#ممنونم_که_با_دقت_مطالعه_میکنید‼️
خانم خوشگله!
دوست #مونث #واقعیت ! انلاینه 😊
الوووو نیستی خواهرررر ؟؟!!!
بیا ی لحظه کارت دارم😩
[حوصلشو نداری؟!, سین نمیکنی چرا😟]
اوه اوه 🙊
هم گروهی #مذکر #مجازیتم که انلاینه!😋
+ سلام علیکم خدمت خواهر بزرگوار خودم خوبید ان شاالله؟✋
[بابا بزار جوهر پی ام ش خشک بشه بعد سین کن!😏]
- سلام برادر☺️
بله الحمدالله عالیییییی ،ممنونم🙏
[عه حالت عالیه؟؟؟؟!
پس چرا جواب اون یکی دوستتو ندادی؟!
اهاااان خب چت با اون حال نمیده ظاهرا !!!
بله بله ...
خداقوت شیطان بزرگوار !
چی گفتی؟!
چ ربطی ب شیطون داره؟!
بله بله واقعا ربطی نداره!
این کارا ب فکر شیطونم نمیرسه اخه]
🌸🌸🌸🌸
+ خب خواهرجان، چ خبر از درس و دانشگاه ؟!همه چی خوب پیش میره؟!
- اره خوبه اگه این پسرای مزاحم کلاسمون بزارن!😒😒
[یه خالی بستی تا طرفو حساس کنی؟!
اونم غیرتی شه برات توهم ذوق کنی !!!
بعد میگم اینـکارات بفکر شیطونم نمیرسه ناراحت نشو!]
+ عه عه عه کی جرات کرده خواهر منو اذیت کنه؟!😡
عکس بده جنازه تحویل بگیر !😎
[قند تو دلت اب شد؟! ]
_ ای بابا، برادر.... انقدررررر زیادن ک باید البوم بدم قبرستون تحویل بگیرم ..😜😅😅
[شیطون کم اورد رفت بخوابه😐
شما ادامه بده! ]
+ای بابا😂😂😂
راستی خواهرجان،عکس پروفایلتون خودتونید؟!
[اوه اوه بلاخره ب ارزوت رسیدیا!
روزی صدتا عکس از خودت گذاشتی تا بلاخره طرف رفت سر اصل مطلب! ]
- اره داداشی خودمم!🙈با چادرم که عشقمه😍
[عشقته؟! اون عشقت احیایا حرف و حدیثی درباره حیا نزده باهات تاحالا ؟!]
+به به .... عالییییییییه عالیییییی😊
واقعااااا تو این اشفته بازار اخرالزمان، کم پیدا میشن فرشته هایی مثل شما !🙊
-فرشته تنها ب چه درد میخوره؟!😢
[حتما باید مجرد بودنت رو یاداوری میکردی؟! ]
_ خدا بزرگه خواهر! ایشالا یه روز هردو از تنهایی در میایم!😞
[بپا فشارت نیفته ! 😒]
- مورد که زیاده برای از تنهایی دراومدن!
[ (الان خواستی حس رقابت بهش بدی که عجله کنه عقب نمونه و بیاد خواستگاریت؟!]
- ولی خب دل ادم مهمه که هرجاییی اروم نمیگیره!🙈🙈🙈
+ امان از دست این دل خواهررررر....😞
- عه شما چرا داداشی ؟ مگه شما هم با دلت مشکل داری؟! 😉
[خیره سرت خواستی زیرزبون بکشی الان؟! ]
+یعنی شما نمیدونی؟! 🙈
[بدو خودتو بزن ب اون راه😐]
- نه والا 😶اگه بدونم که میرم خواستگاریش برای داداش گلم😍
[مثلا خواستی بگی عمراااا ن ب ذهنت رسیده ن دلت میخواد ک اون ی نفر خودت باشی؟!!!! ]
+ یعنی تو نمیدونی کیه ؟!🙈
- نه داداشی! 😢
+ یه فرشته س😍🙈🙊
- چه شکلیه؟!🙈
+ شبیه خودت🙈🙈🙈
- واقعاااا😍
+اره خوده خودت😢🙊🙈مهربون و دوست داشتنی🙊
[ قلبت وایساد؟!!! ب هدفت رسیدی؟
داره پیام میاد برات ....
دوست مونث واقعیته ! کارت داره،،
* عزیزم پیاممو خوندی جواب بده منتظرم ...☹️
عه عه عه برای داداشیت ، نه ببخشید برای عشقتم داره پیام میاد.... 😒
*داداشی نیستی؟! ببخشید دیشب یهو رفتم نتم تموم شد.... 😢
به به ! چقد ازین فرشته ها داره عشقت!
#محرمانه
#حیای_مجازی
#دینت_رو_سپر_بی_حیاییت_نکن!
🆔 @asganshadt 🌸🍃
🔉 #حرف_دل
💟 چادر رو عاقلانه انتخاب کردیم،😊
❣عاشقانه سر کردیم...❣
🔸➖➖➖➖➖➖➖➖🔸
🔹ما اینجا اگه از چادر صحبت میکنیم،
اصلا منظورمون این نیست که هیچ حجابی جز چادر رو قبول نداریم✋
↩️همه ی حجاب ها اگه حجاب کامل باشن عالی هستن ...👏
🔹اما حرف ما اینجا اینه که ما دنبال حداقل ها نیستیم...
حجاب اگه حداقلی باشه دیگه نمیشه دوستش داشت یا بهش افتخار کرد💔😏
👈 مثلا هیچ کس نمیتونه بگه من نمازامو تند تند میخونم، آخر وقت میخونم و از روی رفع تکلیف میخونم که خونده باشم ولی من عاشق نمازمم..😳
اما کسی که نماز با توجه میخونه ، نماز اول وقت میخونه، نماز قشنگ میخونه میتونه بگه نماز رو دوست دارم...💝
بین حجاب ها ، چادر هم همین حالت رو داره.. چون حجاب برتره میشه دوستش داشت...💓
#چادر
#عاقلانه
#عاشقانه
🔸➖➖➖➖➖➖➖➖🔸
🆔 @asganshadt 🌸🌸🌸
وَ تمام راههایِ رفتنے
کاش به تو ختم میشدند ..
.
.
#شب_جمعه_هوایت_نکنم_میمیرم
#وحسین؏ : ).
🍃 *﷽ 🍃
#سلام_امام_زمانم 💞
هرصبح☀️ بہ رسم نوڪرے از ما تورا سلام
اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام💫
ما هرچہ خوب و بد، بہ درِخانہے توییم✨
از نوڪران مُنتظر آقا تو را ســلام🌈
اللهــم عجــل لولیـک الفــرج
🌼🍃🌺🍃🌼
🌺ظهور #امام_زمان(عج) صلوات دعای فرج
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت🌸
@asganshadt🌹🌹🌹🌹🌹
💠 #مجروحیت_وتحمل_درد
🔰دفعه دوم که اومده بود سوریه یه #ترکش خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر بودن که الان سید مجتبی (شهید حسین معز غلامی) با یه ماشین برمی گرده عقب که به دستش رسیدگی کنه و خون ازش نره
🔰ولی دیدیم خیلی #آروم و بدون هیچ ترسی و بدون اینکه درد رو توی چهره اش نشون بده رفت یه گوشه نشست و شروع کرد به بیرون آوردن ترکش با ناخنگیر!
🔰می گفت: نمی تونم برم عقب کار رو زمینه؛ بعدشم #خودش دستشو #پانسمان کرد و پاشد . چون فرمانده بود تمام تلاششو می کرد که حتی یه ذره هم احساس درد و ضعف تو چهره اش
معلوم نباشه و روحیه بقیه #تضعیف نشه.
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#ذاکر_اهل_بیت
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_دهم
💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار میکردم.
عباس گوشی را از دستم گرفت تا دوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را میپوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد.
💠 جریان خون به سختی در بدنم حرکت میکرد، از دیشب قطرهای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم.
درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت.
💠 بین هوش و بیهوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم میشنیدم تا لحظهای که نور خورشید به پلکهایم تابید و بیدارم کرد.
میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراریاش بادم میزد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمیآمد دیشب کِی خوابیدم که صدای #انفجار نیمهشب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد.
💠 سراسیمه روی تشک نیمخیز شدم و با نگاه حیرانم دور اتاق میچرخیدم بلکه حیدر را ببینم. درد نبودن حیدر در همه بدنم رعشه کشید که با هر دو دستم ملحفه را بین انگشتانم چنگ زدم و دوباره گریه امانم را برید.
چشمان مهربانش، خندههای شیرینش و از همه سختتر سکوت #مظلومانه آخرین لحظاتش؛ لحظاتی که بیرحمانه به زخمهایش نمک پاشیدم و خودخواهانه او را فقط برای خودم میخواستم.
