eitaa logo
پایگاه اطلاع رسانی اردکان خبر
11.1هزار دنبال‌کننده
35.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
54 فایل
اعضای محترم می توانند مطالب خبری خود "اعم از فیلم، عکس، خبر و تبلیغات" را برای انتشار در کانال و پیج اردکان خبر از طریق آیدی « @ardakankhabar1 » ارسال کنند تا به نام فرستنده منتشر شود. کانال پایگاه اطلاع رسانی "اردکان خبر" را به دوستان خود معرفی نمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
نوجوونای اردکانی جا نمونید🤩 🎥دوره‌ مجازی نوجوان مستندساز نوجوانانی که علاقمندند درباره شهدای مدرسه، محله و مسجدشان مستند بسازند می توانند در این دوره شرکت کنند و آثار خود را باحمایت ما تولید کنند 📌اساتید دوره: اسماعیل هاشم آبادی، ایمان ایزی، رضا حاتمی وفا ⛔پایان مهلت ثبت نام ۴ اسفند ماه ⏳شروع دوره از ۱۱ اسفند ماه جهت ثبت نام در مصاحبه دوره به لینک زیرمراجعه کنید 👇 https://formafzar.com/form/3c9qo 🎁تخفیف ویژه برای نوجوانانی که بصورت گروهی ثبت نام می کنند 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
دفتر تاریخ شفاهی شهید محمدعلی قانعی با همکاری مجمع بین‌المللی گردشگری و شورای مهمانشهر صحابه اردکان برگزار می‌کند: 📌اعزام کاروان مردمی به زیارت مزار شهید محسن حججی 💢زمان حرکت 18 اسفند 1401 ⭕️شماره تماس جهت ثبت‌نام 09135423243 @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
💢گزارش تصویری از حضور جمعی از اهالی مهمان‌شهر صحابه اردکان بر مزار شهید مدافع حرم محسن حججی 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶️ تیزر دومین جشنواره علوم انسانی عمار   📍 سرفصل‌های فراخوان: ♦️ انسان انقلاب اسلامی ♦️ جامعه انقلاب اسلامی ♦️ جهان انقلاب اسلامی ♦️ آینده انقلاب اسلامی قالب‌های ارائه: 📍 مقاله علمی 📍یادداشت 📍گفتار علمی 🔹️برای دریافت آثار پیشنهادی بر روی لینک گزینه مورد نظر کلیک کنید. فیلم: /ammaryar.ir/ENSANI/ 🔹️جهت ارسال آثار به سایت جشنواره مراجعه فرمائید: 🌐 https://ammarensani.ir/ 🔹️لینک ارسال مستقیم آثار: 🔶️ fanoos.ammarfilm.ir ♦️مهلت ارسال آثار 10 اردیبهشت ماه 1402 زمان برگزاری اختتامیه جشنواره 10 الی 12 خرداد ماه 1402 🔴متن تکمیلی فراخوان در: 📍https://ammarensani.ir/?p=3754 🆔️ @ammar_ensani @Tarikh_SHafahi_Ardakan https://eitaa.com/joinchat/3376742568Cb783b09948
🔴 فراخوان خاطرات دوران کشف حجاب 🔰اگر کسانی را می‌شناسید که از دوران ممنوعیت حجاب، اجباری کردن کلاه شاپو و ممنوعیت برگزاری مراسم روضه، خاطره یا شنیده‌ای از نسل قبل دارند، کلمه "حجاب" را به شماره 09135170920 پیامک کنید. 📍آدرس دفتر‌: بلوار آیت‌الله خامنه‌ای، جنب حوزه علمیه امام صادق (ع)، دفتر تاریخ شفاهی شهید محمدعلی قانعی 💢واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شهرستان اردکان @Tarikh_SHafahi_Ardakan https://eitaa.com/joinchat/3376742568Cb783b09948
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢روایتگر نهضت مقاومت فرهنگی باشید 🔴 دعوت امام جمعه محترم از مردم شهرستان اردکان برای شرکت در فراخوان جمع‌آوری خاطرات دوران کشف حجاب 🔰اگر کسانی را می‌شناسید که از دوران ممنوعیت حجاب، اجباری کردن کلاه شاپو و ممنوعیت برگزاری مراسم روضه، خاطره یا شنیده‌ای از نسل قبل دارند، کلمه "حجاب" را به شماره 09135170920 پیامک کنید. 📍آدرس دفتر‌: بلوار آیت‌الله خامنه‌ای، جنب حوزه علمیه امام صادق (ع)، دفتر تاریخ شفاهی شهید محمدعلی قانعی 💢واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شهرستان اردکان @Tarikh_SHafahi_Ardakan https://eitaa.com/joinchat/3376742568Cb783b09948
💢امروز فضیلت زنده نگه‌داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست امام خامنه‌ای مدظله‌العالی حجت‌الاسلام والمسلمین سید اسماعیل شاکر فرامین جنابعالی در نماز جمعه به گوش خادمین شما در دفتر تاریخ شفاهی شهید محمدعلی قانعی رسید. هستی ما بر معرفی الگو‌های بومی در سطح شهرستان و کشور است. لازم به ذکر است طی ماه‌های گذشته از طرف ناحیه مقاومت بسیج اردکان درخواست ثبت خاطرات سردار شهید حاج سیدحسین فیض به دفتر تاریخ شفاهی داده شده و صحبتهای اولیه برای محقق شدن این امر نیز صورت گرفته است. قطعا برای انجام خروجی متقن و جامع نیاز به زمان داریم و ان شاءالله با عنایت خداوند این امر محقق و نکاتی که فرمودید نیز لحاظ خواهد شد. مهدیه ابویی مسئول دفتر تاریخ شفاهی شهید محمدعلی قانعی 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
⭕️ حسرتِ هفده ساله روایت سمیه هاتفی خواهر شهید محمدعلی هاتفی از حادثه‌ی تروریستی شاهچراغ قسمت اول قرار بود با خانواده‌ی برادرشوهرم دو روز، تفریحی بریم یاسوج و برگردیم. به دلم افتاد حالا که نزدیک شیرازیم یک سر بریم زیارت حرم شاهچراغ. تا اسم شاهچراغ را بردم، زینب؛ دخترم گفت: نه مامان نریم، اونجا با اسلحه می‌زننمون! همسرم؛ محمدجواد بلافاصله گفت: نه دخترم حرم دیگه امنه، پلیسا مواظبن. به اصرار من دو روز دیگر به سفرمان اضافه شد. مقصد بعدی به جای اردکان، شد حرم حضرت شاهچراغ. حوالی ساعت 11ظهر رسیدیم شیراز، سوییتی نزدیک حرم اجاره کردیم. تا وارد شدیم بچه‌ها بدو بدو رفتند جلوی پنجره و با شور و شوق گنبد و گلدسته حرم را به هم نشان می‌دادند. اولین‌بار بود که می‌آوردیم‌شان شیراز. هفده‌سال قبل من و همسرم، دوتایی آمده بودیم پابوس حضرت، از آن زمان حسرت زیارت دوباره‌ی آقا روی دلم مانده بود. دم‌دمای غروب از باب‌المهدی وارد حرم شدیم. ایستادیم جلوی گنبد و چندتا عکس انداختیم. بعد رفتیم داخل حرم زیارت کردیم و دوباره برگشتیم توی صحن. نزدیک سقاخانه نشستیم و مشغول خواندن زیارت‌نامه شدیم. بچه‌ها هم توی صحن چرخ می‌زدند و اطراف را می‌گشتند. آدم‌های زیادی روی فرش‌های دوروبرمان نشسته بودند. خادمی به سمت‌مان آمد و با صدای بلند و لهجه قشنگ شیرازی گفت: نماز جماعت توی شبستان خونده میشه. همسرم، حسن و حسین را با خودش به شبستان برد و قرارشد نیم‌‌ساعت دیگر دوباره همین‌جا جمع شویم. من، زینب، جاری‌ام و دخترش رفتیم قسمت خواهران. توی صفِ سومِ نماز نشستیم و گرم صحبت شدیم، زینب هم محو تماشای آیینه‌کاری‌ها شده بود و با گوشی‌ش مدام از جابه‌جای حرم عکس می‌گرفت. ده دقیقه‌ای گذشت که صدای جیغ و فریاد توی گوشم پیچید. صورتم را که برگرداندم، دیدم جمعیت زیادی وارد شبستان شدند. خانمی با ترس داد زد: تیراندازی شده، فرار کنید! فرار کنید! غوغایی به پا شد. همه به سمت درب دیگر شبستان دویدند. شوکه شده بودم، توی یک لحظه آرامش و شادیمان جایش را به وحشت و گریه داد. پابرهنه دویدم بیرون. توی جمعیت زینب را دیدم. دستش را محکم گرفتم و همراه مردم دوان دوان از حرم بیرون رفتیم. درب ورودی حرم را بستند. هرچه اطرافم را گشتم، جاری‌ام و دخترش را پیدا نکردم. مغازه‌دارها از مغازه‌‌هایشان بیرون آمده بودند. چندتا از زائران مثل ابر بهار اشک می‌ریختند و دنبال فرزند و همسرشان می‌گشتند، خانمی پایش آسیب دیده بود و گوشه پیاده‌رو نشسته بود و چندنفری هم غش کرده بودند. زینب از ترس به خودش می‌لرزید و زار زار اشک می‌ریخت. هرکاری می‌کردم نمی‌توانستم آرامش کنم. پشت‌سرهم به گوشی همسرم زنگ زدم اما آنتن نمی‌داد... @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
پایگاه اطلاع رسانی اردکان خبر
⭕️ حسرتِ هفده ساله روایت سمیه هاتفی خواهر شهید محمدعلی هاتفی از حادثه‌ی تروریستی شاهچراغ قسمت اول
⭕️ حسرتِ هفده‌ساله روایت سمیه هاتفی؛ خواهر شهید محمدعلی هاتفی از حادثه‌ی تروریستی شاهچراغ قسمت دوم یک ساعتی می‌شد که با جانمازِ توی دستم و پابرهنه گوشه‌ی خیابان منتظر بودیم. دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید. خدا خدا می‌کردم یکبار دیگر بتوانم همسرم و پسرانم را ببینم. همهمه بین زائران و مردمِ ایستاده پشت درب حرم زیاد بود. هرکسی چیزی می‌گفت: +چهارتا زخمی توی صحن افتادن. +تا الان چندتا شهید شدن. +هنوز نتونستن تروریستا رو بگیرن. +یه تروریست بوده، همون اول گرفتن. از ترس ده دقیقه‌ای رفتیم داخل مغازه‌ای اطراف حرم پناه گرفتیم. تازه داشتم درک می‌کردم توی حادثه‌ی پارسال، زائران چه حس و حالی داشتند؛ آن‌روزها مدام ذهنم درگیر آرتین و شهادت مادر و پدرش بود. وقتی خبر اعدام تروریست‌ها را شنیدم خیلی خوشحال شدم. فکر نمی‌کردم دیگر جرأت کنند روی مردم بی‌دفاع اسلحه بکشند. بالاخره تلفن محمدجواد آنتن داد و بعد از چندتا تماس بی‌پاسخ، جواب داد. +محمدجواد کجایی؟ خوبی؟ چرا جواب تلفنت رو نمیدی؟ حسن و حسین کنارتن؟ حالشون خوبه؟ +خیلی عادی جواب داد: آره ما خوبیم. چیزی شده؟ +با تعجب پرسیدم: چیزی شده! نصف جون شدم! مگه توی شبستان نبودی؟ اونجا تیراندازی نشده؟ +آره ما توی شبستانیم. ولی اینجا خبری نیست! با بچه‌ها نمازمون رو خوندیم. آنتن نداشتم که زنگت بزنم. در شبستان رو هم بستن. فکر کردم مانوره! آخه دوروبرمون نیروهای امنیتی زیادن. برای اینکه جلوی اشک‌های دخترم را بگیرم، تلفن را بلافاصله دادم دستش. بیا با بابا حرف بزن. هیچ‌کدوم چیزیشون نشده. ولی زینب گوشش بدهکار نبود. حتی بعد از نیم‌ساعت که توانستیم توی صحن، همدیگر را پیدا کنیم و با کمک نیروهای امنیتی‌ به سوییت برگردیم هم حالش بهتر نشد. تا صبح می‌لرزید و گریه می‌کرد. تا به محل اسکان برسیم، گوشی من و همسرم پشت سرهم زنگ می‌خورد؛ اقوام بودند که جویای احوالمان می‌شدند. مدام خودم را سرزنش می‌کردم که چرا روی آمدن به شیراز پافشاری کردم. با خودم فکر می‌کردم که اگر دخترم خوب نشود، چی کار کنم. اذان صبح همسرم و پسر بزرگم برای نماز به حرم رفتند؛ زینب اصرار داشت دیگر هیچ‌کدام به حرم نرویم و زود به خانه برگردیم. محمدجواد نشست کنارش و بهش گفت: بابا اونا می‌خوان حرم رو ناامن کنن تا کسی نیاد ولی تو که نباید بترسی. آقا خودش مواظبمونه. از نماز که برگشتیم، میریم خونمون. زینب کمی با حرف‌های پدرش آرام شد و توانست بخوابد. من هم شروع کردم به جمع کردن وسایل تا به اردکان برگردیم اما دل‌ توی دلم نبود، به خودم می‌گفتم‌: سمیه دیدی چی شد! دوباره باید چند سال دیگه حسرتِ یه زیارت دلچسبِ حضرت رو دلت بمونه! نمی‌توانستم با حضرت از پنجره‌ی اتاق خداحافظی کنم. دلم را به دریا زدم. دخترم را به جاری‌ام سپردم و دوباره به حرم رفتم. وارد صحن که شدم صوت قرآن از تمام بلندگوها پخش می‌شد. آرامش عجیبی گرفتم؛ همان آرامشی که شب قبلش با ورود به حرم حسش کرده بودم. از چادرها و کفش‌های جامانده، کالسکه‌های رها شده و خوراکی له شده‌ی دیشب توی صحن خبری نبود. کفش‌هایمان را از کفشداری حرم تحویل گرفتم؛تمام وسایل به جامانده از حادثه دیشب را توی کفشداری جمع کرده بودند. به مسجد بالاسر رفتم. نزدیک مقتل شهدای حادثه‌ی تروریستی پارسال نشستم. آنجا بود که بغضم ترکید و یک دلِ سیر زیارت کردم. @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
❓معراج شهدای اردکان کجاست؟ ♨️از جمله نشانه‌های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سرمایه‌های هویتی است که از آن سال‌ها باقی‌مانده است. معراج شهدا‌ یکی از این سرمایه‌هاست که بخشی از فرهنگ دفاع مقدس ما را رقم می‌زند. در شهرستان اردکان از سال‌های ابتدایی جنگ تحمیلی تا به امروز از مکان فعلی گردان امام حسین (ع) برای نگهداری و شروع تشییع پیکر مطهر شهدا استفاده شده است. این مکان مقدس بواسطه حضور قهرمانان، آخرین دیدار خانواده‌ها با عزیزانشان و آخرین نجواهای مادران شهدا با فرزندانشان به گنجینه‌ای در اردکان تبدیل شده که انتظار می‌رود توسط نهادهای مربوطه و مردم شهیدپرور اردکان ارج گذاشته شود. 📍سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ معراج شهدا و محل شروع تشییع پیکر مطهر شهدا (مکان فعلی گردان امام حسین (ع)) 🔴 به زودی روایتی از این مکان مقدس منتشر خواهد شد. 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
📌اهدا سه کیلوگرم طلا توسط خواهران اردکانی به جبهه‌های جنگ تحمیلی 🔴 تجربه‌ی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به بیان حضرت امام (ره) عمدتا مرهون حضور زنان در عرصه نهصت بوده است. اما شاهدیم تاریخ‌نگاری دفاع مقدس عمیقا به "روایت زنان" این حوزه بدهکار است. ♨️ یکی از این روایت‌ها؛ اهدای سه کیلوگرم طلاآلات زنان اردکانی به جبهه‌های جنگ تحمیلی در دیدار با رئیس جمهور وقت؛ امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) است. ✅منتظر روایت شنیدنی از این دیدار باشید. @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
🤝 نیازمند یاری سبزتان هستیم 🔴فراخوان طرح و ایده تولیدات نمایشی دوست هنرمند و فعال رسانه‌ای سلام 💢در شهرستان اردکان مجموعه‌ها و افرادی از جوانان انقلابی وجود دارند که در حوزه‌های مختلف اعم از صنعتی و کشاورزی تا هنری و خدمات‌رسانی و اقدامات جهادی و... مشغول فعالیت هستند مثلا مجموعه‌های دانش‌بنیان که متشکل از جوانان انقلابی‌ست یا خیریه‌ای که توسط مردم و جوانان انقلابی جهت کمک رسانی به محرومین فعالیت می‌کند تا اشخاصی که به تنهایی در حوزه‌ای مشغول برطرف کردن مشکلی از جامعه هستند مانند مهندس کشاورزی که در حال پرورش نوعی خاص از گیاهان است که در درمان بیماری‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد یا خانم‌های متخصصی که تلاش می‌کنند تا از سقط جنین مادران باردار جلوگیری کنند و یا افرادی که در حوزه شکوفایی و اشتغال آفرینی در روستاها فعالیت دارند. 🔺یا شما در گذشته شاهد اتفاقاتی مانند حضور موثر جوانان در حوادثی مانند سیل و زلزله بوده‌اید و یا کتابی در مورد شخصیتی انقلابی خوانده‌اید که بنظرتان آن شخصیت و کار او مصداق یک جوان انقلابی بوده است مثلا دکتر و یا پرستاری که در دوران کرونا برای خدمت‌رسانی به مردم از خودگذشتگی کرده و یا در دوران کرونا و یا بعد از آن دوران به هر دلیلی از دنیا رفته است. 📌هرکدام از این موارد می‌تواند طرح و ایده‌ای برای تولیدات نمایشی در قالب های فیلم داستانی، مستند، نماهنگ، موشن گرافی، تولیدات صوتی و رادیویی و ... باشد. لطفا اسامی افرادی که در هر کدام از این حوزه‌ها می‌شناسید برای بنده بفرستید. @TSH_Ardakan 09103867504 ✅ستاد تحول صداوسیما @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
پیام تسلیت مسئول دفتر تاریخ شفاهی اردکان در پی درگذشت عصمت‌خانم ملت زنان پشتیبان جنگ سربازان گمنامی هستند که با هدف حل مسائل کشور در آن دوران بدون هیچ چشم‌داشتی وارد صحنه شدند. زنانی که علاوه بر همسرداری، تربیت فرزند و خانه داری، با توجه به شرایط کشور نقش خود را پیدا کردند و خدمت‌رسانی در جنگ را هم بر خود واجب دانستند. مادرانی که بسیج شدند برای هزاران رزمنده مادری کنند؛ در گوشه گوشه‌ی این شهر مشغول پخت نان، دوختن و شستن لباس رزمندگان و درست‌کردن مربا شدند تا از تلخی جنگ بکاهند و با توسل به حضرت زهرا (س) فرزندانشان را راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل کنند تا نقشه‌ی دشمن برای زمین‌زدن انقلاب خمینی (ره) را با انقلابی زنانه پاسخ دهند. اینجانب فقدان خانم ملت؛ مسئول پایگاه بسیج خواهران صدرآباد و از جمله فعالین عرصه‌ی انقلاب و پشتیبانی جنگ اردکان را به خانواده و هم‌رزمان ایشان تسلیت عرض می‌کنم و برای وی همنشینی با حضرت زهرا (س) را مسألت دارم. مهدیه ابوئی مسئول دفتر تاریخ شفاهی شهید محمدعلی قانعی اردکان @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌جدال دو جمهوری اسلامی 📌سخنران محمدصادق شهبازی 🔖قائم‌مقام دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی کارشناس برنامه‌های ثریا، جهان‌آرا و... نویسنده و پژوهشگر حوزه انقلاب 🗓جمعه 10 فروردین 🔰ساعت 10 صبح 📍سالن اجتماعات هویزه بسیج اردکان @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
بدلیل ریزش سقف سالن اجتماعات هویزه بسیج، مکان جلسه جدال دو جمهوری اسلامی به هیئت رزمندگان اسلام واقع در میدان بسیج منتقل شد. 🔴 جدال دو جمهوری اسلامی 📌سخنران محمدصادق شهبازی 🔖قائم‌مقام دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی کارشناس برنامه‌های ثریا، جهان‌آرا و... نویسنده و پژوهشگر حوزه انقلاب 🗓جمعه 10 فروردین 🔰ساعت 10 صبح 📍هیئت رزمندگان اسلام واقع در میدان بسیج اردکان @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
🔴 جدال دو جمهوری اسلامی 📌سخنران محمدصادق شهبازی 🔖قائم‌مقام دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی کارشناس برنامه‌های ثریا، جهان‌آرا و... نویسنده و پژوهشگر حوزه انقلاب 🗓جمعه 10 فروردین 🔰ساعت 10 صبح 📍هیئت رزمندگان اسلام واقع در میدان بسیج اردکان @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
قول شفاعت 🇮🇷 "شماره‌ تماس‌های هادی، وحید، فاطمه. دونفر اول برادرزنش هستند و فاطمه همسرش". حوالی ساعت یازده صبح بود که این متن برایم پیامک شد. همین که توی کانال‌های شهرستان، خبر شهادت را دیدم، بدنبال شماره‌ تماس و صحبت با یکی از اعضای خانواده‌ش بودم. حالا شماره‌‌ها جلوی چشمم بود اما دست و دلم نمی‌رفت زنگ بزنم. یکی،دو ساعتی با خودم کلنجار رفتم تا بالاخره خودم را راضی کردم تا مصاحبه‌ی کوتاهی بگیرم. با هادی پورقاسمی تماس گرفتم. برایم سخت بود بگویم بابت چی زنگ می‌زنم. شما برادرزن حسین‌آقا هستید؟ من از دفتر تاریخ شفاهی اردکان تماس می‌گیرم. در خدمتم خواهر -چندتا سوال دارم میتونم بپرسم؛ شهید متولد چه سالی بودند؟ -شصت، شصت و یک. شک داشت، زهرا بابات متولد چه سالی بود؟ از پشت تلفن صدای دختری به گوشم خورد. -بابا متولد شصت و یک بود، سی شهریور. اشک توی چشم‌هایم جمع شد. -شهید فرزند دختر هم داشتند؟! -بله سه تا فرزند، یکی دختر و دوتا پسر. -زهرا خانم می‌تونه مصاحبه کنه؟ -توی بیمارستانیم، حالش خوب نیست. -حسین‌آقا آخرین‌بار کی اردکان بود؟ مدام توی سفر بود؛ سوریه، تهران، زاهدان... . آخرین‌بار ده روز قبل بود. چهار فروردین؛ روز آخری که داشت می‌رفت به فاطمه گفت: "دعا کن شهید شم من هم قول میدم شفاعتت کنم..." 1⃣ @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
📌رای در وقت اضافه _وَخیز برو رای بِده! _تو چه کارُدِ مَنِه؟ هر موقع حرف از انتخابات می‌شد داداشم سکوت می‌کرد ولی سکوتش علامت رضایت نبود. ساعت نزدیک نُه شب بود. یقین داشتم که رای نداده. از من اصرار از او انکار. بحثِ بینمان بالا گرفت. اصولا وقتی کم می‌آورم پای مامان را می‌کشم وسط. صدایم را بلند کردم تا هم خودش و هم مامان که توی آشپزخانه بود بشنوند. _ممد نَمُخواد رای بده. بلافاصله در جوابم گفت: ‌_هیچ‌‌تاشون دردشون درد ماها نیست. شما هم خوددون رو مسخره کردید که رای مِدید. و رفت بیرون. نگذاشت مامان حتی یک کلمه باهاش حرف بزند. تا اعلام پایان رای‌گیری هم برنگشت خانه... ‌ **** از در که آمد تو، بدون سلام، بلافاصله گفتم: _ممد شِنُفتی رییسی شهید شده؟ از تعجب داشت شاخ در می‌آورد، گفت: _این رو هم ترور کردن!؟ من اصولا به مزه دادن خبرها معروف هستم. البته توقع چنین عکس‌العملی هم ازش نداشتم. دیدم کُپ کرده با چشم‌های درشت همینطوری دارد بهم نگاه می‌کند و منتظر تایید است. _نِه فعلا گمشده. _ینی چی گمشده؟ درست بگو چطو شده! گوشی‌‌م را گرفتم مقابلش و یکی‌یکی خبرها را بهش نشان دادم. دیگر یا پای تلویزیون بودم یا گوشی به دست پیگیر اخبار. فکر می‌کردم قلبم دارد از جایش کنده می‌شود. چند دقیقه‌ای می‌نشستم، باز دوباره بلند می‌شدم اتاق را دور می‌زدم و صلوات و ذکرهایی که توی گروه‌ها منتشر شده بود را می‌خواندم. بعد از اذان مغرب همه پایه تلویزیون میخکوب شده بودیم. هر مطلب جدیدی در فضای مجازی منتشر می‌شد، یکی بلند می‌خواند؛ لحظه‌ای امید در دلمان زنده می‌شد و لحظه‌ای ناامیدِ ناامید بودیم. محمد تا آخرشب چندباری از مغازه‌اش برگشت خانه. تا چشمش به من می‌افتاد، می‌پرسید: _خبری نی؟ البته معطل پاسخ هم نمی‌ماند. از چهره‌های نگران و چشم‌های پر از اشک خانواده، جوابش را می‌گرفت. فردای همان روز بعد از اذان ظهر از در که آمدم تو، ازم پرسید: _این پوسترای روی طاقچه برای خودته _ها اضافی نداری؟ مُخوام بزنم به دُکونُم. 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌ ایتا با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @TSH_Ardakan @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
📌يَا هادِيَ الضَّالَّةِ رُدَّ عَلَيَّ ضالَّتِي توی خواب و بیداری بودم که صدایی شنیدم؛ _جونم به لو رسید، خبری نشد؟ رییسی رو پیدا کِردن؟ چشمم را باز کردم. نفهمیده بودم کی با موبایل توی دستم، پایین مبل خوابم برده بود. بلافاصله گوشی‌م را روشن کردم و رفتم سراغ کانال‌های خبری _نِه هنو مادر! خبری نیس که نیس! _ خیلوخب حالا وَخیز نمازُد بُخون تا اُفتو در نیومده. تلویزیونم روشن کن. اولین بار بود از کوچیک تا بزرگ همه جلوی تلویزیون جمع شده بودیم حتی تماشای سریال جذاب پایتخت هم نمی‌توانست خانواده را دور هم جمع کند، آن هم صبح به این زودی! مادر با چادر نماز و تسبیح توی دستش، نشست روی مبلِ جلوی تلویزیون. چشم دوخته بودیم به خبری که پشت سر هم پخش می‌شد؛ تصویری مه‌‌آلود از کوه‌های ورزقان و گوینده‌‌ای که مدام تکرار می‌کرد: «اطلاعات جدیدی در دست نیست، نیروهای هلال‌احمر در حال پیدا کردن مکان دقیق هلیکوپتر هستند.» گوشی‌ام را به شارژ زده بودم و ایستاده یک نگاهم به صفحه موبایل بود و یک نگاهم به صفحه تلویزیون. از بعدازظهر روز قبل که خواهرم به مادرم تلفنی خبر سقوط بالگرد را داد، ازش خواست دعای پیدا شدن را بخواند؛او هم نشسته بود رو به قبله و مدام "یا هادی الضاله رد علی ضالتی" را می‌خواند و خدا را به برادر شهیدش و امام رضا قسم می‌داد. توی فک‌وفامیل هرکسی چیزی گم می‌کرد بلافاصله به مادرم زنگ می‌زد که "عصمت من پِیوش مِگردم تو آیه‌ت رو بخون" عجیب بود، زود هم پیدا می‌شد ولی هروقت خودمان می‌خواندیم تاثیری نداشت. ساعت هفت شد. برخلاف روزهای عادی که توی این ساعت در تب‌وتاب آماده شدن و رفتن سرکار بودیم اما کسی از سرجایش جُم نمی‌خورد. تا اینکه توی چندتا از کانال‌ها منتشر شد؛" انا لله و انا الیه راجعون" بند دلم پاره شد؛انگار دنیا روی سرم آوار شده باشد. بلند گفتم: _ اعلام کِردن، رییسی شهید شد! مادر محکم زد روی پایش و داد کشید: خاک عالم تو سرم... سکوت جای همهمه و دلهره چند دقیقه قبل را گرفت. همزمان با صوت قرآنی که پخش شد همه به گریه افتادیم و با لباس مشکی از خانه زدیم بیرون. 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌ ایتا با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @TSH_Ardakan @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
📼 واحد تاریخ شفاهی حسینیه هنر یزد برگزار می‌کند: 🔰گنج نگار 📌کارگاه چهار روزه آموزش مقدماتی و پیشرفته مصاحبه و نویسندگی تاریخ شفاهی (ویژه علاقه‌مندان از سراسر استان یزد) 📎سرفصل های دوره: 🔹️مبانی نظری تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی 🔸️سوژه ها و موضوعات 🔹️رصد و سوژه‌یابی تاریخ شفاهی 🔸️ایجاد ارتباط مؤثر و مفید با سوژه 🔹️آرشیو 🔸️خروجی‌های مختلف تاریخ شفاهی 🔹️آشنایی با قالب‌های تدوین تاریخ شفاهی 🔸️تیترگذاری 🔹️بایدها و نباید‌های تنظیم متن ✅اساتید دوره: 🔺️اسماعیل هاشم‌آبادی 🔺️حجت الاسلام علیرضا اشرفی نسب 📃 زمان برگزاری دوره: ۵و۶ و ۱۲و۱۳ مهر 🕰 مهلت ثبت نام: ۹ تا ۱۶ شهریور 💳 هزینه دوره: هر نفر ۳۰۰.۰۰۰ تومان ✍️با افراد برگزیده قرارداد همکاری بسته می‌شود. 📝 اردکانی‌ها برای ثبت‌نام عبارت «تاریخ شفاهی» را به شماره یا آدرس زیر در پیام‌رسان‌ها کنید.
09103867504
@TSH_Ardakan 🔴 سرویس رفت‌وآمد و اسکان برای افراد شرکت‌کننده از شهرستان اردکان به صورت رایگان مهیا می‌باشد. 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 این بار روایت شما را از خط مقدم نبرد می شنویم... 🔹روایت شما از دفاع مقدس 🔸روایت شما از پیشرفت 🔸روایت شما از زنان موفق 🔹روایت شما از قهرمانان و الگو‌های واقعی و بومی 📌و کلی روایت شنیدنی و کارآمد از تجربیات این سالهایی که با هم به پیش آمده‌ایم برای اینکه چراغ راه ما باشد برای رسیدن به قله... 🔹 جهت ثبت نام در دوره آموزش تحقیق و مصاحبه در تاریخ شفاهی به شماره تماس زیر عبارت "تاریخ شفاهی" را پیامک کنید. 09103867504 آیدی پشتیبانی👇 @TSH_Ardakan 📃 زمان برگزاری دوره: ۵و۶ و ۱۲و۱۳ مهر ❌ مهلت ثبت نام تا 25 شهریور تمدید شد. 💳 هزینه دوره: هر نفر ۳۰۰.۰۰۰ تومان ✍️با افراد برگزیده قرارداد همکاری بسته می‌شود. 🔴 سرویس رفت‌وآمد و اسکان برای افراد شرکت‌کننده از شهرستان اردکان به صورت رایگان مهیا می‌باشد. @yazde_ghahraman @Tarikh_SHafahi_Ardakan https://eitaa.com/joinchat/3376742568Cb783b09948
💢نشست صمیمی امام جمعه محترم و حجت‌الاسلام اشرفی‌نسب؛ مسئول واحد تدوین دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با جمعی از محققین و نویسندگان تاریخ شفاهی اردکان 🗓14 مهر 1403 @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🔸اردکان خبر🔸 @ardakankhabar