اگر کسی میتوانست مرا نجات بدهد، آن فرد تو بودی. همه چیز را از دست دادهام جز ایمان به خوب بودنِ تو.
#ویرجینیا_وولف
- نامه به لئونارد وولف(همسرش)
شب بخیر به تو
در شبی که برای تحمل کردن دنیایت زیادی کوچک و بی پناه و خسته ای.
#حمید_سلیمی
#شبتون_خوش🙏🏻🌺🙏🏻
عیدت مبارک بانوی من!
امروز صبح فراموش کردم در تلفن برایات بگویم،
صدایات را که میشنوم دنیا را فراموش میکنم.
زیبای من، عیدت خیلیخیلی مبارک.
#ناظم_حکمت
#درود
#صبحتون_نیڪو😊♥️
نوروز منی تو
با جانِ نوخریده به دیدارت میدوم
شکوفههای تواَم من
به شور میوه شدن
در هوای تو پر میکشم
#شمس_لنگرودی
اگر قرار باشد
کسی به هر دلیلی
یک روز شرح حال مرا بنویسد
تو در هر سطری از درد و شادیش حضور خواهی داشت
چراکه بهترین اتفاقی هستی که برایم افتاده است♥️
#جیمز_دی_ویذرلی
ترجمه:#عباس_پژمان
با این همه بهار
که تو
در گامهایت داری
به گاه آمدنت
من و درخت که هیچ
کلاغ روی شاخه هم
شکوفه میدهد.
#فاطمه_فرزانه
May 11
این چشم های توست
که هر بار می خواهد
شعری تازه
از رویاهای من بدزدد
این بار اعتراف تازه ایی برایت آوردم
نام من
جای چشم های تو را
زیر تمام شعر هایم تصاحب کرده است!
#عباس_معروفی
باز هم دعوت بہ
طوفان ڪن مرا اما بدان
من دلم دریاست دریا را بہ دریا می برے...
#روزبہ_بمانی
وسط شلوغی هات بهش بگو:
چه چیز زیباییست
به یاد آوردن تو،
در میان دغدغهها
و خستگیهای فراوانم
#ناظم_حکمت
نشسته بودن دور میز. تلویزیون روشن بود و همگی منتظر اذان... "الله و اکبر"رو که گفتن، مهدی از پشت میز بلند شد و رفت گونه های سمیه رو بوسید. "بی بی" با دیدن این صحنه متعجب شده بود. لباشو به نشونه ی حجب و حیا، گاز گرفت و بعد آروم با یه دست زد پشت اون دستش. زیر لب هم داشت یه چیزایی می گفت. یه چیز تو مایه های دعا، که لابه لاش کلمه استغفرا.... زیاد شنیده می شد. مهدی برگشت نشست سرجاش. استکان آب جوشی که سمیه براش ریخته بود، رو گرفت دستشو و توو حینی که داشت جرعه جرعه می نوشید، به "بی بی" گفت:
"اینجور که تو زل زدی بی بی؛ انگار یه خبط بزرگی کردم. چیه خب، زنمه، اینجوری نمک و شکر و گندم و نباتو... خلاصه همرو باهم نوش جون می کنم.
بعد خندید. بی بی هنوز داشت چشم غره می رفت. ولی حواس مهدی به چشم های سمیه بود که داشت برق میزد. بعد دوتا دستشو گرفت بالا و بلند گفت ...
خدایا شکرت
این برکت زندگی رو ازمون نگیر.
بی بی با این دعای مهدی خندید و بلافاصله و بلند داد زد ...
"الهی آمین".
#حمید_جدیدی
#داستانک
#افطار
زخمی بر سینه من است
که با من حرف نمیزند
با دوستانم حرف نمیزند
با دکترم حرف نمیزند
زخمی
که منتظر مانده است شب شود
و از اعماق خونی اش
تو را صدا کند.
#گروس_عبدالملکیان
تکه ی ناچیزی از آفتاب هم دلیل خوبی برای ابداع پنجره است.
سبزه ای کوچک و نگاهی امیدوار
تصویری که رهگذر نگران را آرام می بخشد.
این قطعی ترین معنای نوروز است.
نوروزتان را پر امید شروع کنید.نور همیشه بر سیاهی پیروز شده.
#درود
#آدینہ_خوش😊♥️
تو التیام ِ تمام عشق های مایوس و نیمه کاره ای
آغاز صبح ِ خوش یُمنی
شفقی
شروع دوباره ای
سخاوت رودی تو
شکیبایی بی حد کوه
راهی مسیرِ روشنی
اشاره ای...
#رسول_ادهمی
هنوز جاى
تو در تك تك
دقيقه ها
خاليست،
شعر ها براى زيبا شدن
به تكه اى از تو محتاجند
و نوشتن
پلى ست كه مرا به تو مى رساند...
#یغما_گلرویی
بعضی از ترانه ها را باید بوسید
تنها به گمان آنکه
تو زیر لب زمزمه کرده ای
#زانیار_برور
وماذا فعلتَ بأولئك الذين خيّبوا ظنّك؟
- لا شيء، اعتبرتهم وكأنّهم لم يكونوا ومضيت!
با آنان که نا امیدت نموده بودهاند چگونه تا کردی؟
هیچ...
گذشتم
انگار که هرگز نبودهاند
#محمود_درويش
#حسین_برهمت