💠 قلبم بهقدری با بیقراری میتپید که دیگر وحشت #داعش و عدنان از خجالت در گوشه دلم خزیده و از چشمانم بهجای اشک خون میبارید!
از حیاط همهمهای به گوشم میرسید و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود. بهسختی پیکرم را از زمین کندم و با قدمهایی که دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم.
💠 در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی که در حیاط دیدم، میخکوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران!
کنار حیاط کیسههای بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی که اکثراً از همسایهها بودند، همچنان جعبههای دیگری میآوردند و مشخص بود برای شرایط #جنگی آذوقه انبار میکنند.
💠 سردستهشان هم عباس بود، با عجله این طرف و آن طرف میرفت، دستور میداد و اثری از غم در چهرهاش نبود.
دستم را به چهارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبهوت معرکهای بودم که عباس به پا کرده و اصلاً به فکر حیدر نبود که صدای مهربان زنعمو در گوشم نشست :«بهتری دخترم؟»
💠 به پشت سر چرخیدم و دیدم زنعمو هم آرامتر از دیشب به رویم لبخند میزند. وقتی دید صورتم را با اشک شستهام، به سمتم آمد و مژده داد :«دیشب بعد از اینکه تو حالت بد شد، حیدر زنگ زد.» و همین یک جمله کافی بود تا جان ز تن رفتهام برگردد که ناباورانه خندیدم و بهخدا هنوز اشک از چشمانم میبارید؛ فقط اینبار اشک شوق!
دیگر کلمات زنعمو را یکی درمیان میشنیدم و فقط میخواستم زودتر با حیدر حرف بزنم که خودش تماس گرفت.
💠 حالم تماشایی بود؛ بین خنده و گریه حتی نمیتوانستم جواب سلامش را بدهم که با همه خستگی، خندهاش گرفت و سر به سرم گذاشت :«واقعاً فکر کردی من دست از سرت برمیدارم؟! پسفردا شب عروسیمونه، من سرم بره واسه عروسی خودمو میرسونم!» و من هنوز از انفجار دیشب ترسیده بودم که کودکانه پرسیدم :«پس اون صدای چی بود؟»
صدایش قطع و وصل میشد و به سختی شنیدم که پاسخ داد :«جنگه دیگه عزیزم، هر صدایی ممکنه بیاد!» از آرامش کلامش پیدا بود فاطمه را پیدا کرده و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خبر داد :«بلاخره تونستم با فاطمه تماس بگیرم. بنزین ماشینشون تموم شده تو جاده موندن، دارم میرم دنبالشون.»
💠 اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود که حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چکید :«نرجس! بهم قول بده #مقاوم باشی تا برگردم!»
انگار اخبار #آمرلی به گوشش رسیده بود و دیگر نمیتوانست نگرانیاش را پنهان کند که لحنش لرزید :«نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محکم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!»
💠 با هر کلمهای که میگفت، تپش قلبم شدیدتر میشد و او عاشقانه به فدایم رفت :«بهخدا دیشب وقتی گفتی خودتو میکُشی، به مرگ خودم راضی شدم!» و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد :«مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!»
گوشم به #عاشقانههای حیدر بود و چشمم بیصدا میبارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمیتونه از سمت #تکریت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
شهادت رادوست دارم زیررا..😔
شهادت تنهایک کلمه نیست...😔
اگرتوب به این کلمه بنگری..😊
سرخی خون شهدا..💔
سربندهای{یازهرا{س}رامی یابی..💔
حال خوب بح این کلمه فکرکن..😔
آرامشی ستودنی نهفته درآن است.. 💔
میبینی تنهادریک کلمه این همه حرف هست..😔
اگربهترفکرکنی..😊
پیرشدن مادران راخمراه بافراغ فرزندانشان پیدامیشود..😔
پیرشدن وتکه ای ازفرزندانشان بازنگشت درآغوش مادر..💔
حواست هست شهدابرای چی رفتن؟!😔
خانوم های بی حجاب چطورمیتونیدپاروی خون شهدایی بگذاریدکح جانشان رابرای امنیت شمافداکردند؟!😔
اگح حتی کمی تلنگرانح بود،بفرس واس همه..😔
@asganshadt
|🌻°.•
#اِمامـ_زَمـٰانَم❤️
•
آیتاللھمحمدحسنالھۍ :
براۍ ارتباط با امامزمان فقط باید تصفیہ شد ، دل را باید تصفیہ کرد ! ♥️
°•|🌿🌸j๑ïท ➺
•♡@asganshadt