eitaa logo
اشعار منتخب
13 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سامرا امشب ز شب‌های دگر زیباتری در جلال و در شرف، اُمّ القرای دیگری سر به سر، لبریز از عطر گل پیغمبری مهدی از تو، تو دل از خَلق دو عالَم می‌بری هست و بود کبریا را در بغل بگرفته‌ای جان ختم الانبیا را در بغل بگرفته‌ای کعبه را در بر گرفتی، قبلۀ دل‌ها شدی با صفاتر از حرم، خُرّم‌تر از سینا شدی روح‌بخش روح عیسی، طور صد موسی شدی نوربخش چشم خورشیدِ جهان‌آرا شدی مهدی آمد تا جهان را جنّتِ اعلی کند مهدی آمد تا گره از کار عالَم وا کند چشم وا کن نقش جاء الحق به بازویش ببین ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش ببین یک جهان توحید در چشم خداجویش ببین صوت قرآن بشنو و لعل سخن‌گویش ببین اوست آقایی که بر عالَم امامت می‌کند قائم است و با قیام خود قیامت می‌کند عاشقان! با بذل جان، گلبانگ جانان بشنوید بانگ تبریک از خدای حیّ منّان بشنوید ذکر جاء الحق ز نخل و باغ و بستان بشنوید اهل قرآن! از زبانش صوت قرآن بشنوید سورۀ قدر از دهان او طنین انداخته شورها در آسمان و در زمین انداخته او چراغ آرزوی دودمان آدم است او نه یک آیت، که در معنی کتاب محکم است انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است او مسیحای عزیز یازده عیسی‌دم است او همه بود و همه هست امام عسکری‌ست همچو قرآن بر سر دست امام عسکری‌ست... ای کویر دل بهار از ابر رحمت‌بار تو ای چراغ آفرینش روشن از رخسار تو آفتاب آورده سر بر سایۀ دیوار تو عید ما یک لحظه، آن هم لحظۀ دیدار تو «یوسف گمگشته» تو؛ «کنعان» همه عالم؛ بیا ای یگانه منجی ذرّیۀ آدم بیا آفتاب کعبه! کعبه بی‌قرارت تا به کی؟ باغبانا! تشنه گل‌های بهارت تا به کی؟ چشم مظلومان عالم اشک‌بارت تا به کی؟ پرچم ثاراللَّهی چشم انتظارت تا به کی؟ کی شود عدل تو در کلّ زمین کامل شود؟! با ظهورت آیۀ اکمال دین کامل شود ای خدا را دست و بازو! دست بر شمشیر کن آیۀ فتحاً مبین را بر همه تفسیر کن آفرینش را پر از گل‌واژۀ تکبیر کن کلّ عالَم را به تیغ عدل خود تسخیر کن ای خدا را دست قدرت! ای علی را نور عین! تا به کی فریاد ما اَین الحسن، اَین الحسین؟... ✍
صدا زد علی که بیرون برن بمونن کنارم بنی فاطمه فقط این میون کسی که باید با این ها بمونه علمدارمه ابالفضل من علمدار من توان سپاه حسین و حسن بیا مه جبین کنارم بشین بده جان بابا یه قولی به من بذار دستاتو تو دست حسین همه هستی توست هست حسین تو تنهاییاش تو اون تشنگیش امیدش به دست تو بسته حسین ابالفضل من علمدار من امیدم به دست توئه پهلوون یاد باشه کار به هرجا رسید تا آخر کنار حسینم بمون ابالفضل من علمدار من نذاری به عشقت جسارت کنن نذاری یه وقت تا تو زنده ای همین کوفیا خیمه غارت کنن ابالفضل من علمدار من یادت باشه آب ابروی توئه یادت باشه که خود فاطمه تو اون لحظه ها روبروی توئه حسینم بدون تو اون خاک و خون تو آتیش به قلب خدا میزنی یه روزی میاد غریب غریب توی خاک و خون دست و پا میزنی بگو دخترات مهیا بشن که کعبه نی از دشمنا میخورن تو اون ازدحام میاد خواهرت سرت رو جلوش از قفا میبرن
شب قدره وُ / بهت رو زدم دوباره با کوهِ گناه اومدم پناه منی/خدای منی توی سختیام کاش صدات میزدم نگاهی بکن/به چشم ترم**بیا دَس بکش مهربون روسرم یه سالِ دیگم/گذشته ولی**میدونم که ازسال پیش بدترم ببین حال من/خرابه خدا**یکاری واسم کن نزار بد بشم میدونم خودم/که خیلی بدم*ولی این شبا من پراز خواهشم یه خواهش دارم/آهای مهربون *منو از در بارگاهت نرون ببین گریه مو/توی روضه ها چی داره مگه میخونه روضه خون؟ یه نامرد پست/میخنده همش*داره تیغشو میکنه صیغلی باشمشیری که/زهرآلوده **زده ابن ملجم به فرق علی شب ِحیدره/شبِ گریه هاست دارم میبینم که فرقش دوتاست زده ضربتی / بدونید ولی همون کوچه ها قاتل مرتضاست سرش رو تو چاه، میکرد مرتضی همش گریه میکرد و میگفت سُخن میزد حرفاشو، میگفت درداشو چی میگفت ازون روزی که زهراشو میزدن یه عده پلید / به پهلو زدن*یه عده زدن سیلی به صورتش جلوی چشاش/لگد میزدن*ازونروز دیگه خم شده قامتش
وقتی خبر رسید که مسجد سری شکست در گوشه ای ز خانه قد دختری شکست باور نمی کند که علی را زمین زدند آن حیدری که با نگهش خیبری شکست اینجا اگر فقط سر و پهلو شکسته شد کرب و بال ز نعل و سنان پیکری شکست وقتی عقیله دید که الشمر جالس... افتاد و قد حیدری خواهری شکست وقتی که حرف لعل لب و خیزران رسید از اهل خانواده دوباره سری شکست... ناله بزن یاحسین
اگرچه زخم سرش را تمام می‌ديدند ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند كسي نخواست بپرسد چرا سرش بشكافت اگرچه مردم بي درد كوفه مي‌ديدند شبي نخفت علي از غم جهالت خلق ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند نرفت رنگ سياهي بُرون از آن دل‌ها زداغ سُرخ علي، گر سياه پوشيدند به غير اهل ولايت، هنوز هم آنان اسير وسوسه و اهل شك و تريدند علي‌ست چون شب قدر خدا كه اين مردم ز قدر و منزلتش نكته‌اي نفهميدند علي حقيقت عدل است و تا ابد زنده‌ست ولی تمامی آنان زجهل خوابیدند خدا گواست كه در كربلا همين مردم گُلان باغ علي را به نيزه‌ها چيدند چه روزگار غريبي بُود كه بعد از او به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند دلم گرفته «وفایی» بیاکه گریه کنیم به احترام غمی که به شیعه بخشیدند ✍