#قاسم_بن_الحسن
کمی گذشت، شنیدم فغان میدان را
صدای هلهلههای سپاه شیطان را
غبار معرکه میگفت آسمان ابریست
نگاه ابری من دید، سنگباران را
سرِ تلاوتِ تو اختلاف افتاده
ببین به دست همه آیههای قرآن را
به خاطرت به تنم میخرم؛ کمی دیگر
شبیه پیکر سرخت سُمِ ستوران را
چه روضهای؛ ملکالموت نیز حیران است
میان جسمِ تو پیدا نمیکند جان را
زیادتر شدی اما چقدر کم شدهای
چقدر روضه شدی؛ مثل مادرم شدهای
شاعر: #رضا_قاسمی
#قاسم_بن_الحسن
ای یادگار رویِ قشنگِ برادرم
جان کَندَنت روی زمین نیست باورم
وقتی که استغاثه ی جانسوز تو رسید
هفت آسمان شکست و فرو ریخت برابرم
پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو
عطر تن تو زنده کُند یادِ اکبرم
پا بر زمین نکش که دلم ریش میشود
پرپر نزن مثال کبوتر برابرم
در استخوان خُردِ جناقِ تو دیده ام
تصویر درب و سینه و مسمار و مادرم
یا قد کشیده ای تو به زیر سُمِّ ستور
یا من خمیده جسم تو را خیمه میبرم
#قاسم_بن_الحسن
سید جهان میهن:
شب ششم محرم
پیش نگاه مضطر من دست و پا مزن
در موج خون ، کبوتر من دست و پا مزن
ای قد کشیده زیر سم اسب ، داغ تو
تیغی است روی حنجر من دست و پا مزن
عطر مدینه می وزد از زخم های تو
آیینه ی برادر من دست و پا مزن
اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت
ای بسمل برابر من دست و پا مزن
خون می چکد ز پهلو و بازو و سینه ات
زخمی ترین چو مادر من دست و پا مزن
دشمن دوباره دید که من گریه میکنم
ای وای علی اکبر من دست و پا مزن
#حضرت_علی_اصغر
بس کن رباب نیمهای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمهای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان نده
با دستهای بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خنده انظار میشود
ترسم که نیزهدار کمی جابجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیدهایم که بیغم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت ناامید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمیکند
مادر نگفته است و زبان وا نمیکند
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی
اصلاً خیال کن که تو اصغر نداشتی
دیگر ز یادت این غم سنگین نمیرود
آب خوش از گلوی تو پائین نمیرود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمیشود
این گریهها برای تو اصغر نمیشود
وقت آن است بگیری قمرش گردانی
پسرت را به فدای پدرش گردانی
ایستاده به روی پای خودش از امروز
مرد گشته ، ببرش مرد تَرَش گردانی
بی گناهی تو اثبات شود می ارزد
پس ببر تا سند معتبرش گردانی
تو فقط نیزه نخور صدعلی اصغر به فدات
دادمش بلکه بگیری سپرش گردانی
گلویش تازه گل انداخته من می ترسم
صبرکن تا صدقه دور سرش گردانی
جان من قول بده پیش کسی رو نزنی
جان من قول بده زودبرش گردانی
طفل من تا بغل توست خیالم جمع است
نکند حرمله را با خبرش گردانی
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد
روضه ی امشب ما پیر شدن هم دارد
مثل ارباب کنار تن مجروح علی
مستمع در شب هشتم کمری خم دارد
روضه ی دفن حسین است و به تنهایی خود
داغ، اندازه ی یک ماه محرم دارد
@hosenih
روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح
که تنش روی عبا چند قلم کم دارد
آسمان، غم زده ی روضه و خون می بارد
پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد
روضه خوانِ شب هشتم بدنش میلرزد
مثل ارباب در این روضه تنش میلرزد
پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا
تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را
جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا
امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا
نیمه ی سیب رسول است و مسیحای حسین
رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین
پسری غرق به خون نقش زمین در صحراست
کمر روضه خم از واژه ی ارباً ارباست
از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که...
ریخته روی زمین قامت مجروحی که...
می چکد خون ز گلو چشم و دهان دست و سرش
جای یک بوسه نمانده است برای پدرش
دشت را چشم پدر پُر ز علی می بیند
گل پرپر شده را روی عبا می چیند
@hosenih
لشکری کرد اشاره پدر پیرش را
خنده ها کُشت دوباره پدر پیرش را
گیسوان پسرش روی زمین پا خورده
دید یک تیغ میان کمرش تا خورده
نیزه ای از وسط سینه ی او رد شده است
خون نشسته به گلو راه نفس سد شده است
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از روضه رضوان
#علی_اکبر
خواهم که بوسه ات زنم اما نمی شود
جایی برای بوسه که پیدا نمی شود
لب را به هم بزن و نفس زن که هیچ چیز
شیرین تر از شنیدن بابا نمی شود
این پیرمرد بی تو زمین گیر می شود
بی شانه ی تو مانده اگر پا نمی شود
هر عضو را که دیده ام از هم گشوده است
جز چشم تو که بر رخ من وا نمی شود
خشکم زده کنار تو و خنده هایشان
خواهم بلند گردم از این جا نمی شود
ای پاره پاره تن ز دل پاره پاره ام
گفتم بغل کنم بدنت را نمی شود
باید کفن به وسعت یک دشت آورم
در یک کفن که پیکر تو جا نمی شود
حجله گرفته پای تنت مادرم ببین
اشکم حریف گریه ی زهرا نمی شود
🖋حسن لطفی
@marsieha
#علی_اکبر
دویده ام ز حرم تا که زنده ات نگرم
مبند دیده کمی دست و پا بزن پسرم
ز مصحف تنت این آیه های ریخته را
چگونه جمع کنم سوی خیمه ها ببرم
به فصل کودکی و در سنین پیری خویش
دوبار داغ پیمبر نشست بر جگرم
من آن شکسته درختم که با هزار تبر
جدا ز شاخه شد افتاد بر زمین ثمرم
اگر چه خود ز عطش پای تا سرم می سوخت
زبان خشک تو زد بیشتر به دل شررم
به پیش چشم ترم قطعه قطعه ات کردند
دلی به رحم نیامد نگفت من پدرم
استادسازگار
#نفس_بکش
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
صورت به صورت تو گذارم نفس بکش
اکبر به خاطر دل زارم نفس بکش
حالا که ناله ام شده با هلهله جواب
آرامشی به جز تو ندارم نفس بکش
باهرچه داشت زد به تو دشمن خزان شدی
ای تو گل همیشه بهارم نفس بکش
ای تو قرار زندگی پر غم حسین
بی تو رود تمام قرارم نفس بکش
نگذار دشمنت بشود شاد این که من
بر داغ رأس پاره دچارم نفس بکش
سخت است گر که بردن تو سوی خیمه ها
آید عبای کهنه به کارم نفس بکش
در احتضارم و نرسی گر به داد من
اینجا شود شبیه مزارم نفس بکش
وقتی رسید عمه کنارم به گریه گفت:
ای تو تمام دار و ندارم نفس بکش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
________
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند
گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند
با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خنده های آخرش را در کجا پنهان کند..
🔸شاعر:
#مجید_تال
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
________
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
به روی دست بابا آسمانها را نشان كرده
چقدر آبی به این چشمان بیتقصیر میآید!
زبانش كودكانهست و نمیفهمم چه میگوید
ولی میخوانم از چشمش كه با تكبیر میآید
به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما
نمیدانم چرا از دست دنیا سیر میآید!
جهانی را شفاعت میكند با قطرهٔ اشكی
كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر میآید
بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟
که با خون دارد از زخم تو بوی شیر میآید
بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن
بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر میآید
🔸شاعر:
#علی_فردوسی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#متن_روضه😭
شعر و متن روضه حضرت علی اکبر علیه السلام
1- رَحلِ حسين مَحمِل قرآن پرپر است / تذهيب خاک و خون شده از پاي تا سر است
2- تفسير آيه آيهي قرآن مصطفي / در بحر خون خويش چو ماهي شناور است
تکرار مصطفي ز جمال و جلال حق ...
وقتي حسين عليه السلام جوانشو راهي ميدان كرد، دست به محاسن مبارك گرفت، عرض كرد: "اَللهم فاشهد قَد بَرزَ عَلَيهم غُلامٌ اَشبَهُ النّاس، خَلقاً و خُلقاً و منطقاً بِرَسولِكَ محمد". خدا! تو شاهد باش، شبيه ترين مردم به پيامبرت، رو ميدان فرستادم ......
3- تکرار مصطفي (ص) ز جمال و جلال حق / تکرار نه چرا که خود او خود پيمبر است
4- پاي کدام آيه نشستي که اينچنين / بر سجده ميروي و مگر نعش مادر است؟
در كربلا چند نفر شهادتشون عجيبتر بود، يكيش حضرت علي اكبره، كه ارباً ارباً شده . يعني قطعه قطعه، به عبارتي، اين قرآن، صفحه صفحه كه چه عرض كنم؟ آيه آيه شد و ظاهراً سجده واجبش به علي اكبر رسيد؛ آخه وقتي حسين عليه السلام بالاي نعش جوانش رسيد، زانوانش سست شد، ارباب مقاتل نوشتن: " وَ وَضَعَ خَدَّه عَلي خَدِّه" حسين صورت به صورت جوانش گذاشت، يه حالتي شبيه سجده شده. يه بار ديگه هم حسين عليه السلام اين كار رو كرد. اونجايي كه اميرالمؤمنين فرمود:" هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِن اُمِّكُم". بچه هاي فاطمه رو بگيد بيان با مادر وداع كنن، حسين صورت به پاي مادر گذاشت ... اي واي اي واي!
4- پاي کدام آيه نشستي که اينچنين / بر سجده ميروي و مگر نعش مادر است؟
5- آن شانه اي که حضرت زهرا بداده تاب/ در تاب و تب ز محنت اين پاره پيکر است
6- فرق شکاف خورده او مثل مرتضاست (عمود آهن به فرقش زدن) / هم مصطفاي صورت و هم مثل حيدر است
7- با دست خويش خون ز دو چشمش کنار زد/بابا مرا ببين که اين بار آخر است
(هي صدا ميزد ولدي علي، ولدي علي)
هر كدوم از اصحاب كه به زمين مي افتادن، حضرت ميومد، بالاي سرش ، فرصتي بود كه با امام عليه السلام وداع كنن، اما من نميدونم چه سِرّيه ، از بس جراحات حضرت علي اكبر عليه السلام شديد بود، كه وقتي حسين عليه السلام بالاي سر جوانش رسيد جان داده بود، اما زبان حال علي اكبر عليه السلام اينه: بابا ...
8- هر چند ميروم به خدا ميسپارمت / بابا غمين مباش تو را يار ديگر است
9- تنها نِئي به رغمِ ضعيفيِّ طفلکت / او خود اميرِ لشگر و يک پاي لشگر است
10 - زينب کجاست؟ قوم بني هاشمي کجا؟ / زينب نگفته آمده و دست بر سر است
11 - بر سينه ميزند ز جگر آه ميکشد / اين جسم ارباً اربهي جان برادر است
ميخوايد بگم ارباًارباً يعني چي؟ بذار بگم. هر كدوم از اصحاب كه به شهادت ميرسيدن، امام خودش بدنهاي مطهر رو به خيمه اي به نام دار الحرب، منتقل ميكرد، اما هر قسمتي از بدن عليشو كه ميگرفت، باز قسمتي رو زمين ميموند. لذا فرياد زد: جوانان بني هاشم بياييد، علي را بر در خيمه رسانيد، خدا داند كه من طاقت ندارم، علي را بر در خيمه رسانم اين يعني ارباً ارباً .
10 - زينب کجاست؟ قوم بني هاشمي کجا؟ / زينب نگفته آمده و دست بر سر است
11- بر سينه ميزند ز جگر آه ميکشد / اين جسم ارباً اربهي جانِ برادر است
12- آن صيحه اي که بر سر نعشش ز جان کشيد / عالم خيال ميکند آيا که مادر است؟
حضرت زینب برای بچه های خودش از خیمه بیرون نیامد، ولی وقتی علی اکبر به شهادت رسید، چنان رفتار کرد که همه خیال کردند مادرشه
12- آن صيحه اي که بر سر نعشش ز جان کشيد / عالم خيال ميکند آيا که مادر است؟
13- اين اجر و مزد احمد و آل پيمبر است / اين کشته فتاده به هامون اکبر است
الا لعنة الله علي القوم الكافرين. خدا! به جووني علي اكبر به جوونامون رحم كن.
شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) - سال 1389
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار
eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b
کانال پاورپوینت منبر قرآنی
eitaa.com/joinchat/4283301898C2a5b1d2aee
جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده:
@Navidnazari
09356526290