☑️ #کاریکاتور_سید_محرومان
تولید شده در خانه کاریکاتور حوزه هنری انقلاب اسلامی استان کرمانشاه
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
هدایت شده از فخرالدین دوست محمد
☑️ #کاریکاتور_سید_محرومان
تولید شده در خانه کاریکاتور حوزه هنری انقلاب اسلامی استان کرمانشاه
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
🖤 #روایت_خدمت
صورت رنگ پریدهاش در قاب چشمهایم نقشبست. گرمای دستهایم را میهمان دستهای کمجانش کردم.
- خوبی قشنگم؟ نگران نباش خودم مراقبتم.
آب و دارو را به خوردش دادم و گفتم:
- ببخشید تلخ بود ولی قول میدم سر و کلۀ بدجنس شون تا چند ساعت دیگه دور و برت پیدا نشه،
دهانم را نزدیک سرش بردم: زود خوب میشی.
با اینکه سکوت خانه همدم لحظاتم شده بود، خیلی تحویلش نمیگرفتم. بیرمق روی مبل نشستم دستهایم بیاجازه کنترل را قاپیدند و دکمۀ روشن را فشار دادند. حلقههای سفید میان مستطیل کوچک قرمز رنگ گوشۀ پائین صفحه نگاهم را دزدیدند. سرما بجانم نشست، دهانم خشک شد، خون در رگهایم دست از کار کشید. از روی مبل به طرف جلو سُر خوردم و با زانو به زمین افتادم. چهار دست و پا خودم را به سمت تلویزیون کشاندم. سنگینی سکوت خانه بر سرم آوار شد.
- خدایا خودت رحم کن...
موج جای خالی حاج قاسم حالم را گرفت، به قاب عکسش خیره شدم. از پشت غبار مهآلود چشمهایم بهپایش افتادم.
- نذار دوباره یتیم بشم...
ابر چشمهایم باریدن گرفت. تسبیح را برداشتم گل صلوات روی لبهایم شکفت. جگرم گر گرفت. میان نوای ای صفای قلب زارمِ... مداح دم گرفتم:
آتیش گرفته دامن تموم بچهها، عمو سوختم... عمو سوختم...
ذکرها روی لبم گم میشدند. أَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ..، أَللّٰهُمَّ..، یا امام رضا..، أَمَّن یُجِیبُ..، یٰا وَجِیهاً عِندَاللّٰه...
پاهایم بهخواب عمیق فرو رفتند. نگاهم به ساعت گره خورد. چند ساعتی میشد از پای تلویزیون جم نخورده بودم.
- پس کی از این خواب لعنتی بیدار میشم؟
قار و قور شکمم بلند شد اما گلویم به در ورودی قفل زده بود.
- لعنتی آخه الان وقتشه؟ یکم صبر کن.
اما او در لجبازی از من قوی تر بود. صدای تلویزیون را بلندتر کردم از جا بلند شدم کمرم تیر کشید چند قدمی برنداشته بودم که با صدای آشنایی سر جایم ایستادم.
- ارتباط مستقیم با معاون اجرائی رئیس جمهور برقراره، آقای منصوری سلام، اگر خبر جدیدی در دست دارین می شنویم.
با اعلام ارتباط گرفتن دو نفر از سرنشینان هلیکوپتر گرد امید بر قلبم نشست. نفس نیمه راحتی کشیدم و سمت سرویس بهداشتی رفتم. پلکهایم سنگینی میکردند.
- بمیرم الان کجائین؟
سرما، تاریکی، مه، باران، خورشید و فلک دست به دست هم داده بودند که درد کمرم لحظه به لحظه بیشتر بشود. رختخوابم را کنار تلویزیون پهن کردم. چند دقیقه چشمهایم بهخواب میرفتند اما شنیدن صدای خبرنگار بیدارم میکرد. امید و ناامیدی در دلم به جان هم افتادند.
- مردم عزیز، لاشۀ هلیکوپتر رو پیدا کردند.
