زندگی نامه مختصر " فریده " مادر فرح دیبا به همراه عکسها را در 👈👈اینجا 👉ببینید .
عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/asadallhalam
17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاسه جایی رود که باز آید قدح💐🌹
عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه"
👇🌹👇🌹👇🌹
https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیستم
شاه خیلی خوشش اومد😐😐
یه روز اسدُلّاه بعد از اینکه میره پیش شاه و گزارشات معمول رو بهش میگه 🎤، میره با دوتا به قول خودش دختر خیلی جوان آمریکایی چایی میخوره ☕️. در مورد اونا و چایی زدن باهاشون میگه : " هیچ بد نبود"😉
فرداش میره پیش شاه . یه کم در مورد مصر و کانال سوئز و انتخابات توی ایران با اون حرف میزنه .
شاه میگه : امشب قراره با زنم بریم سدّ فرحناز واسه تعطیلات آخرهفته .😝 ولی حیف که دور و بری های زنم آدمهای مضحکی هستن . اونا من رو ول نمی کنن .همش مزاحمم هستن.🤨🤨
اسدُلّاه میگه : قربان !طوری نیست . فکر کنین کسی اونجا نیست 🙊. کارتون رو بکنین .🙈
بعد به شاه میگه : اتفاقا دیروز منم با دوتا دختر خیلی جوان آمریکایی چایی خوردم .☕️ اونجا با خودم گفتم اگه این دو تا دختر خجالت رو بذارن کنار و ازم درخواستِ جنسی بکنن، من چه خاکی به سرم کنم ؟🙈🙊
اما بهر حال خیلی خوش گذشت.😐
شاهنشاه خیلی خندیدند😳😳
پ. ن: فضای ذهنی شاه و مشاورش بسیار فرهنگی و اصیل بوده😜
قبلا در مورد چشم چرانی اسدُلّاه خاطره ی ۱۳ رو نقل کردم( اینجا)
یادداشت های علم . دفتر پنجم
پنجشنبه . ۵۴/۳/۲۲
عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه"
👇🙏👇🙏👇
https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و یکم
بیچاره داشت قبض روح میشد.👻
‼️
یکی بوده به نام "طوفانیان " . هم ارتشبد بوده و هم آجودان مخصوص شاه و هم مسئول صنایع دفاعی شاه.😎
توی خریدهای ادوات نظامی که داشته ، از آلمانی ها خریدی نمیکنه .🥸💰 وزیر دفاع آلمان ناراحت میشه😞 و توی یه مصاحبه اساس خریدهای تسلیحاتی ایران رو به باد انتقاد میگیره .📣
شاه دستور میده که ارتشبد طوفانیان جوابش رو توی یه مصاحبه بده .🎤🎤
ظاهرا خوب حرف نمی زنه و دفاعش مورد پسند شاه واقع نمیشه .😡😡
شاه به اسدُلّاه میگه که بهش بگو : " مصاحبه ی تو بد بود . نپسندیدم "
اسدُلّاه تلفنی 📞به ارتشبد طوفانیان میگه .
طوفانیان حسابی میترسه 🥺😮. اسدُلّاه نوشته :
تلفن کردم📞 .بیچاره داشت قبض روح میشد!!!👻💀
یادداشتهای علم .دفتر پنجم
چهارشنبه ۵۴/۳/۲۱
عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه"
👇👇👇👇
https://eitaa.com/asadallhalam
ارتشبد طوفانیان در کنار اسد الله علم
تصاویر بیشتری از ارتشبد طوفانیان را در👈اینجا👉 ببینید
عضویت در کانال"خاطره های اسدُلّاه "👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/asadallhalam
سلام به همه ی همراهان عزیز ❤️🤓💐
بعضی از دوستان پیام دادن که یه معرفی مختصری از این اسدُلّاه خان 😊داشته باشیم تا بهتر بشه اهیمت این خاطره هاش رو فهیمد. 😎
مطلب زیر در این مورده👇👇
اسدُلّاه کیه ❓
👇👇👇👇👇
اسد الله عَلَم (معروف به اسدُلّآه خان) فرزند " محمد ابراهیم خان علم " بوده . خاندان علم از بابا بزرگش حشمت الملک بگیر تا باباش و خودش ، اینا همگی از امیرهای بخش قائنات و بیرجند و جنوب خراسان بودن. بابا بزرگش و باباش اصلا یه ارتش محلی داشتن که ازش توی مقابله با قیام کلنل محمد تقی پسیان ، استفاده می کنن.
