eitaa logo
گنجینه معارف واحکام
161 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
529 ویدیو
35 فایل
امام جماعت مسجد امیر المؤمنین علیه السلام را وند کاشان بیان نکاتی جهت پرورش روح ونهاد باطنی انسانها
مشاهده در ایتا
دانلود
. گل از گلزار دین احمد آمد دردانه. و سبط محمد آمد در مدینه شور و غوغاست ماه دین حق هویداست پسر ارشد حیدر روشنی دل زهراست جان زهرا و محمد حسن آمدحسن آمد گلی از گلزار ولایت آمد دومین خورشید. هدایت آمد نیمه ماه خدا شد هدیه برحیدرعطا شد از قدوم گل زهرا شهریثرب باصفا شد جان زهرا و محمد حسن آمدحسن آمد نوری از. سوی ذوالمنن آمده سبط رسول. حق حسن آمده همه جا شادی و شور است بیت مولا غرق نور است شب میلاد حسن شد عاشقان فصل حضور است جان زهرا و محمد حسن آمدحسن آمد در عالم خورشیدی. دل آرا آمد نور چشم. اهل تولا آمد شده روشن همه عالم شادمان گردیده خاتم بر همه عالم هستی می رسد لطف دمادم جان زهرا و محمد حسن آمد حسن آمد برپا گشته جشن تبارک امشب بگو یا فاطمه. مبارک امشب نورر چشم حیدرآمد نوه پیغمبر آمد آن که باشد همچو حیدر در کرامت محشر آمد جان زهرا و محمد حسن آمدحسن آمد کریم آل الله. رسیده از راه هستی و جانان. حسین ثارالله اوبوددوم امام و کعبه دلهای شیعه در همه عالم بود او یار بی همتای شیعه جان زهرا و محمد حسن آمدحسن آمد پیچیده عطرو بوی این گل امشب آمده. هنگام. توسل امشب بحر دین را در ناب است بردن نامش ثواب است امشب از لطف خداوند هر دعایی مستجاب است جان زهرا و محمد حسن آمدحسن آمد بر درد. این عالم طبیبی مولا بر شیعه حیدر حبیبی مولا ای که بر عالم پناهی آمدم با روسیاهی جان زهرا مادرت کن بر من مسکین نگاهی جان زهرا و محمد حسن آمد حسن آمد برشیعیان نور امیدی مولا بر قفل. هر مشکل کلیدی مولا شیعه بودن افتخارم مهر وحبت اعتبارم ای صفای قلب زارم با نگاهت رستگارم جان زهرا و محمد حسن آمد حسن آمد امشب نگاهم را بر این در بستم در شب میلادت به یادت هستم پسر حیدر کرار نوه احمد مختار از همان کودکی خود بر توام مولا گرفتار جان زهرا و محمد حسن آمد حسن آمد . سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جلوه جنت به چشم خاكیان دارد بقیع یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروكارش بود با عترت پاک رسول كى عنایت ‏با كم و كیف جهان دارد بقیع این مبارك بقعه را حاجت ‏به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبى در ظل زین العابدین ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبى و صادق آل رسول خفته‏اند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه گوى رنج ‏بى پایان تست غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابى اما بازهم از تو اى انسیه حوراء نشان دارد بقیع راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟ شب كه تنها می شود با خلوت روحانى‏اش اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب كه تاریک است و در بر روى مردم بسته‏اند زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق‏» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع محمدجواد غفورزاده کاشانی سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی... ازهمین ها را برای کربلا برداشتند خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!   خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد   آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود نقشه ی این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد، دارد دل هوایی می شود! حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود می رسد روزی که با دستان پر مهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود   آخرش من مطمئنم این گره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود     هرچه خواندم در بقیع، از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد "کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد از همان شب که علی تابوت را برشانه برد زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پا نشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا  نشد مهدی نظری سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بی خبر از هم خوابیدن چه سود؟ برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟ زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟ گر نرفتی خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟ گر نپرسی حال من تا زنده ام گریه و زاری و نالیدن چه سود؟ زنده را در زندگی قدرش بدان ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟ گر نکردی یاد من تا زنده ام سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟ 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت شهادت امام جواد علیه السلام در خانه هم تنها شدم مثلِ حسن آه خندیده حتّی همسرم با اشکِ من آه من ناله می‌کردم کنیزان کِل کشیدند رقّاصه‌ها هستند دورِ این بدن آه تب کرده‌ام امّا به من آبی ندادند ای کشته‌یِ لب‌تشنه‌یِ صدپاره‌تن آه بالِ کبوترها برایم سایه‌بان است شکرِخدا شد پیکرم غسل‌وکفن آه شکرِخدا انگشتم وانگشترم هست چَنگی نکَنده از تنِ من پیرهن آه نامحرمی در این حرم آتش نیاوَرد نامرد بعد از من نزَد سیلی به زن آه پایِ سرِ بر نِی پلیدی مِی نخورده الشّام.... ناموسِ علی.... یابن الحسن... آه سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اگر مرا نظر لطفت انتخاب کند مرا که ذره ام عشق تو آفتاب کند رهین منت عالم نمی شوم هرگز اگر حسین مرا نوکرش خطاب کند چه راحت است عروج شکسته بالانت چرا که با تو خدا آه را ثواب کند دلش اسیر زمانه نمی شود هرگز هر آنکه نام تو در قلبش انقلاب کند اگر چه کس به حسابم نیاورد اما خدا کند که نگاهت مرا حساب کند به سنگ تیره اگر اشک نوکرت افتد "به آسمان رود و کار آفتاب کند" به قلب تیره اگر نقش مهر تو افتد زهیر گونه جهان را دگر جواب کند در این زمانه ی بن بست و بی سرانجامی مگر شمیم خوشِ روضه فتح باب کند در آن سیاه شب ناگزیر تنهایی امید آمدنت رفع اضطراب کند سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد از بهترین های دو عالم بهترین دارد این شیرمردی که به گِرد شاه می گردد با خود سفارش هایی از ام البنین دارد زینب رسیده کربلا، دورش بنی هاشم یعنی نگین اینجا رکابی از نگین دارد نامحرمی هرگز ندیده سایه اش را هم صدیقه ی صغری وقاری اینچنین دارد حتی غبار راه روی چادرش ننشست محمل حجابی از پر روح الامین دارد این سو تمامی شان عزیز بن عزیز اما آن سو سپاهی از لعین بن لعین دارد تا می توانید اشک و آه و ناله بردارید یک گوشه از صحرا کمان داری کمین دارد غم نامه ی این قافله سربسته اش این است خولی به همراه خودش یک خورجین دارد مرضیه نعیم امینی سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
نمیدانم چرا در اضطرارم برادر جان ببین من بی قرارم در این وادی دل زارم شکسته غبار غم به روی من نشسته زمینش می دهد بوی جدایی به گوشم می رسد سوز صدایی صدای ناله ی مادر میاید صدای گریه ی اصغر میاید زمین کربلا غم دارد انگار هوای اشک و ماتم دارد انگار برادر تاب دل کندن ندارم غمی دارم که میخواهم ببارم علیّ اصغر تو شیرخوار است سه ساله دختر تو بی قرار است ولی خوشحالم از اینکه قمر هست برای خیمه ها میر و سپر هست امان از وقت دلسوز جدایی که گردی بین آن گودی فدایی عبدِ کریم سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
علیهاالسلام 🔹دو خورشید جهان‌آرا🔹 دو خورشید جهان‌آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم‌سنگر... دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قرآن... گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر... گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور! دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر... سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا که این دو شاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری درخشیدند در میدان چو خورشید فلک‌گستر فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر! یکی می‌گفت دو خورشید از گردون شده نازل یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر... خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه دو حیدر حمله‌ور گشتند بر دریایی از لشکر تو گفتی در اُحد تابیده دو بدر جهان‌آرا و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر... به خاک افتاد جسم پاکشان ناگاه چون قرآن دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر... چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر... 📝 سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
تا که بی دست شدی اهل شجاعت شده اند گرگ ها منتظر لحظه ی غارت شده اند حرمله ها پس از این خاطرشان آسوده ست خولی و شمر پس از دست تو راحت شده اند چه عمودی به سرت خورد که شق القمری هر دو ابروی تو با فاصله قسمت شده اند چشم پر خون تو سهم من دلخون شده است علم و دست تو این بین غنیمت شده اند بروم،با تن بی دست تو دشمن تنهاست نیزه ها شان همه خونخوار به شدت شده اند یک دلم پیش تو و آن دل من در حرم است پیش آنها که محیای اسارت شده اند چشم و ابروی تو از ضربه بهم ریخته است پیکر تا شده ات دور و برم ریخته است تیرها روی هم افتاده به هم چسبیدند کندنی نیست ز بس بر بدنت پیچیدند بسکه از ضربه شکسته رخ نورانی تو جای یک بوسه نمانده ست به پیشانی تو ساقی من لب تو سوخته از بی آبی باورم نیست که در محضر من می خوابی این تو هستی که چنین نقش زمینی پیشم؟ تا به امروز ندیدم بنشینی پیشم یک نفر با علمت دور و برم می رقصد یک نفر دست تو بر نیزه ی خود می بندد فکر بی دستی تو سخت مرا آزرده بیش از نیزه و شمشیر تنت پا خورده سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت رحمی بحال سید مظلوم ما کنید بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند این داغدیدگان حرم را رها کنید با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است دیگر برای قافله یک راه وا کنید ذکر علی اگر که گناه کبیره است پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید ما را محلِ برده فروشان روا نبود یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید محمود ژولیده سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من در احد جد تو دندان پیمبر را شکست باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من بارها و بارها پیوسته دید آزارها هم سر خونین من، هم پیکر عریان من سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران با خدا این بوده از روز ازل پیمان من من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو مادرم در پای طشت زر بود مهمان من دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش همچنان دست توسل داشت بر دامان من استاد سازگار سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت اهل عالم را زکار خویش حیران کرد و رفت از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب هر کجا بنهاد پا، فتحی نمایان کرد و رفت با لسان مرتضی از ماجرای نینوا خطبه ای جا نسوز اندر در کوفه عنوان کرد و رفت با کلام جانفزا، اثبات دین حق نمود عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت فاش میگویم من آن بانوی عظمای دلیر از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت بر فرازنی چو آن قرآن ناطق را بدید با عمل آن بی قرین اثبات قرآن کرد و رفت در دیار شام برپا کرد از نو انقلاب سنگر ستمگران را سست بنیان کرد و رفت خطبه ی غرا بیان فرمود در کاخ یزید کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت از کلام حق پسندش شد حقیقت آشکار اهل حق را شامل الطاف یزدان کرد و رفت شام، غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت دخت شه را بعد مردن در خرابه جای داد گنج را در گوشه ی ویرانه پنهان کرد و رفت زآتش دل بر مزار دختر سلطان دین در وداع آخرین شمعی فروزان کرد و رفت سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
. علیه السلام مولای من حسن آقای من حسن با تو ز لطف تو نجوای من حسن نور چشم فاطمه ای دارم بر لب زمزمه ای ای...... تو سبط پیغمبری نور چشم حیدری در کرم تو محشری جانم حسن (4) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوم امام مــــــــا ماه تمـــــام ما امشب بود حسن بر تو سلام ما مولا تو بی قرینه ای خورشیدی در مدینه ای ای......... دردانه ی احمدی تو سبط محمدی در عالم سرآمدی جانم حسن (4) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دار و ندار من هستی نگار من مِهــر و ولایتِ تو اعتبـــــار من به عشق تــو گرفتـارم هستی عمری مددکارم ای....... ای یار غریب من هستی تو طبیب من یـــــاور و حبیب من جانم حسن (4) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از دست همسرت خون شد دلت حسن زهرش زده شرر بر حاصلت حسن در خانه‌ات تو غـــریبی از زهر کین بی شکیبی وای...... قاتل تو همسرت سوزد دل خواهرت بودی یـــــــاد مادرت جانم حسن (4) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از زهر همسرت جان بر لبت رسید حسین کنار تو بــــا زینبت رسید با گریه اش روح احساس کنار تـــــــو آمـــــد عباس وای..... غربتت شده عیان بهارت شده خزان اشک زینبت روان جانم حسن (4) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدی عدوی دین آتش به خانه زد بر مادرت حسن با تازیــــــانه زد دیدی مادر زمین خورده گل زهــــرا شد پــژمرده وای..... دیدی تو به پشت در مادر گشته خون جگر دیدی خجلت پـــدر جانم حسن (4) سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7