◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۵۶ #ناباروری #قسمت_دوم گاهی اطرافیانم شماتتم میکنن و میگن دست و پای الکی نزن، مگه اولی
#تجربه_من ۴۵۷
#فرزندآوری
#بارداری_پوچ
#قسمت_اول
در سن ۱۵ سالگی با وجود خواستگاران فراوان اصرار به ادامه تحصیل داشتم و با وجود اینکه در تمام رویاهای کودکیم میدیدم که زود ازدواج میکنم اما با وجود داشتن خواستگار زیاد هرکدام یه مشکلی داشتن که نظر مخالف ما رو برمی انگیخت البته بگم اخلاق و ایمان برای من و خانواده ام خیلی مهم بود و به مادیات توجهی نداشتیم و همه این مشکلات بخاطر همکفو نبودن بود نه از نظر مادی بلکه از نظر معنویات.
حدود ده سال بعد در سن ۲۵ سالگی دور از شهر پدریم در شهری که دانشجو بودم خانواده همسرم به خواستگاری من آمدن و بطور سنتی با هم آشنا شدیم و با دیدن دیدگاه موافق و معنوی زندگی جدیدی رو در کنار هم آغاز کردم و همون ماه های اول باردار شدم.
همسرم خیلی مهربون هستن و همیشه جای خالی خانواده ام رو پر کردن و همچنین خانواده ایشون که همیشه پناه من توی این شهر غریب بودند و هستند و این اخلاقیات باعث میشد که من ماه های بارداریم رو با امنیت بگذرونم اما بخاطر ترس از زایمان به شهر پدریم رفتم که با این وجود نشد که یه تیر با دو نشون بزنم و همسرم موقع زایمان پیشم نبودند و این نگرانی باعث شد زایمان سختی رو داشته باشم و نهایت با رضایت خودم مجبور به عمل شدم.
همسرم از این ماجرا بسیار ناراحت بودند چون همیشه به من میگفتند که من بچه زیاد میخواستم. فکر میکنم کل افسردگی زایمان من در این خلاصه میشد که چرا صبر نکردم و یک بیمارستان دولتی شلوغ و با پرستاران بی اخلاق رو به متخصصین شهر خودم ترجیح دادم.
بعد از این ماجرا تصمیم گرفتم چند سال صبر کنم و بعد با زایمان فیزیولوژیک بچه بعدی رو بیارم بخاطر همین سه سال صبر کردم و وقتی فرزندم سه سال و چهارماهش بود اقدام کردیم اما تلاش های بی حاصل ما به هفت ماه رسید که به پیشنهاد همسرم زیر نظر متخصص اقدام بارداری رو دوباره شروع کردیم و با انجام سونو و آزمایشات فهمیدم که کمی تنبلی تخمدان و عفونت دارم و دکتر اقدام رو بخاطر عفونت منع کردند.
برای اینکه دوره درمان رو سپری کردم زیر نظر چند متخصص بودم هم در شهر پدری و هم در شهر خودم اما هیچ کدومشون دلیل بیماری منو نمیدونستن و مجبور شدم باز هم دکترمو عوض کنم و دکتر فهمیده ای داشتم که تا فهمیدن به من گفتند که سونو بدهم و اگر باردار بودم شیاف سیکلوژست استفاده کنم و من هم این سونو رو انجام دادم و با شادی متوجه شدم باردار هستم ولی نوشته های عجیبی نوشته بود که همسرم به من گفتن در مورد سونو قول بده توی اینترنت نگردی و خودتو نگران نکنی و مطمئن باش چیز مشکوکی در سونو ننوشته و به من امید دادند و من شیاف ها رو استفاده کردم تا روزی که نوبت دکترم بود چون ایشون هفته ای یه بار از تهران میومدن و من به مدت ۷ روز ۱۴ عدد شیاف استفاده کردم.
توی مطب دکتر آرام و قرار نداشتم. توی ذهنم هرچه این سونو رو با سونوی بارداری قبلیم مقایسه میکردم یه نوشته ای منو اذیت میکرد و چون مدارک فرزند قبلیم توی بیمارستانی که به دنیا اومده بود، توی پرونده اش بود، بهش دسترسی نداشتم. به همسرم میگفتم آرامم ولی درونم پر از غوغا بود.
تا اینکه نوبتم شد و دکترم با وجودی که خانم خوبی بود با خنده بزرگترین خنجر عالم رو توی قلبم فرو کرد. بهم گفتند که نه جنین وجود داره و نه کیسه زرده و این یک حاملگی پوچه و باید بیمارستان بستری بشی و سقط کنی😭😭😭
این حرفا رو راحت میزد و نمیدونست من از این غصه دارم فرو میریزم.😭😭
ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۵۷ #فرزندآوری #بارداری_پوچ #قسمت_اول در سن ۱۵ سالگی با وجود خواستگاران فراوان اصرار به
#تجربه_من ۴۵۷
#فرزندآوری
#بارداری_پوچ
#قسمت_دوم
توی راه خونه بی محابا توی خیابان ها قدم میزدم و پکر بودم که چطور این موضوع رو به همسرم بگم و این مساله رو یه جوری بهش گفتم و بعد هر نوع دمنوشی که توصیه کرده بودند برای سقط خوردم اما بی فایده بود چون من ۱۴ روز شیاف استفاده کردم و ساک حاملگی حسابی سفت شده بود.
خیلی ساده میگرفتم و فکر میکردم خودش کم کم دفع میشه ولی بی فایده بود دوبار سونو دادم اما هنوز ساک حاملگی سالم بود و از بین نرفته بود و در نهایت بعد از سونوی دوم و بعد از دوماه تلاش بطور سنتی آخر با قرص کمیابی که توسط یه متخصص دیگه برام تجویز شده بود که فقط با ارائه عقدنامه و دیگر مدارک میشد تهیه کرد، بالاخره یک روز جلوی چشمان پدر و مادر و همسرم درد زایمان رو توی خونه کشیدم و به حاملگی و فرصتی که از بین رفته بود اشک ریختم و دعا کردم هیچ مادری این لحظه رو تجربه نکنه.
بعد از اون سونویی دادم که دوباره بقایا داشتم و دکتر به من یه قرصی برای دفع بقایا داد که وقتی مصرف میکردم هیچ رمقی توی پاهام نداشتم و به سختی می ایستادم و از تجربه های سایر مادران گیاه مریم گلی و چند گیاه دیگه رو به صورت دمنوش مصرف میکردم و همچنین با مصرف روزی یه بار قرص ال دی بقایا دفع شد و الحمدلله در سونوی آخر همه چیز نرمال بود و من سر خود بین دوره هام قرص ال دی رو قطع کردم این کار خیلی بدنمو ضعیف کرد چون بعد از سقط کلا بهم ریختم و بعد از این کار دیگه حتی یه فولیکول بالغ هم نداشتم که بتونم باردار بشم
اوضاع بد خودم بخاطر اهمال و عجله خودم برای بارداری بود. وقتی که فهمیدم باردارم سریع بدون سونوگرافی مصرف شیاف سیکلوژست رو شروع کردم، در صورتی که دکترم گفت سونو رو بهم نشون بده بعد شیاف رو مصرف کن ولی من چون در مورد حاملگی پوچ هیچ پیش زمینه ای نداشتم و بیشتر بخاطر شادیم از بارداری، سریع شیاف مصرف کردم و باز هم به ضرر خودم تموم شد.
و بعد دوماه بخاطر بی تجربگی که فکر میکردم خونریزیم بخاطر نفاس بعد از سقط هست، مدام به خودم زمان دادم ولی در آخر سونوگرافی چیز دیگه ای میگفت و هنوز چیزی دفع نکرده بودم..
بعد از دفع بقایا دوماه صبر کردم و بخاطر عجله زیادم برای بارداری قرص ال دی رو در میان دوره اش کنار گذاشتم که این فقط به ضرر خودم تموم شد. چون داروی هورمونی رو فقط زیر نظر دکتر باید مصرف کرد و طبق دستورش باید رهاش کرد نه وسط دوره😪😪
اینا رو میگم به شما خواهرای گلم چون کسی نبود این حرفا رو به من بزنه، باشد که شما اشتباه منو تکرار نکنید.
بعد از اینهمه تلاش برای بارداری بخاطر رها کردن قرص ال دی وسط دوره، سه ماه از بارداری عقب افتادم و بعد از اینکه به دکتر مطرح کردم که حاملگی پوچ داشتم بهم توصیه کردن که حتما شوهرم آزمایش بده چون میگفتن حاملگی پوچ اکثرا بخاطر ضعیف بودن مرد هست.
من به توصیه ایشون و برای اطمینان از همسرم خواستم که به مرکز ناباروری برویم و این آزمایش سمن رو بدیم و بعد از اینکه جواب رو به دکتر نشون دادم متوجه شدم که همسرم ضعیف هستن و علت حاملگی پوچم بخاطر ضعیف بودن همسرم بود و با وجودی که یکبار بارداری موفق داشتم اما بخاطر شرایط کاری و استرس و وقایعی که توی زندگیم بوجود اومد همسرم یکدفعه نابارور شدن و دکتر گفتن با مصرف دارو خوب میشن و ان شاء الله که خوب بشن و امیدوارم که منم دوباره مادر شدن رو تجربه کنم.
خیلی التماس دعا دارم. این روزا خبر بارداری دیگران خیلی حسرت به دلم میذاره و دلم به یاد بچه ای باید تشکیل میشد ولی نشد که بمونه میشکنه و گریه امانم رو میبره.😭💔💔
از همه بیشتر دلم برای بچه شش ساله ام میسوزه که تک مونده و همش دلش همبازی میخواد و گاهی گریه میکنه که چرا همبازی نداره و همش بهم میگه خدا چرا به حرفم گوش نمیکنه و چرا آخه بهم نی نی نمیده ولی نمیدونه مادرش بخاطرش چه کارها که نکرده😭😭
از دوستان عزیزم که پیام من رو میخونن میخوام که همیشه زیر نظر دکتر دارو مصرف کنن یا رها کنن و اگر قصد اقدام داشتن زیر نظر دکتر مطمئن باشن که مثل من اینهمه اذیت نشن.
آزمایش سمن یه آزمایش تقریبا بی ضرر و کم هزینه برای همه قشر هست که مردها باید انجام بدهند تا خانم های عزیز بخاطر ضعیف بودن همسرشون اینهمه داروهای هورمونی مصرف نکنن چون مرد که قوی باشه با وجود تنبلی شدید خانم احتمال بارداری هست.
در آخر خانم های گلی که حرف من رو میشنوید بیخیالی و استرس نداشتن و آرامش بهترین و موثرترین راه برای بارداری هست و تا زمانی که نگران و عصبی هستید، شانس بارداری رو برای خودمون کاهش میدیم.
از همه دوستان عزیزم عاجزانه التماس دعا دارم و از حضرت فاطمه الزهرا (س) به حق فرزند سقط شده اشون التماس میکنم که یه نگاهی به همه چشمای منتظر بندازه و دامن همه مادران به حق ایشون سبز بشه.
🆔 @asanezdevag