مگر تو خودِ خیر نیستی؟
هر چه غیر از تو
نام خیر دارد
اگر از تو فاصله بگیرد
مگر شرّ نمیشود؟
و مگر میشود بویی از خیر
به مشام کسی برسد
بیآنکه از کوی تو گذر کرده باشد؟
حالا میشود شب بخیر را معنا کرد:
شبت بخیر یعنی
وقتی که این شب، برایت به خیر تمام شود.
یعنی وقتی که بیدار شدی
چشمت به رخ محبوب باز شود.
یعنی دست محبوب به شانهات بخورد
و تو را بیدار کند.
اصلاً یعنی تپش قلب محبوب
لالایی شبانهات باشد.
یعنی وقتی بیدار شدی
محبوب را در سجاده ببینی
که در قنوت نماز شبش
دارد نام تو را به زبان میآورد...
به من بگو شبت بخیر
من به شب بخیرهای تو محتاجم.
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
🍃معنای زندگی
کسی گفت که من در دلم تو را دوست ندارم و سهمم از محبت تو جز ادعا چیز دیگری نیست. آسمان روی سرم خراب شد. زمین زیر پایم گویی بیقرار شد. حرفش درست یا اشتباه، مرا دربارۀ محبتم به تو به تردید انداخت. به دلم نگاه کردم، نشانههای محبتت را دیدم. به حرف او فکر کردم، شاید راست میگوید و من دچار وهم و خیال شدهام و حالا منم و این تردید دهشتناک. میشود محبتم را به امضای خویش مزیّن کنی، تا دلم آرام بگیرد؟ التماس میکنم امضا کن.
شبت بخیر معنای زندگی!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃حضرت مشکل گشا
ما برای خودمان و برای دوستانمان نذر میکنیم. گرهی به کارمان میافتد، ختم میگیریم، به خدا قول میدهیم اگر گره گشوده شد، فقیر یا مؤمنی را اطعام کنیم. به اندازۀ کوری گره یا محبّتی که به دوستانمان داریم، نذرمان سنگین میشود. همین که گره از کارمان گشوده میشود یا لبخند بر لب دوستمان مینشیند، الساعه نذرمان را ادا میکنیم.
دارم در خاطراتم میگردم به دنبال آخرین نذری که برای تو کردم. برای باز شدن دل گرفتهات، برای گشودن گرهی که به آمدنت افتاده و برای نشستن یک لبخند از ته دل روی لبت، خاطرهای پیدا نمیکنم.
من از همۀنذرهایی کردم، همین امشب توبه میکنم و برای همۀ گرههایی که با این نذرها گشوده شد پیش تو ابراز شرمندگی میکنم.
یک روز برای تو سفرۀ حضرت رقیه میاندازم و با اطعامی که میکنم، از خدا میخواهم که گره وا کند از مشکل آمدن تو و جانم را نذر تو میکنم، نذر میکنم وقتی که آمدی، اوّلین جایی که تو بخواهی، جانم را فدایت کنم.
یک روز روضۀ باب الحوائج علی اصغر را میخوانم و خدا را به اشکهای رباب قسم میدهم که لبخندی روی لب تو بنشاند و نذر میکنم وقتی که آمدی، هر هفته روضه بگیرم به شکرانۀ باز شدن گره از کارت.
مرا ببخش که برای مشکلات خودم به تو التماس کردم؛ ولی برای حل شدن مشکل تو به خدا التماس نکردم.
شبت بخیر حضرت مشکل گشا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃امید جاماندگان اربعین
وقتی در اوج دلگرفتگی هستم و گرفتار موج دل تنگی می شوم، دوست دارم خدا قدرت خوابیدن عطا کند. چه کار کنم؟ آدم تحمل دل تنگی و دل گرفتگی نیستم.
آقا این روزها در اوج دلگرفتگی دلم برای کربلا بدجور تنگ شده. اربعین نزدیک است و احساس می کنم قسمتم نرفتن است. کاش می شد بخوابم و بعد از اربعین بیدار شوم.
