به کار رفته، یا به‌ جای آن «صدا» و «خش‌خش» و این طور چیزها گذاشته یا تعبیر دیگری به‌کار برده که به‌کلی ‌غلط است و نشان می‌دهد استعدادی در زبان فارسی نداشته. حالا من چند فقره را مثال می‌زنم: خرّۀ اسب (که به‌آذین به جای آن «خرناس» آورده) وزوز زنبور (که به‌آذین به جای آن «خرخر» آورده) زق‌زق دستۀ سطل (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) لچّ‌ولچّ گل جاده که (به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) شرشر باران (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) خش‌خش برگ (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) چرقّ‌وچرقّ مال‌بند (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) ژیغ‌ژیغ چرخ‌های ماشین (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) تاپ‌تاپ پا (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) تق‌تق کفش (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) ماغ گاو (که به‌آذین به جای آن «خرناس» آورده) غرش چرخ‌ها (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) جرنگ‌جرنگ سکه (که به‌آذین به جای آن «سروصدا» آورده) جلینگ‌جلینگ زنگوله (که به‌آذین به جای آن «صدا« آورده) ملچ‌وملچ دهان (که به‌آذین به جای آن «سروصدا» آورده) غش‌غش خنده (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) اینها را من فقط در بیست صفحه از کتاب پیدا کردم. ترجمۀ «دون آرام» پر از این صداهاست. شناخت این صداها یکی از استعدادهای مخصوص شاملو بود. قصد من این جا اشاره به استعداد شاملو در شناخت صداها بود. ❇️ @arayehha
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
۱۹ شهریور ۱۴۰۳