eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
251 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
"السّلام علیکَ یا حَسنُ بنُ علیّ" ابري شدم به نيّت باران شدن فقط مور آمدم براي سليمان شدن فقط بايد ز گوشه چشم تو کاري بزرگ خواست چيزي شبيه حضرت سلمان شدن فقط بايد به شيعه بودن خود إفتخار کرد راضي نمي شوم به مسلمان شدن فقط دنياي ديگريست أسيري و بَردگي آن هم به دام زلف کريمان شدن فقط لا يُمکِن الفِرار ز تير نگاه تو چاره رسيدن است و قربان شدن فقط در خانه ي کريم کفايت نمي کند يک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط اين لطف فاطمه است و عشق است تا ابد سرمست از نواي حسن جان شدن فقط فکري براي پر زدن بال من کنيد من را أسير زلف امام حسن کنيد آقا شنيده ام جگرت شعله ور شده بي کس شدي و ناله ي تو بي أثر شده پيش حسين سرفه نکن آه کم بکش خون لخته هاي روي لبت بيشتر شده يک چشم خواهرت به تو يک چشم بین تَشت تَشتِ مقابلت پُر خون جگر شده از ناله هات زينب تو حول کرده است گويا که باز واقعه ي پشت در شده اي واي از مصيبت تابوت و دفن تو واي از هجوم تير و تن و چشم تر شده مي گفت با حسين اباالفضل وقت دفن اين تيرها براي تنش دردسر شده موي سپيد و کوچه و تابوت و زهر و تير دوران غربت حسن اينگونه سر شده يک کوچه بود موي حسن را سپيد کرد يک إتّفاق بود که او را شهيد کرد @Arshiv_Gholam
"السّلام علیکَ أیُّها المُجتَبی" زیر پایش خدا غزل می ریخت غزلی را که از أزل می ریخت آن إمامی که تا سحر، دیشب روی لب های من غزل می ریخت آن که در جیبِ کودکان یتیم قمر و زهره و زحل می ریخت آن کریمی که در پیاله ی دست هر چه می ریخت لَم یَزل می ریخت از هر آن کوچه ای که رد می شد حُسنِ یوسف در آن محل می ریخت تیغِ خشمش ولی زمانِ نَبَرد رنگ از چهره ی أجل می ریخت شتر سرخ را به خون غلطاند لرزه بر لشکر جمل می ریخت آن إمامی که روز عاشورا از لب قاسمش عسل می ریخت "حمیدرضا برقعی" @Arshiv_Gholam
سنگ نگین اگر بتراشم برای تو باید که از جگر بتراشم برای تو طوف سرت به شیوه حجّاج جایز است پس جایز است سر بتراشم برای تو اکنون که در ملائکة کس فُطرست نشد من حاضرم که پَر بتراشم برای تو باشد که سمت مرقدت آزاد رو کنم از چوب سرو دَر بتراشم برای تو از إصفهان ضریح برایت بیاورم یک گنبد از گوهر بتراشم برای تو از والدین خادم درگه بسازمت قربانی از پسر بتراشم برای تو "محمّد سهرابی" @Arshiv_Gholam
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ زِيَادٍ التَّمِيمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) قَالَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (علیه السّلام): الْقَرِيبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ وَ الْبَعِيدُ مَنْ بَعَّدَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ لَا شَيْ‏ءَ أَقْرَبُ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ يَدٍ إِلَى جَسَدٍ وَ إِنَّ الْيَدَ تَغُلُّ فَتُقْطَعُ وَ تُقْطَعُ فَتُحْسَمُ. الكافي، ج‏2، ص 643 @Arshiv_Gholam
صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما دست‌ها گرم قنوتند، زحاجت لبریز گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است قبل گفتن شده کاسه ز إجابت لبریز دست هایم دم صبحی به ضریحش نرسید مثل شمعی به تمنّای حرم آب شدم بیشتر حرف حسن بود میان سخنم أربعین نزد حسینش که شرفیاب شدم خاک گر نام حسن داشت به لب، دُر میشد نام او را به روی سنگ یمن بنویسند بی کفن بود حسین، ورنه وصیّت می‌کرد تا به روی کفنش نام حسن بنویسند گرچه "لا یوم کیومک" به روی لب دارد گرچه او در غم غارت شدن خلخال است تن غارت زده شاه شهادت بدهد روز هجر حسنش سخت‌تر از گودال است طشت تنها شده از خون دل او آگاه آه که محرم غم‌های حسن چاه نبود آی کوفی که حسن را به مذلّت خواندی نقش انگشتر او عزتُ لِلّه نبود؟ جگر سنگ شود آب اگر گریه کند شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را روضه اش کوچه تنگی است نمیداند که میخ را گریه کند یا که در سوخته را بیت الأحزان نگاهش شده راوی غم قصه رد شدن آینه و کینه‌ی سنگ با کنایه بنویسید که آیینه شکست دست سنگین و فدک نامه و یک کوچه تنگ "محسن حنیفی‌" @Arshiv_Gholam
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست چشمی که گریان عزای مجتبی نیست وقتی سکوتش این همه محشر به پا کرد دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست در کربلا هر چند با دقّت بگردی چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست کرب و بلا با آن همه داغ و مصیبت هم پایه ی درد و بلای مجتبی نیست طوری تمام هستی اش وقف حسین شد إنگار قاسم هم برای مجتبی نیست او جای خود دارد در این دنیا مجالِ رزم آوری بچّه های مجتبی نیست یا أهل العالم ما گدای مجتبائیم ما خاک پای خاک پای مجتبائیم آیا شده بال و پرت افتاده باشد؟ در گوشه ای از بسترت افتاده باشد؟ آیا شده مرد جمل باشی و أمّا مانند برگی پیکرت افتاده باشد؟ آیا شده در لحظه های آخرینت چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد؟ من شک ندارم که عروس فاطمه نیست وقتی به جانت همسرت افتاده باشد آیا شده سجّاده ات هنگام غارت دست سپاه و لشگرت افتاده باشد؟ مظلوم و تنها و غریب عالمین است گریه کن غم های این بی کس حسین است "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
عَنْهُ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ مِنَ الْعِرَاقِيِّينَ رَفَعَهُ قَالَ: خَطَبَ النَّاسَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (صلوات اللّه علیه) فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَخٍ لِي كَانَ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ فِي عَيْنِي وَ كَانَ رَأْسُ مَا عَظُمَ بِهِ فِي عَيْنِي صِغَرَ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ فَرْجِهِ _فَلَا يَسْتَخِفُّ لَهُ عَقْلَهُ وَ لَا رَأْيَهُ_ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ الْجَهَالَةِ فَلَا يَمُدُّ يَدَهُ إِلَّا عَلَى ثِقَةٍ لِمَنْفَعَةٍ كَانَ لَا يَتَشَهَّى وَ لَا يَتَسَخَّطُ وَ لَا يَتَبَرَّمُ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَمَّاتاً فَإِذَا قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ كَانَ لَا يَدْخُلُ فِي مِرَاءٍ وَ لَا يُشَارِكُ فِي دَعْوَى وَ لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَرَى قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَغْفُلُ عَنْ إِخْوَانِهِ وَ لَا يَخُصُّ نَفْسَهُ بِشَيْ‏ءٍ دُونَهُمْ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِذَا جَاءَ الْجِدُّ كَانَ لَيْثاً عَادِياً كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً فِيمَا يَقَعُ الْعُذْرُ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَرَى اعْتِذَاراً كَانَ يَفْعَلُ مَا يَقُولُ وَ يَفْعَلُ مَا لَا يَقُولُ كَانَ إِذَا ابْتَزَّهُ أَمْرَانِ لَا يَدْرِي أَيُّهُمَا أَفْضَلُ نَظَرَ إِلَى أَقْرَبِهِمَا إِلَى الْهَوَى فَخَالَفَهُ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ مَنْ يَرْجُو عِنْدَهُ الْبُرْءَ وَ لَا يَسْتَشِيرُ إِلَّا مَنْ يَرْجُو عِنْدَهُ النَّصِيحَةَ كَانَ لَا يَتَبَرَّمُ وَ لَا يَتَسَخَّطُ وَ لَا يَتَشَكَّى وَ لَا يَتَشَهَّى وَ لَا يَنْتَقِمُ وَ لَا يَغْفُلُ عَنِ الْعَدُوِّ فَعَلَيْكُمْ بِمِثْلِ هَذِهِ الْأَخْلَاقِ الْكَرِيمَةِ إِنْ أَطَقْتُمُوهَا فَإِنْ لَمْ تُطِيقُوهَا كُلَّهَا فَأَخْذُ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. الكافي، ج‏2، ص 237 @Arshiv_Gholam
هی چشم می چرخانی امّا گنبدی نیست گل دسته ای صحن و سرایی مرقدی نیست از نوحه خوان و خادم و زائر ردی نیست یک چندم باب الرّضا رفت آمدی نیست زائر ندارد قدر انگشتان یک دست آقای ما اینگونه تنها و غریب است خوابیدم و در خواب سقّاخانه دیدم صحن و سرا و گنبدی شاهانه دیدم دور و برش شمع و گل و پروانه دیدم برخاستم از خواب یک ویرانه دیدم ای کاش قبر خاکی اش تعمیر می شد ای کاش خوابم زودتر تعبیر می شد ای کاش او هم مرقد و صحن و سرا داشت ای کاش یک گلدسته و گنبد طلا داشت ای کاش دنیایی شبیه کربلا داشت یا لاأقل قدری برای گریه جا داشت ای به فدای غربتش جان و تن من یک شمع حتّی بر مزارش نیست روشن جانم فدای او که غم بسیار دیده در کوچه‌ها با مادرش آزار دیده آثار خون را بر در و دیوار دیده هی داغ پشت داغ از مسمار دیده من شک ندارم مجتبی در کوچه جان داد تا دید مادر پشت در از پای افتاد جانم به قربانش که غم شد لشکر او در اوج غربت قاتلش شد همسر او ای شیعیان شد تیرباران پیکر ‌او مِن‌ْ بعد وای از حال زار خواهر او در زوزه سگ ها صدای شیر گم شد آنقدر تیر آمد که روی تیر گم شد امّا خدا را شکر این آقا کفن داشت یک تکّه چوب تیر خورده روی تن داشت هنگام تشییع جنازه یک بدن داشت یا لاأقل هنگام مردن پیرهن داشت وقت کفن دور و برش اقوام بودند در کربلا امّا فقط احشام بودند غصّه نخور آقا که غم می بازد آخر مظلوم بر ظلم و ستم می تازد آخر دنیا به آل فاطمه می نازد آخر شیعه برای تو حرم می‌سازد آخر من شک ندارم مقصد این راه نور است ای همسفر برخیز ایّام ظهور است "محمود یوسفی" @Arshiv_Gholam @hosenih
نَه اینکه حرف تو باشد نَه اینکه حرف من است حسین گفتن ما از عنایت حسن است یکی مدینه یکی کربلا به ظاهر لیک حکایت دو برادر دو روح و یک بدن است مدینه رفته که با مجتبی شود محشور به کربلا برسد با حسین هم وطن است نه هر که لایق خونین بدن شدن بوده است نه هر غریب سزاوار خون جگر شدن است که گفته صلح به معنای ترس از جنگ است؟ که گفته رزم توان یکی از این دو تن است؟ تفاوتی است میان رباب با جَعدِه که فرق این دو برادر زِ فرق این دو زن است گمان کنم به دلیل همین تفاوت نیز میان این دو برادر غریب تر حسن است اگر غلط نکنم من به احترام حسین به روز حشر حسن هم شهید بی کفن است "پیمان طالبی" @Arshiv_Gholam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعر برای امام حسن (علیه السّلام)🎥 💠جریان گفت و گوی مرحوم حاج محسن عسگری (رحمه اللّه) با مرحوم استاد شهریار (رحمه اللّه)💠 تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل یک روز خنده کردم و عمری گریستم طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم گوهرشناس نیست در این شهر شهریار من در صف خزف چه بگویم که چیستم "استاد محمد حسین شهریار" @Arshiv_Gholam
کریم های دو عالم به نام زاده شدند زبان زدِ همه ی خاص و عام زاده شدند اگر که ظرف نباشد توقّع مِی نیست شراب ها همه از فیض جام زاده شدند چقدر خام شدم تا مرا کمی بپزند پیاله ها همه از خشت خام زاده شدند تو امر کردی و تکویناً استجابت شد و عاشقان تو با یک کلام زاده شدند جواب دادن تو اشتیاق می آرد سلام ها ز علیک السّلام زاده شدند چه خوب شد که محبّان حلال زاده ی عشق و دشمنان حَسن هم حرام زاده شدند حسن حسین و یقیناً حسین هم حسن است نشسته ام که ببینم کدام زاده شدند همین دو تا پسر فاطمه همان اوّل امام زاده شدند و امام زاده شدند چقدر دور و بر تو فرشته ریخته است بزرگ ها همه با احترام زاده شدند بساط نوکری ما کنار تو پهن است از اوّل ایل و تبارم غلام زاده شدند عجیب نیست به دنبال گنبدت هستیم کبوتران همه بالای بام زاده شدند چه بهتر است که بنشینی و سکوت کنی که از قعود تو صدها قیام زاده شدند @Arshiv_Gholam
از خاکِ درِ خانه ات انگار رسیده این مرهم دردی که به بیمار رسیده نام تو سبب شد که مرا نیز ببخشند از نام تو حتّی به گنه‌کار رسیده دور و بر تو جمع گدایان تو جمع اند سرگرم تواند و به همه کار رسیده از دست کریم تو به او کم نرسیده دستان گدا پیش تو هر بار رسیده ما عرض نکرده ز تو حاجات گرفتیم پیش تو کجا کار به گفتار رسیده؟ آنقدر بزرگى و كريمى كه هميشه مانند طلبكار، بدهكار رسيده یک عمر کنار در و دیوار نشستی با یادِ غمِ دستِ به دیوار رسیده دیوار و در و کوچه و همسایه و همسر یک عمر به تو از همه آزار رسیده آن رسمِ جسارت که به پیش تو بنا شد از کوچه شد آغاز و به بازار رسیده ارثیه‌ی تیری که به تابوت و تنت خورد در علقمه یکجا به علمدار رسیده «رضا قربانی، گروه یا مظلوم» @Arshiv_Gholam
50.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تکیه‌گاه أمیر (علیه السّلام)🎥 🔰 شیخ محمّد مهدی طبّاخیان ❌محمّد بن أبى‌بكر و هاشم بن عتبة کاری از پیش نبردند...علی‌‌، تکیه‌گاه خودش را می‌فرستد... ⚠️ أبوموسی، علی را خشمگین کرده است... @Arshiv_Gholam @m_mahdi_tabakhian
48.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نزاع با أبوموسی أشعری🎥 🔰 شیخ محمّد مهدی طبّاخیان 🔹حسن بن علی (علیه السّلام)، در مسجد کوفه به مدح علی (علیه السّلام) می‌ایستد... 💠 رسواکردن أشعری... @Arshiv_Gholam @m_mahdi_tabakhian
گریه کن تو را به قیامت حساب نیست آنجا که هست نام تو حرف از عذاب نیست شرط و شروط در کرم تو ندیده‌اند در بخشش کریم، حساب و کتاب نیست اى راه اتّصال خلایق به آسمان أصلاً دعاى بى تو مرا مستجاب نیست جنّت براى اوست، برادر خطا مکن کارش کرامت است به فکر ثواب نیست یک روضه با کنایه نوشتم براى تو جعده به هیچ‌ وجه شبیه رباب نیست «کرامت نعمت زاده» @Arshiv_Gholam
تا نمک پرورده‌ام بر خوان احسانت حسن من مسلمانم! مسلمان مسلمانت حسن نان‌خور این خانه نان فاطمه دندان زده بوی دست مادرت را می‌دهد نانت حسن دست و دل باز مدینه! دست خالی آمدم دست خالی من است و لطف دستانت حسن مرد شامی که به تو پیش بقیه فحش داد در مدینه چند روزی بود مهمانت حسن من‌ جذام نفس دارم! دیدن من هم بیا! هم غذا شو با گدا! دستم بدامانت حسن کوری بدخواه تو فریاد مستی می‌زنم یا معزّ المؤمنین جانم‌ به قربانت حسن! خانه‌ام‌ را می‌فروشم خرج صحنت‌ می‌کنم هرچه دارم نذر گنبد نذر ایوانت حسن صحن و گلدسته نه أصلاً! تو بگو آقا چرا می‌رود با چکمه بر قبرت نگهبانت حسن؟! کی میاید صحن قاسم بر روی ما وا شود؟! چشم ما را پر کند آیینه بندانت حسن زخم‌ پایت از خودی و زخم قلبت از خودی آشنایانت چه می‌خوایند از جانت حسن؟! «سید پوریا هاشمی» https://eitaa.com/Arshiv_Gholam