eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 وقتی میخواهند عاشقانه بنویسند : تصویری نیمه عریان را به متن اضافه می کنند. 🗣 وقتی میخواهند عشق را تعریف کنند : از برهنگی مانکن های غربی استفاده می کنند . 💖 وقتی میخواهند به دیگران نشان دهند عاشق شده اند : دختری را با نگاه های هوس آلود انتخاب می کنند . ❎ معلوم نیست عاشق ها بی حیا شده اند یا بی حیا ها عاشق . . . ! ! ! 🆔 @asanezdevag
❤️ارزش مادر بودن❤️ 💢 رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ فرمود: 🔅هنگامي که زن آبستن مي شود خدا به او اجر کسي را مي دهد که با نفس و مالش در راه خدا جهاد مي کند، 🔅هنگامي که بچه اش را بر زمين نهاد، به او خطاب مي رسد گناهانت آمرزيده شد، اعمالت را از سر بگير؛ 🔅و هنگامي که بچه اش را شير مي دهد خدا در برابر هر مرتبه شير دادن، ثواب آزاد کردن يک بنده در نامه عملش مي نويسد. 📌بحارالانوار، ج5، ص 251 🆔 @asanezdevag
💙 درز تفاهم ❇️ همان گونه که اگر سقف درز داشته باشد، قطرات باران💦 به تدریج از آن به داخل ساختمان رسوخ پیدا می‌کند و باعث خرابی خانه و وسایل زندگی می‌شود، شکاف اختلافات بین زن و شوهر خطرناک است. ⚡️ تجربه نشان می‌دهد که اگر این شکاف‌ها زود با قیر «گذشت»، «مدارا»، « مذاکره» و «مشاوره» پر نشود، نم نم، مهر غریبه از همین درزها وارد قلب ❤️همسر می‌شود و زندگی ویران می‌شود اما این درز اختلاف در خانم‌ها به دلیل احساسی بودن و نوسان بیشتر هیجان در آنها زودتر و عمیق تر ایجاد می شود. 🆔 @asanezdevag
💟عقدرادردنیامی بندند، ولی انعقاد مربوط به عالم بالاست☝ تاانعقادنباشد،عقدصورت نمی گیرد💕 پس همسری راکه دارید، اول خدابرایتان بریده بود که عقدشماهم عملی شد💑 خدا هم که جز *خوب* برای بنده ی مومن نمی برد👼🌹 پس قدرآنچه خداعطاکرده است بدانید... ارزش هدیه به هدیه دهنده است🍃 هرچه ازدوست رسد،نیکوست... 💞 حاج اسماعیل دولابی 🆔 @asanezdevag
📚 داستان_کوتاه طنز😊 زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست. به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود و میبیند شوهرش در آشپزخانه نشسته است، در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش قرار دارد. به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود… زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید، و در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد : "چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟" شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید: هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، 20 سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟ زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت: "آره یادمه…" شوهرش به سختی‌ گفت: - یادته که پدرت ما رو وقتی‌ با هم دید - آره یادمه (در حالی‌ که بر روی صندلی‌ کنار شوهرش نشست) - یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفته بود و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا 20 سال می‌‌فرستمت زندان؟! - آره اونم یادمه… مرد آهی می ‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم…! 🆔 @asanezdevag
💠 امام صادق عليه السلام: مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهلِ بَيتِهِ ، مُدَّ لَهُ في عُمُرِهِ؛ هر كس به نيكى كند، عمرش دراز می‌شود 📚 کافی، جلد ۲ 🆔 @asanezdevag
