هیچی به اندازه ی یه لیوان چای
نمیتونه حالِ آدمُ خـوب کنه.
مخصوصا از اونایی که عطـر دارن!
مزه یِ قدیما رو میدن،
مزه یِ چایی هایِ مادر بزرگا،
هیچی به اندازه یِ یه لیوان چایِ
ترجیحا با نبات،
نمیتونه دل دردِ خاطره هآرو خوب کنه..
یادِ آدم بدایِ زندگیتُ بشـوره و ببره.
روحِ سردِتُ گرم کنه.
مطمئنم
کاشفِ چای
یه آدمی بـوده
که یه خاطره هایی
بَــد بازی میکـردن با روحش . . .
#فاطمه_صابری_نیا
#عصرتون_دلنشین😊♥️
خودت روبہ چاے دعوت کن اون هم لیوانے
دقایقی در زندگی هست
که دلت برای کسی آنقدر تنگ میشود
که میخواهی او را
از رویایت بیرون بکشی
و در دنیای واقعی بغلش کنی ...
#گابریل_گارسیامارکز
دیوانه
تو چرا اینقدر زیبایی؟
چرا این همه مهربان؟
حواست نیست انگار به دور و برت!
کمی به خودت که نه!
به من بیا!
ببین چه بلایی سرم آوردهای...
#حامد_نیازی
گفتم زنان به عشق محتاجند؟ گفت عشق به زنان محتاج است. و بعد، مرا بوسید.
گفتم زنان به نور محتاجند؟ گفت گیاهان تمامشان به نور محتاجند. گفتم زنان گیاهند؟ گفت روینده و شکنندهاند و بر زمستانهای طولانی فاتحند، گیاهند. و بعد مرا بوسید.
گفتم زنان به رنج محتاجند؟ گفت زن زخمی رنج است، و خالق رنج است، و مداوای رنج است، و تداوم رنج است، و پایان رنج است، زن رنج است، و کیست که به خود محتاج نباشد. و بعد مرا بوسید.
گفتم زنان بی نیازند نه؟ گفت نه، زن نیاز و بینیازی است در هم تنیده.
و بعد مرا بوسید و گفت از یاد نبری زنان بسیار اندکند، و مردان نیز. شراب بسیار اندک است، و تنگ بلور نیز. نور بسیار اندک است، و گیاه نیز. به یاد بیاور برایت گفتم ما بیشتر سنگ آدمنماییم، مرد و زن کم است، رنج و جنون از حد گذشته است.
گفتم برای همین است که اینهمه تنهاییم؟ گفت برای همین است که این همه تنهاییم.
و بعد رفت، و دیدم نور شد، و گیاه شد، و رنج شد، و باهار شد، و ابر شد و بر کویرها بارید. نگاهش کردم، تا زمانی که خوابم برد، و خواب دیدم ابر را آتش زدهاند، گریهام گرفت، از خواب پریدم. همانجا بود، مرا بوسید، مرا خواباند، و باز تنها ماند...
#حمید_سلیمی
شب
آستینش را بالا می زند
مگر از ژرفنای دلتنگی ها
بیرونم کشد ...
#شمس_لنگرودی
#شبتون_بِدور_از_دلتنگی🙏🏻🌺🙏🏻
زرد که میپوشی
خورشید میشوی
گل آفتابگردان میشوم و طالبِ نور!
سیاه که به تن میکنی
ماه میشوی
میانِ دشتِ پهناورِ شب
من هم ستاره ی کوچکی میشوم
تنها خیره به تو!
سفید که میپوشی برف میشوی
و زمین را احاطه میکنی
و من تکه سنگی کوچک
که گوشه ای از آغوشت روی تنم ببارد
برایم کافیست!
آبی تو را دریا میکند
و من را ماهیِ بازیگوشی که
آبتنی
در پیچ و تابِ امواجِ تنت
مرا مدهوش می سازد!
سبز که می پوشی جنگل میشوی
پر از عطرِ خوشِ زندگی
و من پرنده ای میشوم که لابلایِ شاخه هایِ درختانت فکر آشیانه ای است کوچک
به اندازه ی یک من با تو!
قرمز اگر بپوشی سیبِ سرخِ حوا میشوی
که مرا وسوسه میکند به رانده شدن از بهشت
و چیدنت برای چشیدن طعمِ شیرین لبانی که
به زمینی شدنم
می ارزد...
هر رنگی بپوشی مرا تسخیر میکنی
جذب میکنی
میدانی
این تو هستی که به رنگ ها روح می بخشی
بانویِ بی نظیرِ من!
#یاشار_بلوری_نیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و یارخوب تمـــٰاممــٰاجراست...♥️
نوشته بود وقتی غمگینی چطور میخندی؟ نوشتم به کسانی که دوستشان دارم فکر میکنم. به لبخندشان. به صدایشان.
نوشته بود وقتی کم میآوری، چطور دوباره ادامه میدهی؟ نوشتم ادامه نمیدهم، شکست را میپذیرم و از اول شروع میکنم.
نوشته بود وقتی دلت گریه بخواهد چطور صورتت را خشک نگه میداری؟ نوشتم ادب علاقه همین است، گریه به درون، خنده به بیرون. مباد که کسی را غصهدار کنی.
نوشته بود جهان ساکت خلوت خستهات نکردهاست؟ نوشتم پناه ببر از ازدحام بیهودهی صداها، به آن صدای گرم مهربان که نام کوچکت را به شعر مبدل میکند، حتی اگر هرگز صدایت نکردهباشد.
نوشته بود کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی؟ نوشتم از جنگها برگشتهام، با زخمها و موی سپید، و یاد گرفتهام صبور باشم و به تماشا قانع.
نوشته بود شب بخیر، خواستم بنویسم کدام شب به خیر گذشته؟ دیدم کلمهای نوشته و رد شده بی آن که در قید معنایش باشد، نوشتم دوستت دارم و رد شدم، بی آن که در قید معنایش باشم...
#حمید_سلیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باشد که در ستایشِ گیسویِ ناز تو
چون شانه،
خدمتِ تو وُ آن گیسوان کنم . . .
#احمد_پروین
زلف را شانه مزن
شانه به رقص آمده است ....
فرجام نیست در شب جاوید این دیار
ای صبح همتی که به شب ها نشسته ایم
#نصرت_رحمانی
#شبتون_خوش🙏🏻🌺🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غبار صبح تماشاست، هرچه بادا باد !
تو هم بخند،
جهانِ خراب می خندد . . .
#بیدل_دهلوی
#سلام✋🏻
#صُبحت_بھ_لبخنـــد
بسیار مراقب آنچه میگویی، باش.
کلمه نیرویی عظیمتر از همهٔ آیینها دارد.
وقتی کلامی را جاری کردی ؛ ارتعاش می سازی و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب.
گاهی این موج میتواند کسی را به زیر ببرد و گاهی به اوج!
اولین کسی که همراه این موج به بالا یا پایین می رود خودِ تو هستی.
مگذار موج کلامت تو را به نزول سوق دهد.
اگر نمیدانی نگو...
اگر میدانی به بهترین شیوه بگو...
باید همواره زیباترینهایت را به زبان آوری حتی به هنگامه ی خشم.
آنچه را که کلام تو جاری می سازد همه ی آن چیزی است که تو در آن لحظه هستی.
بگذار فقط خوبیهایت جاری شود.
#پائولو_کوئیلو
عشــقات، اگر باران
اینک در زیر آن ایستادهام
اگر آتش،
درون آن نشستهام؛
شــــعرِ من میگوید:
در تداوم آتش و باران جاودانهام!
#شیرکو_بیکِس
بانوی من!!!
من مردی هستم که شعر آبرویم را برده است
و تو زنی هستی که واژگانم رسوایش ساخته اند
من مردی هستم که جز عشق نمی پوشم
و تو زنی که جز زنانگی نمی پوشی.
پس کجا برویم نازنینم؟
و چگونه نشانه های عشق را بر سینه بیاویزیم؟
در روزگاری که عشق را نمی شناسد؟
#نزار_قبانی
📙 #زنی_در_من_قدم_می_زند
زمان گذشت؛
دریغا
برایِ بوسهها بهانه نداشتیم
برای آنهمه التیام، زَخم نداشتیم ...
#معین_دهاز