eitaa logo
اشعار منتخب
13 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدی: مناجات با امام زمان(ارواحنافداه) در روزهای آخر ماه صفر... از بس که از فراق تو دل نوحه گر شده روزم به شام غربت و غم تیره تر شده آزرده گشت خاطرت از کرده های من آقا ببخش نوکرتان دَردِسَر شده تنها خودت برای ظهورت دعا کنی وقتی دعای من ز گنه بی اثر شده از شام هجر یار بسی توشه می برد آنکس که اهل ذکر و دعای سحر شده بودم مریض و روضه ی تو شد دوای من حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی حالا بیا که آخرِ ماه صفر شده بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا حالا زمان ندبه به داغی دِگر شده یَثرب برای فاطمه نقشه کشیده است یَثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده باید که بعد از این به غم مادرت گریست فصل شروع ماتم خیرُالبشر شده از شعله های پشتِ در خانه ی علی است گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند لطمه دگر به چهره ی دختر نمی زدند
دستی بکش به روی سرم دل پرم ببین از این زمانه از همه دل می برم ببین حتی من از خودم چقدر دلخورم ببین آقا منی که نان تو را میخورم ببین گاهی عجیب اشک تو را در میاورم خبط از من است حوصله را سر میاورم اصلأ خودت برای دلم فکر چاره کن این نامه ی سیاه مرا پاره پاره کن با دست خود ردای تنم را قواره کن از نو بسازنوکرتان را اداره کن از درد و غصه های من در به در بگو وقت گناه یاد تو بودم مگر؟؟بگو تا شد همیشه حرف شما را زدم ببخش وقت عمل رسید و فقط جا زدم ببخش قطره نبودم و دم دریا زدم ببخش بر زخم کهنه ات چه نمک ها زدم ببخش یابن الحسن(عج)خسته ام آقا نظاره کن من توبه میکنم تو به من هم اشاره کن عجل ظهور…محو سخن میشوم بیا یاللعجب که ملک و وطن میشوم بیا با یک نگاه حر تو من میشوم بیا از اهل خوشتبار قرن میشوم بیا جانم فدای جان تو برگرد جان من ای آخرین غریبه امام زمان(عج) من  حسین خیریان
🌻🌹 شکسته بال و پرم، وا نمی شود بالم از این خراب تر آقا نمی شود حالم هنوز هم که هنوز است در مسیر جنون به پختگی نرسیدم، چو میوه ای کالم گذشت فرصت عمرم، سپید شد مویم بدون رؤیت رویت گذشت هر سالم مرا ببخش که کمتر به یادتان بودم ببخش، رنگ شما نیست رنگ اعمالم فدای تار عبایت، بگیر دستم را بگیر دست دلم را، مریض احوالم به غیر روضه و گریه، به غیر نور شما که هیچ نور امیدی نمانده در عالم میان روضه ی گودال این دلم گیر است شبیه جد غریبت اسیر گودالم هنوز هم که هنوز است دل پریشان صدای نعل جدید و شروع جنجالم هنوز هم که هنوز است در تب و تابم هنوز گریه کن روضه های خلخالم 🖋 وحید محمدی
در حوالیّ نیمه شعبان بود عطرِ یاسی عجیب می آمد سامرا بود و خانۀ پدری باز طفلی نجیب می آمد   باید اسپند ، دود می کردند نوهء ماه ، می رسید از راه حاملِ پرچم ابالفضل و ذوالفقارِ علی ولی الله   گل نرگس که زیرِ پاهایش باغِ گل فرش شد همان اول مثلِ جدَّش حسین ، قنداقش شرفِ عرش شد همان اول   بر غمِ اهل بیت در حُکمِ جرعه ای آب بود بر آتش از همان کودکی به دوشش بود پرچمِ سرخِ یالثاراتش   وَ ورق خورد صفحۀ تقویم تا که هنگامِ غیبتش آمد آسمانِ وجود ، ابری شد دوری از ماه ، نوبتش آمد   بیشتر از هزار و صد سال است جمعه ها را شمرده ایم آقا دردش اینجاست بعدِ این مدت از فراقت نمرده ایم آقا   ظاهراً زخمیِ فراقیم و منتظرهای یازده صده ایم شرم داریم این همه جمعه ندبه ات را فقط ورق زده ایم   در سخن ، عهد خوانده ایم و فرج در عمل ، کم صداقتیم آقا مثلِ بحرالعلومها کم بود غالباً بی لیاقتیم آقا   از تو غافل شدیم از بس که ماتِ غربیم و خیرهء شرقیم یادمان میرود که تو هستی بس که در روزمَرِّگی غرقیم   مثل حیدر برای پیغمبر مردِ بدر و اُحُد نداری تو سیصد و سیزده نفر ، حتی دور و اطرافِ خود نداری تو   من بمیرم ، غریب یعنی تو ... تو که تنها شدیّ و بی لشگر نه کنارِ تو زینبی هست و نه ابالفضل و نه علی اکبر   نکند پایِ سفره های ظهور میهمانِ اضافی ات باشیم پسر فاطمه دعایی کن مثلِ مرحوم کافی ات باشیم   باز هم غیرتِ قدیمی ها... اندکی از گناه ، پرهیزی عصرِ جمعه ، و یا سه شنبه غروب یک سَماتی ، توسلی ، چیزی   ما که در خوابِ خود فرو رفتیم یک تلنگر نیازِ مُبرَمِ ماست اینکه غافل شدیم از بودت علتِ زندگیِّ مبهمِ ماست   الغرض ، سهله ، کوفه یا عرفات یا که خلوت نشینِ سردابی هر کجایی خدا نگهدارت غایبِ قصه های بی تابی   دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است دلِ ما را تو کهکشانی کن گنبد زرد ، گنبد آبی کربلائیّ و جمکرانی کن   شاه بیتِ همه غزلهایم همه کار و کسم بیا برگرد به بدیِّ دلم نگاه نکن جان زهرا قسم بیا برگرد 🔸شاعر: مقیمی
پس مزن یار مسیحا دل بیمار مرا آنقدر گریه کنم تا بخری بار مرا قدر یک عمر فقط گریه بدهکارم من کرمی کن بپذیر عمرِ بدهکار مرا پهن کردم سر راه تو بساطی دل شب تا که رونق دهد احسان تو بازار مرا پرده پوشی تو پایم به حرم وا کرده به کناری نزدی پردۀ اسرار مرا گردنی کج سر پایین به پناه آمده ام شود آیا سر و سامان بدهی کار مرا آمدم تا که بگویم به خودم بد کردم تا که اسباب شفاعت کنی اقرار مرا آخر کار شده شوق شهادت دارم پس به تاخیر میانداز تو دیدار مرا خاک جبهه چقدر بوی وصالت دارد کاش پاسخ بدهی خواهش و اصرار مرا ناز دلدار کشیدن تن بی سر خواهد بین جبهه بنگر شاهد گفتار مرا حال مهمان شده ای... وقت پذیرایی ماست بشنو این روضۀ بین در و دیوار مرا مادرت پشت در افتاد و صدا زد پسرم با تن سوخته جان داد و صدا زد پسرم
سید: کویر تشنه شده قلبم، ای سحاب، بیا  تمام زندگیم بی تو شد سراب، بیا  هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی  به جان فاطمه این جمعه بی نقاب بیا  مباد آنکه بیایی و مرده باشم من  شتاب کن که اجل می کند شتاب بیا  گذشت عمر و ندیدم تو را به بیداری  کرامتی کن و امشب مرا به خواب بیا  به کوچه کوچة شهرم ز خون دل همه شب  برای آمدنت ریختم گلاب بیا  گناه من ره دیدار بسته بر رویت  تو بهر دیدن من از ره ثواب بیا  غروب جمعه شده بی تو روزهای دلم  به صبح جمعة من همچو آفتاب بیا  به دردهای به حیدر نگفتة زهرا  به ناله های سحرگاه بوتراب بیا  به سینه ای که شکست از سُم ستور، قسم  به صورتی که شد از خون سر خضاب بیا  سرشک دیدة میثم به سیل شد تبدیل  هنوز نالة او مانده بی جواب بیا
دارد دوباره رنگ می بازد حنایم پس با چه رویی سوی تو آقا بیایم دریا تویی، مولا تویی، آقا تویی تو من دست خالی آمدم، آقا گدایم راه گلویم را دوباره بغض بسته آقا ببین که در نمی آید صدایم دستی بکش بر این دل غربت گرفته شاید کمی آرام گردد دردهایم پشتم به تو گرم است، از من رو مگردان من بی تو مثل کودکی بی دست و پایم آقا زمین خورده دوباره نوکر تو فکری به حالم کن که مشغول هوایم این حرف ها، از روی دلتنگی است آقا بدجور دلتنگ اذان کربلایم وحید محمدی
 گوهرناب   اشعار آیینی  امام مهدی(ع)  مجموعه اشعار توسل به امام مهدی(عج)   یکی از مهم ترین راه های استفاده از فیض وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه توسل به ایشان است. این توسل ابعاد مختلفی دارد و می تواند شامل طلب حوائج دنیوی و اخروی و همچنین یاری گرفتن از ایشان در طی مدارج رشد و کمال باشد. از طرفی توسل جستن به غیر خدای سبحان، و یاری خواستن از پیامبران و اولیای الهی، به معنای شریک قرار دادن آنان در افعال خداوند نیست؛ بلکه مقصود، آن است که خداوند حاجات و خواسته های مردم را به برکت وجود آنان برآورده می سازد. در اینجا گزیده ای از اشعار توسل به امام عصر(عج) از نظر می گذرد. تاریخ انتشار : 1401/1/20   بازدید : 25949 همسایه جمکران زمین خورده آسمانیم ما بهاری به شکلِ خزانیم ما که در بوته امتحانیم ما خدا هرچه خواهد همانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما پریشانتر از گیسوی دلبریم چو انگشت در بند انگشتریم در این وادی از هیچ هم کمتریم مپرس از نشان؛ بی نشانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما بسی شعله از دل بر افروختیم به جز داغ وحسرت نیندوختیم که هم رنگ آتشفشانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما اگر بین مردم ریا کرده ایم اگر کم برایت دعا کرده ایم تورا محض حاجت صدا کرده ایم ولی فارغ از دیگرانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما به هر کس هر آنچه که اعطا شده به امر تو و لطف زهرا شده کرامات تو شامل ما شده که همسایه جمکرانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما اگر تلخ بودیم و شیرین شدیم اگر درد بودیم و تسکین شدیم اگر بنده آل یاسین شدیم بدهکار این خاندانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما تو بالایی و زیر پای توایم زمین بوس دار الولای توایم پی دام زلف رهای توایم که هم سِلکِ دلدادگانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما اگر حرف عاشق شدن می زنیم قدم با اویس قَرَن می زنیم دم از حُجّه ابن الحسن می زنیم گرفتار یک دلسِتانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما در این ماه که ماه پیغمبر است در این شب که از قند شیرینتر است چه فیضی در عالم ازاین بهتر است؟ سر سفره اش میهمانیم ما فقیران صاحب زمانیم ما محمد قاسمی  کلید شهر صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد بی تو می گویند تعطیل است کار عشق بازی عشق، اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد روی آنم نیست تا در آرزو، دستی برآرم ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد جغد بر ویرانه می خواند به انکارتو اما خاک این ویرانه ها بویی از آن ویرانه دارد در هوای عشق تو پر می زند با بی قراری آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد قیصر امین پور  از فرش تا عرش فرج یعنی دعای عهد خواندن، عهد را بستن دعا یعنی پلی از فرش تا عرش خدا بستن فرج یعنی دلِ سجاده را با اشک ها شستن دهان هرچه شیطان است را با ربنا بستن در امواج بلندِ آل یاسین غوطه ور بودن دلِ خود را در این طوفان به لطفِ ناخدا بستن فرج یعنی به سوز ناحیه، حق را قسم دادن دخیلِ اشک را بر تکیه های کربلا بستن توسل های ما در هر سه شنبه معنی اش این است درِ دل را به روی هرچه غیر از اِنَّما بستن خوشا مثل شهیدان مدافع زندگی کردن به سر سربند یا مهدی و یابن المصطفی بستن  احمد حسین پور علوی  قنوت پنجره ها وجود، ثانیه ثانیه در تو فانی شد طلیعۀ غزلی صاحب الزمانی شد برای دیدنت ای آفتاب در پس ابر قنوت پنجره ها غرق ندبه خوانی شد نگاه چله نشین کسی به آینه خورد که پای عهد خودش ماند و شمعدانی شد به جز ظهور تو در مُلک طور جلوه نبود اگر چه روزی این دیده «لن ترانی» شد عقیق، خون جگر خورد و در رکاب تو ماند اویس خانۀ تو سید یمانی شد نگاه خیس شهیدی دو خط عریضه نوشت به دست آب روان داد و آسمانی شد خوشا به ندبۀ أین الحسین وقت سحر که سوی کرببلا رفت و جمکرانی شد محسن حنیفی  سلام بر مهدی ماندم چگونه نام شما را صدا کنم ماندم چگونه روی به سوی شما کنم چندی ست جمکران، دل ما را نبرده ای! تا این که در نماز برایت دعا کنم کارم بدون تو همه دم معصیت شده من در گناه هم نشد از تو حیا کنم شرمنده ام که نوکر خوبی نبوده ام آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم شرمنده ام به جای دعای سلامتی روزی هزار با به قلبت جفا کنم با حال معصیت به خدا می شود مگر شب های جمعه رو به سوی کربلا کنم برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش مهدی نظری  تو را خوانده ام تا حسابم کنی به آئینه بندانِ چشمم بیا قدم زن به دامانِ چشمم بیا قسم بر نگاهت، دلم دستِ توست خداوندیِ این حرم دستِ توست نوشتم رویِ کعبه ی سینه ام اگر اذن باشد عَلَم دستِ توست مرا می نویسی فدایت شوم که از روزِ اول قلم دستِ توست
هر صبح جمعه میزنم صدات چرا نمیرسه بهت صدام منتظر اومدنت شدم ولی فقط با حرف و ادعام ‌......... زندگیه بدون تو بسه بیا به زندگیم صفا بده دلم پر از غبار معصیت شده بیا خودت جلا بده ........ بنفشی انت ای امام من روانه سمت تو سلام من تموم زندگیم به نام تو یه گوشه نگات به نام من ....... الهی که میون روضه ها هرطوری که شده ببینمت لایق دیدار نمیشم چرا این الحسین کشته منوغمت ....... یه عمره که گریه کن غم شاه غریب کربلا شدی فدای گریه کردنت آقا تنهایی پیر روضه ها شدی بامداد جمعه ۸ دی شاعر: ✍️احمدرضا اسماعیل نژاد
▪️زمزمه مناجات امام زمان و گریز به روضه سید الشهداء مهدی امید مایی منتظرم بیایی ذکرم شده شب و روز یابن الحسن کجایی یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی... در رنج و در ملالم منتظر وصالم از لطف و جود و رحمت نظر نما به حالم ای نور چشم زهرا مولا در انتظارم در لحظه لحظه عمرم بهر تو بیقرارم تنها و زا رو خسته با یک دل شکسته سائل درگه تو منتظرت نشسته آقا مرا صدا کن از رنج و غم رهاکن ای مهربان عالم برای من دعا کن تنها تویی حبیبم به درد من، طبیبم خدا گواهه مهدی بدون تو غریبم ماه محرم آمد تنگه دلم برایت ای نورچشم حیدر کرده دلم هوایت از بس که با صفایی تنها امید مایی شب عزا و ماتم منتظرم بیایی تو شمس عالمینی بر همه نور عینی تا لحظه ی ظهورت گریه کن حسینی هستم به تاب و درتب جانم رسیده برلب افتاده ام به یاد غم حسین و زینب ای نور چشم زهرا در شور و در نوایم امشب دوباره مهدی به یاد کربلایم امشب دوباره یاد علیِ اکبرم من همچون حسین به یاد صد پاره پیکرم من یابن الحسن به یاد علی اصغرم من یاد رباب و طفل بریده حنجرم من یابن الحسن دوباره غربت نمودم احساس افتاده ام به یاد چشم و دو دست عباس یابن الحسن به یاد وداع آخرم من رفتن به سوی میدان گریه ی خواهرم من یابن الحسن ز جدت حرمت دریده دشمن دویده سوی مقتل سرش بریده دشمن بعداز شهادت او آتش زدند به خیمه به پیش چشم زینب سرش زدن به نیزه دشمن به کودکانش با تازیانه میزد به پیش چشم زینب چه ظالمانه میزد ✍حاج رضا یعقوبیان
قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است زمان زمان شروع زعامت مهدی است غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد بهشت وصل خـدا را ثمر مبارک باد بـرای منتظـران این خبر مبارک باد خطاب نـور همه آیه‌های نصر شده ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده خطاب حضرت معبود را بخوان با من پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من بیــا ترانـۀ داوود را بخـوان تـا مـن سرود مهـدی موعود را بخوان با من دوبـاره آیـه جاء الحق آشکار شده به یمن وصل، همه فصل‌ها بهار شده ز تیرگـی چـه زیان کوه نور نزدیک است رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نگرید بشارت ای همه یاران که یار می‌آید نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید دل خـزان زدۀ خویش را بهار کنید یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 کانال کشتی نجات (متن روضه، شعر، آموزش مرثیه) ... بارگزاری اشعار و متون مرثیه و مدیحه به همراه ملودی 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/safineh133
اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان نمانده گر تو را توان بگو به صاحب الزمان غم به دل نهفته را راز به کس نگفته را مگو به این مگو به آن بگو صاحب الزمان بگو که دل شکسته ای از این زمانه خسته‌ای ز فتنه‌های این زمان بگو به صاحب الزمان دلت که بی‌قرار شد و بی‌قرار یار شد دعای ندبه را بخوان بگوبه صاحب الزمان گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان رقیه جان اسیر شد سه ساله بودو پیر شد گفت غمم تو عمه جان بگوبه صاحب الزمان