#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده
سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند
وسط اینهمه خنده شرر آهم هست
دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست
این جماعت که همه راهزن و دزد رهند
زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند
سوره ناس بخوانید که شر کم بشود
چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود
ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم
معجرم را به سر یک زن شامی دیدم
اول ماه صفر بدسفری بود حسین
ساربان من عجب بدنظری بود حسین
از سر نیزه ببین رد کبودی هارا
لال کن جان ابالفضل یهودی هارا
مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم
سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم
طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود
بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود
نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین
دوست داری که بگوییم کجاییم حسین
وسط اینهمه روضه فقط این غم کم بود
آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_س_کوفه
من از بیگانگان هرگز ننالم
که هرچه کرد با من آشنا کرد
بزرگ کوفه بودم روزگاری
اسیری با وقار من چهها کرد!
خدا لالش کند آن ساربان را...
میان خلق اسمم را صدا کرد
کنار نیزهی تو شمر آمد
اراذل را به دور ما رها کرد
سرت از روی نیزه هی میافتاد
سرت را روی نی با زور جا کرد
همانجایی که قرآن درس دادم
زنی آمد جلو، توهین به ما کرد
کنیزم آمد و نشناخت من را
برایم سفرهی خیرات وا کرد
الهی خیر از عمرش ببیند
برایم چند معجر دستوپا کرد...
اگر سر را زدم بر چوب محمل
سر من به سر تو اقتدا کرد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔹
#حضرت_زینب_س_کوفه
من از بیگانگان هرگز ننالم
که هرچه کرد با من آشنا کرد
بزرگ کوفه بودم روزگاری
اسیری با وقار من چهها کرد!
خدا لالش کند آن ساربان را...
میان خلق اسمم را صدا کرد
کنار نیزهی تو شمر آمد
اراذل را به دور ما رها کرد
سرت از روی نیزه هی میافتاد
سرت را روی نی با زور جا کرد
همانجایی که قرآن درس دادم
زنی آمد جلو، توهین به ما کرد
کنیزم آمد و نشناخت من را
برایم سفرهی خیرات وا کرد
الهی خیر از عمرش ببیند
برایم چند معجر دستوپا کرد...
اگر سر را زدم بر چوب محمل
سر من به سر تو اقتدا کرد
✍ #سیدپوریا_هاشمی