مثل میخ توی رختخوابم نشستم.
- خدایا شکرت.
- اما گزارشی از تشخیص افراد زنده توسط پهپادها به دست نیامده.
- یا حسین...
صدای نالۀ کمرم بلند شد. ناامیدی در دلم پاهایش را بیشتر از گلیمش دراز کرد. از در اتاق میگذشتم که چشمهایم به جسم بیجانش افتاد. دست به کمر کنارش رفتم به دارویی که کنارش جا خوش کرده بود نگاه کردم تازه یادم افتاد دارویش را به موقع ندادم. دستی به صورت خشکیدهاش کشیدم. آوای خبر چه سنگینه خبر پر از درده در خانه پیچید. جلوی چشمهای بیرمق شمعدانیام به زمین خوردم...
فاطمه حاتمی
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
#روایت_خدمت
بغض به جانم چنگ میزد و خشم از وجودم به سمت دهانم میخزید.
فشار گریه و فشار فریاد خشم، داشت خفهام میکرد.
زینب را که ۲۱ ماهه بود حاضر کردم و بغل کردم و دویدم سمت خیابان. برای بغل کردن دیگر واقعا سنگین شده. خدایا خودت جواب تلاش هایم را بده. هیچ اسنپی درخواست سفرمان را قبول نکرده بود تا ما را هم به خیل جمعیت منتظر و مضطرب و پریشان برساند.
بهت و ناباوری به جانم نشسته و چشمانم بلاتکلیف دنیای اطرافم را میچرخد. لحظهای چند قطره گریه و لحظهای سیلی شوکه کننده واقعیت به جانم ایست میدهد که ″واقعا تموم شد؟!″
زینب تلاش میکند روسری مشکیاش را سر کند اما هنوز گره زدن را یاد نگرفته، این را هم باید به کاردرمانگرش بگویم. سرخوش از این که میخواهیم بیرون برویم منتظر است بند کفشهای صورتی سنگینش را محکم ببندم که راحتتر بدود و دنیا را کشف کند.
بی توجه به لذت کودکانهی سوار شدن به ماشین، استارت میزنم و مسیر رسیدن را مرور میکنم.
سرگردان بودم. دنبال جواب بودم. بی قراری و خشم و ناراحتی را در چشم همه میدیدم. جمعیت آمادگی حمله تمام قد با تمام قوا را به دشمن داشت. بعضیها از جان دل گریه میکردند و به خود میپیچیدند. به حالشان غبطه میخوردم. من هم سعی کردم گریه کنم که شاید کمی از این بار درد کم شود. اما حجم خشم به قدری سنگین بود که باید به سر کسی خالیاش میکردم. آخر ناجوانمردانه زدند. در غربت زدند نه در میدان جنگ. نه از روبرو. موذیانه و بزدلانه بود. همه همیشه در سکوت انتظار این اتفاق را میکشیدیم چون لایقش بود و مرگ مسلما حقش نبود اما نه این طور و این قدر زود.
سکوت عجیبی بر جمعیت حکمفرما بود اما صدا به صدا نمیرسید از ولوله ای که راه افتاده بود. دنبال اتصال به صف بودم. زینب را گاه به گاه پایین می گذاشتم و به جان خستهام کمی استراحت میدادم.
بالاخره در نقطهای دور جای پارک پیدا میکنم و پیاده میشویم. با زینب میدویم که دیر نرسیم. دیر شده. پرسان پرسان دنبال اتصال به صف هستم. زیادی دویدهایم و زینب خسته شده. بغلش میکنم و میدوم. کفشهای سفت و سختش با هر تکان به جانم ضربه میزنند. به یاد تکانهای هلیکوپتر میافتم و بغض بیشتر راه گلویم را فشار میدهد. دم نمیزنم و اشکهایم را نیامده پایین، پاک میکنم و میدوم. آخر نمیشد بیشتر مراقب باشی تا حداقل این ۳۳ ماه بشود ۴۸ ماه؟ نمیشد با جت شخصی این ور و آن ور میرفتی و نه هلیکوپتر یا فقط با ویدیو کنفرانس پروژه های بیشمار را افتتاح میکردی؟
نماز شروع شده بود که قامت بستم.
جمعیت به سکون و سکوت رسیده بود.
«اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا» را که شنیدم و بغض حضرت عشق را، جمعیت فرو ریخت و سیل اشک جانم را شست.
زینب کنارم توی صف میایستد. مظلومیتشان تمام جمعیت را گرفته. داغش جانم را میسوزاند. اشک دیگر امانم را بریده. پاکشان میکنم و الله اکبر میگویم و اقتدا میکنم به حضرت عشق.
اولین «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا» را که شنیدیم جمعیت از داغ فوران کردند اما خبری از بغض کوه صلابتمان نبود. دوباره و سه باره تکرار کرد و هر بار فوران اشک جمعیت اما موج آرامش این دریای معرفت، گدازههای جانمان را سکینه داد.
آزاده عیوضی
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
☑️ #شهید جمهور
◾️طراح تایپوگرافی: استاد مهدی سهرابی نصر
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️ خلق آثار توسط خوشنویسان استان کرمانشاه با محوریت شهادت شهید آیت الله رئیسی و همراهان ایشان
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
هوا مه شد دلم در زیر باران ماند
کجا ماندی دل شهری پریشان ماند
سفر رفتی که برگردی ولی انگار
تو را خواندند و عطرت در خیابان ماند
تو خورشید دل مستضعفان بودی
از ایمان تو هر قلبی مسلمان ماند
تو نوبت به کشیک اولت بود و
لباس خادمی تو هراسان ماند
حرم بی تو ولادت را عزا دار است
حرم یعنی شب میلاد گریان ماند
شهید و خادم جمهور ایرانم!
تو نامت در جهان در قلب ایران ماند
همانند رجایی ، باهنر ، بوداو
کسی که دائما بر عهد و پیمان ماند
هرآنکس تهمتی بر تو روا میداد
پشیمان و پشیمان و پشیمان ماند
حرم یعنی که باشی خادمش آری !
نه پشت میز! باید مرد میدان ماند!
محناامیری
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
🖤 هست پایانش شهادت، راه ابراهیم ها
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
🖤 تلاش تا پای جان
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
31.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️کی گفته که حالا تو آروم میگیری؟
🎞 نماهنگ #آغوش_ملت
◾️تقدیم به شهید رئیسی
کاری از حوزه هنری انقلاب اسلامی استان کرمانشاه
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
برای شهید جمهور و شهدای خدمتِ همراهِ ایشان در آن سفرِ آسمانی
تشنه هستیم آب مان بدهید
چند قطره شراب مان بدهید
آی بالائیان برایِ خدا
کامی از آفتابِ مان بدهید
ما شهیدانِ خدمتیم همه
تشنگانِ عنایتیم همه
بینِ این زرق و برق ها عمریست
دوستان در اسارتیم همه
مانده در بینِ آسمانی ها
قلبِ ما...حسرتِ جوانی ها
عشق بود و بهار خوانی ها
گم شده در زمین نشانی ها
کاش می شد شبِ رَصَد باشد
یا هوا چند لحظه بَد باشد
گم شویم و کسی در این فرصت
تا شما راه را بلد باشد
کوه ها سر به آسمان دارند
کوه ها عاشقانه بیدارند
کوه ها عاشقانِ دلشده را
بدترین لحظه ها خریدارند
آی اهلِ بهانه ما رفتیم
در شبی عاشقانه ما رفتیم
رازِ پروازِ ما بماند... بعد
رازدارِ زمانه ما رفتیم
سوختیم و ناپدید شدیم
چون کبوتر که می پَرید شدیم
از شما هیچ چیز پنهان نیست
در مسیرِ خدا شهید شدیم
#مصطفی_مطهری_راد
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
☑️ #شهید جمهور
◾️طراح تایپوگرافی: استاد مهدی سهرابی نصر
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سید_شهیدان_خدمت #رئیسی_عزیز
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
خبر نداشت کسی از شبِ عذاب گرفته
به غیر حنجرِ زخمیِ التهاب گرفته
پناه مردم آوارهٔ بدون رفاه است
رفح، در این شبِ طوفانیِ سحاب گرفته
قدم گذاشته روی پلِ معلقِ تاریخ
و تکیه داده به زانوی اضطراب گرفته
قسم به اشک غریب پدر به پیکر دختر
دمی که آتشِ شر از گلش گلاب گرفته
من از طراوت وسرسبزی جهان چه بگویم
به خانوادهٔ عکس سیاه قاب گرفته
تنِ نحیف گروهِ از این به بعد کفن پوش
و چشمهای برای همیشه خواب گرفته
بریده باد! نخ روی خصم دار نگشته
به زیر سایهٔ تسبیح ها ثواب گرفته
تکیده باد! درختی که استوار نماند
شکسته باد! تن ریشه در سراب گرفته
کسی به داد تو خواهد رسید دختر غزه
زمینِ چشمِ قشنگت اگر که آب گرفته
غمت مباد! کسی مهربانتر از پدرت هست
کسی که از نفسش گرمی آفتاب گرفته
و دانه دانه غمت را بگو که میشِنَود او
بگو تو... حنجر زخمی التهاب گرفته
#محمدحسین_امیری
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
#روح_الله_امام_همه
◼️من نباشم باز خود ملت هست.
ملت ما امروز متوقف نیست نهضتشان و پیشبردشان به اینکه من باشم یا زید باشد یا عمرو باشد. ملت ما امروز راه را پیدا کردند و می دانند چه بکنند و با همین راهی که پیدا کردند و همین ترتیبی که تاکنون پیش آمده اند به پیش می روند و اینطور نیست که اگر من نباشم چه خواهد شد.
🔘(صحیفه امام، ج13، ص148)
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
#روح_الله_امام_همه
◼️شما مرزنشینان حق بزرگی بر همۀ کشور دارید و ما مرهون زحمات شما هستیم و امیدواریم که کشور شما با همت شما و همت سایر برادران و خواهران شما استقلال خودش را تا آخر حفظ کند و شما از لشکرهای امام زمان ـ سلام الله علیه ـ باشید و کشور خودتان را با جدیت خودتان حفظ کنید.
🔘(صحیفه امام، ج13، ص121)
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
#روح_الله_امام_همه
◼️مطلع شدم که اهالی محترم و برادران غیور کرمانشاه به طور دسته جمعی پیاده به طرف سنندج حرکت کرده اند.
ضمن تشکر فراوان، از آنان تقاضا دارم به منازل خود مراجعت کنند. به قوای انتظامیه و سپاه پاسداران دستور اکید داده ام که غائلۀ کردستان را ختم نموده، و مردم شریف آن منطقه را از دست ضد انقلابیون نجات دهند و آن منطقه را از لوث اشرار خارج و داخل پاک نمایند.
🔘(صحیفه امام، ج9، ص307)
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
#روح_الله_امام_همه
◼️من نباشم باز خود ملت هست.
ملت ما امروز متوقف نیست نهضتشان و پیشبردشان به اینکه من باشم یا زید باشد یا عمرو باشد. ملت ما امروز راه را پیدا کردند و می دانند چه بکنند و با همین راهی که پیدا کردند و همین ترتیبی که تاکنون پیش آمده اند به پیش می روند و اینطور نیست که اگر من نباشم چه خواهد شد.
🔘(صحیفه امام، ج13، ص148)
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
#روح_الله_امام_همه
◼️با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، واللّه نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.
🔘(وصیت نامه امام)
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
#روح_الله_امام_همه
◼️دو نقشه می خواستند پیاده کنند.
در زمان رضاشاه پیاده شد، یکی اینکه اسلام را در بین توده ها، در بین مردم، کوچکش کردند. یک راه دیگرش هم، که در عَرْض همین دنبال می شد، اینکه روحانیت را از دست مردم بگیرند؛ اینها درباری اند. اینها انگلیسی اند! خود انگلیسها تزریق می کردند، خود انگلیسها به مردم این طور می گفتند، که اینها انگلیسی اند؛ اینها منحرف اند؛ انگلیسی اند!
🔘(صحیفه امام، ج9، ص393-394)
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
#روح_الله_امام_همه
◼️ما می خواهیم کُردها محفوظ بمانند؛
زن و بچۀ مردم کُرد که از خود ما هستند، به منزلۀ اولاد ما هستند.
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
بی تو بیداری ما کابوس بود
ملکمان در دست دقیانوس بود
آینه با خویش هر دم آه داشت
حسرت دیدار مهر و ماه داشت
با خروسی جرأت خواندن نبود
با سپیده فرصت ماندن نبود
تا بهاری چون تو در تبعید بود
سررسید ما بدون عید بود
پنجره دیوار می شد هولناک
هر درختی دار می شد هولناک
تا تو برگشتی ورق برگشت باز
با گذشت شب فلق برگشت باز
آمدی تو سوی کنعان ای عزیز
«کلبه ی غم شد گلستان ای عزیز»
هر دلی از بند غم آزاد شد
خانه ی ویرانه مهرآباد شد
با خود آوردی گل امید را
در زمستان هدیه دادی عید را
روزگار زهر مردم قند شد
آینه هر آینه لبخند شد
بازی شب را بهم زد دشت تو
روزگاری نو رقم زد دست تو
چشم هایت سوره ی انگور بود
آرمان تو صدور نور بود
نام تو جاری شده در روزگار
شعر فاخر! ای کلام ماندگار!
نوبهاری! هر شقایق عاشقت
آفتابی! صبح صادق عاشقت
شوری و شعری و شاعر ای امام!
روح تاریخ معاصر ای امام!
سیدصادق خاموشی
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ای شب! فریب کافیست، روشنگر است خورشید
از قله های والا، والاتر است خورشید
ای سایه! پیش پایش، باید که سر گذاری
از ذره های عالم، وقتی سر است خورشید
دیو سیاه هر آن، مغلوب همت اوست
تا وارث نگین و انگشتر است خورشید
با دست های گرمش، بابای مهربان است
از نسل آسمان و از حیدر است خورشید
هنگام انتشار خطبه است خطبه ی نور
آیینه ها بیایید، بر منبر است خورشید
آری به قاف و سیمرغ، ما می رسیم آخر
این روشن است روشن، تا رهبر است خورشید
سیدصادق خاموشی
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
33.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای رئیس جمهور شهید سید ابراهیم رئیسی
برنامه ی تلویزیونی «خانه ی مهربانی»
صدای مردم محروم!
چه شد که بی صدا رفتی؟
چگونه خادمی کردی؟
که میلاد رضا رفتی
تو را باید که فهمید و
شکوهت را تماشا کرد
تو را ای قله ی در مه
فقط کافیست پیدا کرد
عروج بی نظیرت از
دل افلاکی ات گفته
شهید خدمتی، این را
عبای خاکی ات گفته
تویی حرف دل مردم
کلام روی لب هستی
که تشییع تو ثابت کرد
همیشه منتخب هستی
دگر کار و سفر کافیست
برو مشهد زیارت کن
خداقوت، پس از عمری
کمی هم استراحت کن
سیدصادق خاموشی
#انتخابات
#شبکه_زاگرس
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ
✅علی حقیقی چهرهٔ سال هنر انقلاب در استان کرمانشاه:
📣 پیشینه ادبی و هنری کرمانشاه بسیار غنی است
🔺استان کرمانشاه پیشینه ادبی و هنری بسیار غنی دارد که میتواند با تولید آثار فاخر در عرصه هنر انقلاب اسلامی مرکزیت یک اتفاق هنری باشد.
جزئیات بیشتر
mehrnews.com/x357Zk
🌐 zil.ink/artkermanshah
ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