بگو کسی کوله اش را پیش چشمم نبندد. من تاب دیدن کوله هایی که بسته می شود را ندارم.
شنیده بودم که غبطه خوب است اما نمی دانستم که این قدر سنگین است. می گویند سوز غبطه آدم را می سازد ولی به گمانم من مرد میدان غبطه نیستم.
آقا می شود امسال تو هم پیش جامانده ها بمانی.
شبت بخیر امید جاماندگان اربعین.
#شب_بخیر
#اربعین
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃بهترین همسفر
کم میشود که ما تنهایی به زیارت اربعین برویم. حال و هوای زیارت اربعین گویی به جمعی زیارت رفتن است. تو هم مثل مایی آقا!؟ تنها میروی به زیارت یا با ملازمانت؟ کسی غیر از ملازمانت را همراه خود میبری؟ اگر آری، میگذاری تو را بشناسند یا نه؟ میشود بگویی ملاک انتخابت چیست؟ من باید چه کار کنم تا توفیق همراهی با تو را داشته باشم؟ التماس میکنم به اندازۀ فاصلۀ دو عمود توفیق همراهی بده به من. نه، به اندازۀ یک قدم. بگذار در نامۀ عملم بنویسند: همراهی با ولی خدا در مسیر کربلا!
شبت بخیر بهترین همسفر!
#شب_بخیر
#اربعین
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃امام دردمندم
غصه، آدم را مریض می کند و من که کارم غصه دار کردن توست، هر روز دعای سلامتی ات را می خوانم. چه تضاد عجیبی! خودم نیش می زنم و خودم پادزهر می دهم.
کاش روزی برسد که وقتی دعای سلامتی ات را می خوانم شرمنده دردهایی که از من می کشی نباشم.
شبت بخیر امام دردمندم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃امان ایمان ها
در عالمی که تو در آن غایبی
چه گردبادهای وحشتناکی میوزد!
زوزۀ این گردبادها
برای مردن از ترس، کافی است.
این گردبادها رحم ندارند
سر راهشان هر چه و هر که باشد
معلّق میان زمین و آسمان
به ناکجاآباد پرتاب میشود.
رنگ این گردبادها سیاه است.
سیاهی را با خودشان میبرند به هر جا که میوزند.
هر چراغی سر راهشان باشد
خاموش میکنند و شیشههایش را میشکنند.
قُطر این گردبادها یکی دو قدم نیست.
از طول یک روستا هم فراتر است.
یک شهر بزرگ در گوشهای از این گردباد
مثل ریگ کوچکی است در بیابان.
اصلاً سخن درست بگویم
قطر این گردباد به اندازۀ طول همۀ دنیاست.
این گردباد، نه به روز و نه هفته و نه ماهی محدود میشود
و نه فصل از فصل را میشناسد.
همیشه در حال وزیدن است.
پس هیچ کسی در هیچ کجای این دنیا و هیچ زمانی
از این گردباد در امان نیست
و قسمت ترسناک قصۀ این گرباد آن است
که کارش غارت ایمان است.
فقط یک دستهاند که هر جا که باشند، ایمانشان در امان است
آن هم دستۀ کسانی است که تو دوستشان هستی.
آقا! با من دوست میشوی؟
من از این گردباد میترسم.
شبت بخیر امان ایمانها!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃راز مدارا
وقتی کسی پیش انسان محترمی به من اهانت میکند، چه خوب احساس میکنم که توانم برای خویشتنداری، بسیار است. حالا که زندگی را در مقابل نگاه تو میبینم، تحمل رفتارهای ناشایست برایم آسان شده. محترمتر از تو روی زمین، کدام انسان است؟ تو صبر و مدارای مرا میبینی و لبخند میزنی و من لبخند تو را در خیالم ترسیم میکنم و بیشتر مدارا میکنم. همین برای دریا شدن سینهام کافی است.
