‼️✅ دور کمــــــــــرم ۱۱۰ بود و لباس‌های مورد علاقه‌ام اصلا تنم نمیشد😔 کم کم احساس میکردم دارم از چشم #شوهـــــــــــــــرم میفتم و اعتماد به نفسم خیلی کم شده بود. به خاطر چاقی و بدفرمیه هیکلم افسردگی گرفتم و روز ب روز داشتم چاق تر میشدم 😭😭😭😭 👌 اما این کانال با یه رژیم کاربردی و اصولی #23_کیلـــــــــــــــو لاغرم کرد. خیلی راحت، بدون #سختی و گرسنگی و بدون دارو 😳 🔥 با اجازه ی خود دکتر لینکش رو میذارم، به خدا توکل کنید و وارد بشید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/698613788C5ba090c74c

⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ سارا هستم یه قهرمان فاطیمایی😍😍 ❇️از اینکه با فاطیما آشنا شدم و تونستم لاغر شم خیلی خوشحالم، اعتماد به نفسمو دوباره پیدا کردم و این رو مدیون کانال خوب فاطیما هستم 😍❤️ 🌈 فاطیما معجزه زندگی من شد، شک ندارم توام ازش نتیجه میگیری بیا بقیه عکسامو‌ ببین👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/698613788C5ba090c74c

#گاوآدرین 😍😍😍 عروسک نازنازی🙆🏻‍♀️😍 ♥️♡| @aroosaknaznazy |♡♥️ 🍁﹏﹏﹏●•0🌻0•●﹏﹏﹏🍁 ☕️🌸 @shirinisaraa 🍁 @Baftsaraa ☕️ کانالهای دیگر ما🤩

پایان

اگه میخوای از خنده روده هات بپیچه به هم و اشکات سرازیر بشه بزن رو خند ها 👇👇 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 دخترا و پسرا باهم نیان داخل گروه جدا هست❌😡😡 دخترا بزنن رو هلوها🙊🙈 🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑 پسرا بزنن رو فلفلا😆🙈 🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶

#گاوآدرین 😍😍😍 عروسک نازنازی🙆🏻‍♀️😍 ♥️♡| @aroosaknaznazy |♡♥️ 🍁﹏﹏﹏●•0🌻0•●﹏﹏﹏🍁 ☕️🌸 @shirinisaraa 🍁 @Baftsaraa ☕️ کانالهای دیگر ما🤩

#گاوآدرین 😍😍😍 عروسک نازنازی🙆🏻‍♀️😍 ♥️♡| @aroosaknaznazy |♡♥️ 🍁﹏﹏﹏●•0🌻0•●﹏﹏﹏🍁 ☕️🌸 @shirinisaraa 🍁 @Baftsaraa ☕️ کانالهای دیگر ما🤩

🌸#رمان_جذاب_عاشقانه_غمگین🍂 بهنود قدم به قدم پشت سرم می آمد. مجبورم کرد که با خودش برقصم من هم مخالفتی نکردم. چه فرقی میکرد بهنود باشد یا هرکس دیگری. ناخودآگاه صورتم را بهش نزدیک میکردم اما او خودش را ازم میراند و صورتش را عقب میکشید. او که با شراره و هزار دختر بود پس چرا مرا پس میزد. اما من باید خودم را تخلیه میکردم. پس رفتم سمت پسری که با دو سه دختر دیگر وسط بودند. خودم را به او نزدیک کردم. با حرکاتم نشان میدادم که میخواهم با هم برقصیم. او هم از خدا خواسته با من همراهی کرد. هنوز چند ثانیه هم از حال خوبم نگذشته بود که شخصی پشت لباسم را وحشیانه چنگ زد و با یک حرکت مرا برگرداند. چراغ ها خاموش بود و چند نور رنگی که از رقص نور منتشر میشد تنها چیزی بود که توی تاریکی حکم راهنما را برایم داشت. تاریکی اجازه نمیداد صورت آن شخص را ببینم. لحظه های اول فکر کردم که باید بهنود باشد. اما نه، بوی عطرش فرق میکرد. ضربان قلبم بالا رفت. از اینکه کنارم بود حس عجیبی پیدا کرده بودم ...ادامه رمان در این کانال 🔞👇 https://eitaa.com/joinchat/376635497C2182d78aab

رمان جذاب و خواندنی ♨️😍

#گاوآدرین 😍😍😍 عروسک نازنازی🙆🏻‍♀️😍 ♥️♡| @aroosaknaznazy |♡♥️ 🍁﹏﹏﹏●•0🌻0•●﹏﹏﹏🍁 ☕️🌸 @shirinisaraa 🍁 @Baftsaraa ☕️ کانالهای دیگر ما🤩