eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
رقص باد و خرمن موهات ؛فکرش رابکن جنگلی در تاب گیسوهات؛ فکرش را بکن چشم در چشمان  تو مست از شراب اشتیاق  در حصار تنگ  بازوهات ؛فکرش را بکن خلوت  دنجی هم آوا با  نوای چنگ وعود با دفِ  رقص النگوهات ؛فکرش رابکن بوسه  از سور لبان تو  و بعدش تا سحر پرسه ای در باغ شب بوهات؛ فکرش را بکن صبح  حس تازه ای  دارد کنار پنجره چرخش دست و قلم موهات ؛ فکرش را بکن روی بوم آسمان تو می کشی با حس عشق نقشی  از  کوچ پرستوهات ؛ فکرش رابکن بی تو حتی یک نفس بودن تو فکرش را نکن زندگی تا مرز رؤیا هات ؛فکرش را بکن
آرامش گلهای صورتی درکسوتی کنگ جَلد خاطره تپش های مداوم پلک های من و رد نفس هایت که تا انتهای کوچه عطر می پراکند پنجره ساعتهاست منتظر حضور توست ... 💠💠💠💠💠💠
در تنگنای حادثه ها برون جَسته از دل سنگ خارا وجودم تا تو را محکی دوباره بزند تمرد چشمهایم بی خیال تو نمی شوم به بودنت فکر می کنم هرچند مرا به بند کشند بَناهای ناسازگار و بَنّاهای ناسازگار
هنوز سرگردانم لابلای این کتابها که به هر سو رو می کنم آیه های چشمان تو را بیادم می آورند من لبریزم از پرستش پرستش خالقی که تو را رفیق روزهای سخت من قرار داد تا شانه هایت تکیه گاهم باشد و همراهیت رسیدن به مراد و مطلوبم باشد من تو را مابین ثانیه به ثانیه شعرهایم نفس می کشم و زنده ام ... به هر آن بودن تو
خانه ما بوی تو را گرفته پرده ها گل ها گلدان ها و حتی لباس های من بوی تو را می دهند بگو چرا بالش من شبها خیس است بگو چر آمدنت دیر شده هوای آمدنت را به من بچشان مگر چند سال نوری از من فاصله داری...
باد می وزد صدای گیتار می شنوم کلاغ سیاهی چون دود به آسمان می رود اتاق من کوچک است پنجره ام را به سمت تو باز می کنم
به اسقبال من آمده بود تنش بوی شعر می داد و چشمهایش لبالب واژه بودند دهانش پر بود از عسل و کارمان آخر سر ، به مشاعره کشید
گنبدت از دور  دلها را هوایی می کند مشهدت  آقا  برایم خود نمایی می کند مثل انس کودکی هایم به دست مادرم دست مهرت، دورم از درد جدایی می کند در کنار پنجره پولاد تو بستم دخیل لطفت آقا از دلم مشکل گشایی می کند چشم بارانی من در صحن ها و در حرم پیش  چشم زائران تو گدایی می کند آمدم تا مثل آهویت مرا ضامن شوی در کمندت صید احساس رهایی می کند واژه‌ها آورده ام ؛ شرمنده ام ؛ طوطیِّ طبع مثل دِعبل گاهگاهی دل سُرایی می کند چون کبوترها پناهم ده به کُنج بام خود گندم صحن تو من را کربلایی می کند
جمال دل ربای حضرت مهدی «عج» صلوات دوباره جمعه ویک انتظار طولانی دوباره اشک فراق و نگاه طوفانی دوباره منتظر رد پای خورشیدیم نشسته در صف واگویه های حیرانی
تمنا_۲۰۲۴_۰۲_۰۲_۱۰_۲۳_۱۵_۳۶۶.mp3
2.32M
. نابود کردی ای تمنّا  تار وپودم را بستی زبان بسته زبانم را سرودم را نفرین به توای قُلّه  بی مهری دنیا از من گرفتی فرصت ناب صعودم را من را به کوی عاشقان راهم  ندادی که تقریر کردی بودن دراین فرودم را بگذار تا  من بگذرم از این ملال و رنج نگذار غمها آشیان گیرد  وجودم را همت کن و"اقبال" معصوم  نگاهم باش "لاهور" چشمان پر از اندوه و دودم را "تبریز" باش و "شهریاری" کن به اشعار از من پذیرا باش احسان و درودم را من شاعری همدرد و همپای غزلهایم از من مگیری ای تَمنّا، زنده رودم  را