اگر سخن میانِ من و تو پایان یافت
و راههایِ وصال قطع شدند
و جدا و غریبه گشتیم، از نو با من آشنا شو
#نزار_قبانی
مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا میمیرم
و فردا چطور
جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ برگشتهام
#نزار_قبانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگذار برایت چای بریزم
امروز به شکل غریبی خوبی
صدایت نقشی زیباست بر جامهای مغربی
و گلوبندت، چون کودکی بازی میکند زیر آیینهها…
و جرعهای آب از لب گلدان مینوشد
بگذار برایت چای بیاورم، راستی گفتم که دوستت دارم؟
گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟
حضورت شادیبخش است مثل حضور شعر
و حضور قایقها و خاطرات دور
#نزار_قبانی
#عصرتون_بعشق♥️
زن اگر دوستت داشته باشد،
می تواند برای پاسخ به دعوت تو برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید؛
و اگر قلبش را به روی تو ببندد،
خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!
#نزار_قبانی
#عصرتون_بِعشق♥️
#نزار_قبانی چه قشنگ میگه:
عاشقت شدم و
خنده ی کودکان جهان، دلنشین تر
طعمِ نان، شیرین تر
و بارشِ برف زیبا تر شد...
تعریفش از عشق همینقدر قشنگه
چه میشد اگر خدا، آن که خورشید را
چون سیب درخشانی در میانه آسمان جا داد
آن که رودخانهها را به رقص درآورد
و کوهها را برافراشت
چه میشد اگر او ، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض میکرد
مرا کمتر شیفتهتر
تو را زیبا کمتر
#نزار_قبانی
کاش در روزگار دیگری دوستت میداشتم.
روزگاری مهربان تر، شاعرانه تر
اما افسوس دیر رسیده ایم،
ما گل عشق را می کاویم
در روزگاری که عشق را نمی شناسد ...
#نزار_قبانی
من به قهوهی شرقیِ تو
خو گرفتهام،
بوی قهوه اعتیادآور است.
به صدایت خو گرفتهام
که مانندِ پیانو می زند
آرام،
ژرف،
اندوهگین!
و صدای زنان
اعتیادآور است!
#نزار_قبانی
#عصرتون_دلچسب♥️
در نَهایت حتی
اگر مالِ من هم نبودی،
خوشحالَم که بخشی از
زندگیِ من بودی.
#نزار_قبانی
دلبرم
پیش از پایان سال
مهمترین زن تاریخ من بودهای
و اکنون بعد از آغاز سال
مهمترین بانویی....
تو نه آن بانویی که با گذر ساعتها و روزها بسنجمَش
تو بانویِ ساخته شده از میوهیِ شعری..
و رویاهایِ طلایی
تو آن بانویی که قبل از میلیونها سال
در جسمم سکنی گزیده بودی...
دلبرم
ای بانویِ شعرهایِ نخستینم
دست راستت را بده که در آن پنهان شوم
دست چپت را بده که چونان وطن
در آن سکنی گزینم
بانوی من..
واژهای عاشقانه بگو
که جشنها آغاز شوند...
#نزار_قبانی
ترجمه: #سعید_هلیچی
هر سال معشوق منی
هر سال محبوب توام
میدانم، بیش از آنچه که باید
آرزو میکنم
و بیش از مرزهای ممکن رویا پردازم
ولی چه کسی حق دارد
مرا به خاطر رویا پردازیام مواخذه کند؟
تهیدستان را چه کسی به خاطر پنج دقیقه رویاپردازیِ نشستن بر تخت پادشاهی مواخذه میکند؟
کویر را چه کسی بازخواست میکند
اگر ویارِ رود کوچکی شود؟
در سه حالت رویاپردازی مجاز است
در حالت دیوانگی،
شاعرانگی
و در حالت آشنایی با زن شگفت انگیزی
همچون تو
و خوشبختانه
مبتلایم به هر سه حالت...
برشی از شعر #نزار_قباني
ترجمه: #سعید_هلیچی
ساده دلانه گمان میکردم
تو را در پشت سر رها خواهم کرد!
در چمدانی که باز کردم، تو بودی
هر پیراهنی که پوشیدم
عطرِ تو را با خود داشت
و تمام روزنامه های جهان
عکس تو را چاپ کرده بودند!
به تماشای هر نمایشی رفتم
تو را در صندلی کنار خود دیدم!
هر عطری که خریدم،
تو مالک آن شدی!
پس کی؟
بگو کی از حضور تو رها میشوم!
مسافر همیشه همسفر من!
#نزار_قبانی