شبت بخیر راز مدارا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃یار بیچارهها
برگهای برداشته و قلمی به دست گرفتهام. میخواهم فهرست کنم دغدغهها و آرزوهایم را و به صف کنم هر آنچه را که خوشحال و هر چه را که ناراحتم میکند؛ اما از روبهرو شدن با عالم کوچکم میترسم. میخواهم با خیال داشتن عالمی بزرگ، زندگی را طی کنم؛ اما میدانم این خیال، وسوسۀ شیطان برای نرسیدنم به توست.
آقا! کمکم کن تا خودم را بهتر بشناسم و عالمم را واقعا بزرگ کنم. من بیچاره به کمکت محتاجم.
شبت بخیر یار بیچارهها!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃قوّت عاشقها!
وقتی برای تو کار میکنم و خسته میشوم، به خودم نهیب میزنم که تا کی میخواهی عاشق نبودن را تاب بیاوری؟! و جوابی برای این سؤال پیدا نمیکنم.
عاشق، خستگی نمیشناسد و من که سهمم از عاشقی هیچ است، همیشه با خستگی دست و پنجه نرم میکنم. کی بناست عاشق شوم؟ معلوم است؟ آقا! مرا ببخش برای خستگیها و مرا ببخش برای عاشق نبودنهایم.
شبت بخیر قوّت عاشقها!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃وارث علی
به دنیا آمدی تا دنیا بهانهای داشته باشد برای امتداد.
به دنیا آمدی تا بر هر چه تاریکی است غالب شوی
حتی اگر چونان خورشید پشت ابر باشی.
به دنیا آمدی تا نور فراموش نشود
و انسان با تاریکی انس نگیرد.
به دنیا آمدی و ریاضت غیبت را بر جان خریدی
تا که همیشه امید زنده بماند.
من مهربانی تو را و رحمت خدایت را
از غیبت طولانیات فهمیدم.
بگذار جماعت، هر چه میخواهند بگویند
تو غیبت کردی تا دنیا زود تمام نشود.
خدا اگر میخواست دفتر دنیا را ببندد
تو را همین سوی پرده نگه میداشت
تا چونان پدرانت انسانها قَدرت را نشاسند
و به ضربۀ شمشیر یا جام زهر، شهد شهادت بنوشی
و پس از تو دنیا تمام شود.
شهادت برای تو چونان شهادت برای علی است
خاندان شما با شهادت مانند کودک به مادر انس دارند
چه قدر خوبی که ریاضت غیبت را قبول کردی
تا ما آدم شویم برای آمدنت
و خدای تو چه قدر خوب است
که هزار و صد و اندی سال است
که فرصت آدم شدن را از ما نگرفته.
خدا در همۀ این سالها منتظر آدم شدن ماست
خدای تو چه قدر صبور است آقا!
کاش هدیۀ تولد تو از سوی ما آدمشدنمان باشد!
اگر چه هر سال عهدمان را میشکنیم
ولی خودت میدانی قصدمان شکستن عهد نیست
پس باز هم با تو عهد میبندیم که هر چه زودتر آدم شویم!
شبت بخیر وارث علی!
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#نیمه_شعبان
#محسن_عباسی_ولدی
🍃محبوبم
آقا! همسفران تو در سفر اربعین را میشود شناخت؟ ما داریم قرارهایمان را با همسفرانمان میگذاریم. قرار شما در چه روزی است؟ راستی از کدام مرز به کربلا میروید؟ اصلا اول میروید سامرا و کاظمین یا بعد از اربعین زائر آن دو کوی عشق میشوید؟
از کدام مسیر به کربلا میروید؟ از طریق الحسین یا طریق العلما یا از راه دیگری؟
ببخش یادم رفت که من همراه تو نیستم و این سؤالها را کسی میپرسد که تو او را به همراهی خویش دعوت کردهای. ولی اختیار خیالم دست خودم نیست. او قرار و مدارهایش را با تو میگذارد و با تو از ابتدا تا انتهای سفر همراه میشود. آخرش این همراهی خیالی مرا دیوانه میکند. کاش امسال اذن همراهی میدادی!
شبت بخیر محبوبم!
#اربعین #محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی