«تو مرا پیدا کردی مانند سنگریزهای که آن را در ساحل جمع کنند.
همانند چیزی غریب و گمشده که کس کاربرد آن را نداند.
همانند نامهی پاره و پراکنده شده به دست باد کوچهها.
همانند نگاه گم گشتهی کسی که دور شدن یاری را بنگرد...»
#لویی_آراگون
تو در کرانهی عالم
درون خویش به یغما فتادهای
کزین هزار هزاران
یکی نگفت که بر شانهات چه میگذرد...
#محمد_مختاری
∞♥️
میگم دلبر بگرد توی جیب پیرهنت توی مچ دستات بین موهات توی کمد لباست طاقچه پنجره اتاقت پیش گلدونات اصلا بین نفسات حواسم اونجا جا نمونده؟