خود اسدُلآه ، اول مرداد 1298 در بیرجند به دنیا اومده . اون توی 20 سالگی با اشاره رضا شاه با خانوداه قوام شیرازی ازدواج می کنه ❤️. (تا به قول اصفهانیا ، بشه شوهر خواهر شوهر اشرف🤪 یعنی بوسورش [ =پدرخانم] ، بوسوره اشرفم بوده🤔)
سال 24 به سفارش قوام السلطنه ، میشه استاندار سیستان و بلوچستان . انصافا اونجا خوب کار می کنه و امنیتش رو سامان میده . توی چند سفر که شاه به اونجا داشته حسابی خوش رقصی می کنه و خودش رو به شاه اثبات می کنه . 😎سال 31 ،میشه رئیس همه ی اموال و داراهایی های شاه ( سرپرست املاک و مستقلات پهلوی). اسدُلّاه از بس توی دربار نفوذ داشته ، مصدق که نخست وزیر میشه، اون رو از تهران به بیرجند تبعیدش می کنه و میگه برو اونجا کشکت رو بساب🥴.
اما بعد از کودتای 28 مرداد و تبعید مصدق به احمدآباد واسه کشک سابی🤪، دوباره برمی گرده و همین کار قبلی رو ادامه میده .
سال 41 میشه نخست وزیر شاه .👏 اسدُلّاه خان ، به مطیع ترین نخست وزیر شاه معروفه . از بس خاطرخواه شاه بوده. اصلا یه جائی میگه ، شاه معبود منه (اینجا) . یه جا هم میگه شاه در حد پیغمبره ( اینجا) . اون معمولا خودش رو نسبت به شاه اینجوری معرفی میکرده : " چاکر جانثار . غلام خانه زاد . سگ آستان" 🤓
اولین کسی که به زن ها اجازه رای دادن ، داد اون بوده . 🥰تصویب قانون انجمن های ایالتی و ولایتی - اصلاحات ارضی و سرکوب خونین قیام 15خرداد ، از دسته گل هائیه که ایشون توی دوران نخست وزیریش به آب داده . 🤨
اسفند ماه 42 از نخست وزیری برکنار میشه و میره رئیس دانشگاه پهلوی شیراز میشه . از آبان 45 تا آخر عمرشم ( فروردین 57) میشه وزیر دربار . 😎
وزیر دربار بودن ، یه مقام تشریفاتی بوده که توی قانون اساسی نبوده ولی نفوذی که اون داشته هیچ کسی جز شاه نداشته . به همین خاطر اسدُلّاه خان توی این دوازده سال آخریه ،شخص دوم مملکت بوده😋
اون، وقایع هر روز رو به صورت یادداشت های روزانه می نوشته که 7 دفتر میشه . شرح وقایع ، گزارشات روزانه به شاه و اتفاقات جالبی که به نظرش باید در تاریخ ثبت میشده رو توی این دفترها ثبت کرده . اسدُلّاه وصیت کرده که اینا رو بعد از مرگش منتشر کنن. ویراستار کتابش توی یه مصاحبه گفته که اون می ترسیده که شاه خاطراتش رو بخونه .🙄
همسر اسدّلاه ، حدود 10 سال بعد از مرگ علم ،این دفتر ها رو به دوست خانوادگی خودشون " علینقی عالیشاهی " که اتفاقا وزیر اقتصاد خود عَلَم هم بوده میده و بهش اختیار ویراستاری تام میده . اونم این خاطره ها رو ویرایش می کنه و توی 7 جلد در لندن چاپ می کنه .
اگه اطلاعات جزئی تری میخاین حتما 👈 ( اینجا ) 👉 رو مطالعه کنین
عصویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه " 🌹🌹👇👇👇
https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و دوم
طوری نیست خودمان انتخابش میکنیم😜
سال ۵۴ انتخابت مجلس سنا بوده 📮. یکی از اقوام اسدُلّاه ،به دستور شاه در کرمان کاندیدا میشه ولی آمارها نشون میداده که رای نمیاره📈 . اسدُلّاه از این جهت خیلی ناراحت بوده 😞. چون شکست اون رو توی کرمان ، شکست خودش می دونسته و واسه خاندان عَلَم خیلی زشت بوده که در زادگاهشون رای نیارن . اسدُلّاه، موضوع احتمال رای نیاوردن اون بنده خدا رو به شاه میگه . شاه هم بی درنگ میگه :
طوری نیست خودمون انتصابش میکنیم💪
برای شاه خیلی فرقی نمیکرده که چه کسی رای بیاره😉 . این مطلب رو اسدلّاه در یادداشتهای ۵۴/۳/۲۶ که نوشته : برای اعلی حضرت همایونی چه فرقی میکنه که حسین و یا حسن انتخاب بشن. و یا در یادداشت ۵۴/۳/۲۸ که از زبون شاه نوشته : هر کس بشه فرقی نداره ، اشاره کرده.😊☺️
پ .ن :
مجلس سنا متشکل از ۶۰ نماینده بوده که ۳۰ نفر به انتخاب شاه و ۱۵ نفر از استان تهران و ۱۵ نفر از استانهای دیگه توسط مردم انتخاب میشدند .
یادداشت های علم. دفتر پنجم
شنبه ۵۴/۳/۲۴
عضویت در کانال" خاطره های اسدُلّاه"
👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹
https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و سوم
وای چقدر باید به اینا پول بدم‼️
یکی از گرفتاری های شاه( و البته مملکت) طمع ورزی اطرافیان شاه بود .کسانی مثل اشرف و فریده.😔 قبلا در این مورد خاطره هایی رو نقل کردم .( اینجا ) و ( اینجا) .
اسدُلّاه میگه : یه روز شاه با من درد دل می کرد و می گفت : وای چقدر باید به اینا بدم و بهشون برسم !!😞 حتی غیر از پول باید از آبروم هم واسشون خرج کنم😔
اسدُلّاه می گه : خیلی دلم واسش سوخت .ولی باید بگم منم مقصرم که جلوشون رو نگرفتم . اما کارا یه جوری پیش میرفت که کاریم نمیشد کرد😔😐
پ.ن: طبق معمول فقط درد و دل و ابراز ناراحتی و دیگر هیچ !😞
دریغ از یک اقدام عملی.
یادداشتهای علم . دفتر پنجم
شنبه ۵۴/۳/۲۴
عضویت در کانال" خاطره های اسدُلّاه "
🌹👇🌹👇🌹
https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و چهارم
چه درخواستهای مضحکی ازم دارن‼️
اسدُلّاه خان از اونجایی که نفوذ زیادی در دستگاه پهلوی داشت 💪، معمولا روزانه ازش درخواستهای زیادی میشده تا دستور انجامش رو بده و گاهی هم از این درخواستها کلافه میشده🤨 .
یه نمونش میگه عده زیادی از این نامزدهای انتخاباتی اومدن خونش و در قالب شکایت ، ازش میخان که یه کاری بکنه که در انتخابات پیروز بشن .اونم که ظاهرا به شدت مخالف مداخله در روند انتخابات بوده ، میگه هرچی گفتم نمیشه به خرجشون نرفت . مجبور شدم سرشون رو شیره بمالم و الکی قول پیروز شدن بهشون بدم.☺️
بعدش میگه: همین پدرسوخته ها از آزاد نبودن انتخابات و ظلم و ستمی که بهشون شده شاکین😳
۵۴/۳/۲۰
یه بار دیگه هم ، توی پاکستان خانم گاندی نخست وزیر هند رو به خاطر یه تخلفی محاکمه کرده بودن و توی جهان سر و صدای زیادی راه انداخته بوده . سفیر هند وقت خیلی خیلی فوری واسه ملاقات با اسدُلّاه میخاسته. اونم فکر میکرده در مورد همین محاکمه باشه . تا که بهش وقت میده ، سفیره میاد و میگه : دو نفر تبعه هندی که توی ایران به دنیا اومدن و به همین خاطر باید برن سربازی💂♂، گفتن که ریش و سیبیلشون رو باید بتراشند .
خواهش دارم دستور بدین از این کار صرف نظر بشه 😐
اسدُلّاه رو میگی . مثل یخ وا میره👀 .
اون ، این دیدار رو با قید " مضحک بود" یاد کرده.
پ.ن: آنچه از لابه لای یادداشتهای علم پیداست ، او معتقد به ایجاد آزادی های سیاسی و انتخابات بوده اما با حفظ نظام سلطنت
یادداشتهای علم . دفتر پنجم
سه شنبه ۵۴/۳/۲۰
شنبه ۵۴/۳/۲۴
عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه"
👇🌹👇🌹🌹👇
https://eitaa.com/asadallhalam