اصحابآخرالزمانیسیدالشهداء🇮🇷
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم ۱۴۵❤️ نزديك صبح ابراهيم بر اثر اصابت تركش به پهلويش مج
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸
❤️سلام بر ابراهیم ۱۴۶❤️
او ادامه داد: در آن بيابان ما بوديم و امام زمان(عج) فقط آقا را صدا ميزديم
و از او كمك ميخواســتيم.
اصلانميدانستيم چه كاركنيم. تنها چيزي كه به ذهن ما ميرسيد توسل به ايشان بود.
٭٭٭
هيچكس نفهميد آن شب چه اتفاقي افتاد! در آن سجده عجيب، چه چيزي
بين آنها و خداوند گفته شد؟ اما دقايقي بعد ابراهيم به سمت چپ نيروها كه در وسط دشت مشغول استراحت بودند رفت!
پس از طي حدود يك كيلومتر به يك خاكريز بزرگ ميرسد. زماني هم كه به پشــت خاكريز نگاه مي کند. تعداد زيادي از انواع توپ و ســلاح هاي سنگين را مشاهده ميکند.
نيروهــاي عراقي در آرامش كامل اســتراحت ميكردنــد. فقط تعداد كمي
ديده بان و نگهبان در ميان محوطه ديده ميشــد. ابراهيم سريع به سمت گردان
بازگشت.
ماجرا را با علي موحد در ميان گذاشــت. آنها بچه ها را به پشــت خاكريز آوردند. در طي مســير به بچه ها توصيه كردند: تا نگفته ايم شليك نكنيد.
درحين درگيري هم تا ميتوانيد اسيربگيريد. از سوي ديگر نيز گردان حبيب به فرماندهي محسن وزوايي به مقرتوپخانه عراق حمله كردند.
آن شــب بچه ها توانســتند با كمتريــن درگيري و با فريــاد الله اكبر و ندای
يازهرا توپخانه عراق را تصرف كنند و تعداد زيادي از عراقي ها را اســيربگيرند.
تصرف توپخانه، ارتش عراق را در خوزستان با مشكلي جدي روبروكرد. بچه ها بلافاصله لوله هاي توپ را به سمت عراق برگرداندند. اما به علت نبود نيروي توپخانه از آنها استفاده نشد.
توپخانه تصرف شد. ما هم مشغول پاكسازي اطراف آن شديم. دقايقي بعد
ابراهيم را ديدم که يك افسر عراقي را همراه خودش آورد!
ادامه دارد...❤️
📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸به زینب که فکر می کنی، آرام آرام شکل دنیا برایت عوض می شود...
#کلیپ_استوری
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#محسن_عباسی_ولدی
📌@ashabakharazamani
🌺🌺آغاز هرروزمان با قرآن🌺🌺
#رهبر_معظم_انقلاب : ♥️
تلاوٺ روزانه قرآن را فراموش نکنید؛
ولو یڪ صفحه، ولو نیمصفحه...✨
◈قرآن را هر روز بخوانید؛
با قرآن ارتباطتان را برقرار کنیـد..🌹
ثواب تلاوت این صفحه را هدیه می کنیم بانوی اسوه صبروشجاعت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)
و فعالیت امروز کانال ان شاءالله متبرک به نام ایشان خواهد بود.❣
#صفحه ۳۳۲قرآن مجید
#ایران_قوی
📌@ashabakharazamani
زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم👌
باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم.👌👌😊
حاجت نگرفتن ز خداوند محال است☺️
روزی که علی صاحب دختر شده است😍😍
#صلی_الله_علیکم_یااهل_بیت_نبوه✋
#صلی_الله_علیک_یا_زینب_کبری🤚
#صبحم_به_یادشما
#سلام_صبحگاهی
📌@ashabakharazamani
🌹#با_شهدا|شهید مهدی باکری
✍️ فقط لوازم ضروری
▫️برای عروسی هیچ هدیهای نگرفتیم. فکر کردیم که چرا باید بعضی از وسائل تجملی وارد زندگیمون بشه؟ تمام وسایل زندگیمون دو تا موکت، یه کمد، یه ضبط صوت، چند تا کتاب و یک اجاق گاز دو شعله کوچک بود. با همدیگه قرار گذاشتیم فقط لوازم ضروریمون رو بخریم، نه بیشتر...
📚 کتاب شام عروسی، صفحه ۵۱
📌@ashabakharazamani
#زینباگرنبودحسینینمیشدیم🌷
🌸 بر یمن قدوم بنت حیدر #صلوات
بر نائبهی حضرت مـادر #صلوات
🌸 لبخندبهلبهایحسیناست و حسن
خشنـودی قلب دو برادر #صلوات
‼️دستور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به دعا برای ظهور به حق حضرت زینب سلام الله علیها...
👈آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه، ساکن تهران، از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیای اهل منبر در عراق بودند، نقل کردند:
👈در ایامی که در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا کردم و متوجه مقام حضرت صاحب الأمر علیه السلام شدم.
💔در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود:
⭐️به شیعیان و دوستان بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب علیهاسلام قسم دهند، که فرج مرا نزدیک گرداند.
📚ستاره ی درخشان شام ص ۳۳۰، به نقل از شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ج ۱، ص ۲۵۱
#اللهمعجـللولیڪالفـرجبحقزینبکبری🤲
#اللھمعجللولیڪالفرج
📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #پادکست ؛ #صوت_مهدوی
📝 «صبر کنید»
🔅 به هر بهونهای شده با امام زمان ارتباط بگیر...
#سخنرانیهای_کوتاه_و_شنیدنی
📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# خنده حلال😁
تو بهتر میفهمی یا پیغمبر😂😂
اینم عیدی ما در روزعیدمیلاد
به شما....
#خنده_حلال
📌@ashabakharazamani
اصحابآخرالزمانیسیدالشهداء🇮🇷
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم ۱۴۶❤️ او ادامه داد: در آن بيابان ما بوديم و امام زمان(
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸
❤️سلام بر ابراهیم ۱۴۷❤️
افسر عراقی را به بچه هاي گردان تحويل داد. پرسيدم: آقا ابرام اين كي بود؟!
جواب داد: اطراف مقر گشــت ميزدم. يكدفعه اين افسر به سمت من آمد. بيچاره نميدانست تمام اين منطقه آزاد شده.
من به او گفتم اسير بشه. اما او به سمت من حمله كرد. او اسلحه نداشت، من هم با او كشتي گرفتم و زدمش زمين. بعددستش را بستم و آوردم.
نماز صبح را اطراف توپخانه خوانديم. با آمدن نيروي كمكي به حركتمان در دشت ادامه داديم. هنوز مقابل ما به طور كامل پاكسازي نشده بود. يكدفعه دو تانك عراقي به ســمت ما آمد! بعد هم برگشتند و فرار كردند.
ابراهيم با ســرعت به ســمت يكي از آن ها دويد. بعد پريد بالای تانك و دربرجــك تانك را بــاز كرد و به عربي چيزي گفت. تانك ايســتاد و چند نفر خدمه آن پياده شدند و تسليم شدند.
هوا هنوز روشــن نشده بود، آرايش مجدد نيروها انجام شد و به سمت جلو حركت كرديم. بين راه به ابراهيم گفتم: دقت كردي كه ما ازپشت به توپخانه دشمن حمله كرديم!
با تعجب گفت: نه! چطور مگه؟!
ادامه دادم: دشــمن از قســمت جلو با نيروي زيادي منتظر ما بود. ولي خدا خواست كه ما از راه ديگري آمديم كه به پشت مقر توپخانه رسيديم.
به همين خاطر توانســتيم اين همه اسير و غنيمت بگيريم. از طرفي دشمن تا ساعت دو بامداد آماده باش كامل بود. بعد از آن مشغول استراحت شده بودند
كه ما به آنها حمله كرديم!
دوباره اســراي عراقي را جمع كرديم. به همــراه گروهي از بچه ها به عقب فرســتاديم. بعد به همــراه بقيه نيروها براي آخرين مرحله كار به ســمت جلو حرکت کردیم.
ادامه دارد...❤️
📌@ashabakharazamani