دو خوانش غزل ۲۱۷ حافظ.mp3
3.98M
غزل شمارهٔ ۲۱۷
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گردابی چو میافتادم از چشم
به تدبیرش امید ساحلی بود
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهار هر اهل دلی بود
ز من ضایع شد اندر راه جانان
چه دامنگیر یا رب منزلی بود
هنر بیعیب حرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کی سائلی بود
بر این جان پریشان رحمت آرید
که وقتی کاردانی کاملی بود
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هر محفلی بود
سرشکم در طلب درها چکانید
ولی از وصل او بی حاصلی بود
مگو دیگر که حافظ نکتهدان است
که ما دیدیم و مسکین جاهلی بود
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
دو خوانش غزل ۲۲۱ حافظ.mp3
4.08M
غزل ۲۲۱
چو دست در سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
چو ماه نو ره نظارگان بیچاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
غباب راه چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود!
دلا چو پیر شدی حسن و نازکی مفروش
که این معامله در عالم شباب رود
سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود ور صد انتخاب رود
حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات