eitaa logo
حوزه هنری شهرستان‌های جنوب شرق استان تهران
109 دنبال‌کننده
25 عکس
10 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(روز دوم محرم _ورود کاروان به کربلا) ▪️«اللهُمَّ إنِّى أَعوذُبِكَ مِن الكَرْبِ وَالبَلاء» اینجا جایگاه اندوه و بلاست (کرب و بلا) ، فرود آیید بخدا قسم اینجا محل نزول از رکاب است بخدا قسم اینجا محل اقامت و ریختن خونهای ماست بخدا قسم اینجا محل زیارتگاه شدن قبور ماست... [لهوف‌ص ۱۰۳] 🏴 بار سفر مبند، دلم شور مي زند گويا قيامت است،مَلك صور مي زند. 💠حوزه هنری استان تهران در فضای مجازی: سایت | آپارات | ایتا | بله | اینستاگرام
فراخوان وعده صادق 🔷 رویداد بزرگ تولید آثار هنری با موضوع عملیات در بخش‌های زیر برگزار می‌شود: 📖 ادبیات 🤖پویانمایی 🌅هنرهای تصویری 🎭هنرهای تجسمی 🎼 سرود و موسیقی 🎭 استندآپ 🎙پادکست 🔷 برای ارسال آثار و کسب اطلاعات بیشتر به [سایت وعده صادق](https://vaadeh-sadegh.com) مراجعه کنید یا: 🔸 کانال ایتا : @vaadeh_sadegh 🔹 این آیدی در پیام رسان بله، ایتا، تلگرام : @vaadeh_sadegh_admin 📲 ارسال به شماره : 09338781813 🔷 مهلت ارسال آثار تا سی ام تیر ماه است. جزئیات بیشتر این رویداد را در(پایگاه خبری حوزه هنری)(news.hozehonari.ir/xr93) بخوانید 💠حوزه هنری استان تهران در فضای مجازی: سایت | آپارات | بله | ایتا | اینستاگرام
📸 گزارش تصویری 📸 ✅️ دوره مقدماتی تاریخ شفاهی و فن مصاحبه با حضور استاد قاسمی پور از اساتید مجرب این حوزه در شهرستان ورامین 📍گفتنی است این دوره ۶جلسه ۴ ساعته ،یکشنبه های هر هفته از ساعت ۱۵ الی ۱۹ در ساختمان قرارگاه فرهنگی شهدای مدافع حرم شهرستان ورامین وبه همت حوزه هنری جنوب شرق استان تهران در حال برگزاری است. با حوزه هنری جنوب شرق 👈@artpishva همراه باشید
💠یادواره شهدای «عملیات مرصاد و شب خاطره شهید علی تاجیک» 📆یکشنبه، ۷ مردادماه، ⏰ بعد از نماز مغرب و عشا 🕌پیشوا،روستای قلعه سین مسجد حضرت ولیعصر (عج)
*«وارث خورشید»* ▪️ سوگواره فرهنگی و هنری وارث خورشید▪️ 🔹 عرض ارادت هنرمندان جنوب شرق استان تهران به حضرت ابا عبدالله الحسین 🚩 محفل شعر ،هنر های تجسمی ،نمایش،موسیقی ⏳ ۹ مرداد ماه ساعت ۱۹:۳۰ شهرستان قرچک ،سالن ولایت 💠حوزه هنری جنوب شرق استان تهران
آب شهید شد شبنم هنوز می‌جنگد صدا شهید شد پژواک هنوز می‌جنگد و تو در میان آب و شبنم صدا و پژواک پروانه‌ای تا منتهای افق در پرواز ◼️شعر از معین بسیسو در مجموعه « » ترجمه موسی بیدج 🖼 ببینید| واکنش هنرمندان انقلابی به شهادت ، رهبر سیاسی حماس 🆔 @hozehonari_ir
▪️ تصویرسازی: حسین ونکی خوشنویسی: مسعود نجابتی 🆔 @hozehonari_ir
بشکند قلمی که از شهدا ننویسد این انتهای راه نه این ابتدای توست در گوش دنیا تا ابد بغض صدای توست از مسجدالاقصی خبرها می رسد یک روز این فتح خون این نهضت خونین برای توست از لاله های سرخ مالامال اسماعیل عطر شهادت در نسیم ربنای توست قلب تمام سروهای تا ابد آزاد همپای ایران صاحب اشک و عزای توست یک کاروان از قدس می جوشد ز خون تو پشت سر این کاروان حتما دعای توست
بدا شرمنده شد ایران ما از روی مهمانش خجالت می کشیم از چهره ی پرمهرِ خندانش چو سروی ایستاده بر سرِ کوه بلند صبر تبرهای ستم هرگز نمی کاهید از ایمانش عوض شد ماجرا و سوخت ابراهیم در آتش و در پایان‌ تلخ این سان شد اسماعیل قربانش دلاور می کشد در جنگ با ما تیغِ رو در رو و بزدل می زند از پشت خنجر را ز عصیانش زمانِ انتقام آمد به دشمن گو هراسان باش یورش خواهند برد از هر طرف ایران و لبنانش تقلاهای مذبوحانه دارد می کند دشمن چو می بیند که دارد می رسد دیگر به پایانش به پا خیز ای در آتش سوخته ققنوسِ پاینده و برگردان کلیدِ باغِ زیتون را به مردانش #القدس
اشکمان آنشب خروش نیل شد آهمان آهنگ جبرائیل شد بانگ بَلْ أحیٰاءٌ عِندَ رَبِّهِم باز هم با رنگ خون تأویل شد غزّه از نو شور عاشورا گرفت وقت پیوند فرات و نیل شد قاسم و یاسین، مهندس، تا عماد جمع یاران در جنان تکمیل شد مٰا رَأیت اینبار بانگی پر طنین در گلوی سرخ اسماعیل شد إذْ رَمَیْتِ دیگری برخاسته زادراه بارش سجّیل شد یک قدم نزدیکتر تا مرگ خود کشور جعلی اسرائیل شد تاجیک «ساده»
🔰به گزارش روابط عمومی حوزه هنری استان تهران، دومین فصل شعر وصال به مناسبت ایام سوگواری سیدالشهدا و گرامیداشت شهدای مقاومت با حضور شاعران آیینی استان تهران در سالن همایش باب القبله به میزبانی حوزه هنری شهرستان اسلامشهر برگزار شد. 🔹در این مراسم شعرای آیینی در رثای سید و سالار شهیدان(علیه السلام)، حضرت رقیه(سلام الله علیها)، شهدای مقاومت و خون خواهی مهمان عزیزمان سروده‌های خود را تقدیم نمودند. 🔹گفتنی است فصل شعر وصال در هر فصل به میزبانی یکی از دفاتر شهرستانی حوزه هنری استان تهران برگزار خواهد شد. 🔺گزارش تصویری، ویدیویی و کلیپ شعرخوانی شاعران عزیز این نشست به زودی از رسانه‌های حوزه هنری استان تهران منتشر می‌شود. 🆔 @arteslamshahr 💠حوزه هنری استان تهران در فضای مجازی: سایت | اپارات | بله | ایتا | اینستاگرام
🔰محفل شعر و خاطره دفاع مقدس با حضور حاج رحیم مخدومی رضا عبداللهی صابر و شاعران منطقه ⏰️زمان :چهارشنبه ۴ مهرماه بعد از نماز مغرب و عشا 📌مکان: موسسه فرهنگی هنری رسول آفتاب
باسلام و درود 🔻شما دعوت شده شهدا هستید ▪ جهت دیدن کارت دعوت دیجیتال یادواره شهدای محمدآباد عربها بروی لینک زیر ضربه بزنید https://DigiPostal.ir/c2s27uz
🏴بیانیه انقلاب اسلامی در پی شهادت دبیرکل ؛ برای روایت جهاد آخرالزمانیِ سربازان جبهه‌ی حق، آماده‌ایم ■بسم الله القاصم الجبارین انالله‌واناالیه‌راجعون نهضت زنده است، چون هنوز شهید می‌دهد... ■ جبهه مقاومت امروز عزادار است؛ عزادار شهادت مردی که قله‌های رفیع جهاد را یکی پس از دیگری فتح کرد، رهبری که در زمانه‌ی سکون و سازش، فخر جهان اسلام شد، شیرمردی که تمام زندگی خود را وقف مبارزه با شر مطلق کرد و در همین مسیر به افتخار شهادت نائل شد. ■شهادت مظلومانه‌ی سیدحسن نصرالله رهبر حزب‌الله لبنان، مسیر تازه‌ای پیش روی جبهه‌ی مقاومت گشوده است. جهان امروز هیچ شباهتی به جهان دیروز ندارد. حالا مرز میان ما و خصم صهیونیست را خون پاکِ نصرالله عزیز ترسیم کرده است و این مرز، جز به جهادی تاریخ‌ساز، آرام نخواهدگرفت. دشمنان این جبهه بدانند حزب‌الله زنده است و اگر سربازی از جبهه مقاومت، در این نبرد سرنوشت‌ساز به فیض شهادت نائل شود؛ مسیر و منش مقاومت قدرتمندتر از همیشه ادامه خواهد یافت. ■اهالی هنر انقلاب اسلامی در این داغ سترگ، هم‌درد ملت شریف لبنان هستند و برای نقش‌آفرینی در فصل جدید جهاد با رژیم سفاک صهیونیست، اعلام آمادگی می‌کنند. ما برای روایت جهاد آخرالزمانیِ سربازان جبهه‌ی حق، تشنه و آماده‌ایم... الا اِنَّ نصرالله قریب
🔺اکران فیلم سینمایی جذاب و تماشایی قلب رقه 🎥🎥🎥 🔰با حضور هنرمند مطرح کشور و کارگردان اثر خیرالله تقیانی پور ⏰️ چهارشنبه ۱۸ مهر ماه ساعت ۱۸ 💠شهرستان پیشوا ،حرم مطهر حضرت جعفر بن‌موسی الکاظم علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ماجرا مربوط میشه به ضربه چند ماه پیش بچه‌ها به اسرائیل 🔘اکران سیار فیلم سینمایی که داستان یک ایرانی در بین اعضای گروهک تروریستی داعش در رقه پایتخت داعش را روایت می‌کند. 🔰با حضور هنرمند مطرح کشور و کارگردان اثر خیرالله تقیانی پور ⏰️ چهارشنبه ۱۸ مهر ماه ساعت ۱۸ 💠شهرستان پیشوا ،حرم مطهر حضرت جعفر بن‌موسی الکاظم علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تیزر اکران مردمی فیلم سینمایی قلب رقه در شهرستان پیشوا 🔰به همت نهاد های فرهنگی شهرستان ،فیلم سینمایی قلب رقه در تالار قرآن امامزاده جعفر(ع)با استقبال بی نظیر شهروندان انجام شد. 💠در پایان و با حضور مسئولان شهرستانی ،خیراله تقیانی پور کارگردان این فیلم به افتخار خادمی حرم مطهر حضرت جعفر بن موسی الکاظم(ع) نائل آمدند.
🔰🔰 🚩 محفل روضه (یادبود شهیده شهربانو کریمی) 📚همراه با رونمایی از کتاب بنا نبود بماند به قلم شاعر آئینی علی الواریان 🕌مرکزافق‌آستان‌امام‌‌زاده‌زیدابوالحسن‌ع 🔻جهت اطلاع از جزئیات بیشتر عکس دانلود شود. ✅ هیـئت فاطــــمیــون ورامیـــن ┈➤@fatemyounvaramin
توجه توجه: اینجا قراره به پا کنیم. 📜اگه به نویسندگی علاقه داری، 📜اگه دوست داری روایتگر این روزهای تاریخی باشی، 📜اگه دنبال این هستی که با قلم و نوشته‌هات اتفاق‌های بزرگی رو رقم بزنی، 🔻جای توی رویداد خالیه.🔻 🔻📍لینک ثبت‌نام: B2n.ir/nevisa 🔻📍مهلت ثبت‌نام: یکشنبه 13 آبان برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به شماره پشتیبانی رویداد پیام دهید 09916248716
📌 به پناهگاه جبل الصبر خوش آمدید - ۱ رزق لا یحتسب حس و حالم شبیه ساعت ۷ صبح نیمه‌ی آذر سال ۱۴۰۰ بود. از شب قبل سرمای سختی خورده بودم. پتو را تا سرم کشیده بودم بالا. از  شدت حال بد نمی‌توانستم حتی ذره‌ای حرکت کنم. تلفنم چندبار زنگ خورد. حس جواب دادن نداشتم. نمی‌فهمیدم چرا یک نفر باید سر صبحی به آدم زنگ بزند و انقدر هم اصرار داشته باشد. بالاخره تلاش‌هایش نتیجه داد. با چشم نیمه‌باز جواب دادم؛ «بله، بفرمایید.» زینب قنبری بود. یکی از دوستان باغ کتاب شمعدونی. گاهی شاگردهایش را می‌آورد توی مجموعه‌ی دخترانه‌ای که داشتیم. با هم گعده‌ی کتابخوانی می‌گرفتند. جواب دادم: سلام زینب جان! جانم؟ «سلام زهرا خانم جان! ببخشید اول صبح مزاحمت شدم. من از دیشب یه فکری افتاده به سرم. توی دلم ولوله شده. هرچی فکر کردم به کی بگم؟ نمی‌دونم چرا ذهنم مدام اومد سمت شما! گفتم به شما بگم. میاید بریم عراق؟» سؤال زینب آن قدر عجیب بود که در جا توی رختخواب نشستم و با صدای گرفته گفتم: «چی؟ عراق؟ عراق برای چی؟» زینب بی‌قرار گفت: « عراق دیگه! بریم نجف! من می‌خوام برم ولی تنهام.» اسم نجف کافی بود برای بلند کردنم از جا! سرفه‌هایم شروع شد و هم‌زمان با صدای گرفته گفتم: «حالا چرا من؟ این همه دوست صمیمی داری؟» روی دور تند گفت: «بله. من و شما صمیمی نیستیم. دوستای صمیمی زیادی دارم. ولی نمی‌دونم چرا شما همه‌ش تو فکرم میومدین... حالا میاید بریم؟» کمتر از ۲۴ ساعت بعد، با زینب روی صندلی هواپیما نشسته بودیم. از شوق دیدن خانه‌ی پدری بیماری از تنم رفته بود. حالا داشتم ذوق و بهت زدگی‌ام را از رفتن به نجف دوست‌داشتنی‌ام کلمه کلمه می ‌نوشتم. ۳ سال از آن روزهای عجیب نجف گذشته و من امروز پشت تلفن دوباره بهت زده از خودم می‌پرسیدم: «چرا من؟» تلفن به دست داشتم توی دفتر راه می‌رفتم. با یکی از خانم‌ها چانه می‌زدم که برای غرفه‌ی سوگواره‌ی فاطمی باید چه کنیم؟ صدای بوق های کوتاه و پشت سر همِ وسط مکالمه قطع نمی‌شد. فهمیدم یک نفر کار واجبی دارد که مدام پشت خط من است. بین حرف زدن صفحه‌ی گوشی را نگاه کردم. شماره ناشناس بود. با نفر قبلی خداحافظی کردم و جواب دادم: «بله بفرمایید!» « سلام خانم کبریایی! خوبید ان شاءالله؟ از حوزه هنری تماس می‌گیرم. می‌خواهیم چند نفری رو برای نوشتن روایت بفرستیم سوریه و لبنان! گفتیم به شما هم بگیم. ببینیم شرایطش رو دارید برید؟» شوکه شدم! انگار برق سه فاز وصل کرده باشند به من، باورم نمی‌شد. گفت سوریه و لبنان؟ چرا من؟؟ لبنان برای من یعنی چمران، یعنی امام موسی صدر. از نوجوانی تا همین حالا آرزو داشتم یک روز بالاخره بروم لبنان. می‌خواستم خاطرات مصطفی چمران را ذره ذره لمس کنم. مثل همان عکسش که نشسته وسط یک عالمه بچه‌ی لبنانی، پتو روی تک‌تکشان کشیده و دارد تماشایشان می‌کند. حرم حضرت زینب و رقیه خاتون را از توی عکس‌های عمو احمد دیده بودم. توی عکس‌هایی که با بچه‌های حزب‌الله گرفته بود. همان سالی که امام دستور داده بود بچه‌های خودمان برای کمک به بچه‌های لبنان بروند و عمو احمد بی‌معطلی رفته بود! حالا در یک دعوت غیر منتظره مرا برای جنگ خواسته بودند. جنگِ روایت‌ها! کجا؟ توی قلب سوریه! با خودم کلنجار می‌رفتم: «زهرا! تو آدمِ این جنگ هستی؟» مکثم طولانی شد. با مِن‌ومِن گفتم: «والا، یه کم غافلگیر شدم. بله، بله، خیلی دوست دارم برم. شرایطش چیه؟ چی کار باید بکنیم؟ چه تاریخیه؟» «چند روز دیگه حرکته! عکس پاسپورتتون رو بفرستید.» تاریخ گذرنامه بعد از سفر اربعین تمام شده بود! تا همین الان هم وقت نکرده بودم تمدیدش کنم. صدای بوق ممتد تلفن که آمد دو زانو نشستم روی زمین و با حسرت صدایم را بلند کردم: «لعنت بهت...» شاید دیگر هیچ وقت نشود بروم و از نزدیک چیزهایی را ببینم که تا حالا فقط از صفحه‌ی آقای اسلام‌زاده و صدری‌نیا و مقصودی دیده‌ام. کسی چه می‌داند؟ شاید این تنها فرصتی باشد که بروم، ببینم و صدایشان را به دیگران برسانم. نباید چنین موقعیتی را از دست می‌دادم. چطور؟ نمی‌دانم! باید قصه‌ی این آدم‌ها را می‌شنیدم. شیرینی رؤیای لبنان و سوریه با تصور مشکلاتی که پیش پایم صف کشیده بودند، داشت جای خودش را به تلخی ناامیدی می‌داد. رضایت جناب همسر، مامان که تازه پایش را عمل کرده بود. اصلاً اسم سوریه و لبنان را هم نمی‌توانستم پیشش بیاورم. عکس‌العمل پسرها بعد از شنیدن خبر سفر من، قولی که برای سوگواره فاطمی داده بودم و از همه مهم‌تر، ‌گذرنامه... ای که مرا خوانده‌ای، راه نشانم بده! زهرا کبریایی | راوی اعزامی راوینا سه‌شنبه | ۲۲ آبان ۱۴۰۳ | حوالی ظهر | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی