eitaa logo
آرایه های ادبی
852 دنبال‌کننده
698 عکس
175 ویدیو
81 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده فوروارد آزاد.با آرزوی توفیق @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺شیوه نوشتاری جدانویسی یا سرهم نویسی(هم) هرزمان در جایگاه پیشوند قرار بگیرد و کلمه جدید بسازد به صورت متصل همزبان.همسایه.همدرد.همراه ❗️استثنا ⬅️در حالت تاکید بیاید «هم من می روم هم تو» ⬅️بعد از آن میم قرار بگیرد هم میز.هم معنی ⬅️بعد ازان الف قرار بگیرد هم آهنگ.هم آوا.هم اتاق @arayehhaa
آشنایی با زبان‌های ایرانی (۱) 🔸زبان‌های ایرانیِ باستان زبان‌های ایرانی، به گروهی از زبان‌های هم‌خانواده گفته می‌شود، که به لحاظ زبان‌شناختی، با زبان‌های هندوآریایی، رایج در هند و پاکستان، از اصلی مشترک سرچشمه گرفته‌اند. زبان‌های ایرانی و هندوآریایی، که «هندوایرانی» نیز خوانده می‌شوند، شاخه‌ای از خانوادۀ زبان‌های هندواروپایی‌اند و با زبان‌های اَرمنی، آلبانیایی، یونانی، لاتینی، ژِرمنی، سیلتی، بالتی، اِسلاوی و تُخاری پیوستگی دارند. از زبان ایرانیِ باستان، که از شاخۀ ایرانی زبان‌های «هندوایرانی» منشعب شده، و از قرن دهم تا هفتم پیش از میلاد رایج بوده‌است، اثری در دست نیست. این زبان، پس از مهاجرت اقوام ایرانی و استقرارِ آنان در فلات ایران، به صورت‌های مختلفی تحوّل پیدا کرد. زبان‌های اَوستایی، فارسیِ باستان، مادی و سَکایی، زبان‌هایی هستند، که براساس مدارک موجود، از زبان ایرانی باستان، منشعب شده‌اند. @arayehha
نکته‌هایی از فرهنگ املایی خطّ فارسی 🔺 املای ترکیب‌های عطفی بدون واو برخی از ترکیب‌های عطفی بدون «واو» نیز به کار می‌روند. این ترکیب‌ها در هر دو گونۀ کاربرد با نیم‌فاصله یا بدون فاصله نوشته می‌شوند. @arayehha
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
اول اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت گرامی باد
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی به عمل کار برآید به سخندانی نیست روز بزرگداشت سعدی شیرازی گرامی باد. @arayehha
۱ اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی (زاده سال ۵۸۵ یا ۶۰۶ شیراز -- درگذشته سال ۶۷۱ یا ۶۹۱ شیراز) سخن‌سرای قرن هفتم او در کودکی با علاقه زیاد به‌ مکتب رفت و مقدمات علوم را آموخت و هنگام نوجوانی به‌پژوهش دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمدخوارزمشاه و به‌خصوص حمله سلطان غیاث‌الدین، برادر جلال‌الدین خوارزمشاه به‌شیراز، سعدی را که هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک کند. او به‌ مدرسه نظامیه بغداد رفت و در آنجا از آموزه‌های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان، غزالی را «امام مرشد» می‌نامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهاب‌الدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. وی پس از پایان تحصیل در بغداد، به‌سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثارش اشاره کرده‌ است. در این که او از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده، میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان چندان اعتماد کرد و به‌نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشد. زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به‌عراق، شام و حجاز سفر کرده است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده‌ باشد. سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبداله بن‌خفیف مجاور ابوبکربن سعد زنگی بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس، به آنان خراج می‌داد و یک سال بعد به‌فتح بغداد به‌دست مغولان به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده‌ بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به‌دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعدبن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی به پاس مهربانی‌های شاه، سرودن بوستان را در سال ۶۵۵ آغاز کرد و آن را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن سعدبن زنگی در قالب مثنوی سرود. هنوز یک سال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکربن‌ زنگی نگاشت. وی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا اقامت داشت. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا می‌گذراند. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس‌الدین محمد صاحب‌دیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. بنای اکنون آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثارملی در سال ۱۳۳۱ شمسی با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. آثار منظوم و منثور سعدی که به‌جا مانده است، عبارتند از: بوستان، گلستان، دیوان اشعار،  رسائل نثر، هزلیات. ‎ @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️ ۱ اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری (زاده ۱۵ مهر ۱۳۰۷ کاشان  -- درگذشته ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ تهران) شاعر، نویسنده و نقاش او نوه میرزا نصراله‌ سپهری، نخستین رئیس تلگرافخانه کاشان بود و پدرش «اسداله» و مادرش «ماه‌جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند. وی فارغ‌التحصیل دانشسرای مقدماتی بود و از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز فارغ‌التحصیل شد و نشان درجه اول علمی گرفت. در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه شعر نیمایی‌ را به‌نام "مرگ رنگ" انتشار داد و دومین مجموعه‌ شعرش "زندگی خوابها" بود.  او در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت کرد و در آذر ۱۳۳۳ در اداره کل هنرهای زیبا "فرهنگ و هنر" در بخش موزه‌ها مشغول شد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به‌تدریس پرداخت. وی به‌ فرهنگ مشرق ‌زمین علاقه خاصی داشت و به هندوستان، پاکستان، افغانستان، چین و ژاپن رفت و مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به‌شعر کهن سایر زبان‌ها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را انجام داد. در امرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به‌پاریس و لندن رفت و در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی نام‌نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده‌رودی در پاریس بود، بورس تحصیلی‌اش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامه نقاشی، مجبور به‌کار شد و برای پاک کردن شیشه آپارتمان‌ها، گاهی از ساختمان‌های بیست‌ طبقه آویزان می‌شد. او همچنین کارهای هنری‌اش را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش می‌گذاشت و حضور در نمایشگاه‌های نقاشی تا پایان زندگی‌اش ادامه داشت. مدتی در سال ۱۳۳۷ در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری مشغول به‌کار شد و از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به‌تدریس در هنرکده هنرهای تزیینی تهران کرد. در سال ۱۳۴۱ از کلیه مشاغل دولتی کناره‌گیری کرد و با حضور فعال‌تر در زمینه شعر و نقاشی، آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف، ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار کرد. برخی از کتاب‌های او، اینها هستند: «تا انتها حضور» «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم» «بیدل، سپهری و سبک هندی» «تفسیر حجم سبز» «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری به‌شعر سهراب سپهری» و «نگاهی به سهراب سپهری». سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری‌اش بسیار پیشرفت کرده بود و ناکام از درمان به‌تهران بازگشت و مدتی بعد درگذشت. آرامگاه وی در روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان است. ‎🆔 @arayehha
نگاهی به سهراب سپهری به مناسبت یکم اردیبهشت سالروز درگذشت او من گره خواهم زد،چشمان را با خورشید، دل هارا باعشق، سایه هارا با آب،شاخه ها را با باد سپهری من ندیدم دوصنوبر را باهم دشمن من ندیدم بیدی ،سایه اش را بفروشد به زمین رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ هرکجا برگی هست شورمن می شکفد بوته ی خشخاشی،شست وشو داد مرادرسیلان بودن سپهری در اردیبهشت پنجاه ونه ، خورشید عرفانی شعر معاصر هم غروب کرد. هرچند شعرش واندیشه های عرفانی وانسانی او ،هرگز غروب نمی کند. ورفتار عارف گونه اش همچنان می ماند بعدها فهمیدند سهراب چه راست می گفت:" .حقیقت انسانی چیزدیگری است ودرشعار خلاصه نمی شود." سهراب پی آواز حقیقت دوید ورفت. شعر سهراب ستایش زندگی جهان است. سپهری نگران از بین رفتن ،عرفان ،مهربانی ،طبیعت وصفا ویک رنگی است. مفاهیم پر تکرار سپهری ،روشنی،آب ،گل زندگی، پرنده ،آب ،ستاره ،.نبض روییدن علف.، جاده های خاکی وکوههای بلنداست. این نشانه ها  شیفتگی سهراب را به طبیعت می رساند. سهراب  باخرد زلال شاعرانه اش یاد آوری می کند که آب را گل نکنیم. بر سرراه قانون روشن زندگی وطبیعت زیبا وسایه ی بیدی که می بخشد. به زمین مخالفت نکنیم. سهراب چون مرغ حقی است که بردرخت شعر نشسته وحقایق وجودی انسان را بادیدی عرفانی فریاد می زند.. سپهری و سیع است و سربزیر و آرام ولی دراندرون خسته دلش درفغان ودرغوغاست. حتی تابلوهای سهراب هم شعراست واشعارش تابلو نقاشی است‌. "پشت سرمرغ نمی خواند پشت سر باد نمی آید پشت سرپنجره ی سبز صنوبر بسته است پشت سر روی همه فرفره ها خاک نشسته است پشت سر خستگی تاریخ است" تفسیر شعر سهراب حال وهوای اورا می خواهد باید سهرابی اندیشید  تا اندیشه ی سهراب را دریافت. سهراب می خواهدچشم باطن آدمی رابر زندگانی حقیقی وفطری باز کند. "من که از بازترین پنجره بامردم این ناحیه صحبت کردم. حرفی از جنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی به زمین خیره نبود. کسی از دیدن یک پنجره مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت." ،،،،،،،،،، اندیشه ها سپهری سپهری درمجموعه شعرحجم سبز بخصوص درخانه ی دوست کجاست وآب را گل نکنیم به ستایش طبیعت ونگاه تاره به آن  توجه می کند وبه معنویت وعرفان وشکار لحظه های ناب وتامل درباب حیات  وجلوه های آن می پردازد. "آی سبدهاتان پرخواب سیب آوردم سیب سرخ خورشید." سپهری می گوید که ما ادمهای محصور در شهرها پیش از هرزمان دیگر برای لذت بردن از زندگی حرص می زنیم. وبیش از همه از حقیقت دوریم.. انسان امروزی هرچه می خواهد گسترده ای از مکان را به تصرف در اورد. درنتیجه مجال زندگی بر او تنگ تر می شود. اگر عاشقانه به زمین خیره شویم ما را از پری خویش سر شار خواهد کرد . عاشق زمین تصرف نمی کند . برای انسانی که زمین را فقط یک معدن می داند. عشق به زمین مفهومی ندارد. آیا بیماری مهلک کرونا دلیل این نبود که ما عاشقانه به زمین نگاه نکرده ایم این بیماری خطرناک ،انتقام طبیعت از مردمان متجاوز نیست؟ ل‌.بهرامیان @arayehha
به مناسبت سالروز درگذشت بهار بنا به روایت دکتر مهرداد بهار فرزند  بهار "ملک الشعرا ،دردوازدهم ربیع الاول سال ۱۳۰۴ قمری برابر با هیجده  آذرماه ۱۲۶۵،شمسی درمشهد زاده شد.ودریکم اردیبهشت ۱۳۳۰درتهران از دنیا رفت منبع جستاری چند درفرهنگ ایران زمین مولف مهرداد بهار بهار، بهار قصیده وتحقیق بهار،یکی از  قله  های قصیده ی فارسی است. یکی ازمحققان بی نظیر ادبیات درتاریخ ایران است . شعر و نثربهار راه را  برای تحقیقات ادبی وسبکی درایران  بازکرد. نوشتن آثاری چون  سبک شناسی نظم ونثر  وتحقیق  درباره پیشینه ی زبان فارسی ، دانشی مردی را می خواست به عظمت واراده ی خستگی ناپذیری  بهار. هنوز به استحکام ودقت  بهار ،تحقیقی در موردسبک شناسی انجام نگرفته است. بهار درانقلاب  مشروطیت هم پر تلاش بود. اوسعی می کرد. اندیشه های نو ونسیم آزادی خواهی مشروطیت را درقالبهای کهن بیان کند. بهار به همه طبقات اجتماعی توجه می کند. حتی برای کودکان هم شعر می سراید بهارفرزند مشروطیت است وهمه عمر برای آزادی می نالد بهار، قصاید ش را درخدمت آرمانهای اجتماعی خود قرار می دهد. . قصیده  دماوندیه قصیده ای است نمادین و منظور از دماوند روشنفکران و آزادیخواهان وحتی خودشاعراست. شعربهارآیینه ی روشن  تلاشهای نسل اوست. صنایع شعری را با مهارت تمام به کار می برد. اشعارش ،درصلابت  واستواری  وشکوه وموسیقی ،چکامه سرایان خراسانی ودرلطف مضمون وسادگی بیان گویند عراقی را به یاد می آورد. باشعربهار تاریخ مشروطیت را بهترمی توان شناخت. به قسمتهایی از زندگی بهاراز زبان خودش می پردازم .به نقل از کتاب. جستاری چنددرفرهنگ ایران مولف.مهرداد بهار فرزند بهار (از کودکی به گل ونقاشی علاقه داشتم در همان کودکی از باغ وکوه خیلی محظوظ می شدم. درهفت سالگی شاهنامه می خواندم این کتاب به طبع و ذوق من درفارسی ولغت سالگی درشمارمشروطه خواهان خراسان درامدم.) بهاربعداز شرح مبارزات وسختی  و رنج ها که تحمل کره است می نویسد "تنها چیزی که مایه تسلی من است همان خدماتی است که درمدت چهل سال در ترویج  فرهنگ ایران و ادبیات شیرین وشریف زبان مادری انجام داده ام" بهاردرادبیات ایران جاودانه است. روانش شادویادش گرامی باد ل،بهرامیان @arayehha
حیف یا شکر؟! عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد «شکر» که این آمد و صد «حیف» که آن رفت مصراع دوم این بیت قاآنی، در فضای مجازی، اغلب به گونه‌ای که آمد نوشته می‌شود، درحالی‌که، آن‌گونه‌که در دیوان شاعر می‌بینیم، به جای «حیف»، «شکر» آمده است. (تفاوت معنایی این دو واژه نیازی به توضیح ندارد. قاآنی هم مثل شماری از شاعران پیشینِ فارسی‌گو، رفتن رمضان را موهبت و غنیمت و اِنعام ‌دانسته و از رفتن آن دریغ نخورده است!) .... گویا مصراع دوم این بیت استاد بهار را جایگزین مصراع قاآنی کرده‌اند: شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت صد شکر که‌ این‌ آمد و صد حیف که آن رفت @arayehha
مفاتیح الجَنان / مفاتیح الجِنان همان‌گونه که می‌دانیم «جَنان» به معنای «قلب / دل» است و «جِنان» جمع «جَنّة» و به معنای «بهشت / بوستان» است. عالِمِ گران‌قدر نکوسیرت، حاج شیخ عباس قمّی(ره)¹ نام کتابِ مستطاب خود را «مفاتیح الجِنان» نهاده است. در احادیث بارها این ترکیب به کار رفته است. شنیدم که کسی کتابی تألیف کرده بود و در آنجا از سرِ ناآگاهی احادیث «جَنان» و «جِنان» را در هم آمیخته بود! خوش‌بختانه با گوش‌زدِ برخی عالِمان سهوش را در چاپ‌های بعد اصلاح کرده بود. ۱- روزگاری استاد فروزانفر(ره)دیده بود که یکی از استادان بنامِ زبان و ادبیات فارسی-که مصلحتاً نامش را نمی‌برم- در یکی از کتاب‌هایش بدون القاب و شاخص از آن عالم بزرگوار نام‌ برده است. استاد فروزانفر سخت برآشفته شده و گفته بود که نباید از عُلَما چنین خشک و خالی نام برد و یاد کرد. «خدای-عَزّ و جَل- جمله را بیامرزاد». @arayehha
📌یقین قطعی یقین به معنی «حتمی و قطعی» است. بنابراین با ذکر آن نیازی به آوردن «حتمی و قطعی» نیست: نمونه غیر معیار: یقین قطعی است که من مرتکب این کار نشده‌ام. نمونه معیار: یقین است که من مرتکب این کار نشده‌ام. @arayehha
📌مجزّا/ مجزّی مجزّا به معنی «تقسیم شده» است و املای آن به همین صورت یعنی با «الف» درست است: بالاخره تاریکی از روشنایی به کلی مجزا خواهد شد و عالم، آرام قطعی خواهد یافت. (اقبال: نمونه‌هایی از نثر فصیح معاصر ۳۳) @arayehha
📌مأمول/ معمول مأمول به معنی «آرزو شده، خواسته شده» و «آرزو و حاجت» است: شب دراز دو چشمم بر آستان امید/ که بامداد در حجره می‌زند مامول (سعدی: انوری ۴۸۰) معمول به معنی «رایج و متداول» است: سفر ایرانیان به قفقاز در آن روزگار شیوه‌ای معمول بود (یوسفی: دیداری با اهل قلم ۷۷/۲) @arayehha
📌مطلا ( مطلی) این کلمه در اصل به معنی مطلق «اندوده شده» است. در فارسی آن را از «طلا» می‌دانند و به جای «مذهّب» و در معنی «طلاکاری شده و زر اندود» به کار می‌برند: در صف بعد ارابه‌های مطلا که بعضی را بُز و بعضی را اسب می‌کشد، حرکت می‌کند. (خانلری: هفتاد سخن ۳۹۰/۴) @arayehha
📌معامله به مثل/ مقابله به مثل عبارت معامله به مثل در معنی «عمل یا گفتار کسی را به شیوه یا همانند خود او پاسخ گفتن» است. برخی برای بیان این معنی از عبارت «مقابله به مثل» استفاده می‌کنند که جایز نیست: نمونه معیار: یک استاد حقوق، قانونی بودن معامله به مثل را در جنگ اثبات می‌کرد. (به‌آذین: جان شیفته ۶۳۷) @arayehha
📌مَقام/ مُقام مَقام این واژه عمدتاً به معنی «پایگاه، منزلت، جایگاه و محل اقامت» به کار می‌رود. مُقام به معنی «اقامت» است: قضا نقل کرد از عراقم به شام/ خوش آمد در آن خاک پاکم مقام (سعدی: بوستان ۱۳۷) @arayehha
📌دیباجه/دیباچه این واژه در معنی «آغاز و مقدمه هر نوشته» و به مجاز در معنی «روی و چهره» به کار می‌رود. صورت اصلی این کلمه «دیباجه» بوده است: علی‌الخصوص که دیباچه همایونش/به نام سعد ابوبکر سعد بن زنگی‌ست (سعدی: انوری ۸) امروز آن را به صورت «دیباچه» به کار می‌برند: آنچه پیش از گلستان درج شده، شش رساله است از این قرار؛ ۱. تقریر دیباچه ۲. مجالس پنجگانه ۳. کتاب نصیحة الملوک... (فروغی: مقالات ۱۷۵/۲) 📌دو طفلان مسلم «طفلان» تثنیه طفل و به معنی «دو طفل» است. بنابراین نیازی به آوردن «دو» بر سر آن نیست: نمونه غیر معیار: من و ناظم، دو طفلان مسلم بودیم و معلم کلاس چهار، عین خولی وسطمان نشسته بود. (آل‌احمد: مدیر مدرسه ۵۳) در زبان معیار باید به جای «دو طفلان مسلم» از «طفلان مسلم» یا «دو طفل مسلم» استفاده کنیم. 📌 همهمه صدا همهمه در معنی «صدای گفتگوی افراد نسبتاً زیادی که در یک جا جمع شده باشند» به کار می‌رود  و با ذکر آن نیازی به آوردن «صدا» نیست: صدای تنبک لوطیان دوره‌گرد با همهمه و هیاهوی کودکان کوچه‌گرد همراه است. (نفیسی: نمونه‌هایی از نثر فصیح معاصر ۴۲۵) 📌یخه/ یقه یقه واژه‌ای ترکی (یخه) است و به آن بخش از لباس که دور گردن قرار می‌گیرد، گفته می‌شود. این واژه به هر دو صورت یعنی یقه و یخه به کار می‌رود، اما در زبان معیار بهتر است آن را به صورت «یقه» استعمال کنیم: در این ابیات اندام آن شخص، قیافه، لباس، آستین‌ها، یقه، رفتار و حرکات و پندارهایش به دقت تمام تصویر شده است. (یوسفی: دیداری با اهل قلم ۱۵۷) 📌ید طولا در عربی طولا (طولی) افعل تفضیل است. «ید طولا» به معنی «دست بلند» است و ترکیب «ید طولا داشتن» به مجاز در معنی «توانمند بودن، مهارت داشتن» به کار می‌رود. برخی به اشتباه در گفتار و گاهی در نوشتار آن را به صورت «ید طولانی» به کار می‌برند: نمونه غیر معیار: او در علوم و فنون زمان خود ید طولانی‌ای داشت. نمونه معیار: این نیز عادت و رسم اعیان ده بود که در سور دادن و تر و خشک کردن مأمورین ید طولایی داشتند. (ندوشن: روزها ۱۴۴/۱) @arayehha
در باب «نیشگان» و «نیشگون» ❇️ «یک نیشگان از گل‌چهره می‌گیرد.» (تمثیلات، میرزا فتحعلی آخوندزاده، ترجمه‌ی محمدجعفر قراچه‌داغی، ۱۲۸۸) ❇️ «علویه وقت بزنگاه آن‌ها را نیشگان می‌گرفت.» (علویه خانم، صادق هدایت، ۱۳۱۲) ❇️ «همدیگر را نیشگان می‌گرفتند.» (دل کور، اسماعیل فصیح، ۱۳۵۱) ❇️ «تکه‌گوشت کنار بینی‌اش را سخت نیشگان گرفت.» (پر کاه، محمود گلابدره‌ای، ۱۳۵۳) ❇️ «با انبر گوشت‌های تنش را نیشگان می‌گرفتند.» (موریانه، بزرگ علوی، ۱۳۶۸) ❇️ «بی‌اختیار پشت دخترش را نیشگان گرفته بود.» (طوبا و معنای شب، شهرنوش پارسی‌پور، ۱۳۶۸) برتری تلفظ لهجه‌ای یک کلمه بر تلفظ معیار آن پدیده‌ی عجیبی نیست و این نوع تلفظ‌ها حتی می‌توانند کم‌کم تلفظ‌های پیشین را به حاشیه برانند و صورت رسمی شوند. مثلاً، «تافتون» صورت شکسته و لهجه‌ای «تافتان» است، اما کیست که نداند «تافتان» تقریباً دارد قافیه را به «تافتون» می‌بازد و دور نیست که تلفظ «تافتون» نه یک تلفظ لهجه‌ای (در این مورد خاص: لهجه‌ی تهرانی) بلکه تلفظ رسمی شود. ❇️ «نانی که برای من می‌پزند تافتون دوآتشه است.» (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی) ❇️ «یک نان تافتون، کمی پنیر و یک لیوان چای شیرین از سوراخ در می‌دهد تو.» (همسایه‌ها، احمد محمود) ❇️ «تا می‌گفتی چی، یک نان تافتون را دو لقمه می‌کرد.» (جن‌نامه، هوشنگ گلشیری) ❇️ «نوعی تافتون کوچک است که مانندِ تافتون ایرانی از تنور درمی‌آید.» (کتاب مستطاب آشپزی، نجف دریابندری) با این اشاره‌ی کوتاه، برویم سراغ واژه‌ی «نیشگان» که شواهدی از آن را در ابتدای این مطلب دیدیم. اتفاق جالبی که برای این کلمه افتاده ظاهراً برعکس روالی است که توضیح داده شد و فرض بر این گذاشته شده که «نیشگون» صورت شکسته و لهجه‌ای است و صورت رسمی آن «نیشگان» است (چنان که مثلاً بپنداریم «فرغان» صورت رسمی «فرغون» و «ماکارانی» صورت رسمی «ماکارونی» است)! «نیشگون» و «نشگون» و «نشگن» و «وشگون» و «ویشگون» و حتی «بشکن»، همه، صورتی از کلمه‌ای واحد هستند که در اصل «نشکنج» بوده است. «نشکنج» در لغت فرس اسدی طوسی، ذیل مدخل «نخجل»، معنا شده است: «نخجل: نشکنج بود، یعنی به دو انگشت گرفتن و به دو ناخن فشردن بود» (لغت فرس، اسدی طوسی، به تصحیح عباس اقبال). فرهنگ رشیدی (تدوین‌شده به سال ۱۰۶۴ قمری) هم آن را «بالکسر و کاف مفتوح، گرفتن بدن به ناخن به نوعی که درد کند» معنا کرده است. ❇️ «وآن صنم را ز گاز و از نشکنج تن بنفشه شده‌ست و لب نارنج.» (عنصری، ضبط بیت بر اساس تصحیح پاول هرن از لغت فرس) ❇️ «به بر چون گرفتش یل نامدار به نشکنج اندام او شد فکار.» (فردوسی) با این شروح و شواهد، پیداست که صورت «نیشگان» صورتی است که احتمالاً بر پایه‌ی یک فرض نادرست و ظاهراً از اواخر دوره‌ی قاجار ساخته شده است و هرچند در متن‌ها دیده شده و حتی پای آن به فرهنگی چون فرهنگ معاصر فارسی صدری افشار هم باز شده است، نمی‌تواند صورت درستی باشد. حسین جاوید @arayehha
«مستغلات»: ✅ وام‌واژه‌ای برگرفته از زبان عربی است. ✅ جمع «مستغل» است: «مستغل» (اسم) + «ات» (پسوند جمع‌ساز در زبان عربی). ✅ جزء اصلی سازنده‌ی آن در زبان عربی «غلّ» است. ✅ «مستغل» یعنی «زمینی که از آن غله برمی‌دارند» و «مستغلات» توسعاً یعنی آنچه از آن بهره‌برداری می‌شود و منبع درآمد و عایدی است. ✅ در زبان فارسی به مغازه و باغ و ویلا و چون آن‌ها گفته می‌شود که ــ کمتر ــ خود مالک از آن استفاده می‌کند یا ــ بیشتر ــ به اجاره داده می‌شود. ✅ در فارسی نو استفاده‌ از «مستغل» به‌تنهایی متروک شده و «مستغلات» عمدتاً با واژه‌ی «املاک» «باهم‌آیی» («collocation») دارد و به‌شکل «املاک و مستغلات» به کار می‌رود. شاهدمثال: ❇️ «جهان جای الفنج غله‌ی تو است/ چه بیکار باشی درین مستغل؟» (ناصرخسرو) ❇️ «لاجرم شهرتان ویران شد و مستغلی‌ بدین بزرگی از آن من بسوختند.» (تاریخ بیهقی) ❇️ «آن ساحت همه به سیم‌وزر خرید و بسیار مستغلات آن را بخرید و بر آن وقف کرد.» (تاریخ سیستان) ❇️ «هم در آن هفته به دینور رفتم و مستغلات جمله بفروختم.» (جوامع الحکایات) ❇️ «ضیاعات و مستغلات او را به بنیات‌بن طغشاده داد.» (تاریخ بخارا) ⏺️ این‌همه گفته آمد تا تأکید شود «مستقلات» املای نادرست «مستغلات» است. حسین جاوید @arayehha
مُفاد یا مَفاد؟ «مُفَاد» واژه‌ای عربی است در طیف معنایی «مفهوم»، «فحوا» و «مضمون». به نظر می‌رسد این واژه از دوران قاجار به‌شکل وام‌واژه در اسناد فارسی رواج یافته و راه خود را سپس و پررنگ‌تر به متون حقوقی و سپس‌تر و کم‌رنگ‌تر به متون عمومی گشوده است. تلفظ آن طبق اصل عربی‌اش باید قاعدتاً به ضم میم، یعنی «mofād»، باشد، اما از همان سال‌های دور آن را به فتح میم، یعنی «mafād»، هم تلفظ کرده‌اند ــ محمد معین در فرهنگ فارسی ذیل مدخل «مفاد» آورده است که «در تداول به‌غلط mafād(d) تلفظ شود». نگاه من چنین نیست که یکی از این دو تلفظ را کاملاً غلط بدانیم. واژه‌هایی پرشمار، و بعضاً پرکاربرد، داریم که تلفظ آن‌ها به دلایل و بر اساس قاعده‌های آوایی گوناگون دگرگونی یافته است. مثلاً، «گُمان» («gomān») به‌شکل «گَمان» («gamān») و «گُواهی» («govāhī»)به‌شکل «گَواهی» («gavāhī») هم رواج دارد. فرهنگ فارسی معین دست‌کم نیم قرن پیش تدوین شده است؛ پس دست‌کم نیم قرن است که برخی فارسی‌زبانان دارند از تلفظ «مَفاد» به‌جای تلفظ «مُفاد» استفاده می‌کنند. بنابراین، این را دیگر نمی‌توان به‌سادگی و با یک برچسب «غلط» از زبان بیرون انداخت. به نظر می‌رسد کم‌کم تلفظ «مَفاد» را هم باید درست بدانیم. زبان به ما نشان داده است برخی صورت‌ها و تلفظ‌های جدید که در ابتدا آن‌ها را «نادرست» می‌دانیم اندک‌اندک خود را به گویشوران پرشمارتری تحمیل می‌کنند و روزگاری، با مرگ آخرین نفری که صورت یا تلفظ به‌ظاهر «درست» پیشین را به کار می‌برد، صورت کاملاً پیروز و غالب خواهند بود یا دست‌کم صورت پیشین را صورت کم‌بسامد و آرکائیک خواهند ساخت. بد نیست این نکته را هم در نظر داشته باشیم که «مفاد» در زبان فارسی عمدتاً با واژه‌های «قرارداد» و «توافق‌نامه» و «موافقت‌نامه» «باهم‌آیی» («collocation») دارد: ⏺️ روسیه مفاد موافقت‌نامه‌ی آتش‌بس را نقض کرده است. ⏺️ مفاد قرارداد شامل مدت‌زمان اجاره‌ی ملک و مبلغ اجاره است. ⏺️ بعضی مفاد توافق‌نامه‌ی برجام تفسیرپذیر است. حسین جاوید @arayehha