شمع این مسئله را بر همهکس روشن کرد
که تواند همهشب گریهی بیشیون کرد
#کلیم_کاشانی
آه ز شرح حال ما بسته زبان خویش را
دیده به طفل اشک خود هیچ سخن نمیکند
#کلیم_کاشانی
کم از هنر نبود عیب چون بجا باشد
که تنگ چشمی عیب است و نقص سوزن نیست
#کلیم_کاشانی
نباشد نیک باطن در پیِ آرایش ظاهر
به نقاش احتیاجی نیست دیوار گلِستان را
#کلیم_کاشانی
به رویِ مرهم، مرهم نهیم بر دلِ ریش
که زخم بر سرِ زخمست و نیش بر سرِ نیش
#کلیم_کاشانی
دگر چه بخیه چه مرهم؟ زِ هر دو کار گذشت
که زخم همچو قفس گشت دورِ پیکرِ ما ...
#کلیم_کاشانی
بیکَسانیم، گذاری به سرِ ما که کند؟
مگر از گریه، گهی بگذرد آب از سرِ ما
#کلیم_کاشانی
گر دل مُکدّرست، نظر از جهان ببند
در خانه هر غبار که باشد ز روزن است!
#کلیم_کاشانی
ما ز آغاز و ز انجام جهان بیخبریم
اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است
#کلیم_کاشانی
رخصت سیر جهان میخواستم از عقل گفت:
اهل عزلت را سفر، از یاد مردم رفتن است...
#کلیم_کاشانی