eitaa logo
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
420 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1هزار ویدیو
32 فایل
﷽ ⭕️ معرفی و بازنشر زندگینامه، سبک زندگی، وصیتنامه، آثار صوتی و تصویری، دست‌نوشته‌ها و ... از مربیان‌شهید والامقام ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir ⭕️ لینک ارتباط با مدیر کانال و یا ارسال محتوا: https://eitaa.com/MALEK_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ... نمی دانم در آخرین مکالمات بین شان چه گذشت، اما دیگر با من حرفی نزد و رفت نشست گوشه اتاق و به سقف چشم دوخت و به فکر فرو رفت. دخترانش نمی دانستند که این آخرین باری است که صدای او را میشنوند؛ وگرنه... کمی گذشت؛ من هم در این فرصت، کمی با عمار صحبت کردم. ابراهیم که حالش بهتر شد، رفتیم خلصه برای استراحت. بعد از نظافت اسلحه هایمان تا ظهر خوابیدیم. قرار بود بعد از نماز ظهر و عصر به اتفاق ابراهیم برویم به وضعیت نیروهای مان سرکشی کنیم؛ اما خستگی شب های قبل و خصوصاً عملیات دیشب، اجازه این کار را ندارد و بعد از ناهار دوباره خواب مان برد. وقتی بیدار شدیم، غروب شده بود. نزدیک اذان مغرب بود. شروع کردیم به نوشتن گزارش عملیات دیشب. نماز را که خواندیم، با ابراهیم و حیدر و ابومحسن مشغول تجزیه و تحلیل عملیات ناتمام شب گذشته شدیم. مشکلات مختلف و طرح های مختلف بررسی شد. همه مطالب و نتایج جلسه را هم در دفترچه گزارشم یادداشت کردم برای ثبت تجربه. ابراهیم هم همین طور. شب به نیمه رسیده بود. هوا خیلی سرد و هیزم ها تمام شده بود. اتاق باید با یک بخاری گازوئیلی گرم می شد، اما خیلی کارایی نداشت و فقط تا شعاع یک متری اطرافش را گرم می کرد. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما