بگریمت مادر
جهان، جهان شده با اسمِ اعظمت مادر
شکفته زندگی از برکتِ دَمَت مادر
به گردشند همه مُهرههایِ سُبحهی دهر
به لطفِ رشتهیِ ذکرِ دَمادَمَت مادر
عزیزِ جانِ خدیجه(س) چقدر دریایی
هزار آسیه هستند مریمت مادر
میانِ معرکه یارایِ ذوالفقار شدهست
همیشه تیغ بیاناتِ مُحکمت مادر
نداده قد خِرَد عالِمانِ دهر هنوز
به درکِ کوچهای از کُلِ عالَمَت مادر
شکوهِ زندگیِ جاودانه میبخشی
به هر که کشته شود زیرِ پرچمت مادر
غم مدینه سرآغاز داغِ کربوبلاست
و فاطمیه شروعِ مُحّرَمت مادر
نه فاطمیه فقط، بلکه هر نفس داریم
به خانهیِ دلمان آتش از غمت مادر
نمیشود بنویسم غمِ تو را باید
هزار بیتِ پس از این ،بگِریَمَت مادر
#شهادت_حضرت_زهرا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
صلیاللهعلیکیافاطمهالزهرا
هستی شِکُفت از خاک بیروحِ عدم بانو
وقتی زدی در کوچهیِ بودن قدم بانو
چرخاندهای چرخ جهان را مثل دستاست
با گفتن تسبیحهایِ دم به دم بانو
در دست میگیرم قلم شاید که بنویسم
در حد فهم از آن شکوهِ محترم بانو
طفل دبستان خِرد در لُکنت افتاده
بر برگهی اندیشه میلرزد قلم بانو
هر قدر میدانیم از تو ذرهای هم نیست
بسیار میگوییم و میدانیم کم بانو
دریا به دریا گر بگوییم از مقام تو
کی میخورد یک قطره از وصفت رقم بانو
در گفتن وصفت زبان واژهها قاصر
درمانده در شعرت هزاران محتشم بانو
هر کس به سویِ خانهی لطف تو رو کرده
کی دست خالی رفته از باب کرم بانو؟
لعنت به آنان که نصیب خانهات کردند
در پاسخ احسان تو داغ و الم بانو
در حیرتم با داغ سنگین فراق تو
دنیا چرا از هم نمیپاشد ز غم بانو؟
در بیتالاحزان دلِ ما روضهات برپاست
همواره در دلهایمان داری حرم بانو
نومید کی برگردد از دریای لطف تو
هرکس که بر دارد به سویت یک قدم بانو
دریایی و وصف تو کار واژههایم نیست
در وصف تو شاعر نه، باران میشوم بانو
#شهادت_حضرت_زهرا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
روضهی...
آغاز شد شعرِ شکفتن با ورودش
زهرا(س)که علت بود هستی را وجودش
زهرا(س)ست حسن مطلع دنیایِ هستی
بیتی که از جان، شاعر هستی سرودش
زهرا(س) سرشتی داشت لبریز از خداوند
دم میزد از او با تمامِ تار و پودش
با بند بند خویش تسبیحات میگفت
هم در سجودش، هم قیامش، هم قعودش
خیل ملائک در طواف خانهی او
بودند با جان لحظهلحظه در درودش
آن خانه که هر مستمندی در زد آن را
حیران شد از بالاییِ احسان و جودش
آن خانه که دست ستم آتش بر آن زد
آن آتشی که رفت سویِ عرش ،دودش
آن آتشی که سوخت در آن یاس حیدر
یاسی که سوزاندهست حیدر را نبودش
حیدر(ع) که در اندوهِ زهرایِ عزیزش
جاریست هر دم اشکهایِ رود رودش
حیدر(ع) که در جان آتشی دارد همیشه
از روضهی جانسوز بازویِ کبودش
#شهادت_حضرت_زهرا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
باز نجوا میکنی با ربنای مادرت
اشک میریزی برای گریههای مادرت
زیر لب آرام با او همنوایی میکنی
با صدای نالههای بیصدای مادرت
گوشهای از پیکرش انگار برپا کردهای
بیتالاحزان نخستین را برای مادرت
جز دعای خیر چیزی از لبش نشنیدهای
سهم مردم بود حاجات روای مادرت
یک به یک نام همه همسایهها را از بری
بس که بوده نام آنها در دعای مادرت
روزهای روزهی پی در پیاش تکرار شد
سهم خیلی سفرههاشان شد غذای مادرت
پشت در هستند حالا عدهای هیزم بهدست
در جواب خوبی بیانتهای مادرت
هرکه با شر آمده یک روز خیری دیده است
از اجابت خانهی مشکلگشای مادرت
خون به رگهایت به جوش آمد ز غیرت سوختی
از شرار دشمنان بیحیای مادرت
جان فدایی را ز عشق مادرت آموختی
او فدایی علی شد، تو فدای مادرت
زیر پای مادرت دیدی بهشت خویش را
مثل گل پرپر شدی در پیش پای مادرت
مادرت میخواست باشی کربلا یار حسین
تو ولی پرپر شدی در کربلای مادرت
محسن شش ماههی زهرا شهید راه حق
میروی تا عرش حالا پابهپای مادرت
#محسن_بن_علی
#شهادت_حضرت_زهرا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei