⭕چقدر شبیه همیم
رفته بودیم برای یک مراسم زنانهٔ جشن میلاد امام رضا(ع). بیرون مراسم در محوطهٔ مجتمع نشسته بودیم که خبر سانحه برای هلیکوپتر رییسجمهور منتشر شد.
مرد بغل دستیام پک محکمی به سیگارش زد و گفت: «طوریش نشده. نگران نباش.»
بعد بدون مقدمه ادامه داد و با نیشخند گفت: «دیگه وضع مملکت از این بدتر هم نمیشه. شاه هم بیاد نمیتونه درستش کنه. حتی شاه.»
مجتبی آمد وسط بحث و گفت: «شاه همین که بحرین رو مفت و مجانی داد، برای هفت پشتمون بسه.»
حوصله بحث نداشتم. قلبم تیر میکشید و دست چپم درد میکرد. به مجتبی گفتم: «بلند شو بریم یه دوری بزنیم.»
سوار ماشین شدیم و از محوطهٔ مجتمع بیرون زدیم. توی این فرصت چند خبر نگرانکننده منتشر شد از جمله خبر فِیک برگزاری جلسه شورای عالی امنیت ملی.
وقتی برگشتیم نگرانی را توی صورت مرد سیگاری میدیدم. از خوشحالی و نیشخند هم اثری در چهرهاش نبود: «ایشالا که زودتر پیدا میشه. نگران نباشید. منم وقتی خبر جلسه شورای امنیت رو شنیدم نگران شدم.»
یکدفعه حالم تغییر کرد. منی که برای نبودن پیشش سوار ماشین شده بودم، حالا انگار قلبم به او نزدیکتر شده بود. دیدم چهقدر ما ایرانیها در حوادث و ناراحتیها شبیه به هم میشویم. چهقدر انسجاممان زیاد میشود. چهقدر هوای همدیگر را داریم.
ایرانیها را باید در همین اتفاقات شناخت. در سوگ حاج قاسم. در وعده صادق. در نگرانی برای رییسجمهوری که شاید نه در انتخاباتش شرکت کرده باشند و نه به او رای داده باشند.
✍محمدحسین عظیمی
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
SAVE_20240520_065642.jpg
2.09M
حوزه هنری استان یزد,
#پوستر
#شهید_جمهور
دانلود فایل با کیفیت پوستر ها
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
#شهید_جمهور
دانلود فایل باکیفیت پوسترها
👇👇👇👇
https://eitaa.com/artyazd_ir/1978
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_جمهور
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
▪️در این ساعتهای سنگین و پرغصه، از خدا #صبر طلب میکنیم و به رحمتش #امید داریم.
دانلود محتوا با کیفیت
@artyazd_ir
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش
عزم خود را جزم و دارد گریه زاری میکند
#ایران_تسلیت 🏴🏴
@artyazd_ir
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه استوری
#شهید_جمهور
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
◾️ همهجا رسم است میروند دستبوسی بزرگان!
سید اما رسم عالم را به هم زده بود. سرش میگرفت برود پیش محرومها! دست بدهد با آدمهای خسته دنیا! دستگیری کند...
◾️ یادم نمیآید این حجم از دست دادن با مردم را در مورد آدم دیگری دیده باشم...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
▪️کسی چه میداند بای ارض تموت!
جسم آدمی از خاک است و بر خاک و در خاک!
▪️خوشا به حال کسی که آبرو دارد از این خاک...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
May 11
وسط وقت کاری شماره ناشناسی، دو سه بار تماس گرفته بود. دستم بندِ کار بود. نتوانستم جواب بدهم. فکر کردم حتماً از منزل اقوام تماس گرفتهاند. حوصله ام نشد تماس بگیرم ببینم کی بوده . حدس میزدم، حتماً کار واجبی داشته. سر ظهر همان شماره دوباره زنگ زد.
_ بفرمایید؟
_ از بانک تماس میگیرم خدمتتون!
دلم هری ریخت. در کسری از ثانیه تمام قرض و طلبهایم از بانکها را توی ذهنم زیر و رو کردم. قسط عقب افتاده و چک برگشتی نداشتم. با صدای ضعیفی پرسیدم: بفرمایید؟
_ وامی که از سفر ریاست جمهوری درخواست داده بودید، آماده شده. زودتر مدارک را بیارید بانک، تا مبلغ را واریز کنیم!
یادم رفته بود، توی اولین سفر ریاست جمهوری به یزد، تیری توی تاریکی انداخته بودم و اینترنتی درخواست وام قرضالحسنه داده بودم.
تا حالا سابقه نداشت بانک خودش برای پرداخت وام پیشقدم شود. انگار این دولت همه چیزش فرق داشت.
✍ #یوسف_تقی_زاده
#سیدالشهدای_خدمت
محفل نویسندگان منادی
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
▪️تو سفر استانیاش به شهرمان همه را کلافه کرده بود. ذرهای درکار استراحت نبود. حتی برای خوردن ناهار. باید میدویدی تا بهش برسی. تا آخرین لحظه که پامیگذاشت توی فرودگاه ناهار یخ شدهاش را نرسید بخورد و رفت...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
محفل نویسندگان منادی
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
امشب بخوان،ده آیه از رحمان و با انعام را
تاشاد سازی روح آن،اسطوره یِ خوش نام را
ای آسمان،بی شک تو هم،با روحِ ابراهیم ما
شاید که روشن میکنی،خورشیدِ زردی فام را
کی حل شود درسینه مان،داغِ بزرکانی چو او
کو مرحمی تسکین دهد،بر کشورم،آلام را
چشمانِ ما شد جام اشک، ای ره روِ راِهِ علی
در نیمه شب پر کرده ای هر سفره ی ایتام را
از غصه اش زانو بغل بر گیر ای مامِ وطن
هرگز نمی بینی دگر،آن گوهرِ اسلام را
شاعر بیا شعری بگو از موج غم در میهنم
شاید،کمی،ساکت کنی دریای نا آرام را
شهدِ شهادت میکند شیرین کامِ هر شهید
وقتی به پایان میبرد دنیای پر ابهام را
پایانِ شعرم خواهشی،دارم اگر اهلِ دلی
بازم بخوان،یک فاتحه،با سوره یِ انعام را
غلام پهلوان
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir