eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم دل که بست، دوست دارد دو نفر بشود. یک نفر زندگی کند، و یک نفر مدام بایستد دلبرکش را نگاه کند، همانطور که دارد کارهای ساده روزمره می کند. زنی که دارد شالش را آویزان میکند که چروک نشود. مردی که دارد شلوار جینش را در می آورد تا لباس راحت بپوشد. زنی که می رقصد. مردی که دارد ریشش را می زند، و آیینه بخارگرفته را با دست پاک می کند. دارد سالاد درست می کند، نه با مهارت یک سرآشپز فرانسوی، با یک سادگی دلچسب و با یک لبخند شرقی. دارد موهایش را می بافد که وقتی می خوابد نریزد روی صورتش. دارد چای می نوشد، داغ است و لبش می سوزد و زیر لب فحش می دهد. دارد همانطور که روی مبل خوابیده، جواب مسیج کسی را می دهد. دارد در خانه را با دقت قفل می کند، دارد سوار تاکسی می شود، دارد ماشینش را پارک می کند، دارد پشت چراغ قرمز با خواننده همصدایی می کند، دارد به دختر کوچولوی ماشین کناری لبخند می زند. آدم دوست دارد دلبرش را ببیند، در تمام ساعات و در همه حال. دوست دارد صدایش را بشنود که حرفهای ساده می زند. همین سلام ها، خوبی ها، بد نیستم های ساده و گیرا. همین واژه های ساده که در ترکیب با آن صدای خاص غزل می شوند. زن و مرد که ندارد دلتنگی. آدم دل که بست، در تمام ثانیه های روز نفسش بند آمده. میان همه وقایع، بهانه های مختلف پیدا می کند تا سرگشتگی خودش را، خستگیش را، کلافگیش را فریاد بزند. بدون این که کسی بتواند بفهمد تمام این بند آمدن نفس، از آوار بغض سنگین بیرحم دوری است. راستش را گفت روباه، راستش را گفت وقتی با صدایی که بغض خشدارش کرده بود به شازده کوچولو گفت: آدم اگر گذاشت اهلیش کنند، کارش به دیار اسرارآمیز اشک خواهد کشید...
‌ اونجا که‌‌ میگه: آهسته خواندی در دلم، دیوانه ها عاقل‌ترند دیوانگی کن با دلم، دیوانه‌ها کامل‌ترند!
_آرومه جون؟ +بله؟ _همیشه میگفتی جانم...! +حواسم نبود! _کجا بود؟ +پیش چشمات...پیش آرومه جون گفتنت...پیش اینکه اگه تو نباشی چی؟ _مگه قراره نباشم؟! + این دنیای لعنتی رو نمیشناسی ؟ اینکه استعداد عجیبی داره تو گرفتن خوشبختیت؟ تو خوشبختی منی...تمام بودنت خوشبختیمه...میترسم دنیا چشم دیدن خوشبختیم رو نداشته باشه!
«من از كجا آمده‌ام كه اين چنين به بوی شب آغشته‌ام؟»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا و من ، در طلوع گل یاسی از پشتِ انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد ... 😊♥️
که اینچونین است محبوبم! در شهر من، باران شهر تو سرد و پوشیده از برف گویی آسمان... پیام‌بَر حرف های ماست به یکدیگر! ولی تو خوب گوش کن! هر قطره واژه ای ست بریده از گلویم که از بخار رمیده در سرمایی استخوان شکن به شکل ابرهایی سرگردان تو را صدا میزنند عزیزترینم! در بخار آخری که از پنجره ی اتاق به بیرون دمیدم جمله ای بود وصف ناپذیر! و تو آن را سحرگاهان به هنگامه ی نوازش ابرها و خورشید در شمایل رنگین‌ کمانی شکوهمند خواهی دید.
‏هنوزت دانهٔ‌ امید در دل هست؛ پس برخیز بسا باغان که بیرون از دلِ این دانه خواهدشد
از زلزله و عشق خبر کس ندهد آن لحظه خبر شوی که ویران شده‌ای!
آرزو در دلِ غم‌دیده‌ی ما آه شود!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرد اعلاترین چای هم که باشید، سرد بشوید از دهان میفتید! حواستان به حال و روزِ رابطه‌هایتان باشد... خیلی وقت‌ها دوری دوستی نمی‌آورد، جدایی می‌آورد! 🙏🏻🌺🙏🏻
قرارمان این نبود... بود؟ قرار نبود این همه زیبا باشی! قرار نبود دنیایم را چراغانی کنی و آسمانم را آبی قرار نبود عطر خاک باران خورده بگیرد نفسم! قرارمان این بود؟ قرار نبود دستم را بگیری ، ببری و دیگر پس نیاوری! قرار نبود پاییز این همه زیبا؛ باران اینقدر لطیف؛ زمستان پر از بهار! و بهار همه اش تابستان بشود! قرار بود؟! قرار نبود بی قرار باشم! قرار بود قرارم باشی! قرار بود قرار بگذاریم ساده و دوستانه دوست باشیم! معمولی و معمولی تر! قرار نبود این گونه موهایت را ببافی که همه ی قرار ها تعلیق شوند! قرار بود گاهی؛ نیم گاهی، هم را ببینیم و بگوییم خب... چه خبر؟ قرار نبود دلم را در همان نیم نگاه هلاک کنی! قرار بود؟ حالا قرار یعنی چشمان تو شال صورتی ات و گل سر آبی آسمانی حالا قرار یعنی من که قرار نبود شاعری کنم! قرار یعنی همین که آخر این شعر نوشته ام! قرار یعنی... زیبای دوست داشتنی دوست دارمت! نامه های سوخته
عاقبت یک روز هم یک جای دنیا از کنار هم می گذریم. وانمود میکنیم ندیده ایم. نشناخته ایم. نخواسته ایم. دور می شویم. دو نهنگ غمگین، گم شده در اقیانوس غریبه ها... سهم ما همین رد شدن است عزیزدلم... همین نداشتن است...
توی یکی از نامه‌هاش به پرویز شاپور می‌نویسه: "به علاوه، اگر من شما را از دست داده‌ام شماهم در عوض دلی را از دست داده‌اید که تپش‌های عاشقانه آن را در هیچ جای دیگر نخواهید یافت..!" عمیقا درک میکنم این جمله رو...
ابریشم سیاه دو چشمت یاد آور شبی زمستانی است من بی ردا بدون وحشت دشنه شادمانه خواب می رفتم ابریشم سیاه دو چشمت خانه ی من است آن خانه ای که در آن خواب می روم و می میرم 🙏🏻🌺🙏🏻
- الهی‌ساز‌ِناکوک‌ِجهانیم،محتاج‌ِنوازش🎻"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محبوبم! درخشش دانه های شِکَر در نور آفتاب و عطری که از دمنوش چای بهاره پابرجاست چه ترکیب زیبایی خواهد شد! درست شبیه وقتی که عطر گردنت و سینه ریز الماسین آویخته از تنت در هم می آمیزند چرخش قاشق میان استکان چای رقص آرام تو را در آشپزخانه به یادم می آورد و تُردی نان صبح چیزی ست شبیه زمزمه ای که زیر لب می خواندی باید ایمان بیاوریم به رستگاری روز وقتی که شب را هر کدام و دور از هم اشکریزان و غلتان در جای خواب هایمان به ناچار در آغوش گرفته ایم بخند محبوبم! که "دوری" تنها واژه است و هربار که گنجشکی پشت پنجره آواز می خواند صبحانه ی مرا با سلام گرمی از تو شیرین و دلچسب میکند! 😊♥️
میدانی؟ از وقتی دلبسته‌ات شده‌ام همه جا بوی پرتقال و بهشت می‌دهد.
"مثل ابری سپید بود در آسمان آبی. نمی‌شد لمسش کنی، یا او را به آغوشت بکشانی، یا لبش را ببوسی. تنها می‌شد نگاهش کنی، دوستش بداری، و اجازه بدهی عبور آرام او از روز، جهانت را کمی زیبا کند."
Asheghet Misham Piano Version.mp3
7.28M
یه جوری عاشقت میشم صداش دنیا رو برداره
هیچ چیزی روشنایی‌ های جهان را در چشمان مرد خاموش نمی‌ کند چون رفتن زنی که اورا سرزمین وجهان خود می پنداشت...
حل شدن در دل معشوقه که ایرادی نیست ، چای هم آب کند در دل خود قندش را..! ♥️
آدما وقت دل کندن دو دسته میشن... دسته ی اول اونایی هستن که بعد از اختلاف، رفتن آخرین چیزی هست که به ذهنشون می رسه، پس تلاش می کنن تا همه چیز رو‌ درست کنن اما وقتی می بینن‌ همه چیز بینشون انقدر خراب شده که قابل تعمیر نیست کم‌ کم سرد میشن و از طرف مقابلشون فاصله می گیرن تا ذره ذره فراموشش کنن... یک‌ روز به خودشون میان و می بینن دیگه هیچ حسی بهش ندارن، پس بدون اینکه ذره ای احساس از اون رابطه تو وجودشون باقی مونده باشه میرن...برای همیشه میرن... دسته ی دوم اونایی هستن که وقتی رابطه به بن بست می خوره به اولین چیزی که فکر می کنن رفتن هست...با همه ی احساسی که به طرف مقابل دارن رفتن رو انتخاب می کنن، میرن که فراموشش کنن ولی نمی دونن همه چیز تازه شروع میشه... روز به روز احساسشون به اون آدم عمیق تر میشه چون هنوز تو قلبشون دوسش دارن و تو ذهنشون خاطره هاش رو مرور می کنن... اونا نمی دونن دل کندن قانون خودش رو داره... تا زمانی که کسی هنوز تو قلبت زنده ست دل کندن ازش غیر ممکن ترین کار دنیاست حتی اگر ترکش کنی...
هرطور می‌خواهم از خودم بزنم بیرون، باز می‌بینم یکی از انگشت‌هایم گیر کرده در آستر دلتنگی...