eitaa logo
اصحاب‌آخرالزمانی‌سیدالشهداء🇮🇷
154 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
48 فایل
کانون فرهنگی هنری شهید سید مرتضی آوینی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️هفته وحدت مبارک 💐💐💐افتخار کنید به رهبر عزیزمان 📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿امشب ڪہ شب میلاد احمد باشد😍 🍃مشمول همہ عطاے سرمـد باشد😍😊 🌿یا ربّ چہ شود طلوع فجــر فردا🤲 🍃صبحِ فرج آلِ محمّـد «ص» باشد❤️ 🤲 📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اصحاب‌آخرالزمانی‌سیدالشهداء🇮🇷
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم۱۰۱❤️ ايشــان از بچه هاي داوطلب ساده تر است. آقاي صياد
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم۱۰۲❤️ جايزه قاسم شبان يكــي از عمليات هاي نفوذي ما در منطقه غرب به اتمام رســيد. بچه ها رافرستاديم عقب. پس از پايان عمليات، يك يك ســنگرها را نگاه كرديم. كسي جانمانده بود. ما آخرين نفراتي بوديم كه بر مي گشتيم. ســاعت يك نيمه شــب بود. ما پنج نفر مدتي راه رفتيم. به ابراهيم گفتم:آقا ابرام خيلي خســته ايم، اگه مشكلي نيست اينجا استراحت كنيم.ابراهيم موافقت كرد و در يك مكان مناسب مشغول استراحت شديم. هنوز چشــمانم گرم نشده بود که احساس كردم از سمت دشمن كسي به ما نزديك مي شود! يكدفعه از جا پريدم. از گوشه ای نگاه كردم. درست فهميده بودم در زيرنور ماه كاملا مشخص بود. يك عراقي در حالي كه كسي را بر دوش حمل مي كرد به ما نزديك مي شد! خيلي آهســته ابراهيم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه كردم. كسي غير ازآن عراقي نبود! وقتــي خوب به ما نزديك شــد از ســنگر بيرون پريديــم و در مقابل آن عراقي قرار گرفتيم. سرباز عراقي خيلي ترسيده بود. همانجا روي زمين نشست. ادامه دارد...❤️ 📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃ماه بی عیب من دوست دارم خودت یک شب بیایی و تا صبح پیش هم بنشینیم و به من بگویی که چه عیب‌هایی دارم عیب‌هایی که نمی‌گذارد تو با من دوست شوی. شنیدن این عیب‌ها از زبان تو از هزار تعریف،‌ شیرین‌تر است. اصلاً چه نیازی به تعریف وقتی که تو می‌نشینی و با لحن شیرین‌تر از عسلت به می‌گویی که این عیب را دارم و آن عیب را. وای که چقدر نشاط‌انگیز است! شاید از تو خجالت بکشم وقتی که می‌فهمم چه عیب‌هایی دارم امّا مستی شنیدن از زبان تو به قدری زیاد است که آن خجالت را در درونم آب می‌کند و نمی‌گذارد از خجالت، پیش تو آب شوم. التماس می‌کنم این قرار را با من بگذار و بگو کدام شب می‌آیی که تا صبح با هم بنشینیم و تو عیب‌هایم را بگویی و من دانه دانه اصلاح کنم. نه، من می‌دانم وقتی عیب‌های خودم را از زبان تو بشنوم مستی شنیدن به قدری در دلم غوغا به پا می‌کند که در همان آن، عیب‌ها از میان می‌رود. صبح که شد، من می‌شوم یار تو، یاری که همۀ عیب‌هایش از میان رفته. آقا! چگونه باید التماس کنم تا قبول کنی؟ کمی به من نگاه کن! طرز نگاهم را بببن! چشم‌هایم طوری است که می‌دانم اگر به آن خیره شوی دلت می‌سوزد برایم. قبول کن! عیب‌هایم را بگو. منتظرم. شبت بخیر ماه بی‌عیب من! 📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا