eitaa logo
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
401 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
42 فایل
﷽ ⭕️ معرفی و بازنشر زندگینامه، سبک زندگی، وصیتنامه، آثار صوتی و تصویری، دست‌نوشته‌ها و ... از مربیان‌شهید والامقام ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir ⭕️ لینک ارتباط با مدیر کانال و یا ارسال محتوا: https://eitaa.com/MALEK_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ... نگاهی به ابراهیم کردم و با نگاه از او پرسیدم چه کار کردی؟! او هم لبخندی زد و شانه هایش را بالا انداخت و رفت عقب تا از عبور تمام نیروها مطمئن شود. سیدغفار (رابط بین ما و نجبإ) تماس گرفت و گفت:«چرا منتظر نموندید تا همه نیروها برسند؟!» گفتم:«با عمار هماهنگ کردم.» ادامه دادم:« یواش یواش حرکت می کنیم تا بقیه برسند. امکان ندارد متوقف شویم؛ بچه های یگان زینبیون منتظرند.» طوری با اختفاء و پوشش در شب حرکت می‌کردیم که دشمن متوجه حضور ما نشود. نیروهای مان به خوبی اصول پیشروی در شب را رعایت می کردند. رسیدیم به خط خیز اول که نیروهای زینبیون پشت کانال سمت راست و به صورت خطی مستقر شده بودند. ما هم مطابق طرح عملیاتی که توجیه شده بودیم؛ نیروها را بردیم داخل کانال سمت چپ جاده و مستقر کردیم. با عمار تماس گرفتم و وضعیت را شرح دادم و گزارش دادم که ما به خط خیز اول رسیدیم . عمار با دوربین ما را می دید و عملیات را کنترل می‌کرد. بچه های زینبیون به قول خودشان مشغول زدن نعره حیدری بودند! حالا نعره حیدری چه بود؟! برنامه شان به این شکل بود که برای تزریق روحیه و افزایش هماهنگی و غلبه بر استرس، یکی از آنها بلند و کشیده داد میزد:«نعره ....حیدری» و بقیه هم با صدای بلند و هماهنگ جواب می‌دادند:« ححیییدددررر» 🔻ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅--- 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما