حال ما را بنگر ای ماه نهان
ای که هستی صاحب عصر و زمان
ما تجلی عدم، هستی تویی
گر نباشی عالم از هستی تهی
حال ما از هجر تو گشته خراب
کی شود انگور ما گردد شراب
عاشقانت در بلا گشته غمین
نای دل دارد نوایی آتشین
شب گذشت اما نشد آخر سحر
دم به دم دل ها همه آشفته تر
در زمان غیبتت افسرده ایم
در نبودت خسته و پژمرده ایم
ای نگارِ آخرینِ چهار و ده
با حضورت بگذرد شام سیه
غافل از تو شاه ذره پروریم
بگذر از ما تا از این غم بگذریم
داغ دیرین روی دل مانده به جا
یک سفر در محضرت کرب و بلا
#امام_زمان سلام الله علیه
ز همه دست کشیدم ره تو می جویم
من فقط عطر گل باغ تو را می بویم
حکمت از آن دو لب لعل خودت می تابد
قبله ام روی تو، گیرم ز حکیمان رویم
اگر از دست خودت قطره ی نابی برسد
جانم از آن چه ز غیر از تو رسد می شویم
گر گدایی ز گدایان بکنم ننگم باد
من گدای تو و فاش این سخنم می گویم
تا تویی صاحب دین و ترجمان بهر کتاب
قول من قول تو و خوی تو باشد خویم
هر رهی جز ره تو جانب ترکستان است
من فقط راه علی و پسرش می پویم
#امام_زمان سلام الله علیه
در این غوغای بی آبی، که خشکیده همه گل ها
به اَمر تو شدم، سقّا، منم عبد و تویی مولا
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
علمدارم چه غم دارم، که از دستم علم افتد
مباد از دفتر عشقت، به نام من قلم افتد
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
خدای کعبه جز رویت، نداده قبله ای یادم
نماز آخرم بود، و به سر بر سجده افتادم
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
ببین از بادۀ عشقت، به میدان مستی افتاده
مگر دامان تو گیرد، به راهت دستی افتاده
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
امیر لشگرت بی دست، میان لشگری مانده
بیا بنگر ز پروانه، فقط خاکستری مانده
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
به تو شرط وفاداری اگر بر جا نیاوردم
کمک کن تا که برخیزم، به دور مادرت گردم
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
ببین احسان یک بانو، سرم بگرفته بر زانو
به چشمِ پر ز خون دیدم، گرفته دست بر پهلو
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
گل ام البنین عباس، به دریا تشنه لب پا زد
به دریا پا نهاد اما، لبش آتش به دریا زد
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
#حضرت_عباس سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
May 11
May 11
اربعین ای کاش میلیونها نفر
بالباس مشکی و چشمان تر
باظهور مهدی صاحب زمان
همچونان سیلی خروشان،بی امان
راه را سوی مدینه واکنند
روبه سوی وادی الزهراکنند
لرزه اندازند برجان یهود
زیرپاها له کنند آل سعود
پرکنند از دسته های سینه زن
گنبدالخضراء تاصحن حسن
گل دهد باغ و بهار فاطمه
تاشود پیدا مزار فاطمه
بعداز آن بااقتداری بی نظیر
میکند جلوه نگاری بی نظیر
میشود درسرزمینهای حجاز
پرچم جانم حسن دراحتزار
#قاسم_نعمتی
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
به شوق وصل شما راهی بیابانم
چه می شود سفر اربعین نمی دانم!!
تمام راه نجف تا به کربلا با خویش
حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم
نسیم صبح مشایه لطافتی دارد
دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم
دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو
شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم
گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو
قسم به موی پریشان تو پریشانم
دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل
چه عاشقانه شده آیه های قرآنم
قسم به زینب و پیراهنِ در آغوشش
گرفته داغ جدایی تو گریبانم
زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید
دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم
تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم
بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم
زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من
حسین غیرتی ام ای شهید عریانم
کنار پیکر عریان خجالتم دادند
نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم
به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی
چرا قبول نکردند من مسلمانم
امانتی تو را جا گذاشتم در شام
بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم
بدون غسل و کفن بین چادری خاکی
تنش به خاک سپردم به دست لرزانم
#قاسم_نعمتی
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
با چه نیت به کربلا برویم؟
به نیابت ز نجم و ختم حجج
با چه عزمی به کربلا برویم؟
به هوای دعا برای فرج
با چه ذکری به کربلا برویم؟
نغمه ی العجل اباصالح
با چه شوری به کربلا برویم؟
با تمنای منجی مصلح
با چه وضعی به کربلا برویم؟
تشنه و خسته و غبار آلود
با چه حالی به کربلا برویم؟
آرزومند مهدی موعود
با چه دردی به کربلا برویم؟
داغ هجران حضرت جانان
با چه حُزنی به کربلا برویم؟
با غم غیبت امام زمان
با چه حسّی به کربلا برویم؟
مثل در آب رفتنِ ماهی
با چه قلبی به کربلا برویم؟
با دلی مَملُو از فرج خواهی
با چه جمعی به کربلا برویم؟
بی قراران غربت مهدی
با چه یاری به کربلا برویم؟
با دعاگوی حضرت مهدی
با چه فکری به کربلا برویم؟
اینکه مهدی شود ز ما مسرور
با چه قصدی به کربلا برویم؟
تحت قبه ، دعا برای ظهور
#محمدعلی_نوری
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست
تو دعامان می کنی,ما بی محلی می کنیم
هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست
بی قراری از غم هجر تو کار عاشق است
من که عاشق نیستم,وقتی که حالم زار نیست
آخرش می میرم و رویت ندیده می روم
ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست
زحمتت دادم,برایت درد سر بودم ببخش
در میان نوکرانت مثل من سربار نیست
باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین
توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست
من فقیر و رو سیاهم,بی نوایم…بی کسم
هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست
این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن
بهر این ویرانه دل غیر از شما معمار نیست
دست من در محضرت خالیست می دانم ولی
مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست
من که سر تا پا گناهم….غیر گریه بر حسین
مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست
زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ
یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست
بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا
جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست
#علی_سپهری
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم
بگذار که از دور گرفتار تو باشم
من مایه ندارم که خریدار تو گردم
باشد که گدای سر بازار تو باشم
گر راه ندارم به حریمت نظری کن
تا معتکف سایه دیوار تو باشم
با آنکه تو را عاشقم از خود نپسندم
تو یار به من باشی و من عار تو باشم
دستی، که به جز دامن لطف تو نگیرم
چشمی، که فقط طالب دیدار تو باشم
زخمم به جگر زن که دوایی نپذیرد
دردی به دلم بخش که بیمار تو باشم
از همچو تویی پاک تر از گل همه حیف است
تا همچو منی عبد خطاکار تو باشم
سوزم به درون ریز که پیوسته بسوزم
خوابم ببر از دیده که بیدار تو باشم
آن رتبه ندارم که نهی پای به چشمم
بگذار که خاک ره زوار تو باشم
من میثمم و چوبه دارم به سر دوش
بگذار که دلباخته ی دار تو باشم
#غلامرضا_سازگار
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار، می داند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشه چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهار زندگی ام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بی نشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بی خبر از مادرِ جوانش نیست
#محمد_جواد_غفورزاده
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
هدایت شده از مبلغین مهدویت
صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنا و ارشدنا و لا تهلکنا
🔻از قدیم الایام یکی از راه های تبلیغ برای حضرات معصومین "صلوات الله علیهم اجمعین" استفاده از هنر شعر بوده و در حال حاضر هم می توان از این هنر برای ترویج نام مبارک امام زمان سلام الله علیه و معارف مهدویت بهره زیادی برد.
ان شاءالله بعد از اتمام ماه صفر در خدمت شاعر و خادم اهل بیت، برادر بزرگوار کربلایی قاسم نعمتی خواهیم بود و جلسات آموزشی اشعار مهدویت را آغاز خواهیم کرد.
جهت ثبت نام برای #دوره_آموزش_شعر_مهدویت
به آی دی زیر مراجعه بفرمایید👇
@Alfath14
مبلغین مهدویت👇
@moballeghinemahdaviat