📢 بخش هایی از سخنرانی حجه الاسلام محسن : ✍ چیزی که در مملکت کم است، جگر است! ✍..حالا من که مسئول مملکتی نیستم. نه اختیار پول دارم، نه اختیار چیز دیگری. هیچ قدرتی هم ندارم. خدا هم کند که قدرت به دست من نیفتد. چون اگر من قدرت داشته باشم، دست به یک کارهایی می‌زنم. یک سال بودجه‌ ورزش را حذف می‌کنم، همه‌ جوان‌های عزب را زن می‌دهم. جوان نان ندارد، خانه ندارد، زن ندارد، بچه ندارد، کلی خرجش می‌کنیم برود آن طرف دنیا بازی کند و برگردد. دختر از اینجا می‌رود ایتالیا کشتی بگیرد و برگردد. همینجا در کوچه‌ خودت با دختربچه‌ها کشتی بگیر. ✍ یک کسی گفت: برویم همدان هفت متر می‌پرم. همینجا بپر ببینیم. این پولی که می‌خواهی خرج این دختر کنی، برود آن طرف کره‌ی زمین کشتی بگیرد و برگردد. جهیزیه‌اش را درست کن. ما در مملکت‌مان مشکل جگر داریم. لیسانس اوه... فوق لیسانس اوه... حجت الاسلام اوه... هر چه بخواهی داریم. آن چیزی که الان در مملکت ما کم است، جگر است. ✍ وزیر به من می‌گوید: در تلویزیون بگو، مصرف آب کم بشود، نگران آب و جیره‌بندی آب و قحطی آب هستیم. گفتم: خوب نمی‌شود عوض اینکه به مردم بگوییم آب کم مصرف کنید، چمن را حذف کنید. سبزی بکارید. سبزی هفته‌ای یک بار دوبار آب می‌خواهد. چمن هر روز آب می‌خواهد. می‌گوید: یعنی در ادارات سبزی بکاریم؟ می‌گوید: زشت است. نمی‌شود. چرا نمی‌شود؟ آمریکا این کار را کرد. یک سال در آمریکا آب کم آمد، بخشنامه آمد چمن حذف، سبزی بکارید. منتهی ما فکر می‌کنیم اگر چمن بکاریم، روشنفکر هستیم، سبزی بکاریم، دهاتی هستیم. تازه زنده‌باد دهاتی‌ها! دهاتی‌ها به گردن ما حق دارند. دهاتی تولید کننده هستند، شهری‌ها مصرف‌کننده هستند. دهاتی بر شهر ارزش دارد. ببینید ما جگر اینکه چمن را تبدیل به سبزی کنیم نداریم. طرح‌هایی باید باشد. یک نامه خدمت مقام معظم رهبری نوشتیم که برای یک وزارتخانه درست شود. . ✍ ازدواج مهم‌تر از ورزش است. ما وزارت ورزش داریم، وزارت ازدواج هم باید داشته باشیم. پنجاه شصت قفل به ازدواج خورده است که این قفل‌ها را غیر از عزم ملی نمی‌تواند باز کند. همه گیر کرده‌اند. کار فکری می‌خواهد، کار فرهنگی می‌خواهد. کار اعتقادی می‌خواهد، کار اقتصادی می‌خواهد. کار مسکن می‌خواهد. کار اشتغال می‌خواهد. اشکال دارد که بعضی از درس‌های آموزش وپرورش حذف بشود؟ به جایش یک شغل یاد بگیرند. دیپلم ما در این دوازده سال یک هنری یاد بگیرد؟ دانشگاه ما هم در این چهار سال یک هنری یاد بگیرد. منتظر استخدام نباشند، استخدام نیست، نیست، نیست. یک بار دیگر نیست، نیست، نیست، استخدام نیست. ✍ من سی سال معاون وزیر آموزش و پرورش بودم. سه تا هم بچه‌ لیسانس دارم. یکی از آن‌ها را هم استخدام نکردند. استخدام نیست. خانم‌ها بروید و یک چیزی یاد بگیرید. هی لیسانس، لیسانس، لیسانس، حال ندارد کار کند، کار هم بلد نیست کند. ازدواجش عقب می‌افتد، سر سفره‌ پدرش می‌نشیند. افسرده می‌شود. گناه می‌کند، غصه می‌خورد. ✍ همه‌ مشکلات برای این است که این جوهر نیست. کار نمی‌تواند بکند. دوازده سال جوان در اختیار آموزش و پرورش است. یک هنری یاد بگیرد. حالا هر هنری که دوست دارد. اگر هر دیپلم ما یک هنر داشت و هر لیسانس ما دو هنر داشت، انقدر کارها گیر نمی‌کرد. کارهایی که گیر کرده است، از بی‌عرضگی ماست. 🆔 @asanezdevag
برشی ازخاطرات نامزد یک مدافع حرم(حسین.الف): از ترانه های رپ، تا خط مقدم سوریه! آشنایی منو حسین، به انجمن ادبی برمیگرده. ما هردو عضو انجمن هستیم. قبلا هم دیده بودمش اونجا. تااینکه یک روز با کلی مقدمه چینی، و چهره ای که هی سرخ و سفید میشد، ازم خواست یه مدت برا آشنایی اولیه صحبت کنیم. و قرار شد هفته بعد در جلسه بعدی انجمن بهش جواب بدم. من، همیشه از متانت و ایمان حسین خوشم میومد. یه وقار خاصی داشت. این شد که قبول کردم. کل دوره آشنایی قبل از عقدما، یک ماه و دوهفته بود. که خانواده هامون از اول به درخواست من درجریان بودن. یه روز حسین تو تلگرام بهم گفت: سمیه خیلی وقته عضو یه کانالم خیلی توپه. آدم کلی درس میگیره از زندگی. گفتم: چه کانالیه؟ لینکشو بفرس منم برم. گفت: خاطرات همسران مدافع حرم و شهیدان مدافع حرم رو میذارن. نه بتو نمیدم تو حساسی. ناراحت میشی. خلاصه با اصرار من فرستاد. وقتی اون خاطرات رو میخوندم دلم آتیش میگرف. اما هیچوقت فکرشم نمیکردم همه اینا زمینه سازیه. برنامه ریزی های حسین هستش. خلاصه بعد انجام رسومات، و یه عقد ساده، همه چی شرعی شد. دوماه از عقدمون گذشته بود، حسین خیلی پریشون بود. منم اون شب خونه اونا بودم. گفتم چیشده حسینم؟ چراانقد پریشونی؟ گف بیا بریم تراس. همش داشت سعی میکرد عادی جلوه کنه، همش میگف: سمیه ببین شهر چقد قشنگ دیده میشه. سمیه ماه امشب چقد قشنگه، چقد هوا خنکه. آدم دلش کیف میکنه. دستشو گرفتم: حسین منوببین؟ من دارم حس میکنم چقد دلت آشوبه. بگو چیشده. خواهش میکنم. دلم شور میزنه. سرشو انداخت پایین: سمیه کاش تو رو آواره خودم نکرده بودم. حس میکنم اشتباه کردم. اون لحظه فکر کردم دیگه از من خوشش نمیاد. من واقعا شیفته حسین بودم، و هستم. حتی الان که کیلومترها فاصله داریم. من عاشق شخصیت و اخلاقش شدم. یه خانواده خوب و متدین، آنچنان پولدار و شغل معرکه ای نداشت که بخوام به این چیزاش چشم بدوزم. یه کارمند قراردادی ساده. این غیرت و اخلاق حسین بود که من شیفتش بودم. اهمیتی که به چادرم میداد. همیشه میگفت: دختر باید بتونه خودشو جلو نامحرم بپوشونه نه اینکه بریز بپاش کنه خودشو. البته نه اینکه نامرتب باشه. همراه با چادر، آراسته هم باشه. همه اینا و الان حرف متضاد حسین، منو آشوب کرد، ناخودآگاه زدم زیر گریه. هق هقم که بالا گرفت حسین سرمو چسبوند به سینش گف بسه الان مامانم میاد کتکم میزنه ها! همون لحظه مادرشوهرم اومد: چیشده؟ حسین چیکارش داری؟ چی گفتی بهش؟ سمیه مامان چیشد؟ با گریه رفتم بغل مادرشوهرم: مامان، حسین میگه پشیمونه، منو نمیخواد. مادرِحسین دادو فریاد کرد که این چ حرفه به نامزدت میگی؟ هرچی خانوادش گفتن ومن گریه کردم، تهش فقط حسین سرش پایین بود و میگف بخدا منظورم این نبود.به امام حسین منظورم این نبود. و آخرش حسین با کلی معذرت خواهی منو راضی کرد. چون واقعا دلم طاقت نداشت یه لحظه غم داشته باشه. نمیخواستم خانوادش انقد سرکوفتش کنن. چند روز بعد با خنده بهم زنگ زد: سمیه خانـــــومم حاضر شو شام مهمون منی. هرچی گفتم چیشده، نگفت. بیرون بودیم. یه برگه داد دستم: این چندمین ترانه منه که میخرن ازم! دیگه پولدار شدیم و قهقهه زد. خیلی تعجب کردم، برگه رو گرفتم اما هرچی سعی میکردم ترانشو با ریتم بخونم نمیشد! انگار ازفضا اومده بوداین نوشته. اصلا نمیتونستم وزن و قافیه پیدا کنم. زدم رو بازوش که این چه ترانه ایه. حسین ریسه رفت از خنده. گفت: سمیه، سعی نکن انقد، قیافت چپ اندر قیچی شده، این رپه. تا اینو گفت: چند تا پشت سر هم با گوشیم که دستم بود زدم رو دستش: حسین بمیری تو رپ فروختی؟ تو رپ نوشتی؟ حسین غیرمجاز؟ خجالت بکش،، و صورتمو گرفتم ازش و رومو کردم اونور. _سمیه؟ سمیه خانومم؟ بخدا جایی اسمی از من نمیاد. واسه اینکه من ترانه رو با اسم کسی دیگه قراره بذارن، پول بیشتر گرفتم. اگه بخوای پولو میدم به خودشون. اروم دستمو گرفت و نوازشش کرد: سمیه ببخشید. بخدا فکر کردم خوشحال میشی. بدم پولو بخودشون؟ باحرص گفتم آره بده. گفت: چشم. رو تخم چشمام. وبالاخره پولو برگردوند. یه روز یه فرم نشونم داد. البته عکسشو. بعنوان مدافعان حرم. دلم خالی شد. گف مال دوستمه اون رفته. نامزدشم برگشته گفته منو بیشتر دوسداری یا سوریه رو؟ خلاصه تا یه مدت هی به این دوست حسین خندیدیم وگفتم چه دختر خوشیه ها. به خیالش نیس. یه بارم وسط این شوخیا گف: سمیه انقد دلم میخواد منم برم. زدم زیر گریه که:'حسین' نه ها، تو بری دق میکنم میمیرم، بری منم میاما. _عه چه خوب! بیا بریم ماه عسل اونجا تااینو گف من وسط گریه منفجر شدم از خنده. همیشه این بودا. وسط گریه ام یاناراحتیم یه چی میگف من کلا یادم میرفت. ✒نگارش: ✒ 🆔 @asanezdevag
🌹امام علی بن ابیطالب عليه السلام : 🍁صحبت کردن غیر ضروری با زنان نامحرم انسان سالم را گرفتار بلاها و مصیبت ها می سازد و قلب انسان را به انحراف و مریضی می کشاند. 📕تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 532 🆔 @asanezdevag
🌟دختر زیبا در اتاق رییس (خاطره ای از حاج آقا قرائتی)🌟 من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی زیبا است. داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه! گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است. گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم. گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر به زن‌های جوان سلام نمی‌کرد. گفتند: یا علی رسول خدا سلام می‌کند تو چرا سلام نمی‌کنی؟ گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. می‌ترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد. گفتم: دل علی می‌لرزد، تو خاطرت جمع است. بعضی‌ها خودشان را از امیرالمؤمنین حزب اللهی‌تر می‌دانند. 🆔 @asanezdevag
🌺 نظر درباره مفهوم « » در ✅ مراد از همکاری ، است. اینکه زن ضرورت‌های مرد را کند، فشار اخلاقی روی او وارد نیاورد. 🔸 کاری نکند که او در امر زندگی شود و خدای نکرده به راههای نادرست متوسّل بشود. 🌼 او را به و در میدانهای زندگی کند و تحریص نماید. 🚫 اگر چنانچه کار او مستلزم این است که یک مقداری به مثلاً رسیدگی کافی نداشته باشد، این را به رُخ او نکشد، اینها مهم است. 🌸 از طرف هم وظیفه است که ضرورتهای زن را درک کند، او را بفهمد و نسبت به حال او غافل نباشد. 🆔 @asanezdevag
💛 همسر سردار شهید عباس کریمی: 👇👇 تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود.😕 همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند میشد و به قامت میایستاد.👫 یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟☹️ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده اید؟ من همیشه جلوی تو بلند میشوم. امروز خسته ام. به زانو ایستادم».😊💚 میدانستم اگر سالم بود بلند میشد و می ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم.👞👞 انگشتان پاهایم پوسیده است. نمیتوانم روی پاهایم بایستم. 😭💓💓 🆔 @asanezdevag
🌹حضرت علی علیه السلام: ✨ پیوسته به زنان نامحرم چشم دوختن،نور چشم دل را خاموش میگرداند 📕بحار الانوار، ج 74، ص 291 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویدئو| توصیہ به همسران در مورد آرایش و پوشش مناسب زن و مرد در منزل و خارج منزل 🆔 @asanezdevag
🌙 استاد مي گويد : علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم. گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز. راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا نباشم.» 🆔 @asanezdevag
🍃💐آیا ، گناه است؟ 🔻اگر جوانی در ذهن خود همیشه به فکر کند و افکار بدی را از ذهن خود عبور دهد، آیا کرده یا نه؟! ✅ هر چند که فکر گناه، گناه نیست، اما زمینه ساز بدی برای گناه است. تنها راه ورودی به مملکت وجودی ما، حوزه ی فکر و اندیشه است. یعنی شیطان در فکر ما وارده شده و با های خود سعی دارد ما را به گناه و آلودگی بکشاند. 🔹حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «کسی که زیاد درباره ی گناهان فکر کند، گناهان، او را به سوی خود می کشانند». 🔹کسانی که به یک باره آبروی خود را می ریزند و مبتلا به گناهان بسیار بزرگ می شوند، یک شبه به این روزگاه سیاه و سخت نمی نشینند، بلکه آنها در حوزه ی فکر و اندیشه مدام به فکر گناه بوده و افکاری شهوانی داشته اند. وقتی انسان اینگونه شد، به تدریج زشتی گناه و معصیت از ذهنش رنگ می بازد و اشتیاق گناه وجودش را فرا می گیرد. این افکار آمادگی پذیرش هر نوع فسادی را در انسان ایجاد کرده و در اوّلین های امتحان الهی انسان را در دره های مخوف گناه می اندازد. 🔹پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: « بدترین چیزی که بعد از کسب حرام بر شما می ترسم، خفیه است؛ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلى‏ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی هذِهِ الْمَکَاسِبُ الْحَرَامُ، وَ الشَّهْوَةُالْخَفِیَّةِ.» افکار گناه آلود مهمترین امری است که موجب جای گیر شدن شهوت خفیه در درون انسان است. 💥پس مراقب باشیم که افکار خود را از این امور خالی کرده و به جای حضور در فضای شیطانی، در فضایی معنوی و ملکوتی سیر کنیم. و به جای غوطه ور شدن در افکار نفسانی و شیطانی، خاطرات خوب و معنوی را در ویترین ذهن خود قرار دهیم. 🆔 @asanezdevag
❤️😍امام صادق عليه السلام مي فرمايند: «ما من امراة تسقي زوجها شربة من مآء الا كان خيرا لها من عبادة سنة صيام نهارها وقيام ليلها ويبني الله لها بكل شربة تسقي زوجها مدينة في الجنة وغفر لها ستين خطيئة 🔹 هر زني كه به شوهرش مقداري آب دهد، براي او بهتر از عبادت يك سال است كه روزهايش روزه باشد و شب هايش عبادت كند . و خداوند به جاي هر مقدار آبي كه به شوهرش بنوشاند، شهري در بهشت برايش مي سازد و شصت گناهش را مي آمرزد . ⭕️ وسائل الشیعة، جلد 14، صفحه 123 🆔 @asanezdevag
هم_کفو_بودن_از_نظر_اسلام🎋🎋 . . . 🌾 المومن کفو المومنه و المسلم کفو المسلمه (وسائل الشیعه،جلد20،صفحه67)🌳🌿 . امام خامنه ای :👇👇👇❤️ . 💛\"در شرع اسلام، آنچه که معین شده است این است که دختر و پسر باید کفو یکدیگر باشند. . .و عمده ی مسئله در باب کفو عبارت است ازایمان،یعنی هردو مومن، هردو دارای تقوی و پرهیزگاری و هردو معتقد به مبانی الهی و اسلامی و عامل به آنها باشند....اینکه تامین شد بقیه ی چیزها اهمیتی ندارد . . .👉👉 وقتی تقوی و پاکدامنی دختر و پسر معلوم شد، سایر چیزها را خدای متعال تامین میکند.\"💚 . . طبق احادیث و فرمایش رهبری هم کفو بودن تو مسائل اعتقادی صدق میکنه . . . نه مال و ثروت و جایگاه_اجتماعی !!👉👉 پدر و مادرهایی که بخاطر مسائل_مالی و ظواهر و .... مانع ازدواج جوان ها میشید✋ شما باید جواب خدا رو بدید👤 ....طبق روایات اگر بچتون گناهی کنه شما هم تو اون گناه سهیم هستید. . .👁😞 . . امام باقر علیه السلام : 😯\"مصیبتی از این سخت تر نیست که جوان مسلمانی دختر برادر مسلمانش را کند و پدر جواب بدهد: معذرت میخواهم، تو از جنبه ی مالی در رتبه ی من نیستی.\"☹️☹️☹️ (ازدواج در اسلام آیت الله مشکینی،صفحه42) 🆔 @asanezdevag