5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی شعر عطار توسط خانم حسنا سرشوق
اگر گرد کسی بسیار گردی
اگرچه بس عزیزی خوار گردی
📜 @arayehha
☘هفت وادی #عطار نیشابوری
سیر در ذات حقّ مرحله ای است که انسان مراحل سیر و سلوک را طی کرده و به کمال نسبی ناشی از ریاضتها دست یافته، و در حال تماشای حق باشد.
این مرحله را مرحله توحید محض و امثال آن هم می گویند.
عباراتی برگزیده از عطار نیشابوری را می آوریم.
او در ابتدا مراحل سیر و سلوک و سیر در حق را هفت مرحله دانسته، که عبارت است از طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت و فنا؛ یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله.
این هفت وادی را عطار در منطق الطیر چنین بیان کرده است:
گفت ما را هفت وادی در ره است... چون گذشتی هفت وادی درگه است...
اول مرحله طلب:
در این مرحله سالک راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او كه در درون وی است، كند و كاو و جستجو نماید.
این وادی وادی پر خطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد؛
سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بكوشد تا بیابد كه عاقبت، جوینده یابنده بود:
چون فرود آیی به وادی طلب... پیشت آید هر زمانی صد تعب...
دوم مرحله عشق:
درین وادی وجود طالب و سالك مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد.
عشق وجودش را چنان پر می سازد كه یكسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد.
عشق به حق به صورت عشق به همه مظاهر هستی كه جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد.
سالک در این مرحله می سوزد و به یاد دوست، همه كس و همه چیز را دوست می دارد.
درین حال سالك خود را در مسیر و جریان كل كاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.
زنده دل باید درین ره مرد كار... تا كند در هر نفس صد جان نثار...
سوم مرحله معرفت:
عبارت است از شناخت و به نظر عرفا اصل معرفت، شناخت خداوند است.
ارزش هر كس به معرفت بود و هر كه را معرفت نبود بی قیمت بود.
نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می كند و چشم دل و جان وی، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود.
عارف پاكدل چشم جانش به حقایق و رموز دستورهای پیرحق باز می گردد.
چهارم مرحله استغنا:
درین مرحله صوفی و سالك چنان به خداوند متكی می گردد كه از همه چیز و همه كس جز او بی نیاز می گردد، و خود را در كوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیكباره دل می كند و طمع می برد.
ای بس كه چو پروانه پر سوخته زان شمع در كوی رجا دامن پندار گرفتیم و این مرحله رسیدن به فقر سلوكی است كه استغنای كامل و بی نیازی به همه چیز است.
رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاك و نه گنبد میناست، و اینجاست كه سالك می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاكی مشاهده كند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.
پنجم مرحله توحید:
اكنون عارف به مرحله توحید می رسد، چشم دل باز می كند تا جان بیند.
در این حال مشاهده می كند كه در جهان یكی هست و هیچ نیست جز او، و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند.
در این حال عارف همه چیز و همه جا را از آن جا که مظهر و آفریده اویند، زیبا می بیند و می ستاید.
به دریا بنگـــــــــــرم دریا تو بینم... به صحرا بنگرم صحرا تو بینم...
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت... نشان از قامت رعنــــا تو بینم...
در این مرحله گاه عارف حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی كه جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، و معتقد است كه جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است وهر چه هست اوست و جز او هیچ نیست.
ششم مرحله حیرت:
در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفكر و حضور،
حیرت و سرگردانی وارد می شود، و در طوفان فكرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند.
در رهت حیران شدم ای جان من... بی سرو سامان شدم ای جان من...
هفتم وادی فنا:
این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالك است از خود و بقای اوست در حق.
در این حال منیت و خود خواهی وی به سیر در ذات حق همراه همه صفات مذموم
و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی.
درین مرحله است كه انسان به آزادگی مطلق می رسد.
فنا پایان راه سیر در ذات حق است، و شروع بقاء در حق و یا شروع سیر در ذات حق.
در این حال است كه انسان متخلق به اخلاق حق می گردد
و چنان غرق دریای افعال الهی می شود كه نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند
جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی.
در اینجا سالك به ایمان كامل می رسد و تسلیم محض است.
@arayehha
4_5931419989771813252.mp3
1.68M
غزلی از دیوان شیخ فریدالدین عطار نیشابوری
@arayehha
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
امروز روز بزرگداشت عطار نیشابوریه
ولی چه فایدهای داره
اینقدر گشتم هیچجا رباعیات عطار رو پیدا نکردم که یه دور بخونم 😐☹️
@sarayeketab_mkhtarnamh_-_mjmveh_rbaeyat.pdf
4.37M
مختارنامه: مجموعه رباعیات عطار نیشابوری
نویسنده: عطار
به تصحیح: محمدرضا شفیعی کدکنی
مجموعه رباعیات عطار که خود او، آن را به نام مختار نامه و در پنجاه باب بنا بر مضمون دسته بندی کرده، بیشتر از آثار دیگر عطار لحظه ها و تجارب روحی عطار را به نمایش گذاشته است. ارزش این اثر گذشته از جنبه عرفانی، ادبی و زبانی آن، راه خیام شناسی این رباعیات است چرا که بسیاری از معروفترین رباعیاتی که به نام خیام مشهور شده، در نسخه های قدیمی این کتاب یافت شده که دو قرن بعد از کتابت آن به خیام نسبت داده شده اند. دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی با تعمق در آثار عطار، به چاپ انتقادی این اثر دست زد و رباعیات را از دو نسخه قدیمی (731 ق) و نسخه صحیح تر مربوط به سال 826 ق و نسخه چاپ سنگی مختارنامه تصحیح کرد. از نسخه های دیگر رباعیات هم استفاده شده ولی نسخه اساس، همان نسخه کتابت شده در 826 ق است.
@arayehha
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
سلام خدمت همراهان همیشگی سرزمین شعر.
برای شرکت در پویش «من هم شاعرم»، آثار خود را با موضوع و قالب آزاد، بههمراه نام و
نامخانوادگی و شماره تماس،
از طریق صندوق الکترونیکی برنامه
به آدرس
sarzamineshertv4@gmail.com
با درج موضوع #من_هم_شاعرم ارسال کنید.
مهلت ارسال آثار تا ۳۱فروردین است.
شایان ذکر است که پس از بررسی اشعار، با شاعران بزرگوار تماس گرفته خواهد شد.
✳️ ايهام و ايهامتناسب؛ دو آرايهي مشابه اما متفاوت
❇️ ايهام
آوردن واژهاي است با حداقل دو معني (يكي نزديك به ذهن و ديگري دور از ذهن)
مقصود شاعر، معمولاً معني دور است و گاهي هر دو معني افاده ميشود.
◀️ در ايهام، واژهي داراي اين آرايه، ذهن مخاطب را بر سر دو راهي قرار ميدهد كه كدام معني را انتخاب كند و در وهلهي اول، اين انتخاب، اندكي دشوار به نظر ميرسد و همين دشواري در انتخاب معناي درستتر، بيشترين لذت را براي مخاطب به ارمغان ميآورد.
درك كامل آرايهي ايهام و تشخيص مصاديق آن در ابيات و اشعار، نيازمند آگاهي از معاني مختلف واژهها است.
مثال:
كيست حافظ تا ننوشد باده بي آواز رود / عاشق مسكين چرا چندين تحمّل بايدش؟
در اين بيت، «رود» دو معنا دارد:
1) نهر و رودخانه (آب جاري) / 2) نوعي ساز موسيقيايي
در وهلهي اول، ذهن در انتخاب معناي اصلي مورد نظر شاعر ترديد ميكند، اما با قدري جستوجو و تأمل بيشتر و با قراين موجود در جمله (عاشق، باده) درمييابيم كه مقصود اصلي شاعر، «ساز» است نه نهر!
◀️ البته فراموش نكنيم كه در ايهام، هر دو معني پذيرفتني است و جمله با جايگزيني هر دو معنا، كامل و درست است و مفهوم خاصي را ميرساند؛
◀️ در حقيقت تفاوت ايهام با ايهام تناسب در همين نكتهي ظريف (قابل پذيرش بودن هر دو معناي دور و نزديك در ايهام و قابل پذيرش بودن تنها يك معنا در ايهام تناسب) است.
❇️ ايهام تناسب:
اين آرايه، همانطور که از نام آن پیداست، جمع دو صنعت «ایهام» و «تناسب» (مراعات نظير) است. در ايهام تناسب، مانند ايهام، يك واژه داراي بيش از يك معناست با اين تفاوت كه یکی از اين معانی، در شعر حضور دارد (معنای حاضر) و شعر با آن معنی كامل ميشود و مفهوم خود را ميرساند و معني ديگر كه در شعر حضور ندارد (معنای غایب) تنها با واژه يا واژگان ديگري در همان شعر، داراي تناسب است.
◀️ بنابراين، در ايهام تناسب (برخلاف ايهام)، تنها يكي از معاني واژه است كه در شعر جايگزين ميشود و معناي ديگر قابل پذيرش نيست؛ يعني اگر آن را در جمله جايگزين كنيم، شعر معناي درست خود را از دست ميدهد!
مثال:
چون شبنم اوفتاده بدم پيش آفتاب
مهرم به جان رسيد و به عيّوق بر شدم
در اين بيت، «مهر» دو معنا دارد:
1) خورشيد 2) عشق و محبت
◀️ اگر معناي «خورشيد» را در جمله جايگزين كنيم، بيت معناي درستي نخواهد داشت: خورشيد من به جان رسيد!!! (نادرست است) اما همين واژه با «آفتاب» و «عيّوق» (نام يك ستاره) تناسب دارد و آرايهي مراعات نظير ميسازد.
و اما معناي درست و مورد نظر شاعر، «عشق و محبت» است.
✳️ چند مثال مهم و کاربردی از آرایه ی ایهام و ایهام تناسب!
▪️از اسب پیاده شو, بر نطع زمین نِه رُخ / زیر پیِ پیلش بین, شهمات شده نعمان
۱.اسب: حیوان✅ مهره ی شطرنج❌(تناسب با نطع, رخ, پیل و شهمات) = ایهام تناسب
۲. نطع: سفره ی چرمین✅ صفحه ی شطرنج❌ (تناسب با اسب, رخ, پیل و شهمات) = ایهام تناسب
۳. رخ: چهره✅ مهره ی شطرنج❌ (تناسب با اسب, نطع, پیل و شهمات) = ایهام تناسب
۴. پیل: حیوان✅ مهره ی شطرنج❌ (تناسب با اسب, نطع, رخ و شهمات) = ایهام تناسب
۵. شهمات شدن: هلاک شدن✅ اصطلاح شطرنج❌(تناسب با اسب, نطع, رخ و پیل) = ایهام تناسب
▪️نوای نغمه ی عشاق از اصفهان چه خوش آید / مرا که میل عراق ست و شاهدان عراقی
۱. نوا: نغمه, سرود✅ یکی از مقام های موسیقی❌ (تناسب با عشاق, اصفهان, عراق) = ایهام تناسب
۲. عشاق: عاشقان✅ از مقام های موسیقی✅ = ایهام
۳. اصفهان: شهر اصفهان✅ از مقام های موسیقی✅ = ایهام
۴. عراق: کشور عراق✅ از مقام های موسیقی✅ = ایهام
▪️خسرو آنست که چون ملک وصالت دریافت
لعل شیرین تو را دید و شکر گرد آورد
1.خسرو: خوشبخت, پادشاه✅ پادشاه ایرانی(اسم خاص) ✅ = ایهام
2.شیرین: دلنشین✅ معشوقه ی خسرو پرویز❌ (تناسب با خسرو و شکر) = ایهام تناسب
3.شکر: ماده ی خوراکی✅ معشوقه ی خسرو پرویز❌ (تناسب با شیرین و خسرو) = ایهام تناسب
@arayehha
#دستور
⭕️ ممیزهای بدیع در سبک هندی/اصفهانی
🌺 یک کعبه بت،یک دَیر ایمان:
از چین زلفی می رسم،سودایی و آشفته سر
یک کعبه بت در آستین،یک دیر ایمان در بغل
فصیحی هروی
🌺 یک گل زمین:
حضور گلشن جنت به زاهد باد، ارزانی
مرا یک گل زمین،از ساحت دلها کرامت کن
صائب تبریزی
🌺 یک کف زمین:
نیست در روی زمین،یک کف زمین بی انقلاب
وقت آنان خوش که در زیر زمین خوابیداند!
صائب تبربزی
🌼بی نیاز از خلق،از دست دعای خود شدم
حاصل عالم از این یک کف زمین برداشتم.
🌺 یک غنچه دل:
غم عالم فراوان است و من یک غنچه دل دارم
چه سان در شیشه ی ساعت کنم ریگ بیایان را؟
صائب تبریزی
🌺 یک شهر فتنه:
یک شهر فتنه بر سر راهم نشسته است
صد برق،در کمین گیاهم نشسته است.
ناظم هروی
🌺 یک مژه خواب:
اجل مبند به رویم در فسانه که من
ز شوق یک مژه خواب عدم،هلاک شدم.
طالب آملی
🌺 یک دم آب:
تا زبان چون قلم از کام نیاند بیرون
یک دم این چرخ سیه کاسه نداد آب مرا
غنی کشمیری
🌺 یک بیابان لاله:
ز رمز عشق گفتم نکته ای، عالم به جوش آمد
به تحریک نسیمی،یک بیابان لاله می رقصد.
ناظم هروی
🌺یک پشت ناخن:
چون قلم،شد تنگ بر من از سیهکاری،جهان
نیست جز یک پشت ناخن،دستگاه خنده ام.
صائب تبریزی
🌺 یک چشم خواب(مشابه یک مژه خواب):
یک چشم خواب تلخ،جهان در بساط داشت
آن هم نصیب دیده ی شور حباب شد.
صائب تبریزی
🌺یک گلستان داغ(مقایسه کنید با یک چمن داغ):
وقت غم خوش کآتش از باغ و بهارش چیده ایم
یک گلستان داغ از هر نوک خارش چیده ایم.
فصیحی هروی
🌺 یک بغل آغوش:
به یک آغوش چه گل چینم از آن نخل امید؟
همچو گل یک بغل آغوش تمنا دارم.
صائب تبریزی
🌺 یک چمن خمیازه:
من که روشن بود چشم نوبهار از دیدنم
یک چمن خمیازه در آغوش، چون گل داشتم.
صائب تبریزی
به نقل از استاد محمود علی اصغری
@arayehha